موضوع: "زنان در نهضت عاشورا"

رباب مادر سکینه و علی اصغر


رباب مادر سكينه و علي اصغر

رباب دخترِ سوم مردي مسيحي بود كه در زمان خليفه دوم، اسلام آورده بود. او به همسري امام حسين (ع) در آمده بود، ظاهراً تنها همسر امام حسين بود كه با كاروان حسيني به كربلا آمد و از نزديك شاهد آن مناظر دل خراش و تكان دهنده بود. رباب مادر دل سوخته علي اصغر و سكينه است. او از نزديك شاهد پرپر شدن شش ماهاش بود كه قوم دغا حنجرش روي دست پدر پاره پاره گردند. فرزندش علي اصغر نشان بارز مظلوميت امام حسين (ع) است. او نيز به سهم خود در مقابل تبليغات شوم و مسموم كننده دستگاه حكومت غاصب ايستاد و اجازه نداد تا با تحريف كربلا خون پاكان روزگارش را به هدر دهند. او در مجلس ابن زياد سر پاك حسين را به دامن گذارد و گفت: واحسينا فلانسيت حسيناً… ؛ واي حسينم! هرگز فراموشت نمي كنم… » چنان با اين مرثيه خواني خود، آهي از دل داغديده اش بر كشيد
كه احساسات پاكش حاضران مجلس را متأثر كرد…

منبع:زنان در نهضت عاشورا - ملیحه خادری- صفحه۲۰

زینب کبری(س) در کربلا



زينب كبري(س)

سرسلسله زنان شجاع نهضت امام حسين (ع) زينب كبري (س) است. او خداشناسي بود كه در تحمل مصائب به «ام المصائب» لقب يافت. در عفت و نجابت ثاني زهرا (س) بود. تنديس شرم و حيا و داراي عصمت صغري. او ولية الله بود، راضي به رضاي الله و امينة الله بود، عالمه غير معلمه. محبوب رسول خدا و فاطمه زهرا و اميرالمؤمنين، نائبة الزهرا، شريكة الحسين و در فصاحت و بلاغت وارث اميرالمؤمنين بود شجاعت ملكه وجودش بود. او قهرمان كربلا بود و در صبر و مقاومت مجسمه تقوا بود. در برخورد با مصيب ها، چون كوه ِ مقاوم و چون صخره در مقابل امواج خروشان، خم به ابرو نياورد. او كمر مصيبت را شكسته بود. در طول نهضت عاشورا، بلا گردان زن‌ها و بچه‌ها و امام سجاد (ع) بود؛ به عنوان مثال وقتي در كوفه پس از اين كه زينب افشاگري كرد و مردم را تهييج نمود. ابن زياد لعنة الله عليه بسيار غضبناك شد، چون ضرب و شتم زينب براي او افت داشت، علي بن الحسين (ع) را احضار نمود و گفت: تو كيستي؟ زين العابدين (ع) فرمود: من علي بن الحسين هستم. گفت: علي بن الحسين كه در كربلا كشته شد؟ فرمود: آن شير بيشه شجاعت كه شربت شهادت نوشيد، برادرم علي (ع) بود، كه بر خلاف گفتار تو، مردم او راشهيد كردند، نه خدا! ابن زياد غضبش بيشتر شد و گفت: هنوز آن جرأت و توان در تو باقي است كه پاسخ مرا بدهي و گفته مرا زير پا بگذاري؟ اينك بياييد جلادان، او را برده و گردن بزنيد! مدافع ولايت و امامت، زينب قهرمان بي تاب شد، خود را به دامان امام سجاد (ع) انداخت و فرمود: يابن مرجانه (پسر مرجانه) آن همه خون‌ها كه ريختي، هنوز كاسه انتقام تو را لبريز نكرده، باز هم مي‌خواهي گرگ وار خون ما را بياشامي؟ آن گاه دست به گردن امام سجاد (ع) انداخت و فرمود: به خدا! دست از يادگار برادرم برنمي دارم و از او جدا نمي شوم، اگر مي‌خواهي او را به قتل برساني، مرا هم با او بكش. مرا با او بكش تا هر دو با هم شويم آسوده از اين محنت و غم زينب (س) پا به پاي امام حسين (ع) در نهضت عاشورا آمد. او پسرش عون را پيش كش برادر برده بود، اگر حسين (ع) شهيد شد زينب هم با اسارت خود خط سرخ شهادت را پيمود، كاروان اهل بيت را به رهبري امام سجاد به مدينه رسانيد، الحق و الانصاف هيچ كم نگذاشت، چرا كه او عقيله بني هاشم بود و يادگار حيدر و يك سال پس از امام حسين (ع) در شهر دمشق در گذشت.

منبع:زنان در نهضت عاشورا - ملیحه خادری - صفحه۱۷

ام وهب بن عبدالله در کربلا



ام وهب بن عبدالله

يكي از زنان فداكار مادر وهب پسر عبدالله است كه در كربلا به فرزندش گفت: برخيز اي پسرم! فرزند دختر رسول ِ خدا را ياري كن. گفت به چشم مادر! كوتاهي نمي كنم، حمله كرد و جمعي از لشكر را كشت و نزد مادر و همسر خود برگشت. برابر آن‌ها ايستاد وگفت: مادر راضي شدي؟ گفت: فرزندم، من وقتي از تو راضي مي‌شوم كه پيش حسين (ع) كشته شوي. پسر جانم برگرد و در ياري فرزند رسول خدا نبرد كن تا در قيامت پيش خدا شفيع تو باشد. او به ميدان بازگشت و جنگيد. دو دستش را قطع و اسيرش كردند و سر از بدنش جدا كرده، به طرف مادرش انداختند. مادر سر را برداشت و بوسيد و به طرف دشمن انداخت تيرك خيمه را برداشت و به سوي دشمن دويد. امام او را برگردانده و فرمودند: جهاد از زنان برداشته شده است، خدا تو را جزاي خير بدهد رحمك الله او به خيمه برگشت.

منبع:زنان در نهضت عاشورا - ملیحه خادری - صفحه۱۵

زني كه ثروت خود را در راه نهضت عاشورا بخشيد

زني كه ثروت خود را در راه نهضت عاشورا بخشيد

ماريه دختر منقذ، معروف به عبديه بصريه، خانه اش محل ألفت شيعيان بود كه در آن جا بحث علمي مي‌كردند، و مذهب اماميه (شيعه اثني عشري) را رواج مي‌دادند، او در امتداد همان رسالتي كه خديجه (س) در بذل ثروت خود در راه نشر اسلام كوشيد، قدم برداشت، اين بار ماريه ثروت خود را در خدمت نهضت عاشورا قرار داد. او كه همسر و فرزندانش در ركاب حضرت علي (ع) در واقعه جمل شهيد شده بودند، از اين رو، در راه به ثمر رسيدن نهضت امام حسين (ع) از هيچ بذل و بخششي ابا نمي كرد، و گاهي هم با گريه‌هاي احساسي خود مردان را به ياري امام حسين (ع) تشويق و تحريض مي‌كرد. درست از وقتي كه معاويه به درك واصل شد و يزيد سلطنت استبدادي و موروثي پدر را به دست گرفت، و امام حسين (ع) هم سر ناسازگاري و مبارزه با يزيد را در دستور كار خود قرار دادند، از همان بدو حركت از مدينه از حضور زنان و اهل بيت در كاروان به عنوان مكمّل و تمام كننده نهضت ياد مي‌كردند. و در اين راستا، اهل بيت: خود را به عنوان يار و ياور اصلي خويش به همراه بردند، و هيچ كس نتوانست امام را از اين مهم منصرف كند؛ زيرا اراده خدا بر اين بود كه اهل بيت (ع) با اسارت خود مراحل تكميلي و جاودانگي نهضت خونبار عاشورا را به انجام برسانند.

منبع:زنان در نهضت عاشورا - ملیحه خادری - صفحه۷