موضوع: "نماز"

ثواب مؤذن در روايات



ثواب مؤذن در روايات

يكى از كارهاى بسيار با ارزش در اسلام اعلان وقت نماز و مناجات با خدا در صبح و شام و حتى در ابتداى ظهر است بطورى كه مؤ منين وقت شناس يا خود مبادرت به اذان نمايند و يا با شنيدن آن، اذان مؤ ذن را حكايت كنند.
استاد ما (حضرت آيت الله شيخ هاشم قزوينى رضوان الله عليه) كه يكى از اعاظم مدرسين حوزه علميه مشهد بود در درس، شاگردان خويش را به گفتن اذان توصيه مى كرد.
متاءسفانه همانگونه كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) پيش بينى كرده بود اين كار حالا از رسم افتاده و ديگر كمتر كسى به سراغ اذان گفتن مى رود. مگر همان اذانى كه از راديو و تلويزيون و يا بلندگوهاى مساجد شنيده مى شود.
خواننده عزيز! شايد شما هم مثل من اذان گفتن برايت دشوار باشد و احيانا چنين كارى را دون شأن و مقام و شخصيت خود بدانى، كه كنار خيابان با كوچه و بازار يا ميان منزل بايستى و اذان بگويى. اما افسوس
از اينكه ما جدا در جمع آورى ثواب و بدست آوردن حسنات همت نمى كنيم. خداوند مى خواهد وقتى هنگام مناجات و دعوت به پيشگاهش مى رسد، انسان فرياد بزند الله اكبر و اعلام نمايد حى على الصلاة بشتابيد بسوى نماز، بشتابيد بسوى رستگارى. بشتابيد بسوى بهترين عمل. همه بدانند زمان مهمترين كار رسيده و در اين هنگام همه كارها بايد تحت الشعاع نماز قرار گيرد و انسان از همه كارها دست بكشد.
در كتاب مجموعه ورام مى نويسد: سابقا مردم چنين بودند، وقتى صداى اذان بلند مى شد، آهنگرى كه پتك را براى كوفتن بر آهن بلند كرده بود بر زمين مى نهاد و مى گفت: منادى خدا ندا مى دهد كارى مهمتر پيش آمده است يا خياط كه سوزن را به دست گرفته بود و آماده بود تا نخ را در آن قرار دهد و بدوختن ادامه دهد، نخ و سوزن را كنار مى نهد و مى گفت خير و بركت در كارى نيست كه چنين موقعى انجام گيرد، بايد نداى پروردگار را اجابت كرد.
اينك به ثواب مؤ ذن و ارزش آن توجه نماييد:
امام باقر (عليه السلام) فرمود: هر كس ده سال در راه خدا اذان بگويد. خداوند او را مى آمرزد. هر تر و خشكى كه صدايش را بشنود او را تصديق مى كند و هر كسى را مسجد با او به نماز بايستد، از نماز آن نمازگزار سهمى مى برد و هر كس با صداى او نماز بخواند به تعداد آنها به مؤ ذن حسنه مى دهد. (1)
امام صادق (عليه السلام) فرمود: در روز قيامت مؤذنين سربلند مى باشند. (يعنى اذان گويان از همه مردم گردنشان افراشته تر است و براى دريافت ثواب و عطاى خداوند سربلندند).
در عوالى اللئالى از بلال روايت شده كه گفت: شنيدم از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه فرمود: هر كس در راه خدا اذان بگويد گر چه يك نماز باشد اما براى خدا و بدون چشمداشتى از غير، فقط براى تقرب به خدا باشد. غفرالله له ما سلف من ذنوبه و من عليه بالعصمة فيما بقى من عمره و جمع بينه و بين الشهداء فى الجنه (2) خداوند گناهان گذشته او را مى آمرزد و بر او منت مى نهد به اينكه در بقيه عمر او را از ارتكاب معاصى نگه دارد و بين او و شهدا در بهشت جمع نمايد.
امير المؤ منين (عليه السلام) فرمود كه به رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) عرض كرديم: آقا شما چنان ما را تشويق فرموديد كه بيم آن داريم كه امت شما در راه گفتن اذان به يكديگر با شمشير حمله كنند. فرمود: اما هر كسى اذان نخواهد گفت. (۳)
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: يحشر المؤ ذنون يوم القيامه اطول اعناقا ينادون بشهادة ان لا اله الا الله.
مؤ ذنين در روز قيامت از همه مردم گردن افراشته تر محشور مى شوند در حالى كه شهادت به لا اله الا الله مى دهند.
معنى گردن افراشته تر يعنى سربلند مى كنند تا به رحمت خدا و عنايتش نايل شوند. برخلاف كسانى كه تبهكارند. قرآن كريم مى فرمايد: ولوترى اذا المجرمون ناكسوا رؤ وسهم عند ربهم، و آن هنگام كه ببينى تبهكاران در مقابل خدايشان سر بزير انداخته اند…
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) لو يعلم الناس ما فى الاذان و الصف الاول ثم لايجدوا الا ان يستهموا لفعلوا
اگر مردم بدانند براى اذان گو و ايستادن در صف اول جماعت چقدر ثواب است در اين دو مورد ازدحام مى شود و چاره اى جز قرعه كشى نمى باشد. (4)
در روايت ديگر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد: اذان گويان گردن افراشته ترين مردم خواهند بود و هر كس هفت سال اذان بگويد در قبر عذاب نمى شود. باز مى فرمايد: يكتب للموذن عند اذانه اربعون و مائة حسنة و عند الاقامه عشرون و مائة حسنة. (5)
به مؤ ذن در هنگام اذان صد و چهل حسنه مى دهند و براى اقامه صد و بيست حسنه.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هر كس دوازده سال اذان بگويد بهشت براى او واجب مى شود و در هر باركه اذان مى گويد شصت حسنه و در هر اقامه سى حسنه به او مى دهند. (6)
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: سه نفرند كه بيم از حساب ندارند و از صبحه آسمانى و فزع اكبر نخواهند ترسيد: اول شخصى كه قرآن را حفظ كند و عمل به آن نمايد او به پيشگاه خداوند به صورت سيدى بزرگوار خواهد آمد. دوم مؤ ذنى كه هفت سال بدون اجر و پاداش اذان بگويد. سوم بنده اى كه اطاعت خدا كند.
(7)
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هر كس يك سال با نيت صادق اذان بگويد روز قيامت او را بر در بهشت نگه مى دارند و مى گويند هر كس را مايلى شفاعت كن. (8)
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد: مؤ ذن در هنگام اذان چون شهيدى است كه در خون خود مى غلتد و هر تر و خشكى با زبان خودش گواهى به اذان او مى دهد. وقتى بميرد زمين به بدن او كارى ندارد. (9)
در خبر ديگر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: روز قيامت يك منادى فرياد مى زند: ميهمانان خدا كجايند؟! پس روزه داران مى آيند. سپس منادى ديگرى فرياد مى زند: رعايت كنندگان ماه و خورشيد كجايند؟ (يعنى كسانى كه توجه به وقت نمازها براى اذان داشته اند كجايند؟! ) پس مؤ ذنين مى آيند. آنگاه سوار بر ناقه بهشتى مى گردند در حالى كه تاج كرامت بر سر دارند و به جانب بهشت رهسپار مى شوند. (10)
جابربن عبدالله انصارى گفت: از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم كه سه مرتبه فرمود: اللهم اغفر للموذنين گفتم يا رسول الله! ممكن است براى اذان گفتن با شمشير به جان هم بيافتيم ؛ براى ما دعا نكردى آن چنان كه براى مؤ ذنين دعا مى كنى؟!
فرمود: جابر! بدان در آينده مردم اذان را به ضعفا مى سپارند. گوشتهايى كه بر آتش جهنم حرام است، گوشت مؤ ذنين است. (11)
در روايتى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و
آله و سلم) مى فرمايد: اما الاذان فانه يحشر المؤ ذنون من امتى مع النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين. (12)
اذان گويان امتم با پيامبران و صديقين و شهداء و صالحين محشور مى شوند. اين روايت نيز در ثواب مؤ ذن بسيار روح افزا است. مرحوم صدوق (رضوان الله عليه) در كتاب مجالس نقل مى كند امام صادق (عليه السلام) به نقل از پيامبر اكرم فرمود: هر كس براى خدا اذان بگويد و نظر ديگرى نداشته باشد، خداوند ثواب چهل هزار شهيد و چهل هزار صديق به او مى دهد و به شفاعت او چهل هزار گنهكار را مى بخشد و روانه بهشت مى كند. بدانيد مؤ ذن وقتى بگويد اشهد ان لا اله الا الله نود هزار فرشته بر او صلوات مى فرستند و برايش استغفار مى كنند و در روز قيامت در سايه عرش خداست تا خداوند از حساب مردم فارغ شود. همچنين ثواب گفتن اشهد ان محمدا رسول الله را چهل ميليون فرشته مى نويسند.
و هر كس مداومت داشته باشد صف اول جماعت را و سعى كند كه تكبير اول امام را درك كند و مسلمانى را نيازارد، خداوند به او نيز همان اجر و پاداش مؤ ذن را در دنيا و آخرت دهد. (13)

پی نوشتها:

1.معنى مد بصره و مد صوته بايد همين باشد طبق تصريح علامه مجلسى (رضوان الله عليه) بحار الانوار، ج ۸۴، ص ۱. 

2.مستدرك الوسائل، ج ۴، ص ۱۸. 

۳.جعفريات، ص ۲۴۵ به نقل از مستدرك الوسائل.

4.مستدرك الوسائل، ج ۴، ص ۲۰. 

5.مستدرك الوسائل، ج ۴، ص ۲۱. 

6.مستدرك الوسائل، ج ۴، ص ۲۱. 

7.مستدرك الوسائل، ج ۴، ص ۲۱. 

8.مستدر الوسائل، ص ۲۲ و حديث شماره ۱ در جامع احاديث شيعه ج ۴، ص ۶۲۹ نقل شده با مختصر تغيير لفظى. 

9.مستدرك الوسائل، ص ۲۲، حديث شماره ۱ در جامع احاديث شيعه، ج ۴، ص ۶۲۹ نقل شده با مختصر تغيير لفظى. 

10.مستدرك الوسائل، ص ۲۲، حديث شماره ۱ در جامع احاديث شيعه، ج ۴، ص ۶۲۹ نقل شده با مختصر تغيير لفظى. 

11.مستدرك الوسائل، ص ۲۲، حديث شماره ۱ در جامع احاديث شيعه، ج ۴، ص ۶۲۹ نقل شده با مختصر تغيير لفظى. 

12.بحار الانوار، ج ۸۴، ص ۱۱۶. 

13.بحار الانوار، ج ۸۴، ص ۱۳۰ روايت شماره ۲۲.

منبع:اذان و اقامه در اسلام - موسی خسروی - صفحه۲۶

روایاتی درباره اجابت ندای مؤذن و آماده شدن برای نماز


​چند روايت در مورد اجابت مؤ ذن (يعنى اجابت نداى مؤ ذن و آماده شدن براى نماز) ذكر مى شود تا شايد توفيق اين اجابت نصيب همه ما بشود. 

امام (عليه السلام) مى فرمايد: اجابت مؤ ذن كفاره گناه است و رفتن به مسجد اطاعت خدا و پيامبر اوست وهر كه مطيع خدا و پيامبر باشد خداوند او را با صديقين و شهدا داخل بهشت مى كند و در بهشت رفيق حضرت داود (عليه السلام) است و به اندازه حضرت داود (عليه السلام) به او ثواب مى دهند. (1)

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: پذيرفتن نداى مؤ ذن رحمت است و ثواب آن بهشت خواهد بود. هر كه نپذيرد با او در قيامت به خصومت مى پردازم. خوشا به حال كسى كه اجابت كند منادى خدا را و راهى مسجد شود. اجابت نخواهد كرد و به مسجد نمى رود مگر مؤ منى كه اهل بهشت باشد. (2)
باز فرمود: هر كه اجابت كند اذان مؤ ذن را و بپذيرد (سخن) علما را، روز قيامت در زير پرچم من خواهد بود و در بهشت همسايه من است و خدا به او ثواب شصت نفر شهيد را مى دهد.
قال من سمع الاذان فاجاب كان عندالله من السعداء هر كس صداى اذان را بشنود و اجابت كند خداوند او را سعادتمند مى گرداند.
قال من لا يجيب داعى الله فليس له فى الاسلام نصيب و من اجاب اشتاقت اليه الجنه (3). هر كس پيام خدا را بپذيرد در اسلام نصيبى ندارد و هر كه بپذيرد، بهشت مشتاق اوست.
و بالاخره مى فرمايد: من اجاب داعى الله استغفرت له الملائكه و يدخل الجنة بغير حساب. هر كه دعوت منادى خدا را بپذيرد ملائكه براى او استغفار مى كنند و بدون حساب وارد بهشت مى شود. (۴)
از امير المؤ منين (عليه السلام) نقل شده كه مى فرمايد: هر كه صداى اذان را بشنود در حالى كه در مسجد است و خارج شود منافق است مگر اينكه تصميم داشته باشد برگردد، يا طهارت ندارد، مى رود خود را طاهر كند. (۵)
عنه انه قال ليوذن لكم افصحكم و ليؤ مكم افقهكم. (6)
على (عليه السلام) مى فرمايد: بايد فصيح ترين شما اذان بگويد و فقيه ترين شما امامت نمايد.

1.بحار الانوار، ج ۸۴، ص ۱۵۴. 

2.بحار الانوار، ج ۸۴، ص ۱۵۴. 

3.بحار الانوار، ج ۸۴، ص ۱۵۵. 

۴.بحار الانوار، ج ۸۴، ص ۱۵۵. 

۵.بحار الانوار، ج ۸۴، ص ۱۶۱. 

6.بحار الانوار، ج ۸۴، ص ۱۶۱.

سیره اولیاء دین درباره نماز جمعه

 

سیره اولیاء دین

روش رسول خدا صلی الله علیه وآله و پیشوایان معصوم درباره نماز جمعه، بیانگر اهمیّت آن و ضرورت اهتمام به این فریضه است.

در روایت است که علی علیه السلام فرمود: روز پنجشنبه، دوا (های ضعیف کننده) نخورید، پرسیدند: چرا؟ فرمود: برای آنکه شمارا از حضور در نماز جمعه باز ندارد.

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «وَ کانَ اَصحابُ النّبیِ یَتَجَهّزُونَ لِلْجُمْعةِ یومَ الخَمیسِ، لِضیقِ الْوَقتِ» یاران پیامبر، آن روز پنجشنبه برای جمعه آماده می‌شدند، چرا که جمعه (بخاطر کارهایی که دارد) وقت تنگ است.

امیرالمؤمنین علیه السلام زندانیان و متّهمان پرونده‌های بدهکاری، تهمت و… را برای نماز جمعه بیرون می‌آورد، تا در نماز جمعه حضور داشته باشند، و اولیاء آنان ضمانت می‌کردند که برگردند. فاسقان زندانی را هم برای شرکت در نماز جمعه، بیرون می‌فرستاد، با کنترل و مراقبت. [۱]
علی علیه السلام به عنوان بزرگداشت نماز جمعه و تعظیم این شعائر، پابرهنه برای نماز جمعه حاضر می‌شد و کفشها را در دست چپ می‌گرفت و می‌فرمود: این نماز، جایگاه خاصّ الهی است، و این کار را از روی تواضع در برابر خداوند انجام می‌داد. [۲]
با این حساب، اهمیّت این فریضه آشکار می‌شود و مسلمانان متعهّد نباید از حضور در این صحنه سیاسی عبادی غفلت ورزند.
امام امّت فرموده است:
نمازجمعه، که نمایشی از قدرت سیاسی واجتماعی اسلام است، باید هر چه با شکوهتر و پر محتواتر اقامه شود… ملّت عظیم و عزیز، با شرکت خود، باید این سنگر اسلامی را هر چه عظیمتر و بلند پایه تر، حفظ نماید، تا به برکت آن، توطئه‌های خائنان و دسیسه‌های مفسدان خنثی شود. [۳]

پی نوشتها:

[۱]: مستدرک الوسائل، ج ۶، ص ۲۷.

[۲]: بحارالانوار، ج ۸۶، ص ۲۵۵.

[۳]:صحیفه نور، سخنان مورخه ۲۱/۶/۵۸.

منبع:پرتوی از اسرار نماز - محسن قرائتی - صفحه ۱۱۹.

آیا بی نماز کافر است؟

ترک نماز


 ترک نماز

ترک نماز، قطع رابطه کردن با آفریدگار هستی است و این در دنیا و آخرت، عواقب تلخی دارد. در قیامت، اهل بهشت از دوزخیان می‌پرسند: چه چیز شمارا روانه جهنّم کرد؟ یکی از پاسخ هایشان اینست که ما پابند به نماز نبودیم: «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» 
در جایی دیگر، به نمازگزارانی که نسبت به نمازشان سهل انگار و بی اعتنا هستند و گاهی می‌خوانند و گاهی نمی خوانند، می‌گوید: وای بر آنان: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلّینَ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» 
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده است: «مَنْ ترک الصّلاة مُتعمّداً فَقَد کَفر» [۱] هر که از روی عمد و با توجّه نماز را رها کند، از اسلام خارج شده و کافر است.
و نیز فرموده است: «بَیْنَ الْعَبدِ وَ بَیْنَ الکُفرِ تَرْکُ الصَّلاةِ» [۲]

پی نوشتها:

[۱]: محجةالبیضاء، ج ۱، ص ۳۰۱.

[۲]: نهج الفصاحه، جمله ۱۰۹۸.

منبع:پرتوی از اسرار نماز - محسن قرائتی

بالاترین ذکر در کلام آیت الله بهجت(ره)

ارتباط نماز و آرامش


ارتباط نماز و آرامش


اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى جَعَلَ الصَّلوةَ عَمُودَ الدّينَ وَ مِعراج الْمُؤْمِنين و سُلَّما يُرْتَقى بِه اِلى اَعلى عِلّيين
:

 سخن از نماز است، پيوند انسان خاكى با خالق يكتا و يگانه عالم و نماز راه اين عروج روحانى است، نماز نردبان انسان در سير تكامل است و تسبيح و حركت به سوى نور مطلق، نماز ذكراست و ياد معبودِ رحيم و لطيف و بى نياز، ترنمى است زيبا كه بر وقار و هيبت مخلوق افزونى مى بخشد و آرامش و آسايش صدچندان بر او نصيب مى سازد و براستى كه نماز بازدارنده از فحشاء و منكرات است.

اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر.(1)

امام صادق عليه السلام مى فرمايند: در قلب مؤمن رغبت به ثواب و رضوان الهى و ترس از عقوبت و عذاب خداوند قهار اجتماع نمى كند،
مگر خداوند بهشت را بر او واجب مى گرداند، پس هرگاه به نمازايستادى باتمام وجودت به خدا رو كن و متوجه او باش، زيراهيچ بنده مؤمن درنماز و دعايش باتمام وجود و حضورقلبى به خدامتوجه نمى گردد، مگرخداوند عزوجل باقلوب همه مؤمنين به او روى مى آورد و استقبالش مى كند و آن مؤمن نمازگزار را به دوستى آن مؤمنين براى دخول به بهشت تأييد مى نمايد و بهشتى خواهد شد. (2)
و اما علت اينكه نماز بر مردم واجب شد در ضمن حديثى از امام رضا عليه السلام خدا و تداوم ذكر او در تمام شب و روز مى باشد، تا بنده سرور و تدبيركننده و آفريننده خود را فراموش ننمايد، كه اگر فراموش كرد، ناسپاسى كند، ولى ياد خدا و ايستادن به نماز، از هرگونه فساد و تباهى جلوگيرى مى كند. (3)

بنده وقتى سر تعظيم بر آستان حق دو تا نمود، نهايت ارادت خويش را بر حق تعالى ابراز نموده، چراكه معتقد است: نماز صله و موهبتى است از طرف خداوند مهربان براى بنده از راه رحمت و عنايت و نماز مطالبه وصول و تقرب بنده به سوى خداوند است، وقتى با نيّت داخل نماز گرديد و با تعظيم و اجلال هرچه بيشتر براى خداوند تكبير گفت و با ترتيل قرائت كرد و با خشوع ركوع نمود و با تواضع سر از ركوع بلند كرد و با ذلت و خضوع سر بر سجده گذاشت و با اخلاص و آرزو و تشهد خواند، سپس نمازش را با رغبتى تمام و بااميد به رحمت واسعه الهى سلام داد و به پايان رساند، در حالى كه بين خوف و رجاء مى باشد، نمازى با حقيقت به جا آورده است. 

ضمرة بن حبيب گويد: راجع به نماز از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سؤال كردم، فرمودند: نماز از واجبات دين است، موجب خوشنودى خداست، طريقه پيامبران است، محبت ملائكه را جلب مى كند، هدايت و ايمان است، نور معرفت و بركت رزق و راحت بدن است، براى شيطان ناخوشايند است، حربه اى در مقابل كفار، سبب مستجاب شدن دعا و قبولى اعمال اوست، توشه آخرت مؤمن است، شفيع نزد ملك الموت و مونس قبر و فرش زير پهلو است، جواب نكير و منكر است، نماز بنده در محشر، تاجى است بر سرش و نورى در
صورتش و لباسى بر تنش، پرده اى است بين او و آتش، حجّتى است بين او و آتش، موجب نجات از جهنم و عبور از پل صراط است، كليد بهشت و مَهر حورالعين و بهاى بهشت است، نماز است كه بندگان را به بالاترين درجات مى رساند، چون مشتمل بر تسبيح و تهليل و تكبير و تمجيد و تقديس خداوند و گفتار و دعاست. (4)
دل هر فرد با اتصال و اتكا به ذات اقدس الهى آرام و قرار مى گيرد و چه بسيار افتخاراتى كه در سايه سار نماز برانسان عطامى شود. مزيّت هاى نماز را پيامبر اكرم عليه السلام اينگونه برشمرده اند: نماز ستون دين است و ده مزيّت دارد، زيور صورت است و روشنايى قلب و آسايش تن و انيس قبر و محل نزول رحمت و چراغ آسمان و سنگينى ميزان و خوشنودى خدا و بهاى بهشت و سد در برابر آتش، هركه نماز را
بپا دارد، دين را بپا داشته و هركه ترك كند،دين را ويران كرده است. (5)
انسان وقتى بر درگاه خداوند قصد امتثال امر نمود، بايد بداند كه براى نماز و نيايش حقى است كه حضرت زين العابدين عليه السلام فرمودند: حق نماز اين است كه بدانى ورود به دربار خداوندى است و در آن حال برابر خدا ايستاده اى، چون اين معنى را دريافتى، شايسته است چنان بايستى كه
بنده اى ذليل بى مقدار، راغب و ترسان، اميدوار و بيمناك و بيچاره اى زار، در برابر مولايى پرعظمت ايستد، با كمال آرامش و وقارى ايستى، حضور قلب را رعايت مى كنى و نماز را با كليه حدود و شرايط انجام مى دهى (6)، كه اگر آداب ورود به قلمرو نياز را رعايت نمودى از نمازگزاران خواهى شد و پاداش اين نياز به درگاه بى نياز را درمى يابى.

امام محمدباقر عليه السلام فرمودند: براى نمازگزار سه خصلت است، از قدمش تا به آسمان‌ها ملائكه او را احاطه مى نمايند و از آسمان‌ها تا بالاى سرش خير و احسان نثار مى شود و فرشته اى كه بر او موكل است مى گويد: اگر اين نمازگزار بداند كه طرف مناجات او كيست، از نماز خويش جدا نمى گردد. (7)
لذّت مناجات با خداوند را مؤمنان راستين درك كرده اند و در پناه آن هر خير و خوبى را به ارمغان مى برند و خوشا حال آنانى كه ترنم آرامش و آسايش روح و جسم خويش را از وراى سجده نياز به درگاه بى نياز به دست مى آورد، پس بر ماست كه خود را مصداق سخن امام رضا عليه السلام گردانيم كه فرموده اند: بر تو باد در نماز به خشوع و خضوع و اينكه در پيشگاه خداوند خشيت و خوف از سيماى تو ظاهر گردد و به وسيله طمأنينه و آرامش، خوف و رجاء ظهور در جسم و جانت يابد. (8)

پی نوشتها:

۱. تفسير الميزان، علامه طباطبايى، انتشارات اسلامى، جلد ۱۱، صفحه ۴۸۷.

2.من لا يحضره الفقيه، جلد ۱، صفحه ۲۰۹.

3. وسائل الشيعه، جلد ۳، باب ۱.

4. امام رضا عليه السلام بحارالانوار، جلد ۸۴، صفحه ۲۴۶.

5.نصايح، آيت اللّه مشكينى، انتشارات الهادى، چاپ هفدهم، صفحه ۳۶۴.

6.نصايح، آيت اللّه مشكينى، انتشارات الهادى، چاپ هفدهم، صفحه ۳۴۵.

7. من لا يحضره الفقيه، جلد ۱، باب فضل الصلوة.

8.نصايح، آيت اللّه مشكينى، انتشارات الهادى، چاپ هفدهم، صفحه ۳۱۱.

منبع:شادی و آرامش از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه - محمد بیستونی - صفحه۴۹

سبک شمردن نماز در احادیث

 سبک شمردن نماز:

سبک شمردن نماز ارزش گذاری به نماز، نشانه ایمان به خداست و بی اعتنایی، دلیل ضعف عشق و علاقه به معنویّات است.
حضرت علی علیه السلام فرمود: «اِنّ اَسْرَقَ النّاسِ مَنْ سَرِقَ صَلاتَهُ»
سارق ترین و دزدترین افراد، آنانند که از نمازشان بکاهند و بدزدند.
در جای دیگر فرمود: کسانی که نماز را سبک می‌شمرند، مانند زنانی هستند که سقط جنین می‌کنند، نه می‌توان آنان را حامله نامید و نه می‌توان به آنان بچّه دار گفت.
مرز میان اسلام و کفر، چیزی بیش از رها کردن نماز نیست.

و نیز فرمود: «مَنْ ضَیَّعَ الصَلاةَ فَهُوَ لِغَیْرِها اَضْیَعُ» [۱]
کسی که نماز را سبک شمارد و ضایع کند، نسبت به غیر نماز، تضییع بیشتری خواهد داشت.
پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله فرمود: آنکه نماز خود را تباه سازد، در قیامت در کنار قارون و هامان خواهد بود. وای بر کسی که از نماز خود مواظبت نکند… [۲]
و نیز: کسی که نماز را سبک شمرد، خداوند برکت و بهره و خیر را از عمر و مال او برمی دارد، پاداش کارهای او از بین می‌رود، دعاهایش مستجاب نمی شود، هنگام مرگ، با احساس گرسنگی و تشنگی و ذلّت مخصوصی از دنیا می‌رود، در برزخ، شکنجه و ظلمت و فشار می‌چشد. و در قیامت حساب سختی از او کشیده می‌شود. [۳]
و فرمود: هر که نماز را سبک شمرد، از امّت من نیست. [۴]
از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده است که: همینکه انسان در نماز به غیر خدا توجّه می‌کند، خداوند به او می‌فرماید: «اَلی مَنْ تقصد؟ اَرَبّاً غیری تُریدُ؟ وَ رَقیباً سوایَ تَطْلُبُ جواداً خَلایَ تَبْغی؟ » [۵]

پی نوشتها:

[۱]: وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۱۹.

[۲]:وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۱۹.

[۳]: سفینةالبحار، ج ۲، ص ۴۳.

[۴]:وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۱۵.

[۵]: مستدرک وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۱۷۳.

منبع:پرتوی از اسرار نماز - محسن قرائتی- صفحه ۴۱

نماز، از ديدگاه عقل و وجدان

نماز، از ديدگاه عقل و وجدان

يكى از حقوق انسانى، سپاس از محبت و نيكى ديگران است. حتّى اگر مسلمان نباشيم، احسان و نيكى ديگران به عهده ما مسئوليت تشّكر مى گذارد. اين حقّ، نسبت به هر زبان و نژاد و مليّت و كشور، يكسان است.
هر چه لطف و نيكى بيشتر و نيكى كننده بزرگتر باشد، تشّكر هم بايد بيشتر و بهتر انجام گيرد.
و… آيا كسى بيشتر از خدا بر ما حق دارد؟… خير، چرا كه نعمت ونيكى او درباره ما بيشمار است، و خودش نيز وجودى عظيم و فيّاض مى باشد.
خداوند، ما را از يك سلّول آفريد، و هر چه نياز حيات ما بود، از قبيل: نور، حرارت، مكان، هوا،
آب، اعضاء، غرائز، قوا، طبيعت گسترده، گياهان و حيوانات، هوش و عقل و عاطفه و… برايمان فراهم كرد و براى تربيت معنوى ما، رسولان خويش فرستاد و احكام سعادت بخش مقرّر كرد و حلال و حرام، وضع نمود و حيات مادى و حيات روحى مارا از هر جهت، برخوردار از ابزار و وسائل كمال ساخت و همه شرايط رشد و بهروزى و سعادت دنيوى و اخروى مارا فراهم نمود. چه كسى بيش از خداوند به ما نيكى كرده، كه بيش از او شايسته اداى حق باشد؟
به قول سعدى: هر نفسى كه فرو مى رود، ممّد حيات است و چون برمى آيد، مفرّح ذات، پس در هر نفسى دو نعمت موجود است و بر هر نعمتى شكرى واجب.
از دست و زبان كه برآيد
كز عهده شكرش به در آيد
او مارا از هدايت انبياء و معصومين برخوردار ساخت. جهان و طبيعت را مسخّر انسان كرد و به او قدرت بهره بردن از مواهب طبيعت و كشف رازهاى جهان واستفاده از آن در مسير فلاح وزندگى خويش داد.
برگها و گياهان، كربُن هوا را مى گيرند و اكسيژن مى سازند.
قطرات باران، هوا را صاف و سالم مى كنند.
نهنگ ها، ماهيان مرده درياها را مى بلعند تا آب‌ها بد بو نشوند.
چشم هاى ما، هر لحظه، از زاويه هاى مختلف عكسهاى گوناگون و دقيق از همه چيز مى گيرد.
اگر لب ما نرم نبود، قدرت حرف زدن نداشتيم.
اگر اشك، شور نبود، چشم ما كه از پى آفريده شده، خراب مى شد.
اگر آب‌ها تلخ و
شور بود، درختان نمى روييدند.
اگر زمين، جاذبه نداشت، و اگر فاصله خورشيد به ما نزديك تر بود، اگر هنگام تولّد مكيدن را نمى دانستيم، اگر مهر پدر و مادر نبود، و هزاران اگر ديگر… آيا مى توانستيم به زندگى ادامه دهيم؟
البته نه در صدد بر شمردن نعمت هاى خداييم و نه از عهده آن برمى آييم ؛ كه خداوند خود فرمود اگر نعمت هاى الهى را بشماريد، نمى توانيد آنها را به حساب آوريد.
بارى… اگر يك ميليونيم اين نعمت‌ها را از كسى ديگر دريافت مى كرديم، همه عمر مديون و سپاسگزار او نبوديم؟
وظيفه انسانى و وجدانى ما، ايجاب مى كند كه سپاس نعمت هاى الهى را ادا كنيم و به شكرانه آنهمه نيكى، نماز بخوانيم و او را بپرستيم.
چون او مارا آفريده، ما هم او را عبادت كنيم و بنده او باشيم تا بنده و برده شرق و غرب نشويم.
نماز، تشّكر از خداوند است و هر انسان عاقل و با وجدانى، به لزوم نماز پى مى برد.
وقتى يك سگ، در مقابل استخوانى كه به او مى دهند، حق شناسى مى كند و دُم مى جنباند و اگر دزد و بيگانه اى وارد خانه شود، به او حمله مى كند، اگر انسان نسبت به اين همه نعمت پروردگار، بى تفاوت باشد و از روحيه سپاسگزارى كه به صورت نماز جلوه گر مى شود، بى بهره باشد، آيا در قدرشناسى كمتر از سگ نيست؟!…

منبع:پرتوی از اسرار نماز - محسن قرائتی -صفحه۵۴

آثار دنيوى نيّت

آثار دنيوى نيّت

جز پاداش هاى اخروى و بهره هاى معنوى كه از نتايج اخلاص است. يك سرى آثار دنيوى هم دارد كه به برخى اشاره مى شود:

۱- مديريّت جامعه

اگر حسن نيّت و خلوص در مسئولان اجتماعى باشد، كارها بهتر انجام شده و عدالت، بهتر اجرا مى شود.
على عليه السلام به مالك اشتر مى فرمايد:
اِسْتَعِنْ عَلَى الْعَدْلِ بِحُسنِ النِيَّة فى الرَّعيَّة (1) به وسيله حسن نيّت به مردم، براى اجراى عدالت اجتماعى كمك بگير.
روحيه خيرخواهى خالصانه، قوى ترين اهرم ايجاد عدالت است.

۲- بهبود وضع اقتصادى

افراد خوش قلب و خيرخواه و مخلص، حتى در امور اقتصادى و كسب و كار هم موفق ترند و خلوص شان پشتوانه حيثيّت اجتماعى و جلب مشترى و اعتماد مردم به داد و ستد با آنانست. شايد اين كلام علوى، به اين مسئله مربوط باشد كه فرموده است:
رِزْقُ الْمَرءِ عَلى قَدْرِ نِيَّتِهِ (۲) رزق هر كس به اندازه نيّت اوست
.

۳- روابط خوب اجتماعى

افراد خوش باطن و خوش نيّت، در دلها جا دارند و حتى اگر خلافى هم بكنند، بخاطر صفا و حسن نيّت، زندگى شان تلخ نمى شود و مردم دوستشان دارند.
على عليه السلام فرموده است: مَنْ حَسُنَت نِيَّتُهُ كَثُرَتْ مَثُوبَتُهُ وَ طابَتْ عيشَتُهُ وَ وَجَعَتْ مَودَّته (3) هر كه داراى حسن نيّت باشد، موقعيت او بيشتر و زندگيش پاك تر مى شود و دوستى با او لازم است.
اين از جهت آثار خوب نيّت صالح بود. بر عكس، اگر نيّت‌ها ناسالم و شوم باشد. عوارض آن دامنگير خود انسان مى شود و غير از عقوبت هاى اخروى، بلاهاى اجتماعى هم در پى دارد.
على عليه السلام مى فرمايد: اِذا فَسَدَتِ النِيَّةُ وَقَعَتِ الْبَلِيَّهُ (4)
هر گاه نيّت، خراب شود، بلا فرود مى آيد.
نيّت هاى قوى و انگيزه هاى خوب، حتى از بدن هاى ناتوان هم كارهاى مهمّ مى كشد. اگر انگيزه، نيرومند و الهى باشد، نه خستگى در كار است، نه نوميدى و دلسردى. به همين جهت، در هيچ يك از اولياء خدا، خودباختگى و ضعف اعصاب، حتى در پيرى ديده نمى شود، چرا كه دل و جانشان با نيّت هاى خالص الهى سرشار است و و از او مدد مى گيرند و در برابر همه مشكلات و بحران‌ها و دشمن‌ها و قدرت‌ها مى ايستند. نمونه اش، امام امّت (قدس سرّه) كه دلى آرام به ياد خدا داشت و ابرقدرت‌ها را به زانو درآورد.
امام حسين عليه السلام روز عاشورا، كه با آن همه داغ‌ها و شهادت
ها روبرو بود و اسارت خانواده خويش را پيش بينى مى كرد، هر چه تنهاتر مى شد و يارانش به شهادت مى رسيدند، خودش چهره اى برافروخته تر از عشق مى يافت و به خداوند تكيه داشت و مى فرمود: هَوَنَ عَلّى انّه بعَينِ اللّهِ آنچه اين شدائد را بر من آسان مى كند آنست كه مى بينم همه در محضر خداوند است و او مى بيند و شاهد است.
على عليه السلام فرموده است:
ما ضَعُفَ بَدنٌ عمّا قَوِيت عَلَيْهِ النِيّةُ (5) وقتى نيّت بر چيزى، قوى و استوار باشد، بدن احساس ضعف نمى كند.
شايد اين اشاره به آثار روانى و روحى نيّت در رفتار و عمل انسان باشد.

پی نوشت ها:

1- نهج البلاغه، نامه ۵۳. 

2- فهرست غرر، ص ۳۹۸. 

3- فهرست غرر، ص ۳۹۹. (كلمه نيّت) 

4- فهرست غرر، ص ۳۹۸ (كلمه نيّت) 

5- بحارالانوار،

منبع: پرتوی از اسرار نماز - محسن قرائتی - صفحه۸۲

ابعاد عبادت در فرهنگ اسلام

ابعاد عبادت در فرهنگ اسلام

عبادت فراتر از نمونه هايى چون نماز و روزه است. همه كارهاى شايسته اى كه به نفع مردم نيز باشد، عبادت است. به برخى از كارها كه در اسلام، عبادت به حساب آمده، اشاره مى كنيم:

۱- تفكر در كار خدا امام صادق عليه السلام مى فرمايد: لَيْسَت الْعبادَةُ كَثرَةَ الصَّلوةِ والصَّومِ، اِنَّما اَلْعِبادَة التفَّكُّرُ فى اَمرِاللّهِ (1) عبادت، زياد نماز خواندن و روزه گرفتن نيست، همانا عبادت، انديشيدن در امر خداست. تفكرى كه انسان را به خدا نزديك و آشنا سازد عبادت به حساب آمده است.

۲- كسب و كار رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اَلْعِبادَةُ سَبْعُونَ جُزْءً اَفْضَلُها طَلَبُ الْحَلالِ (2) عبادت، هفتاد بخش است، برترين آنها طلب حلال و به دنبال روزى رفتن است.

۳- آموختن دانش پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله فرمود: مَنْ خَرَجَ يَطْلُبُ باباً مِنَ الْعِلْمِ لِيَرُدَّ باطلاً الَى الحقِّ و ضالاً اِلَى الهُدى كانَ عَمَلهُ كعبادةِ اربعين عاماً (3) كسى كه از خانه به دنبال آموختن دانش بيرون برود، تا با آن، باطلى را ردّ كند و گمراهى را به هدايت بكشد. كار او همچون چهل سال عبادت است.

۴- خدمت به مردم روايات بسيارى است كه خدمت به مردم و رسيدگى به مشكلات آنان را از بسيارى از عبادت‌ها و حجّ مستحب، به مراتب برتر به حساب آورده است. به قول سعدى: عبادت به جز خدمت خلق نيست به تسبيح و سجاده و دلق نيست

۵ انتظار حكومت عدل جهانى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اَفْضَلُ الْعِبادَةِ اِنْتِظارُ الْفَرَجِ (4) انتظار فرج وگشايش (با آمدن امام زمان عليه السلام وحتّى نگاه پر مهر به پدر ومادر، نگاه به چهره علما، نگاه به قرآن و كعبه و رهبر عادل يا برادر دينى هم عبادت است. (5)

پی نوشت ها: 1- ميزان الحكمه، ج ۷، ص ۵۴۲.

2- وسائل الشيعه، ج ۱۲، ص ۱۱.

3- محجة البيضاء، ج ۱، ص ۱۹.

4- نهج الفصاحه، جمله ۴۰۹.

5- سفينة البحار، كلمه نظر.

منبع:پرتوی از اسرار نماز - محسن قرائتی - صفحه۸

حضور قلب در نماز در کلام آیت الله بهجت(ره)

حضور قلب در نماز
 از آیت الله بهجت(ره) پرسیدم : راه رسیدن به حضور قلب در نماز چیست؟ ایشان پاسخ دادند: دو کار در کنار هم :
  نمازگزار به وسوسه های شیطانی که غیر اختیاری پیش می آید، کاری نداشته باشد.
 هروقت در نمازش توجه پیدا کرد، اختیاراً به غیر خدا توجه نکند.

سپس در توضیح این مطلب فرمودند: شیطان می خواهد اختیاراً انسان را متوجه غیر خدا کند. وقتی دید که در حال اختیار، به غیر خدا توجه نمی کند، او را رها مےکند.
منبع :محمدی ری شهری ، زمزم عرفان ، ص 86

ثواب نماز جماعت اول وقت

نماز در کلام معصومان

جاذبه نماز

آثار بی توجهی به نماز

 

آثار بی توجهی به نماز :

1. تباه ساختن خود: نماز در واقع باطنى دارد که اگر نمازگذار آن را ایفاد کند و تماماً مراعات نماید، باطن نماز، نمازگذاز را دعا مى‏کند و برعکس ضایع کننده نماز به جاى اینکه آن را وسیله خودسازى قرار دهد، از آن ابزارى براى تخریب خویش مى‏سازد، چون باطن نماز که در اینجا ضایع شده، نمازگذار را نفرین مى‏نماید و از این دعا و نفرین نباید غفلت کرد.

2. رواج فساد و گمراهى: اگر نماز سبک گرفته شود از قدرت سازندگى آن جلوگیرى شده است؛ در نتیجه راه نفوذ مفاسد و گمراهى‏ها باز مى‏شود. خداوند نماز را بازدارنده از زشتى‏ها و منکرات معرفى مى‏نماید: «انّ الصّلوه تنهى عن الفحشاء و المنکر»(عنکبوت، آیه‏ى 45).

3. محرومیت از شفاعت پیامبر و اهل بیت(ع)؛ امام صادق(ع) از پیامبر(ص) روایت کرده که فرمود: «لاینال شفاعتى غداً من اَخّر الصلاه المفروضه وقتها ؛ آنکه نماز را پس از فرا رسیدن وقت آن به واپس افکند به شفاعتم نرسد»(امالى صدوق، ص 240).

4. مردن به غیرآئین محمدى(ص): روزى پیامبر اکرم با گروهى از صحابه در مسجد نشسته بودند، مردى وارد شد و نماز آغاز کرد و چنان با شتاب رکوع و سجود نمود که رسول خدا(ص) فرمود: نوک زد، مانند نوک زدن کلاغ. اگر این مرد بمیرد و نمازش این چنین باشد بر آیینى غیر از دین من مرده است (مستدرک الوسایل، ج 3، روایت 58، 5).

آثار نماز بر فرد 


 آثار نماز:

1- تأمین نیاز روانی و درونی انسان.
2. جبران گناهان.
3. پرورش تمرکز فکر.
4. برقراری عدالت اجتماعی.
5. دستیابی به وقار اخلاقی و شخصیتی.
6. قبول انضباط و نظم.
7. استواری ایمان و استقامت.
8. انس فطری با پرستش.
9. زنگ رهایی از خود مشغولی و هشدار گذشت عمر.
10. بهداشت جسم و نظافت لباس.
11. احساس قدرت و عزّت. 

عوامل سستی در نماز و راه های درمان آن


عوامل سستی در نماز:

1. عوامل درونی و مربوط به خود افراد: مهمترین عامل درونی نمازگریزی آسیب پذیری مقطع نوجوانی و جوانی است. این مقطع سنّی، مقطع حساس و بحرانی برای جوانان و نوجوانان است، مسایل و بحران های بلوغ از یک طرف، شکّ و تردیدهای مذهبی از طرف دیگر، ناپختگی و بی تجربگی و گرایش سریع به الگوهای غیرواقعی که اهل نماز نیستند، زمینه هایی است که در خود فرد وجود دارد و باعث می شود که جوانان و نوجوانان علاقه چندانی به نماز نداشته باشند.

2. عواملی بیرونی و محیطی: این عوامل، عواملی هستند که بعضی از آنها قابل جبران است و بعضی غیر قابل جبران. به اختصار این عوامل را بیان می کنیم:

الف ـ کم توجهی یا بی توجّهی خانواده ها نسبت به تربیت دینی فرزندان.
ب ـ نگرش منفی بعضی از خانواده ها نسبت به مسائل دینی مخصوصاً نماز.
ج ـ برخوردهای نادرست والدین و مربیان نسبت به نماز خواندن کودک، نوجوان یا جوان باعث زدگی آنها از نماز می شود.

د ـ تهاجم فرهنگی دشمنان بوسیله شبهه در اعتقادات دینی، ایجاد بدبینی نسبت به کانون های مذهبی، بازداری جوانان از شرک در مراسم عبادی، نماز جمعه و جماعت و … و در ‌آخر ترویج فرهنگ غربی باعث می شود جوانان نسبت به نماز رغبتی نشان ندهند.

هـ ـ دوستی و معاشرت با افراد بی تقوا و بی نماز است که به مرور در انسان تأثیر منفی خواهند گذاشت.

و ـ ندانستن و یا غفلت و فراموشی فلسفه و آثار نماز که باعث می شود توجّه به نماز در ما کمتر شود.
در مورد این مشکل، به ترتیب سه امر مهم را در خود محقق سازید:

1- باور کردن اهمیت نماز اول وقت : گاهی انسان به یک چیزی اعتقاد دارد اما باور و ایمان ندارد. مثلا می داند انسان مرده ترسی ندارد, اما باز هم می‏ترسد. وجود این ترس در انسان دلیل است که آن اعتقاد، تبدیل به باور دل و ایمان قلبی نشده است. چه بسا اعتقاد به اهمیت نماز اول وقت باشد اما باور و ایمان به آن نباشد. برای به دست آوردن این باور می توان از اسباب باوربخش استفاده کرد, مثل مطالعه کردن کتابهایی که در موضوع نماز اول وقت نگاشته شده است که این مطالعه باید پیاپی و پیوسته باشد, سپس به فکر کردن و تفکر بپردازد که با نخواندن نماز اول وقت مشمول چه زیان‏ها و سرزنش‏هایی می شود و با خواندن آن مشمول چه سودها و پاداش‏ها می گردد.

روایاتی که در این باب وارد شده است بسیار مفید و باوربخش است به شرط این که مطالعه آنها استمرار داشته باشد و فکر کردن در آنها نیز هر روز باشد هر چند مختصر و کم. مثلا به این دو روایت دقت شود: عن الصادق(ع) قال قال رسول الله(ص): «لیس منی من استخف بالصلوه لایرد علی الحوض لا والله ; امام صادق(ع) فرمود که رسول اکرم(ص) فرموده است : به خدا قسم از من نیست کسی که نماز را سبک بشمارد و در حوض کوثر بر من وارد نمی شود» (سفینه البحار, شیخ عباس قمی, ماده صلاه).

تأخیر انداختن نماز مصداق بارز سبک شمردن نماز است. عن النبی(ص): «ما من عبد اهتم بمواقیت الصلوه و مواضع الشمس الا ضمنت له الروح عند الموت و انقطاع الهموم و الاحزان و النجاه من النار; هیچ بنده ای نیست که به وقت های نماز (اول وقت ) و حرکت های خورشید برای نماز اهتمام ورزد مگر این که من سه چیز را برایش ضمانت می کنم : 1- نشاطی آرامش بخش هنگام مردن, 2- جدایی از ناراحتی ها و اندوه ها, 3- نجات از آتش. در این باب پیوسته باید بخواند, بگوید, بشنود و بیندیشد تا رفته رفته اعتقاد به باور بدل گردد».

2- اراده و تصمیم : باور کردن اهمیت نماز اول وقت خود زمینه ساز اراده و تصمیم می شود اما با اراده و تصمیم فاصله دارد زیرا ممکن است یک چیزی باور قلبی باشد ولی اراده و تصمیم انسان به آن تعلق نگیرد. مثلا مسلمان روزه دار تشنه باور قلبی دارد که آب او را از تشنگی می رهاند ولی هرگز آب نمی آشامد تا روزه اش باطل نشود, اینجا اراده و تصمیم بر آشامیدن آب تعلق نگرفته گرچه باور قلبی هست که آب رفع تشنگی می کند. اگر کسی نسبت به اهمیت نماز اول وقت باور قلبی پیدا کرد ممکن است به خاطر موانعی اراده و تصمیمش به خواندن نماز اول وقت تعلق نگیرد, هر چند آن موانع، غیرموجه باشد, بنابراین بعد از باور قلبی باید اراده و تصمیم بگیرد و تمامی موانع خواندن نماز اول وقت را کنار بزند.

3- مداومت تا سر حد ملکه شدن : پس از طی آن دو مرحله گذشته باید در مقام عمل آن قدر نماز اول وقت خواندن را ادامه دهد تا عادت و ملکه گردد این مداومت عملی در ابتدای کار, امری دشوار و سخت می باشد ولی پس از گذشت یک سال یا دو سال و یا حتی کمتر از این مدت , امری عادی و آسان می گردد, (نگا: نماز اول وقت , محمد حسین رجایی خراسانی).

البته باید توجه داشته باشید که در رسیدن به این هدف باید سیاست تدریج را پیش گیرید؛ یعنی کسی که عادت به خواندن نماز در اول وقت نداشته نباید انتظار داشته باشد یک دفعه و در مدتی کوتاه بتواند به راحتی و سهولت در اول وقت نماز بخواند بلکه باید در این راه با آهستگی و تدریج پیش رود. یعنی باید سعی کند مثلا در طول یک هفته حداقل یک روز نمازش را در اول وقت بخواند و این کار را یک ماه ادامه دهد و بعد این یک روز را به دو روز تبدیل کند و در این راه استقامت و پایداری نماید یعنی هیچ کار غیرضروری و غیر لازمی او را از نماز در اول وقت منصرف ننماید و همین طور به تدریج بر تعداد روزهایی که در آنها نماز اول وقت می خواند بیفزاید تا تمام طول هفته اش را در بر بگیرد و همه نمازها را در اول وقتش بخواند.

راههای درمان سستی نسبت به نماز:

1. شما که شیعه هستید باید بدانید اهل بیت(ع) نماز را خیلی دوست داشتند و نور چشم خود را نماز می دانستند و تأکیدها و سفارش ها و وصیتهای فراوانی نسبت به نماز داشتند، پس لازمه دوست داشتن آنها این است که نماز را که محبوب آنها بوده است را دوست بداریم.

2. سعی کنید نمازهای واجب خود را اوّل وقت بخوانید. نماز اوّل وقت در دنیا عمر انسان را زیاد می کند، مال و اموال او را زیاد می کند، اولاد او را صالح می گرداند و در موقع مرگ او را از ترس مرگ ایمن می کند، او را داخل بهشت می گرداند. و در قبر سئوال نکیر و منکر را بر انسان آسان می گرداند، قبر او را وسیع می کند، دری از درهای بهشت را به روی او می گشاید، و در محشر صورت او مثل ماه، نورافشانی می کند، نامه عملش به دست راستش داده می شود، حساب را برای او آسان می گرداند و در موقع عبور از صراط، خداوند از او راضی می شود، به او سلام می دهد، نظر رحمت به او می فرماید.

در مورد نماز اوّل وقت تاکیدات بسیار فراوانی از طرف بزرگان دینی به ما رسیده که حاکی از اهمیت فوق العاده نماز اوّل وقت دارد. و از طرفی اثر آرام بخشی و تذکّر نماز در صورتی حاصل می شود که در اوقات معینی که شرع قرار داده انجام گیرد و گرنه نماز دیگر اثر آرام بخشی و اطمینان قلبی دادن به انسان را از دست می دهد.

3. مهمترین موضوع در زمینه تقویت گرایش به نماز و تقویت اراده در اقامه نماز، این است که انسان بداند چرا باید نماز بخواند و چه نیرویی از نماز می گیرد. قرآن کریم به طور نمونه می فرماید: اقم الصلاه ان الصلاه تنها عن الفحشاء والمنکر. یعنی نماز را بپا دارید، زیرا نماز در شما نیروی پدید می آورد که بتوانید در مقابل فحشا و منکر پایداری کنید. اگر انسان نماز نخواهد این قدرت حفظ و حراست از خودش را از کجا می خواهد بدست آورد. نماز به انسان انرژی می دهد. توان می دهد که در مقابل سختی های زندگی مقاوم باشد. در نماز می گوییم ایاک نعبد و ایاک نستعین. یعنی تو را می پرستم و از تو کمک می گیرم تا قوی باشم و بتوانم در مقابل سختی های راه زندگی و کمال پایداری کنم و به مقصد برسم. اگر انسان نماز نخواند و با منبع قدرت تماس نگیرد و از او نیرو نگیرد، به چه نیرویی می خواهد تکیه کند. از کدام منبع می تواند به جای خدا توان و قدرت بگیرد. چه کسی هست که از خودش توان داشته باشد و بتواند به جای خداوند که قادر مطلق و متعالی و توانا است به انسان کمک و یاری رساند.

اگر انسان رابطه اش با منبع قدرت و خدای متعال قطع شود، یک موجود کاملا ضعیف و ناامید خواهد شد و توان زندگی را از دست خواهد داد و انسان بدرد بخوری نخواهد بود، نه برای خودش و نه برای جامعه ای که در آن زندگی می کند.

4-سعی کنید بر اینکه در نمازهایتان سستی نکنید نمازهایتان را با جماعت بخوانید.

آثار بسیاری برای نماز جماعت ذکر شده که به اختصار بیان می کنیم:
1. توفیق اجباری برای خواندن نماز در اوّل وقت
2. ثواب چند برابر که در روایت آمده که فرشتگان توانایی نوشتن ثواب آن را ندارند.
3. باعث وحدت مسلمین و نزدیکی دلها و تقویت کننده روح اخوّت و برادری می باشد.
4. نوعی حضور و غیاب بی تشریفات و بهترین راه شناسایی افراد است.
5. نماز جماعت بهترین، بیشترین، پاکترین و کم خرج ترین اجتماعات دنیاست.
6. نوعی دید و بازدید مجّانی و آگاهی از مشکلات و نیازهای یکدیگر و زمینه ساز تعاون اجتماعی بین مسلمین است.
7. نماز جماعت نشان دهنده قدرت مسلمین است.
8. نشانه حضور در صحنه و پیوند بین امام و امت است.
9. منافقان را مأیوس می کند، بیم در دل دشمنان می افکند، و خار چشم بد خواهان است.
10. همه در نماز جماعت در یک صف قرار می گیرند و امتیازات موهوم صنفی، نژادی، زبانی، مالی و … کنار می رود.
11. نماز جماعت باعث احساس دل گرمی و قدرت و امید در مؤمنان می باشد.
12. عامل نظم و انضباط وقت شناسی است.
13. روحیه فردگرایی و انزوا و گوشه گیری را از بین می برد.
14. کینه ها و کدورت ها و سوء ظن ها را از میان می برد و سطح دانش و عبودیّت و خضوع را در جامعه اهل نماز افزایش می دهد.
به خاطر این آثار می باشد که پیامبر به افراد نابینا هم اجازه عدم حضور در مساجد را نمی دادند. و با افرادی که در نماز جماعت شرکت نمی کردند برخورد شدید می کردند.
15. سعی کنید در مواقع نماز به آثار نماز فکر کنید تا انگیزه شما نسبت به نماز بیشتر شود و این کار را همیشه دنبال کنید و با ترویج این آثار در بین دوستان و آشنایان نگذارید تا نسبت به اهمیّت و آثار نماز غافل شوید.

منبع:میزان

عوامل بی حالی در عبادت و راه های حل این مشکل


عوامل بی حالی در عبادت:

 برخی عوامل بی حالی در عبادت عبارت است از:
1- حب نفس و دوست داشتن بیش از حد خود.
2- جای گیری حب دنیا و زرق و برق آن در دل آدمی.
3- استفاده از غذاهایی که حلال نیستند.
4- استفاده از غذاهایی که پاک نیستند.
5- تکرار گناه به حدی که دل سیاه گردد و شوق عبادت گرفته شود. که با تفحص در نفس خود باید علت را پیدا کرد و مداوا نمود. 

بی میلی و بی رغبتی و عدم توجه در نماز معلول عوامل متعددی است از جمله :

الف ) نشناختن نماز و اهمیت و اسرار نهفته در آن.
ب ) عدم شناخت و توجه کافی نسبت به معبود; یعنی , همو که در نماز با او سخن می گوییم.
ج ) اشتغال ذهن و فکر و اندیشه و تعلق قلب به دنیا و مسائل مادی .

برای حل این مشکل راه های متعددی وجود دارد از جمله :
1- دقت در انجام مقدمات نماز; مانند وضوی با معنویت انجام مستحباتی چون اذان اقامه و …
2- گزینش مکان مناسب و دوری از جاهای شلوغ و پر سر و صدا و دوری از هرچه موجب انحراف از توجه به خداوند شود.
3- گزینش وقت مناسب تا آن جا که ممکن است اول وقت خواندن نماز.
4- تا حد امکان در مسجد و با جماعت نماز خواندن (به ویژه در جماعاتی که بعد معنوی بیشتری دارد).
5- نماز را با اشتیاق و با طمأنینه و با دقت در مفاهیم و معانی آن خواندن.
6- عدم توجه به اطراف و اطرافیان؛ در حال ایستاده به مهر نگریستن و در رکوع به پایین پا و در تشهد به دامن خود نظر نمودن.
7- تخلیه دل از حب دنیا و امور دنیوی و آن را مالامال از عشق خداساختن .

توضیح : ذهن انسان همواره متوجه چیزی است که به آن عشق می ورزد چنان که عاشق آنی از فکر معشوق خود بیرون نمی رود. این که ما در نمازهایمان همواره به فکر مسائل دیگر هستیم به خاطر تعلق شدید نفس به دنیا و حب آن است اما آن که عاشق حق است در هر حال و کاری به یاد خداست به طوری که گویی همیشه در نماز است.

8- ضبط قوه خیال , توضیح : پرنده لجام گسیخته خیال چکاوکی است که هر آن بر شاخساری می نشیند. از این رو همیشه افکار انسان به این طرف و آن طرف متوجه است و قرار و آرامی ندارد اما اگر آدمی با دقت و هوشیاری در کنترل آن بکوشد پس از چند صباحی رام و مطیع شده و به هر سو که اراده کند متوجه می گردد. بنابراین انسان باید درنماز از اول با قاطعیت بنا گذارد که تمام توجه خود را به سوی پروردگار معطوف دارد و هرگاه طایر خیال از چنگ او گریخت بلافاصله آن را به همان جهت برگرداند. اگر چندین مرتبه در ایام متوالی چنین کند کم کم ذهنش عادت خواهد نمود.
9- توجه به عظمت و هیبت پروردگار و فقر وفاقه خود. بدیهی است اگر آدمی بداند با چه بزرگی روبه روست و خود در مقابل او هیچ بلکه عین احتیاج و فقر و فاقه است با تمام وجود و ذهن و اندیشه خاضع می گردد.

نماز بزرگترین یاد خداوند است. قرآن کریم می فرماید: اقم الصلاه ان الصلاه تنهى عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر و الله یعلم ما تصنعون. نماز را بپادارید بدرستی که نماز مانع فحشا و منکر است و هر آینه نماز بزرگترین یاد خداوند بزرگ است و خدا می داند چه می کنید. 

نقش نماز در زندگی

مهمترین راهی که خداوند برای بندگان خود قرار داده تا با او ارتباط مستمر داشته باشند نماز می باشد .فلسفه عبادت انس با خدای تعالی است و در اثر انس با خدا است که انسان به او نزدیک می شود و به کمال و سعادت می رسد. در هر شبانه روز پنج وقت برای نماز قرار داده شده است تا این ارتباط معنوی با خالق هستی قطع نگردد. در دین اسلام تاکید فراوانی بر به جا آوردن باشکوه نماز در اوقات پنج گانه شده است که یادگیری و تذکّر این تاکیدات باعث می شود انسان به خواندن نماز بیشتر اهمیت دهد.

پس از پذیرش اسلام و قرآن به عنوان دین و کتاب الهى، درمى‏ یابیم که در قرآن و نیز کلمات انبیاى الهى و پیشوایان، تأکید وافرى بر اقامه نماز شده است. همچنین نماز داراى جایگاه ویژه‏اى در ادیان الهى است و در طول تاریخ تمامى پیامبران و پیروان آنها سفارش به نماز شده‏ اند. اما چرا نماز؟ اسلام و قرآن داراى سیستمى ترتیبى جهت نیل آدمى به مراتب کمال است که از جمله آنها اقامه نماز مى‏ باشد. محور تربیت و تعالى انسان در مکتب اسلام، با توجه به خداوند و در نظر گرفتن موقعیت او و نیز جایگاه خود انسان میسّر است. این توجه با نماز حاصل مى‏شود. نماز هیچ سودى برای خداوند ندارد و اگر هیچ کس در تمامى هستى سر بر آستان او نساید، بر دامن کبریایى او گردى نمى‏ نشیند. ولى غفلت انسان از خداوند، زمینه سقوط وى به پست ‏ترین درجات را فراهم مى‏کند. حال آن که یاد خداوند او را بر طریق مستقیم نگاه مى ‏دارد و در طوفان حوادث زندگى و فراز و نشیب آن دست او را مى‏ گیرد.

اگر بخواهیم نقش نماز را در طول زندگى به چیزى تشبیه کنیم، باید بگوییم: نماز همانند چراغ‏هایى نورانى در مسیرى تاریک و ظلمانى و پیچ در پیچ است که انسان را به پیمودن راه اصلى و منحرف نگشتن و اسیر غول بیابان نشدن دعوت مى‏کند. این چراغ‏ها باید همواره روشن باشد وگرنه آدمى ممکن است در مرحله‏اى به بیغوله‏اى بیفتد و چه بسا بازگشت از آن میسر نباشد. فلسفه اصلى نماز و دیگر عبادات همین است. بدون نماز و عبادت انسان تربیت نمى‏ شود و توان لازم را براى پیمودن راه کمال نمى ‏یابد.

اعمال نیک و بد انسان همه در قیامت مورد محاسبه و موازنه قرار مى‏ گیرد (والوزن یومئذ الحق»(اعراف آیه 8).البته آیات و روایات متعددى دلالت بر نقش کلیدى نماز دارند از جمله اینکه پیامبر(ص) فرمودند: «اول ماسئلت یوم القیامه الصلاه ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ماسواها . در قیامت اول چیزى که مورد پرسش قرار مى ‏گیرد نمازمى‏ باشد. اگر قبول شد دیگر اعمال نیز مقبول است و اگر رد شد بقیه نیز مردود مى‏باشد» (نهج ‏الفصاحه). اما کسى که نمازش مانع ارتکاب منکرات نشود و آن که بدون نماز به انجام حسنات مى ‏پردازد هر دو به نماز محتاجند. ریشه این تفکر که آن دو به نماز نیازى ندارند. این پندار باطل است که براى نماز صرفا ارزش مقدماتى و طریقى قائل باشیم درحالى که نماز خود داراى ارزش ذاتى و مستقل است و در شریعت مقدس اسلامى موضوعیت دارد. پس کسى که باانجام صحیح فریضه نماز دست به زشتى‏ ها مى‏ برد ارزش ذاتى نماز را کسب نموده اما فرآورده‏هاى جانبى آن را ازدست داده است و نمى‏ توان به خاطر آن آثار جانبى از اصل قضیه دست شست و چه بسا با ادامه همین نماز براى شخص تنبه حاصل شود.

منبع:میزان

ترک نماز=خارج شدن از اسلام

عکس نوشته درباره نماز

نماز اول وقت شاه کلید است

نماز حاجت مجرب از امام زمان(عج)در شب جمعه 

در كتاب «نجم ثاقب» از كتاب «كنوز النّجاح» شيخ طبرسى نقل كرده كه از ناحيه مقدّسه حضرت صاحب الزمان عليه السّلام بيرون آمد كه: هركس را به خداى تعالى حاجتى پيش آيد بايد بعد از نيمه شب جمعه غسل كند، و به جايگاه نماز خود برود، و دو ركعت نماز بخواند، در ركعت اول وقتى كه به آيه

«اياك نعبد و اياك نستعين»

رسيد صد مرتبه آن را بگويد، سپس سوره (حمد) را به پايان ببرد و يك مرتبه «توحيد» بخواند، و ركوع و دو سجده را بجا آورد، «و سبحان ربّى العظيم و بحمده» را در ركوع هفت مرتبه «و سبحان ربّى الاعلى و بحمده» را در هر سجده هفت مرتبه بخواند و ركعت دوم را نيز به همين كيفيت بجا آورد، و پس از تمام شدن نماز اين دعا را بخواند، به درستى كه حق تعالى حاجت او را برآورده مى سازد هر حاجتى كه باشد بجز آن كه حاجت او در قطع كردن پيوند خويشان باشد.
و دعا اين است:

اَللّهُمَّ اِنْ اَطْعَتُكَ فَالْمَحْمِدَةُ لَكَ وَ اِنْ عَصَيْتُكَ فَالْحُجَّةُ لَكَ مِنْكَ الرَّوْحُ وَ مِنْكَ الْفَرَجُ سُبْحانَ مَنْ اَنْعَمَ وَ شَكَرَ سُبْحانَ مَنْ قَدَّرَ وَ غَفَرَ اللّهُمَّ اِنْ كُنْتُ عَصَيْتُكَ فَاِنّى قَدْ اَطَعْتُكَ فى اَحَبِّ الاَْشْيآءِ اِلَيْكَ وَ هُوَ الاْ يمانُ بِكَ لَمْ اَتَّخِذْ لَكَ وَلَداً وَ لَمْ اَدْعُ لَكَ شَريكاً مَنّاً مِنْكَ بِهِ عَلَىَّ لا مَنّاً مِنّى بِهِ عَلَيْكَ وَ قَدْ عَصَيْتُكَ يا اِلهى عَلى غَيْرِ وَجْهِ المُكابَرَةِ وَ لاَ الْخُروُجِ عَنْ عُبُودِيَّتِكَ وَلاَ الْجُحُودِ لِرُبُوبِيَّتِكَ وَلكِنْ اَطَعْتُ هَواىَ وَ اَزَلَّنىِ الشَّيْطانُ فَلَكَ الْحُجَّةُ عَلَىَّ وَ الْبَيانُ فَاِنْ تُعَذِّبْنى فَبِذُنُوبى غَيْرُ ظالِمٍ لى وَ اِنْ تَغْفِرْلى وَ تَرْحَمْنى فَاِنَّكَ جَوادٌ كَريمٌ

خدايا اگر اطاعتت كردم، پس ستايش توراست، و اگر نافرمانى ات نمودم پس حجّت توراست، نسيم رحمت و گشايش از جانب توست، منزّه است كسى كه نعمت داد، منزّه است كسى كه تقدير كرد و آمرزيد، خدايا چنانچه نافرمانى ات كرده باشم، پس به يقين در محبوب ترين چيزها به نزد تو اطاعتت نمودم، و آن ايمان به توست، برايت فرزندى نگرفتم، شريكى نخواندم، اين ايمان منّتى است از جانب تو بر من، نه از سوى من بر تو، نافرمانى كردم تو را اى معبود من نه از روى دشمنى، و نه از روى بيرون رفتن از بندگى ات، و نه از روى انكار ربوبيّتت، بلكه هواى نفسم را پيروى كردم، و شيطان مرا لغزاند، تو را بر من حجّت و بيان است، پس اگر عذابم كنى به خاطر گناهان من است، و تو ستمكار بر من نيستى، و اگر مرا بيامرزى، و به من رحم كنى به يقين تو بخشنده و بزرگوارى.
پس از اين دعا تا نفس او وفا كند  یا کریم،یا کریم را تكرار كند، و بعد از آن بگويد:


يا آمِناً مِنْ كُلِّ شَيْى ءٍ وَ كُلُّ شَيْى ءٍ مِنْكَ خآئِفٌ حَذِرٌ اَسْئَلُكَ بِاَمْنِكَ مِنْ كُلِّ شَيْى ءٍ وَ خَوْفِ كُلِّ شَيْى ءٍ مِنْكَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُعْطِيَنى اَماناً لِنَفْسى وَ اَهْلى وَ وَلَدى وَ سآئِرِ ما اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ حَتّى لااَخافَ وَ لا اَحْذَرَ مِنْ شَيْى ءٍ اَبَداً اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْى ءٍ قَديرٌ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ يا كافِىَ اِبْراهيمَ نُمْرُودَ وَ يا كافِىَ مُوسى فِرْعَوْنَ اَسْئَلُكَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَكْفِيَنى شَرَّ فلان بن فلان

اى ايمن از هرچيز، و هرچيز از تو هراسان و در حذر، از تو مى خواهم به ايمنى ات از هرچيز، و هراس هرچيز از تو، اينكه بر محمد و خاندان محمّد درود فرستى، و به من امان دهى، براى خود و خاندان و فرزندانم، و ساير چيزهايى كه به من عنايت كردى، تا هرگز از چيزى نهراسم و حذر نكنم، به درستى كه تو بر هرچيز توانايى، و خدا ما را بس است، و چه خوب كارگشايى است، اى كفايت كننده ابراهيم از نمرود، و اى كفايت كننده موسى از فرعون، از تو مى خواهم بر محمد و خاندان محمّد درود فرستى، و از من كفايت كنى شرّ فلان پسر فلان را.
و به جاى (فلان بن فلان) نام شخصى را كه از شرّ او مى ترسد، و نام پدرش را بگويد، و از خدا بخواهد كه زيان او را دفع و وى را از او كفايت كند، به درستى كه حق تعالى گزند او را كفايت خواهد كرد انشاء اللّه تعالى، و پس از آن به سجده رود، و حاجت خود را بخواهد، و به سوى حق تعالى زارى كند، به درستى كه مرد مؤمن و زن مؤمنه اى نيست، كه اين نماز را بجا آورد، و اين دعا را از روى اخلاص بخواند، مگر اينكه درهاى آسمان براى او در برآمدن حاجاتش گشوده مى شود، و در همان هنگام و همان شب دعاى او نسبت به هرگونه حاجتى كه باشد مستجاب مى شود، و اين به سبب فضل و انعام حق تعالى بر ما و بر مردم است.
مؤلّف گويد: فرزند
بزرگوار شيخ طبرسى، رضى الدين حسن بن فضل هم اين نماز را در «مكارم الاخلاق» نقل كرده و در ابتداى دعا به جاى «اللّهمّ ان كنت عصيتك» «ان كنت قد عصيتك» را ذكر كرده است و پس از حتّى لا اخاف كلمه «احدا» را اضافه نموده است.
و پس از كلمه «فرعون اسالك» را

چرا باید نماز خواند و فلسفه نماز خواندن چیست؟

چرا باید نماز خواند و فلسفه نماز خواندن چیست؟

علت اصلي نماز خواندن ما تنها و تنها واجب بودن آن است؛ يعني ما نماز را به جهت اين كه دستور خداوند و تكليفي شرعي بر عهده ما است، به جا مي آوريم؛ هرچند به روشني مي دانيم كه نماز آثار و برکات متعدد جسمی و روحی و فردی و اجتماعی برای ما دارد؛ با همه اين ها می توان پرسيد: چرا نماز واجب است و چرا این تکلیف برای ما در نظر گرفته شده؟
در پاسخ می گوییم وجوب، یکی از احکام پنج گانه شرعی است که در شریعت و از جانب شارع مقدس که خداوند متعال باشد، برای نظام دادن به ساختار بندگی بندگان تنظیم شده است؛ در نتیجه، از آن جا که پذیرش شریعت و عمل به آن، در مرتبه ای بعد از پذیرش اصل دین و اثبات نبوت و پذیرش خداوند از راه عقل و برهان است، در مورد شریعت چرایی و چگونگی عقلی معنا ندارد. بهترین پاسخ در مورد چرایی وجوب عبادات و دیگر وظایف آن است که خداوند فرموده است.
اما اگر منظور از چرایی، یافتن حکمت های وجوب عملی مشخص و مستمر به نام نماز است، می توان گفت :
اصولا حکمت های عبادتی چون نماز را باید در فلسفه کلی عبادات و مناسک عبادی جستجو نمود. ما معتقدیم که عبودیت و پرستش، یکی از نیازهای انسان است. تمامی انسان ها از ابتدا تاکنون به شکلی پرستش داشتهاند. روح انسان، نیاز به عبادت و پرستش دارد و هیچ چیزی جای آن را پر نمی کند؛ امّا سخن در نحوه پرستش است.
در فرهنگ اسلامی تعیین کردن و مشخص نمودن شکل عبادت، با شارع مقدس است. کسی نمی تواند عبادتی اختراع کند. اگر کسی ذكر و دعایی را به عنوان عبادت پدید آورد، از مصادیق روشن بدعت و تشریع است که کار حرامی است؛ زیرا امور عبادی را همان گونه که از طرف شارع مقدّس بیان شده است، باید انجام داد؛ نه کم تر و نه بیش تر. در نتیجه، خداوند نماز را واجب فرموده و مقررات و شرایطی هم برای آن وضع نموده است.
اما تامل عقلانی در ماهیت نماز نشان می دهد که این عمل با این خصوصیات بهترین شیوه برای رسیدن به همان نیاز روحی انسان نیز محسوب می شود ؛ در واقع اگر در ماهیت و شکل نماز دقت شود، می بینیم که نماز بهترین شیوه اظهار بندگی است. مجموعه اجزا و حرکات آن، تجلی تواضع و تسلیم در برابر خداوند است. در عین حال، گرامیداشت و جایگاه انسان و قدرت و توان او نیز در این تکلیف مورد توجه قرار گرفته است.
به علاوه، نوع چیدمان اوقات نماز به گونه ای است که نه به انسان فشار طاقت فرسایی وارد شود و نه آدمی تا مدت زیادی از انجام آن و توجه به خداوند و حقایق عالم غافل گردد؛ بلکه به طور منظم و مستمر، این عمل عبادی زیبا و آسان در زندگی تکرار می گردد.
ازشاخصه های مهم نماز آن است که، غفلت زدا است، بزرگترين مصيبت براي رهروان راه حق آن است كه هدف آفرينش خود را فراموش كنند و غرق در زندگي مادي و لذائذ زود گذر گردند، اما نماز به حكم اينكه در فواصل مختلف، و در هر شبانه روز در چند نوبت انجام مي شود، مرتباً به انسان هشدار مي دهد و هدف آفرينش او را خاطر نشان مي سازد، موقعيت او را در جهان به او گوشزد مي كند و اين نعمت بزرگي است كه انسان وسيله اي در اختيار داشته باشد كه در هر شبانه روز چند مرتبه قويّا به او بيدار باش گويد.
همچنین نماز خود بيني و كبر را در هم مي شكند، چرا كه انسان در هر شبانه روز هفده ركعت و در هر ركعت دو بار پيشاني بر خاك در برابر خدا مي گذارد، خود را ذره كوچكي در برابر عظمت او مي بیند و توجهی به این مساله جلوی بسیاری از گردن کشی ها و خود بینی ها را می گیرد.
با این همه، اگر نماز به طور صحیح و کامل با حفظ شرایط و آداب و با توجه به روح اصلی و ماهیت حقیقی اش خوانده شود، هم انسان را منظم، مقید، اجتماعی و دور از غفلت و دنیازدگی می کند و هم جلوی بسیاری از مفاسد اجتماعی را می گیرد که حصول همه این نتایج، در فرض التزام و جدیت و استمرار در نماز است؛ نه اختیار و حق انتخاب در انجام آن.
قرآن کریم به صراحت اعلام می نماید که نماز، مانعی در برابر انجام فحشا و منکر است (3) و این یعنی حیات پاک و نورانی و سعادتی که برای آینده انسان رقم می خورد.
حتی نماز های کم مایه و با بی توجهی نیز در این مسیر خالی از اثر نیستند، چنان که افراد گناهكاري بودند كه شرح حال آنها براي پيشوايان اسلام بيان می شد و ائمه می فرمودند: غم مخوريد، نمازشان آنها را اصلاح مي كند و همین گونه می شد.
اما دقت و اصرار در این شکل و قالب و شروط و قیود این عمل، به چه دلیلی است؟
نماز، نماد تسلیم و عبودیت در برابر خداوند است. اگر قرار باشد که هر انسانی طبق خواسته خود عمل نماید و آن را به جا بیاورد، نه آن چیزی که خداوند از او خواسته، دیگر بندگی خداوند نمی شود؛ بلکه بندگی خود و عمل طبق خواسته خود است. امیرمؤمنان (ع) در روایتی پس از بیان این که معنای اسلام را تسلیم شدن در مقابل پروردگار می داند. که نشان تسلیم در عمل آشکار می شود، می فرماید :
مؤمن، بنای دین خود را بر اساس رأی و نظر شخصی نمی گذارد؛ بلکه بر آنچه از پروردگارش رسیده، بنیان می نهد. (1)
شاید یکی از رموز خواندن نماز به همان صورتی که پیامبر فرمود، حفظ شکل و ساختار عمل بعد از قرن ها است که در نتیجه آن، ماهیت و روح کلی و ساختار اساسی خود دین هم در پرتو آن زنده و پا برجا باقی می ماند؛ در حالی در ادیان دیگر ما چنین عمل معینی را نمی بینیم. به همین دلیل، آن روح کلی ادیان دیگر و ساختار اصلی به مرور زمان از دست رفته است.
هشام بن حکم از امام صادق (ع) پرسید: چرا نماز واجب شد، در حالی که هم وقت می گیرد و هم انسان را به زحمت می اندازد؟ امام فرمود: « پیامبرانی آمدند و مردم را به آیین خود دعوت نمودند. عده ای هم دین آنان را پذیرفتند؛ امّا با مرگ آن پیامبران، نام و دین و یاد آنها از میان رفت. خداوند اراده فرمود که اسلام و نام پیامبر اسلام(ص) زنده بماند و این، از طریق نماز امکان پذیر است». (2)
یعنی علاوه بر آن که نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مکتب و احیای دین هم هست. در جمع بندی می توان گفت هم شکل و ساختار ظاهری نماز، زیبا و جذاب و اثربخش است و هم معارف بلند اسلامی در آن وجود دارد، هم تسبیح و تقدیس لفظی است و هم تقدیس عملی؛ رکوع و سجود و تسبیح و ستایش و دعا و تکبیر و سلام و خلاصه همه زیبایی ها در نماز موجود است.
اما در نهایت باز باید دانست که هر چند نماز داراي بركات و ثمرات بسياري نظير به ياد خدا افتادن، آرامش، دوری از غفلت ها و زشتی ها و.. . است اما اگر در مورد خاصي چنين نتيجه و ثمره اي حاصل نشد يا بدون نماز هم برخي از اين ثمرات براي ما حاصل بود، نمي توان نماز را به كنار گذاشت و آن را بي فائده دانست زيرا عين مخالفت با دستور خداوند و ضد تسليم و عبوديت كه حقيقت بندگي است مي باشد.

پی نوشت ها:
1. علامه مجلسي، بحار الانوار، نشر اسلاميه، تهران، بي تا، ج 65، ص 309.
2. شيخ صدوق‏، علل الشرائع، انتشارات داورى‏، چاپ اول، ج 2، ص 317.
3. عنکبوت (29) آیه 45.

4.منبع:مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی