نهج البلاغه مرهمي بر دردهاي جانكاه بشريت
شنبه 97/06/17
نهج البلاغه مرهمي بر دردهاي جانكاه بشريت
كدام كتاب را پيدا ميكنيد كه اينگونه براي انسانهاي محروم فرياد بر آورده باشد؟ فريادي آميخته با آگاه سازي تودهها و حركت دادن آنها به سوي هدف.
في المثل: هنگامي كه در فرمان مالك اشتر سخن از قشرهاي جامعه ميگويد، و وظايف و مسئوليتهاي هر يك از آنها را با دقت و ظرافت و جامعيت و عمق خاص خود بر ميشمرد، لحن سخن آرام و منظم پيش ميرود ولي همينكه به قشر محروم و ستمديده ميرسد گفتار امام چنان اوج ميگيرد كه گويي از پرده دل فرياد ميكشد:
«الله الله في الطبقه السفلي من الذين لا حيله لهم من المساكين و المحتاجين و اهل البوسي و الزمني»
«خدا را خدا را، اين مالك! در باره قشر پايين و محروم، نيازمندان، رنجديدگان و از كار افتادگان بينديش»
و اين سخن را با دستور ويژه اي كه درباره آنها صادر ميكند تكميل ميسازد.مي فرمايد: «بايد شخص خودت بدون هر واسطه ديگري وضع آنها را در سراسر كشور اسلام زير نظر بگيري و بطور مداوم از آنها سركشي كني، تا مشكلاتشان با سر پنجه عدالت گشوده شود».
باز براي اينكه محرومان و ستمديدگان بر اثر دخالت اطرافيان، حاجبان، دربانان و واسطهها زير دست و پا نمانند و فريادهايشان مستقيما به گوش رهبران برسد به مالك چنين دستور ميدهد:
«و اجعل لذوي الحاجات منك قسما- «تفرغ لهم فيه شنحصك و تجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فيه لله الذي خلقك و تعقد عنهم جندك و اعوانك من احراسك و شرطك حتي يكلمك
كس سخني دارد بدون ترس و وحشت، و خالي از لكنت، بيان كند، چرا كه من از رسول خدا (ص) شنيدم كه در مواطن متعددي اين سخن را تكرار فرمود: «امتي كه حق ضعيفان را با صراحت از زورمندان نگيرد هرگز روي پاكي بخود نخواهد ديد».
نه تنها در اين فرمان كه در وصيتها به فرزندانش و به همه ي دوستانش از بستر شهادت همين فرياد را ميكشد.
در كجاي تاريخ جهان ديده ايد كه پيشوايي فرماندارش را تنها به خاطر شركت در يك مجلس ميهماني مجلل توبيخ و سرزنش كند كه علي (ع) در نامه ي (عثمان بن حنيف) فرموده است: آنهم تنها به اين دليل كه اغنيا بر سر آن سفره حاضر بودند و گرسنگان محروم و ممنوع. كجا شنيده ايد كه پيشوايي، بدترين درد را براي يك زمامدار اين بشمارد كه او شب سير بخوابد و در اطراف او گرسسنگان باشند و به فرماندارش بگويد:
و حسبك داء ان تبيت ببطنه
و حولك اكباد تحن الي القدر
علي (ع) در نهج البلاغه ناراحتي شديد خود را در نامه هايش از اينكه لشكر به هنگام
عبور از آباديها مزاحم مردم شوند اظهار ميدارد و بدون توجه به سياستهاي معمول دنيا كه به هنگام نياز به ارتش در برابر تندرويهاي آنها اغماض روا ميدارد در نامه ي ۶۰ نهج البلاغه بخش نامهها دستور ميدهد كه هر كدام از اين لشكريان به هنگام عبور از شهرها و روستاها از هر گونه مزاحمت و غصب حقوق مردم و اموال آنها خود داري كند، مگر آنكه به قدري مضطر و گرسنه باشند كه جانشان به خطر بيفتد كه در اين هنگام تنها به مقدار حفظ جان ميتوانند استفاده كنند.
و مخصوصا در اين نامه تاكيد ميكند كه من به دنبال لشكر در حركتم هر گونه شكايتي از آنها داشته باشيد به من برسانيد تا اقدام كنم.
زندگي شخصي امير مومنان كه در لابلاي سطور نهج البلاغه به روشني ترسيم شده است خود الگويي است براي همه آنها كه ميخواهند راه و رسم همدردي با مستضعفان را دريابند، همه جا با آنها و در كنار آنها است.
كوتاه سخن اينكه نهج البلاغه حامي رنجديدگان، پشتيبان مستضعفان، يار و غمخوار محرومان، و دشمن سر سخت ظالمان و ستمگران و مستكبران است. به همين دليل يكي از مهمترين شرايطي را كه براي فرماندهان لشكر ضروري ميشمرد آنست كه در برابر زرومندان، قوي و محكم، و در برابر ضعيفان مهربان و ملايم باشند (و يراف بالضعفاء و ينبو علي الاقوياء).
منبع:چرا نهج البلاغه این همه جاذبه دارد ؟ - ناصر مکارم شیرازی - صفحه۴
اهمیت قدمت نهج البلاغه
شنبه 97/06/17
اهميت قدمت نهج البلاغه
اولا اين كتاب يك كتاب دست اول اسلامى است و در اين شرايط تاريخى، كه با صدر اسلام تقريبا ۱۴۰۰ سال فاصله داريم، منابع دست اول و اصيل اهميت ويژه اى دارد، چرا كه با طول زمان ميل به تأويل و برداشتهاى تأويل گونه افزايش پيدا مى كند و اين يكى از آفات تفكرات الهى است. وقتى زمان از منبع جوشش دين قدرى فاصله پيدا مى كند، ذهنها، خلاقيتها، و ابتكارات و جوششهاى درونى انسانهاى هوشمند آنها را به استنباطهايى كه بيشتر متكى به سليقه هاست سوق مى دهد، و همين امر به صورت نامرئى اديان را منحرف مى كند. اديان گذشته كه منحرف شده اند، يكى از اصيل ترين آفات آنها اين بوده كه متون اولى و اصليشان به طور كامل و سالم باقى نمانده است.
ما البته قرآن را دست نخورده داريم، همين خود امتياز بسيار بزرگى است و همين موجب شده كه محورى براى استنباطهاى گوناگون اسلامى، با همه آفاق وسيع اختلاف سليقه ها، وجود داشته باشد. يعنى بالأخره نقطه اى هست كه آراء و عقايد مختلف به آن نقطه متكى باشند و آن قرآن است، لكن اين كافى نيست، كافى نيست براى اينكه جلوى تأويل و اظهار نظرها و سليقه گراييها و احيانا هوى و هوس گراييها را بگيرد. خود امير المؤمنين « عليه السلام » به ابن عباس
فرمود: « لا تخاصمهم بالقرآن فانّ القرآن حمّال ذو وجوه » ۱ (وقتى كه مى روى با خوارج مباحثه كنى به قرآن استناد نكن. براى اينكه قرآن در بردارنده و پذيرنده وجوه گوناگون است).
راستى كسانى كه « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللّهِ » ۲. را كه درباره امير المؤمنين على « عليه السلام » نازل شده، تطبيق مى كنند با ابن ملجم، و اين قدر ذهنشان از راه حق منحرف است، با اينها مى شود به قرآن استناد كرد؟ اما در زمان خودمان هم اين حقيقت را ديديم، كسانى بودند كه به آيات قرآن استناد مى كردند اما با ابزارى از تأويل. در چنين شرايطى، هرچه متون اسلامى و آثار رسيده از صدر اسلام بيشتر باشد، امكان محققان براى استنباط صحيح دين بيشتر است.
منبع:بازگشت به نهج البلاغه - علی خامنهای - صفحه۴۰
تربیت دینی کودک در قالب بازی
شنبه 97/06/17
پیامبر اسلام میفرماید: «مَنْ کانَ عِنْدَه صَبِیٌّ فَلْیَتصَابَ لَه؛ هر کس کودکی نزدش است، باید رفتارهای متناسب با او انجام دهد و خود را به صورت هم بازی کودک درآورد». [1]
هر اندازه والدین بتوانند شیوههای تربیتی کودکان را با بازی و سرگرمی همراه کنند و جنبه تحکم را کاهش دهند، در تربیت فرزندانشان موفق تر خواهند بود.
در سیره رسول گرامی اسلام، بزرگداشت کودکان و اهمیت دادن به بازی آنان بسیار چشمگیر است، چنان که این بزرگ معلم عالم بشری، سجده خویش را در نماز، چندان طولانی کرد که نوههای عزیزش بازی اسب سواری خود را به پایان برسانند. [2]
پدر و مادر میتوانند شیوه درست وضو گرفتن را به صورت نمایش و بازی، به کودکان آموزش دهند و از آنان بخواهند این کار را تکرار کنند. همچنین آنها میتوانند با به راه انداختن بازیهایی که جنبه اتحاد، پیروزی، همکاری و فداکاری در آنها بیشتر است، با کودکان خویش هم بازی شوند.
پی نوشتها:
[1]: وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۰۳.
[2]: نک: صابر محمدی، «تربیت دینی کودک»، ماهنامه شمیم یاس، ش۶۳، ص ۳.
منبع:گفتارهایی در رابطه با روابط والدین با فرزندان - یک تربیت دینی کودک در قالب بازی - صفحه ۲۷
ضرورت تربیت دینی فرزندان
شنبه 97/06/17
مهم ترین وظیفه والدین در امر تربیت فرزند این است که او را در محیط خانواده، در سه بعد شناخت، ایمان و عمل به هنجارها پرورش دهند. شاید کمتر کسی درباره لزوم تربیت دینی شک کند؛ زیرا با اندکی تفکر، روشن میشود که سعادت انسان در گرو تربیت دینی است. این جنبه از تربیت خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگ هاست، نگه دارید». (تحریم: ۶) اولیای گرامی اسلام نیز بر تربیت، به ویژه تربیت دینی فرزندان تأکید کرده اند. رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: «به کودکان خود در هفت سالگی امر کنید که نماز بگزارند». [1]
تربیت دینی در جهت هدایت تعامل انسان با خدا، خویشتن، دیگران و طبیعت است. هدف از ارتباط انسان با خدا، همان معرفت به ذات الهی و ایمان به آموزههای دینی، تقوا، عبادت و شکرگزاری از نعمتهای خداوند متعال است. والدین میتوانند کودک خود را از همان دوران خردسالی با این آموزهها آشنا کنند و به او در عمل بیاموزند که وظایفش چیست تا در سنین نوجوانی و جوانی به دلیل نهادینه شدن این آموزهها در وجود وی، عامل راستین و مطمئنی بار آمده باشد.
هدفهای تربیتی در ارتباط انسان با خود، همان پرورش قوه عقل و اندیشه، خودشناسی، پرورش روح حقیقت طلبی و فضیلت جویی و گرایش به فضایل اخلاقی است. پدر و مادر میتوانند در آموزش این امر و تقویت اراده و عمل فرزندان خود مؤثر باشند.
هدفهای تربیتی انسان در رفتار با دیگران، عبارتند از: پیروی عملی از پیشوایان معصوم (ع)، احترام به والدین و هم نوعان، پرورش روح اجتماعی، برادری، همکاری، امانت داری، وفای به عهد، حس نوع دوستی، همدردی، گذشت و فداکاری. والدین با آموزش و تربیت درست فرزندان در این زمینه نیز میتوانند، در ایجاد انگیزه در فرزندان تأثیرگذار باشند و با رعایت این فضایل اخلاقی، بستر ایجاد آن را در فرزندانشان فراهم آورند.
هدف تربیتی از ارتباط انسان با طبیعت نیز شناخت و بهره برداری صحیح از طبیعت است. پدر و مادر میتوانند ضمن تربیت فرزند خویش، از همان آغاز کودکی، انس با طبیعت را در وجود او نهادینه کنند تا به آن آسیب نرساند.
پی نوشتها:
[1]: میزان الحکمه، ص ۳.
منبع:گفتارهایی در رابطه با روابط والدین با فرزندان -شکیبا سادات جوهری - صفحه ۲۴
ارتباط کودک با خدا
شنبه 97/06/17
ارتباط کودک با خدا
از شگفتیهای دنیای کودکان، دعاهایی است که در آن درخواستهای تحقق ناپذیر به چشم میخورد. آنها بر اساس آموختههای خود، از خدا توقع دارند و اصرار میکنند که خواسته شان برآورده شود. بررسیها نشان میدهد که کودکان از حدود سه سالگی، علاقه بسیاری به دعا و سرودهای مذهبی دارند و از تکرار آن، به ویژه اگر با آوازهای جمعی همراه باشد، بسیار لذت میبرند. به تدریج از حدود شش سالگی ارتباط آنها با خدا، به شکل حرف زدن و درخواست کردن نمود مییابد. البته خواستههای کودکان در این دوران، به صورت مادی است، مثل درخواست خوردنی ها، اسباب بازی ها، لباس و مانند آن. مثلاً کودک آرزو دارد امروز باران بیاید، تا او به مدرسه نرود یا دعا میکند که خدا کاری کند تا او بچه خوبی باشد، یا از خدا میخواهد کاری نکند که پدرش او را کتک بزند. گاهی نیز کودک در این سنین آرزوهای محال دارد. برای مثال، یکی از آرزوهای او این است که خدا به او دو بال بدهد تا پرواز کند. [۱]
برخی اوقات، کودک به دلیل برآورده نشدن حاجاتش، از خداوند انتقاد میکند که مثلاً چرا پدرش تصادف کرده یا در امتحان نمره خوبی نگرفته است. باز هم در این مواقع، والدین با تحمل و تربیت صحیح باید نگرش کودک را در حد سن او اصلاح و او را از این امور آگاه سازند.
پی نوشتها:
[۱]: پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان، صص ۳۴ و ۳۵.
منبع:گفتارهایی در رابطه با روابط والدین با فرزندان -شکیبا سادات جوهری - صفحه ۲۵