موضوع: "امام صادق(ع)"

وصیت امام صادق(ع)


وصیت امام صادق

امام صادق علیه السلام در آخرین لحظات حیات که مرگ را نزدیک دیدند، دستور دادند که تمام خانواده و خویشان نزدیکش بر بالینش جمع گردند و پس از آنکه همه ی آنان در کنار امام حاضر شدند، چشم باز نمودند و به صورت یکایک آنها نظر افکندند و فرمودند:
«ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلوة» [۱].
از کارهای دیگر امام صادق علیه السلام در ساعت رحلتش آنکه دستور دادند برای تمام خویشاوندان نزدیکش صله و تحفه ای فرستاده شود و حتی برای حسن افطس (که با خنجر سوء قصد به جان حضرت کرده بود) مبلغ هفتاد دینار فرستادند.
سالمه کنیز و خدمتکار آن حضرت پرسید: چگونه به مردی که با دشنه و خنجر به شما حمله آورده و قصد قتل شما را داشته است، چنین مبلغی را عطا می‌فرمائید؟
امام صادق علیه السلام در پاسخ فرمودند: می‌خواهی مشمول این آیه ی قرآن نباشم که فرمود:
و الذین یصلون ما أمر الله به أن یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب [2].
و آنان که فرمان خدا را در مورد صله ی رحم و دلجوئی از خویشاوندان اجرا می‌کنند و از خدایشان می‌ترسند و از محاسبه ی بدفرجام بیمناکند.
ای سالمه! خداوند بهشت را بیافرید و بوی آن را بسیار خوش و مطبوع گردانید که از فاصله ای به مسافت دو هزار ساله به مشام می‌رسد، لکن شخص عاق و کسی که قطع رحم کرده، بوی آن را احساس نمی کند و در نمی یابد.
امام کاظم علیه السلام پدرش را پس از شهادت در میان دو تکه ی پارچه ی سفید که لباس احرام او بود به اضافه ی پیراهنی که یادگار جدش حضرت سجاد علیه السلام بود و نیز در میان بردی که آن را به چهل دینار خریده بود پیچید و در بقیع به خاک سپرد.
امام موسی کاظم علیه السلام ضمنا دستور داد، چراغ اطاقی را که پدرش در آن می‌زیست همچنان روشن نگاه دارند و این چراغ تا امام موسی کاظم علیه السلام در مدینه بود، همه شب روشن بود تا اینکه او به عراق احضار شد. پیش از این نیز امام صادق علیه السلام چراغ
اطاق پدرش امام باقر علیه السلام را روشن نگاه داشته بود.
بدین ترتیب امام صادق علیه السلام در گورستان بقیع در کنار امام حسن مجتبی علیه السلام و جدش حضرت سجاد علیه السلام و پدرش امام باقر علیه السلام به خاک سپرده شد و او آخرین امامی بود که در بقیع دفن گردید و پس از او تمام فرزندان او جز امام رضا علیه السلام در سرزمین عراق به خاک سپرده شده اند.
بعد از شهادت امام صادق علیه السلام منصور ابتدا به والی مدینه نوشت: «ببین وصی جعفر بن محمد کیست؟ اگر او مخالف ماست او را به قتل برسان و در هر حال نتیجه را گزارش کن. » امام صادق علیه السلام که منبع وحی الهی است و بر وضع و اوضاع زمانش و جریان بعد از شهادتش آگاه است طبق دستور آن حضرت وصیت نامه ای ترتیب دادند که آن حضرت برای خود پنج وصی قرار داده بود.
والی مدینه برای منصور نوشت: جعفر بن محمد برای خود پنج وصی قرار داده است که یکی از آنها خود شما هستید. در اینجا بود که نقشه ی خطرناک منصور خنثی شد.
آری امام صادق علیه السلام برای خود پنج وصی قرار داده بود. اولی منصور دومی یکی از فرزندان آن حضرت به نام عبدالله بود که به لقب افطح شهرت داشت سومی حمیده مادر امام موسی کاظم علیه السلام چهارمی محمد بن سلیمان والی و عامل منصور در مدینه و پنجمی امام موسی کاظم علیه السلام.
از آنجا که خود منصور به عنوان وصی! معین شده بود، ناچار شد تا حدود زیادی (گرچه بر حسب ظاهر) با امام موسی علیه السلام به مدارا و احترام رفتار نماید تا بتواند در انجام امور مربوط به وصایت در حدود اختیاراتی که داشت اقدام کند. به طوری که دستور داد کسی متعرض آن حضرت نشود. و در این هنگام به خاطر تدبیر امام صادق علیه السلام در وصیت خویش فرصت مناسبی برای امام کاظم علیه السلام در تربیت شاگردان و ترویج احکام اسلامی به دست آمد.

پی نوشت:

1.بحارالانوار ،ج82، ص236

2.رعد، 21

منبع:کتاب بر امام صادق علیه السلام چه گذشت ؟ - محمد حسن موسوی-ص163

کرامات امام صادق(ع)


استجابت دعا

استجابت دعا از مقاماتی است که خداوند متعال تنها به بندگان شایسته ای عطا می‌کند که مراحل کمال و سیر و سلوک را پیموده باشند. ائمه معصومین علیهم السلام که قافله سالار بندگی و سیر و سلوکند و از مرتبه بالای قرب به حق برخوردارند، از چنین مقامی نزد خداوند بهره مندند آنان بندگان محبوب خدایند و به همین دلیل، دعایشان در درگاه ربوبی پذیرفته می‌شود. سیره نگاران درباره امام صادق علیه السلام گفته اند:
او مستجاب الدعوة بود و هرگاه چیزی از خدا می‌خواست، هنوز کلامش تمام نشده بود که خدا دعایش را مستجاب می‌کرد. [۱] .
نبهانی می‌نویسد:
امام جعفر صادق یکی از ائمه اهل بیت است. هرگاه ایشان به چیزی نیاز داشت و می‌گفت: خدایا! من نیاز به فلان چیز دارم، هنوز کلامش تمام نشده بود که آن چیز نزد حضرت حاضر بود. این سخن را شعرانی گفته است. [۲] .
نبهانی می‌نویسد:
امام جعفر صادق یکی از ائمه اهل بیت است. هرگاه ایشان به چیزی نیاز داشت و می‌گفت: خدایا! من نیاز به فلان چیز دارم، هنوز کلامش تمام نشده بود که آن چیز نزد حضرت حاضر بود. این سخن را شعرانی گفته است. [۳] .

پی نوشتها:

[۱]. اسعاف الراغبین، ص ۲۲۷؛ نورالابصار، ص ۲۲۳.
[۲]. نبهانی، جامع کرامات الاولیاء، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۴ ه. ق، ج ۴، ص ۴.

[۳]. نبهانی، جامع کرامات الاولیاء، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۴ ه. ق، ج ۴، ص ۴.

منبع:امام صادق علیه السلام از دیدگاه اهل سنت - مهدی لطفی- صفحه ۶6

چرا امام صادق حکومت تشکیل نداد؟


چرا امام صادق حکومت تشکیل نداد؟

شاید برای بعضی این سؤال پیش آید که چرا امام صادق علیه السلام از آن موقعیت خاص استفاده نکردند و به تشکیل حکومت مبادرت نفرمودند؟ با آنکه ظاهرا زمینه آماده بود و مردم خواستار حکومت «آل محمد» بودند.
در جواب باید گفت: اولا: مسئله ی عمده ای که در راه همه ی امامان معصوم علیهم السلام وجود داشت، و در این زمان هم آن حضرت با آن روبرو بود. مسئله ی آماده نبودن مردم برای داشتن رهبری همچون امام صادق علیه السلام می‌باشد. مردم از آگاهی و دانش اسلامی و از فرهنگ قرآنی برخوردار نبودند. اکثرا مسلمانان آن دوره، تنها نام مسلمانی را یدک می‌کشیدند و از محتوا و مفاهیم قرآنی تهی بودند. چرا که اکثر سرزمینهای آنها در زمان خلفای سه گانه و یا در زمان بنی امیه فتح شده بود و به دست همانها مسلمان شده بودند. بنابراین مسلمانی آنها از ریشه خراب بود. اکثر آنها به خداوند و وجود مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و به یکی از خلفا و یا حاکمان بنی امیه ایمان آورده بودند. و در مدت اسلام آوردنشان شاید فقط نامی از اهل بیت شنیده بودند و هنگامی که دست به قیام علیه بنی امیه زدند علت قیام و حرکتشان بر اثر ظلم و جور خلفای بنی امیه بود. یعنی قیام آنها به خاطر حکومت ستم بنی امیه بود نه آنکه از ابتداء خواهان حکومت اهل بیت علیهم السلام باشند و مقام و عظمت خاندان رسالت را درک کرده باشند. پس قیام مردم در آن دوره بر اثر ظلم و جور بنی امیه بود. اما چون مردم به حقیقت اسلام آشنا نبودند راه نجات را پیدا نکردند و به دنبال امام صادق علیه السلام نرفتند. به خاطر همین مسئله و عدم شناخت مردم از فرهنگ اسلام و قرآن بود که سفاح در اولین خطبه ی خود گفت: ما اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هستیم که خداوند درباره ی آنها این آیه را نازل کرده است.
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا [احزاب،33].
همانا خداوند چنین اراده فرموده که هرگونه پلیدی را از شما خانواده ی رسالت دور نموده و شما را پاک و پاکیزه و از هر گونه عیبی منزه گرداند.
آری وقتی این ظالمان و غاصبان می‌دیدند که مردم به دنبال اهل بیت هستند، خود را «اهل بیت» معرفی می‌کنند و مردم هم می‌پذیرند.
کسانی هم که با آنها مخالفت کردند همه را از دم تیغ گذرانیدند، به طوری که در قیام بنی عباس دو نوع جنگ و درگیری مشاهده می‌شود؛ یک درگیری، درگیری آنها با بنی امیه است که در این درگیری‌ها میلیون‌ها نفر کشته شدند. دوم - درگیری‌های بعد از پیروزی، که عده ای از هواداران قیام بنی عباس، دست به مخالفت با بنی عباس زدند، که در تاریخ می‌بینم همه ی آنها را از صفحه ی گیتی برچیدند و همه را نابود کردند.
آری بنی عباس برای به دست آوردن حکومت و حفظ آن، از انجام هیچ گونه جنایتی دست بردار نبودند. لذا اکنون این سؤال را می‌کنیم آیا در چنین وضع و اوضاعی برای امام صادق علیه السلام امکان تشکیل حکومتی الهی و قرآنی وجود داشت؟
پس روشن شد که زمینه آماده بود، اما برای چه کسانی؟ برای کسانی که فرصت طلب بودند، نه برای امامانی که معصوم بودند و دست به هیچ عمل گناهی نمی زدند، حتی برای به دست آوردن حکومت، آری مردم جاهل بودند و زمینه ی عمقی در مردم نبود و مردم نسبت به امام صادق علیه السلام شناخت نداشته و وفادار نبودند. امام صادق علیه السلام واقعیت و حقیقت امت را از لحاظ فکری و عملی می‌شناختند و شرایط سیاسی را خوب درک می‌کردند.
آن حضرت قیام به شمشیر و پیروزی مسلحانه را برای بر پا داشتن حکومت اسلامی کافی ندیدند. چه برپای داشتن حکومت و نفوذ در امت به مجرد آماده کردن قوا برای حمله ی نظامی کافی نبود. زیرا پیش از آن می‌بایستی سپاهی عظیم پدید آید که به ایمان و عقیده ی راسخ مسلح باشند و به امام و عصمت او ایمان کامل داشته باشند و هدفهای بزرگ او را درک کنند و در برنامه‌های حکومت، از او پشتیبانی کنند و دست آوردهای حکومت را تا آخرین نفس و نفر پاسبانی نمایند.

منبع:کتاب بر امام صادق علیه السلام چه گذشت ؟ - نویسنده:محمد حسن موسوی کاشانی -ص18

حدیث از امام صادق(ع)

شعر شهادت امام صادق(ع)

چند دو بيتي از كتاب احد تا غدير(آرام دل)


شيعيان رهبر ما را كشتند 

صادق آل عبا را كشتند 

نور چشم علي و فاطمه را  

وارث كربوبلا را كشتند 

***   

دل او را دل شب آزردند 

از درو بام هجومش بردند 

ريسمان چونكه به دستش بستند 

غنچه هايش به حرم پژمردند 

*** 

 



هرزمان رنگ جفا را مي ديد 

كوچه و كرب و بلا را مي ديد 

خانه اش چونكه در آتش مي سوخت 

خيمه ي آل عبا را مي ديد

رنج اين روضه مرا سوزانده

كه لعيني دل تو لرزانده

خانه اي را كه ملك در آن است

دشمنت با شرري سوزانده

آن چنان سخت هجوم آوردند

كه دهان همگي وا مانده

بسكه بي رحم تو را مي بردند

كفشهايت دم در جا مانده

به جفا كاري و حرمت شكني

دشمنت كينه به دل مي رانده

بخدا سخت تر از اين غم نيست

كه عدو چشم تو را گريانده

بارالها تو نيار آن روزي

كه شود حجت حق درمانده

دل من هم به تسلاي غمت

پشت ديوار بقيع جامانده

سروده كمال مومني



پیامک تسلیت شهادت امام صادق(ع)






                           صادق که اساس دین ازاو شد معمور


بودند ملایک پی امرش مامور
آخر ز جفا، ناصر احکام خدا
مسموم شد از ظلم و جفای منصور



ای ششم پیشوای اهل ولا
خلق را رهبری به دین هدی
پای تا سر خدانمایی تو
هم ز سر تا بپای صدق و صفا
زهر منصور زد شرر به دلت
آب شد پیکرت ز زهر جفا
خون شد از داغ تو دل شیعه
عالم از ماتم تو غرق عزا


امام صادق علیه السلام: کسی که دوست دارد بداند آیا نمازش پذیرفته شده یا نه ، با تامل بنگرد که آیا نمازش او را از فحشا و منکر باز داشته؟



بنال ای دل که در نای زمان، فریاد را کشتند
بهین آموز گار مکتب ارشاد را کشتند
اساتید جهان باید به سوگ علم بنشینند
که در دانشگه هستی، بزرگ استاد را کشتند


شهادت ششمین شمع روشنگر و وصی پیغمبر، تسلیت و تعزیت.


امام صادق(علیه السلام):
مایه ی زینت ما باشید، نه مایه عیب ما.




جان عاشقان و شیفتگان تو، در آتشی از ماتم می‏سوزد و شراره‏اش دنیا را می‏سوزاند. هق‏هق گریه، رخصت تسلیت‏گویی نمی‏دهد و طاقت شانه‏ها را می‏گیرد.



غم جانکاه تو را بر دل مجروح عاشقان تسلیت می‏گوییم
سلام من به مدينه ، به غربت صادق
سلام من به بقيع و به تربت صادق
سلام من به مدينه ، به آستان بقيع
سلام من به بقيع و کبوتران بقيع
سلام من به مزار مطهر صادق
که مثل ماه درخشد به آسمان بقيع
سلام من به تو اي ماه فاطمي بقيع
سلام من به تو اي ياس هاشمي بقيع

منبع:rasekhoon.net





زندگینامه امام جعفرصادق(ع)


شهادت رئيس مذهب شيعه حضرت أبى عبدالله جعفر بن محمد امام صادق(عليه السلام) را به همه مسلمين بالاخص شيعيان تسليت مى گوييم، و اميدواريم كه خداوند متعال توفيق رهسپارى راه آن امام بزرگ 

را به ما عنايت فرموده، لياقت پيروى از آن حضرت را داشته باشيم.


تاريخ ولادت امام صادق(عليه السلام)


1 - امام صادق(عليه السلام) در هنگام طلوع فجر روز جمعه 27 ربيع الاول سال 83 هـ ق در شهر مقدس مدينه به دنيا آمدند، پدر آن بزرگوار حضرت امام باقر(عليه السلام)، و مادر آن بزرگوار امّ فروه دختر قاسم بن محمد بن أبى بكر بودند.
حضرت صادق جعفر بن محمد بن على بن الحسين(عليه السلام) از ميان برادران خويش جانشين پدرش حضرت باقر(عليه السلام) بود، و وصى آن جناب بود كه پس از او به امر امامت قيام نمود، و در فضل و دانش سر آمد همه برادران گشت، و از همه آنان نام آورتر، و در قدر و منزلت بالاتر، و در ميان شيعه و سنى مقامش ارجمندتر بود، و به اندازه مردم از علوم آن حضرت نقل كرده اند كه سخنانش توشه راه كاروانيان و مسافران و نام ناميش در هر شهر و ديار زبانزد مردمان گشته، و از هيچ يك از اين خاندان علماء و دانشمندان بدان اندازه كه از آن جناب حديث نقل كرده از ديگرى نقل نكرده اند، و هيچ يك از اهل آثار و ناقلان اخبار بدان اندازه كه از آن حضرت بهره بردند از ديگران بهره گيرى نكردند، زيرا اصحاب حديث كه نام راويان ثقات آن بزرگوار را جمع كرده اند با اختلاف در عقيده و گفتار شماره آن به چهار هزار نفر مى رسد. 
و دليل هاى روشن درباره امامت آن جناب به اندازه اى است كه دل ها را حيران كرده و زبان دشمن را از خورده گيرى گنگ و لال ساخته.

اسماء و القاب آن امام صادق(عليه السلام)


2 - نام آن حضرت جعفر و لقب شاخص ايشان حضرت «صادق» است، اگر چه القاب ديگرى همانند فاضل و صابر، و طاهر هم داشته اند، لقب صادق را حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) براى آن حضرت انتخاب فرمودند، مرحوم مجلسى در جلد 47 بحار الانوار صفحه 8 روايتى بدين مضمون نقل كرده است: 
«امام زين العابدين(عليه السلام) از پدرش و او از جدش امير المؤمنين(عليه السلام) نقل كرده كه فرمود: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: وقتى كه فرزند من جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب متولد شد، او را صادق نام گذاريد، زيرا در اولاد او كسى همنام او خواهد بود كه به ناحق دعوى امامت مى كند، و او را كذاب خواهند گفت.

فضائل و كرامات امام صادق(عليه السلام)


3 - فضائل آن حضرت زياده از آن است كه در اين مختصر احصا شود، لكن براى تيمن و تبرك به بعض آنها اشاره مى كنيم.
مالك بن انس فقيه مدينه مى گويد: نزد امام صادق(عليه السلام) مى رفتم، آن حضرت براى نشستن من متكا مى گذاشت و احترام مى فرمود و ايشان نسبت به من محبت داشت، و اين امر مرا بسيار خوشحال مى كرد و خداى را بر اين نعمت شكر مى كردم. سپس مالك مى گويد: آن حضرت مردى بود كه از سه حال خارج نبود: يا روزه بوده يا در حال نماز، و يا در حال ذكر خداوند، از بزرگان عبادت كنندگان، و در زهد سرآمد بود، از همان هايى كه از خدا خوف و خشيت فراوان دارند.

آن حضرت كثير الحديث، خوش مجلس، پر فايده بود.


هر زمانى كه مى فرمود: «قال رسول الله(صلى الله عليه وآله)» گاهى رنگ آن حضرت كبود، و گاهى زرد مى شد، تا به جايى كه گاهى شناخته نمى شد. 
يك سال با آن حضرت به حج خانه خدا رفته بودم، وقتى كه گاه احرام شد، هرچه آن حضرت سعى مى كرد كه تلبيه «لبيك اللهم لبيك» بگويد، صدا در گلوى آن حضرت قطع مى شد و نزديك بود كه از بالاى مركب به زمين بيافتد، به آن حضرت عرض كردم; اى فرزند پيامبر بگو لبيك، زيرا بايد محرم شوى و چاره اى از گفتن نيست، آن حضرت فرمود: 
چگونه جسارت كنم و بگويم: «لبيك اللهم لبيك» در حالى كه مى ترسم از آن كه خداوند عزوجل به من بگويد: «لا لبيك و لا سعديك؟» بحار الانوار، ج 47، ص 16
شخصى به نام مفضل بن قيس مى گويد: نزد امام صادق(عليه السلام) رفتم و بعض گرفتارى هايم را به آن حضرت گفتم و از ايشان خواستم كه برايم دعا كند، آن بزرگوار به خادمه خانه فرمود: آن كيسه پولى را كه ابوجعفر منصور براى ما فرستاده بياور، خادمه كيسه را آورد، آن حضرت فرمود: اين كيسه اى است كه در آن چهار صد دينار است، به واسطه آن امور خود را اصلاح كن، به آن حضرت گفتم: فداى شما شوم، قصد من اين نبود، بلكه مى خواستم كه شما برايم دعا بفرماييد، آن حضرت گفت: من به شما دعا هم مى كنم، لكن همه گرفتاريت را براى ديگران باز گو مكن، زيرا خوار مى شوى. بحار الانوار ج 47، ص 34.
هشام بن سالم كه يكى از اصحاب آن حضرت است مى گويد: حضرت صادق(عليه السلام)وقتى شب مى شد كيسه اى برمى داشتند كه در آن نان و گوشت و پول گذاشته بودند، آن را به دوش مى گرفتند و براى فقراء و نيازمندان مدينه مى بردند و بين آنان تقسيم مى كردند، و كسى آن حضرت را نمى شناخت، تا آن كه ايشان از دنيا رفتند و فقراء دريافتند كه آن كسى كه دست كرم او بر سر آنان بوده امام صادق(عليه السلام) بوده است. بحار الانوار، ج 47، ص 38
مسمع بن عبدالملك مى گويد: در منى نزد امام صادق(عليه السلام) نشسته بودم در حالى كه ظرف انگورى در مجلس بود كه از آن مى خورديم. سائلى آمد و چيزى خواست، امام صادق(عليه السلام) خوشه انگورى به او داد. سائل گفت: به انگور نيازى ندارم، اگر پول بود! حضرت فرمود: خدا كار تو را بگشايد، شخص فقير رفت و سپس برگشت و گفت: خوشه انگور را بدهيد، حضرت فرمود: خدا كار تو را بگشايد و چيزى به او نداد. سپس شخص ديگرى آمد، امام(عليه السلام) سه دانه انگور به او داد، آن شخص سائل گرفت و گفت: سپاس خداوند دو جهان را كه مرا روزى داد.
امام صادق(عليه السلام) به او فرمود: بايست، سپس دو دست خود را از انگور پر كرد و به او داد، آن مرد گرفت و مثل دفعه قبل حمد خداى را به جاى آورد، امام(عليه السلام) دوباره او را امر به ايستادن كرد و به خادم فرمود: چقدر پول همراه دارى، نزد خادم بيست درهم يا نزديك به اين مبلغ بود، آن بزرگوار آن پول را به شخص سائل دادند، او گرفت و گفت:
سپاس خداى را، اين نعمت از توست به تنهايى، و شريكى براى تو نيست، امام(عليه السلام)او را امر به توقف فرمود، و سپس پيراهنى كه در بر داشت بيرون آورده به او داد و فرمود اين لباس را بپوش، او هم پوشيد و گفت: سپاس خداوندى را كه مرا پوشانيد و مستور نموده اى ابا عبدالله خداوند ترا جزاى خير دهد و سپس رفت، راوى مى گويد اين شخص جز اين دعايى براى امام صادق(عليه السلام) نكرد، و ما گمان مى كرديم كه اگر براى خود آن حضرت دعا نكرده بود، بلكه فقط خداوند را سپاس مى گفت حضرت مرتب به او بخشش و احسان مى كردند، زيرا هر وقت حمد خداوند را به جاى مى آورد حضرت چيزى به او مى دادند. بحار الانوار ج 47، ص 42. و از اين روايت به خوبى فهميده مى شود كه امامان معصوم(عليهم السلام) چه اندازه توجه به حضرت پروردگار داشته و در مقابل عظمت او خاضع بوده اند.
همچنان كه در روايت ديگر وارد شده است كه امام صادق(عليه السلام) در نماز قرآن تلاوت مى كرد، تا آن كه غش كرد، وقتى كه به حالت عادى برگشت كسى پرسيد: چه چيز باعث اين حالت براى شما شد؟ آن حضرت فرمود: من مرتب آيات قرآن را تكرار مى كردم تا آن كه حالى براى من پيدا شد كه گويا قرآن را رو در رو از كسى كه آن را فرستاده مى شنيدم. بحار الانوار، ج 47، ص 58

شمه اى از كلمات امام صادق(عليه السلام)


الف: از سخنان آن حضرت است كه فرمود: اين گونه نيست كه هر كس قصد چيزى را كرد توانايى بر آن پيدا كند، و نه هر كه توانايى انجام كارى پيدا كرد موفق بدان شود، و نه هر كس موفق شد آن را درست به دست آورد، پس هر گاه قصد و توانايى و رسيدن به هدف همه با هم فراهم شد، آنگاه اسباب سعادت فراهم شده است. ارشاد شيخ مفيد(رحمه الله)، ج 25، ص 197.
ب: و در باب توبه فرموده اند: به تأخير انداختن توبه از فريفتگى به دنياست، و بسيارى امروز و فردا كردن از حيرت و سرگردانى است، و بهانه جويى بر خدا موجب هلاكت است، و پافشارى و تكرار در گناه به علت ايمنى از مكر خدا است، و ايمن نشوند از مكر خدا جز زيانكاران. 
ج: و از سخنان آن حضرت(عليه السلام) در وادار كردن مردم به دقت نظر در دين خدا و شناختن دوستان او است كه مى فرمايد: نيك نظر و دقت كنيد در آنچه نادانى آن بر شما جايز و روا نيست، و براى خود خير انديشى كنيد، و بكوشيد در به دست آوردن آنچه در ندانستن آن بهانه و عذرى از شما پذيرفته نيست، زيرا در دين خدا اركانى است كه با جهل به آن اركان كوشش در عبادت سودى ندارد، و هر كه آن ها را شناخت معتقد و متدين به آنها شد ميانه روى در عبادت به او زيان نزدند (مقصود شناختن امام و امامت است كه كوشش در عبادت بدون شناسايى امام سودى ندارد، و ميانه روى در عبادت با معرفت به امام زيانى ندارد) و براى هيچ كس راهى به شناسايى اركان دين نيست جز آن كه خداوند توفيق عنايت فرمايد.
د: و از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: همه دانش مردم را در چهار چيز يافتم،، اول: اين كه پروردگار خود را بشناسى، دوم: اين كه آنچه درباره تو انجام داده بدانى، سوم: اين كه آنچه از تو خواسته است بشناسى، چهارم: آنكه بدانى چه چيز تو را از دينت بيرون مى برد.
معارف واجبه از اين چهار قسم بيرون نيست زيرا نخستين چيزى كه بر بنده واجب است شناختن پروردگارش مى باشد، و چون دانست كه خدايى دارد واجب است كارهايى كه خدا درباره اش انجام داده بداند، و چون آن را دانست نعمت خدا را شناخته است، و چون نعمت خدا را در وجود خويش شناخت واجب است شكر آن را انجام دهد، و چون بخواهد شكر آن نعمت را به جا آورد لازم است خواسته خدا را بداند كه با انجام دادن آن پيرويش كند، و چون پيروى خدا بر او واجب شد بايد بداند چه چيز است كه او را از دين خدا بيرون برد تا از آن اجتناب ورزد، و در نتيجه اطاعت خدا و شكر نعمت هاى او را از روى اخلاص انجام خواهد داد.

وفات امام صادق(عليه السلام)


حضرت امام صادق(عليه السلام) در بيست و پنجم شوال سال 148 هـ ق در حالى كه 65 سال از عمر مبارك آن حضرت گذشته بود از دنيا رحلت فرمود، و در قبرستان بقيع در كنار پدر و جد و عموى خود امام مجتبى(عليه السلام) به خاك سپرده شد. و بنابر روايتى پس از آزار و اذيت زياد آن حضرت به وسيله عوامل منصور دوانيقى با سم به شهادت رسيد. 
خداوند همه ما را از شيعيان آن حضرت قرار دهد. 
وصيت و سفارش امام صادق(عليه السلام) به شيعيان و دوستداران آن حضرت
شخصى به نام خثيمه از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: به دوستان ما سلام برسان، و آنان را به تقوى و عمل نيك سفارش كن، و بگو كه اشخاص سالم از بيماران عيادت كنند، و ثروتمندان به فقرا سركشى كنند، زندگان مردگان را به خانه قبر بدرقه و تشييع كنند، و افراد به خانه هاى يكديگر رفت و آمد داشته باشند و گفتگوى علوم دينى را برنامه خود قرار دهند، زيرا اين باعث ماندگارى امر ما «ولايت و امامت» است، خداوند بيامرزد بنده اى را كه امر ما را احياء كند. اى خثيمه آنان را آگاه كن كه ما در برابر فرمان خدا كارى براى آنان نمى توانيم انجام دهيم مگر آن كه عمل صالح داشته باشند، زيرا ولايت ما جز با پرهيزكارى حاصل نمى شود و شديدترين عذاب در قيامت براى مردمى است كه عدل و نيكى را براى مردم ستوده و خود به راهى ديگر رفته است.
شخص ديگرى مى گويد: به امام صادق(عليه السلام) گفتم: مرا وصيت كن، حضرت فرمود: تو را به تقواى الهى و پرهيز كارى، و عبادت، و سجده طولانى، و اداى امانت، و راستگويى، و خوش همسايگى وصيت مى كنم، زيرا سرلوحه برنامه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)همين بوده است، و بعد فرمود: در بين فاميل صله رحم به جا آوريد، مريض ها را عبادت كنيد، در تشييع جنازه هاى مؤمنين شركت كنيد، براى ما زينت باشيد و باعث سرشكستگى ما نشويد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته