موضوع: "تقوای کلام در فضای مجازی"

یا مهدی(عج)

حدیث درباره عیب جویی

غیبت

سخن چینی در قرآن

قرآن مجيد در نكوهش سخن چينی می فرمايد:«وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»؛ وای بر هر عيب جوی سخن چين. (سوره همزه، 1)

در مورد ديگر می فرمايد: «هَمّازٍ مَشّاءٍ بِنَميمٍ»؛ از كسانی كه بسيار عيب جو و سخن چين هستند پيروی مكن. (سوره قلم، 11)

و در آيه ديگر می فرمايد: «عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنيمٍ»؛ سخن چين كينه توز و پرخور و خشن و بدنام است. (سوره قلم، 13)

قرآن مجيد از سخن چين به عنوان زنيم يعنی كسی كه اصل و نسب روشنی ندارد نام می برد و اين دليل بر عظمت اين گناه است.

راغب اصفهانی می گويد: زنيم به كسی گفته می  شود كه به طايفه ای منسوب شده ولی در واقع از آن ها نيست. (سپس می گويد:) ريشه اين لغت از زنمه به معنی زائده و آويزه گوش و حلق گوسفند گرفته شده است. گويی شخص سخن چين در ميان قوم خود مثل يك موجود زيادی و وصله ناهمرنگی است كه بدون دليل به آن ها منتسب شده و گويی مانند كسی است كه اصل و نسب روشن و درستی ندارد.

مرحوم فيض كاشانی نيز در محجّة البيضاء ازعبدالله بن مبارك نقل می كند: زنيم كسی است كه  از زنا متولد شده و همه چيز را در همه جا بازگو می كند. سپس می گويد: عبدالله بن مبارك اين تفسير را از آيه شريفه «عُتُلٍّ بَعْدَ ذ لِكَ زَنيمٍ» (سوره قلم:13) برداشت كرده است.

خلاصه اين كه سخن چين و نمّام مانند كسی است كه نطفه اش از طريق مشروع بسته نشده است.

سرانجام نمّام از ديدگاه قرآن[ویرایش]

قرآن مجيد به كسانی كه با نمّامی و سخن چينی  آتش كينه و عداوت را ميان مردم برمی افروزند هشدار می دهد و آنان را به عذاب دوزخ تهديد می كند، چنان كه درباره يكی از همسران ابی لهب به نام امّ جميل می فرمايد: «وَامْرأتُهُ حَمّالَةَ الْحَطَبِ»؛ زن او: ابی لهب آن هيزم كش آتش افروز نيز اهل جهنم است. (سوره مسد، 4)

امّ جميل ـ دختر حرب، خواهر أبوسفيان و عمهمعاويه ـ يكی از زنان ابی لهب بود كه از دشمنان سرسخت رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم به شمار می رفت.

به هر حال، چون أبولهب خود آتش افروز بود، زن او نيز فتنه انگيز بود و در اين راه كوشش بسيار می كرد و تا آن جا كه قدرت و توان داشت از پيامبر اكرم صلی اللّه عليه و آله و سلم و اصحاب ايشان اخباری كسب می كرد و آن را به مشركان و بت پرستان گزارش می داد و به همين جهت خدای متعال اين گونه از وی به بدی نام می برد و او را مستحق آتش می داند و به طور كلی سرنوشت هر كس كه نمّامی كند آتش دوزخ است.

نمامی در روایات

در روايات اسلامی نيز در مذمّت سخن چينی تأكيد زيادی شده است كه برخی از آن ها از نظرتان می گذرد.

الف) نمّام شريرترين افراد است:

رسول خدا صلی اللّه عليه و آله و سلم فرمود: آيا شما را به بدترين افرادتان آگاه نكنم؟ عرض كردند: بله ای رسول خدا. فرمود: بدترين افراد آنهايی هستند كه به سخن چينی می روند و در ميان دوستان جدايی می افكنند و در جستجوی عيب برای افراد صالح و پاكدامن اند. (كافی، ج2، ص369)

اميرمؤمنان عليه السّلام فرمود: بدترين شما كسانی هستند كه سخن چينی می كنند و ميان دوستان جدايی می افكنند و دنبال عيوب افراد پاكدامن می روند. (كافی، ج2، ص369)

و در ضمن حديثی از رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمود: دشمن ترين شما نزد خدا كسانی هستند كه برای سخن چينی بين دوستان كوشش می كنند و جمعيت های متشكّل را پراكنده می سازند و كارشان تفرقه افكنی ميان انجمن ها و عيب جويی از پاكان و نيكان است. (مستدرك الوسائل، ج9، ص150)

ب) سخن چينی و عذاب قبر:

از رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمود:إِنَّ عَذَابَ الْقَبْرِ مِنَ النَّمِيمَةِ وَ الْغِيبَةِ و َالْكَذِبِ؛ عذاب قبر به خاطر سخن چينی و غيبتو دروغ است. (مستدرك الوسائل، ج9، ص150)

و نيز اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: عَذَابُ الْقَبْرِ يَكُونُ مِنَ النَّمِيمَةِ…؛ عذاب قبر به خاطر سخن چينی است. (بحارالانوار، ج72، ص265)

ج) سخن چين وارد بهشت نمی شود:

در روايات متعددی به اين مطلب تصريح شده است كه سخن چين و كسی كه برای برهم زدن وحدت مردم قدم بر می دارد و عامل تفرقه و جدايی بين مسلمين می شود اهل بهشت نيست.

رسول اكرم صلّی اللّه عليه و آله و سلم فرمود: لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ نَمَّامٌ؛ سخن چين وارد بهشت نمی شود. (بحارالانوار، ج72، ص268)

و در حديث ديگری فرمود: لَايَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ؛ قتّات: سخن چين وارد بهشت نمی شود. (بحارالانوار، ج72، ص265)

امام باقر عليه السّلام فرمود: الْجَنَّةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَی  الْقَتَّاتِينَ الْمَشَّاءِينَ بِالنَّمِيمَة؛ بهشت بر قتّاتين يعنی كسانی كه برای فساد بين مردم گام بر می دارند حرام است. (وسائل الشيعه، ج12، ص306)

امام صادق عليه السلام فرمود: أَرْبَعَةٌ لَايَدْخُلُونَ  الْجَنَّةَ الْكَاهِنُ و َالْمُنَافِقُ و َمُدْمِنُ الْخَمْرِ و َالْقَتَّاتُ و َهُوَ النَّمَّامُ؛ چهار كس از رفتن به بهشت محرومند:

  • كاهن
  • منافق
  • دائم الخمر آن كه به خوردن شراب معتاد است.
  • سخن چين. (وسائل الشيعة، ج12، ص309)

پيامبر اكرم صلّی اللّه عليه و آله و سلم فرمود: لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ يَعْنِي نَمَّاماً وَ قَالَ صلی الله عليه و آله يَقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ حَرَّمْتُ الْجَنَّةَ عَلَی الْمَنَّانِ وَ الْبَخِيلِ وَ الْقَتَّاتِ وَ هُوَ النَّمَّام؛ خدای عزّوجلّ می فرمايد: بهشت را بر چند گروه حرام كرده ام كه يكی از آن ها سخن چين است. (بحارالانوار، ج72، ص264)

مرحوم شهيد ثانی روايتی نقل می كند كه رسول  خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم فرمود: أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَمَّا خَلَقَ الْجَنَّةَ قَالََ لَهَا تَكَلَّمِي فَقَالَتْ سَعَدَ مَنْ دَخَلَنِی، قَالَ الْجَبَّارُ جَلَّ جَلَالُه وَعِزَّتِي وَجَلَالِي لاَ يَسْكُنُ فِيْكَ ثَمَانَيَّةَ نَفَرٍ مِنْ اْلنَّاسِ… وَلَا قَتَّاتٌ وَ هُوَ النَّمَّام؛ هنگامی كه خدای عزوجل بهشت را آفريد به او فرمود: سخن بگو. بهشت اين گونه سخن گفت: هر كس وارد بر من شود سعادتمند است. سپس خدای جبّار فرمود: به عزّت و جلالم سوگند هشت نفر در تو سكنی نمی گزينند كه يكی از آنها نمّام است. (كشف الريبة، ص42)

د) سخن چين در صحرای محشر به چهره میمون محضشور می شود:

هر چند بخشی از اين حديث كه از نظرتان می گذرد مورد بحث ما نيست ولی به دليل اهميتی كه دارد تمام آن را ياد آور می شويم: از براء بن عازبنقل شده است كه معاذ بن جبل در منزل أبو ايوب انصاری نزديك رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و  سلم نشسته بود. معاذ عرض كرد: يا رسول اللّه نظر شما درباره اين آيه كه می فرمايد: يَوْمَ يُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأتُونَ افْواجا نبأ: 18 چيست؟ فرمود: ای معاذ مطلب بزرگی را پرسيدی. سپس اشك از چشمان آن حضرت جاری شد و فرمود: ده صنف از امّت من پراكنده محشور می شوند و خداوند آنان را از ديگر مسلمانان جدا كرده و چهره هايشان را مسخ نموده است. بعضی از آنان به صورت ميمون هستند، بعضی به صورت خوك، … آنگاه رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلم فرمود: آنان كه به  صورت ميمون محشور می شـوند سخن چينانند(بحارالانوار، ج7، ص89)

هـ) نمّام از رحمت خدا دور است:

مطابق با روایتی گناه سخن چينی چندان زياد است كه اگر يك نمّام در ميان مردمی زندگی كند رحمت خدا شامل حال آنان نخواهد شد:

رُوِيَ أَنَّ مُوسَی عليه السلام اسْتَسْقَی لِبَنِي إِسْرَائِيلَ حِينَ أَصَابَهُمْ قَحْطٌ فَأَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَيْهِ أَنِّي لَا أَسْتَجِيبُ لَكَ و َلَالِمَنْ مَعَكَ وَ فِيكُمْ نَمَّامٌ قَدْ أَصَرَّ عَلَی النَّمِيمَةَ فَقَالَ مُوسَی عليه السلام يَا رَبِّ مَنْ هُوَ حَتَّی نُخْرِجَهُ مِنْ بَيْنِنَا فَقَالَ يَا مُوسَی أَنْهَاكُمْ عَنِ النَّمِيمَةِ و َأَكُونُ نَمَّاماً فَتَابُوا بِأَجْمَعِهِمْ فَسُقُوا؛ در زمان حضرت موسی در ميان بنی اسرائيل خشكسالی شديدی روی داد. حضرت موسی برای دعای باران به همراه عده ای ديگر بيرون رفت ولی هر چه دعا كرد اثری نبخشـيد و باران نيامد. حضرت در اين باره مناجات كرد، از جانب پروردگار به او وحی شـد: در ميان شـما يك نفر هست كه زياد سخن چينی می كند و به خاطر او دعای شما را مستجاب نمی كنم. حضرت موسی از خدا خواست او را معرفی كند تا وی را از ميان خويش بيرون كنند. خدای متعال فرمود: من شما را از نمّامی نهی می كنم، چگونه او را به شما معرفی كنم و خود مرتكّب نمّامی شوم؟ حضرت موسی اين مطلب را با قوم خود در ميان گذارد، كسی كه نمّام بود متنبّه شد و توبه كرد، آن گاه  خداوند باران رحمت خود را بر آن ها فرو فرستاد. (بحارالانوار، ج72، ص268)

پانویس[ویرایش]

  1. پرش به بالا جامع السعادات، مهدی نراقی، ترجمه سید جلا الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، 13766، ج2، ص 544

منابع[ویرایش]

  • گروهی از پژوهش گران،سخن چینی،سایت دانلود بوک
  • جامع السعادات، مهدی نراقی، ترجمه سید جلا الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، 1376

حدیث درباره پرخاشگری

1- رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده اند: نیرومند و توانا آن کس نیست که بر مردم پیروز شود بلکه قوی و مقتدر کسی است که بر نفس خویشتن غلبه نماید.

منبع: مجموعه ی ورام، ج2،ص10

2- رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده اند: نیرومند و قهرمان کسی نیست که در کشتی، رقیب خود را بر زمین زند بلکه نیرومند کسی است که در موقع خشم، مالک نفس خود باشد.

منبع: مجموعه ی ورام، ج1،ص122

3- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: غضب آتشی است مشتعل، کسی که خشم خود را فرونشاند، آن آتش را خاموش کرده است و آنکس که غضب خود را به حال خودش آزاد گذارد خود اولین کسی است که در شعله های آن خواهد سوخت.

منبع:فهرست غررفص292

4- حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرموده اند: کسی که سه بار نسبت به تو خشمگین شود و درباره ات به بدی سخن نگوید شایسته ی رفاقت است، او را برای دوستی دانتخاب کن.

منبع:تاریخ یعقوبی، ص 97

5- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: خشم و غضب آلودگی باعث فساد و تباهی عقل است و آدمی را از صلاح و صواب دور می سازد.

منبع: غررالحکم،ص49

6- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: خشم شدید، چگونگی گفتار را تغییر می دهد، اساس استدلال را به هم می ریزد، تمرکز فکر را از میان می برد، و فهم آدمی را پراکنده می سازد.

منبع: سفینه،ج2،((غضب))،ص 320

7- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: خشم، کلید تمام بدیها و شرور است.

منبع: غررالحکم،ص49

8- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: در کشاکش انگیزه های شهوت و غضب، عقل بشر تیره و تار می شود و فروغ خود را از دست می دهد.

منبع: غررالحکم،ص49

9- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: غضب، عقل های مردم را فاسد می کند و آدمی را از درستکاری و صلاح دور می سازد.

منبع: مستدرک2، ص 287

10- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: خشونت و تندخویی خود نوعی از دیوانگی است، زیرا تندخو پس از تسکین خاطر و به خود آمدن پشیمان می شود. اگر کسی پس از تندی و برانگیختگی پشیمان نشد جنونش ثابت و پابرجا است.

منبع: نهج البلاغه،کلمه  247

پرخاشگری

پَرخاشگَری، در روانشناسی و دیگر علوم رفتاری واجتماعی، به معنی رفتاری است که منجر به آزار ودرد می‌شود.

طرفداران ذاتی بودن پرخاشگری

گروهی از صاحب نظران علوم رفتاری نظیر فروید ولورنز معتقدند که پرخاشگری رفتاری است که ریشه در ذات و فطرت انسان دارد. این دو معتقدند که پرخاشگری به عنوان یک نیروی نهفته در انسان دارای حالت هیدرولیکی است که به تدریج در شخص متراکم و فشرده می‌شود و سرانجام نیاز به تخلیه پیدا می‌کند. به نظر لورنز اگر این انرژی به شکلی مطلوب و صحیح مثلاً در طرق ورزش‌ها و بازی‌ها تخلیه شود جنبه سازنده خواهد داشت. در غیر اینصورت به گونه‌ای تخلیه می‌شود که مخرب خواهد بود و ممکن است اعمالی از قبیل قتل، ضرب و شتم، تخریب و نظایر آن را دربرداشته باشد. از نظر فروید پرخاشگری در انسان نماینده غریزه مرگ است که در مقابل غریزه زندگی در فعالیت است، یعنی همچنان که غریزه زندگی ما را در جهت ارضای نیازها و حفظ هدایت می‌کند غریزه مرگ به صورت پرخاشگری می‌کوشد به نابود کردن و تخریب کردن بپردازد این غریزه چنانچه بتواند دیگران را نابود می‌کند و از بین می‌برد و اگر نتواند دیگران را هدف پرخاشگری و تخریب خود قرار دهد به جانب خود متوجه شده و به صورت خودآزاری وخودکشی جلوه گر می‌شود، بنابراین از نظر وی پرخاشگری حالتی مخرب و منفی دارد.[۱]

طرفداران منشأ اجتماعی پرخاشگری

عده‌ای دیگر در مقابل ذاتی بودن پرخاشگری اعتقاد دارند که فکر ذاتی بودن پرخاشگری برای انسان خطرناک و مخرب است زیر داشتن چنین فکری سبب می‌شود که پرخاشگری مانند میل به غذا یک واکنش اجتناب ناپذیر تلقی شود بنابراین انسان در کنترل یا کاهش آن نمی‌تواند نقش داشته باشد همچنین این گروه دلایل فراوانی را مبتنی براینکه پرخاشگری منشأ غریزی و ذاتی نمی‌تواند داشته باشد ارائه داده‌اند به همین دلیل از نظر اجتماعی هم قابل آموزش است هم قابل پیشگیری و کنترل این گروه دلایل خود را در این باره این طور برمی شمرند:

۱: دشمنی ذاتی بین حیوانات وجود ندارد و آنچه ما در این مورد می‌بینیم آموزش‌هایی است که والدین این حیوانات به آنها داده‌اند.

۲: وجود کروموزوم اضافی را نمی‌توان دلیلی بر ذاتی بودن پرخاشگری دانست، کروموزم اضافی سبب افزایش و درشتی اندام می‌شود ولی چه بسا وجود اندام قوی و قد بلند از نظر اجتماعی خود یک امتیاز است و این گونه افراد را به عنوان مأمون، آدم‌کش که حالت‌های پرخاشگرانه را به وجود می‌آورند باشند حال می‌توان عده‌ای از پرخاشگران را یافت که فاقد کروموزم اضافی نیز هستند.

۳: تحریک الکتریکی هیپوتالاموس در مورد حیوان وقتی موجب رفتار پرخاشگرانه می‌شود که او در برابر حیوان ضعیف تر از خود قرار گرفته باشد اگر حیوان در مقابل او قویتر از وی باشد واکنش او فرار و ترس است نه پرخاشگری. در انسان نیز حالت هیجانی عصبانیت و پرخاشگری بر طبق نظریه تحریکی- شناختی ناشی از شناخت فرد از کلمات و مفاهیم به عنوان ابزار عصبانی کننده و توهین آمیز استفاده کرد به همین دلیل ممکن است از دو فرد یکی در برابر شنیدن کلمه‌ای عصبانی نشود و دیگری در برابر شنیدن همان کلمه عصبانی شود حال آنکه اگر پرخاشگری ذاتی بود بایستی هر دو نفر عصبانی می‌شدند.

گذشته از دو گروه اصلی مطرح شده، گروهی معتقدند که رفتار پرخاشگری ریشه در عدم فرصت یادگیری دارد، یعنی کودک به علت اینکه فرصت یادگیری نداشته و یک موجود ناپخته‌است، نمی‌داند که نسبت به یک محرک چگونه عمل کند لذا ممکن است به صورت پرخاشگری از خود واکنش نشان دهد؛ لذا این کودک بایستی به مرور یاد بگیرد تا چگونه پاسخ محرکات را به صورت مناسب دهد.[۲]

گاهی رفتارهای پرخاشگرانه ناشی از یک احساس ناامنی است که در حقیقت این رفتار یک پاسخ دفاعی به وضعیت ناامنی است که در آن قرار گرفته‌است. یک کودک با ابزار دفاعی که یک حرکت پرخاشگرانه‌است از خود دفاع می‌کند تا وضعیت ناامن را زا بین ببرد.[۳]

فرضیه ناکامی – پرخاشگرانه

گرچه پاسخ افراد نسبت به ناکامی بسیار متفاوت است زیرا عوامل ناکام کننده و شخصیت فرد ناکام شونده دامنه بسیار گسترده‌ای دارند در مجموع می‌توان گفت که پاسخ ناکامی پرخاشگری یعنی رفتار دشمنانه و تند به هنگام عدم سازگاری با موفقیت در این رفتار در زندگی روزمره ارتباط بسیار نزدیک با ناکامی دارد مثلاً کودکی که از بازی کردن منع می‌شود در اثر خشم اخم می‌کند یا پاهای خود را بر زمین می‌کوبد. چیزی که ثابت شده‌است این است که ناکامی پرخاشگری را افزایش می‌دهد پرخاشگری می‌تواند ناکامی‌های فشرده را رها سازد و نوعی تسکین موقتی برای فرد مزاحم آورد اما پایان آن معمولاً رضایت بخش نیست به هنگام مواجه شدن با ناکامی باید آن را به صورت یک مسئله مطرح کرد و به دنبال آن راه چاره افتاد. پرخاشگری ممکن است مستقیماً خود مانع را هدف قرار دهد.[۴]

جان والر و همکارانش فرضیه پرخاشگری در کلمه پاسخ به ناکامی را ارائه نمودند که در آن پرخاشگری همیشه در پی ناکامی خواهد بود.[۵]

این افراد مانند فروید پرخاشگری را در حکم عامل تصفیه می‌دانستند پیداست که فرضیه ناکامی- پرخاشگریها می‌توانند واکنشی در برابر ناکامی باشد اما عوامل دیگری نیز می‌تواند در پرخاشگر بودن یا نبودن یک کودک مؤثر باشد افزون بر آن ناکامی یا سایر تحریک‌های عاطفی همیشه موجب پرخاشگری نمی‌شود[۶].

علل و عوامل پرخاشگری

عوامل خانوادگی پرخاشگری

عوامل خانوادگی به عنوان یکسری از عوامل محیطی در بررسی عوامل تربیتی افراد مؤثر می‌باشند، چرا که خانواده به عنوان اولین محیط اجتماعی زندگی افراد بسیار حائز اهمیت می‌باشد و خیلی از چیزها را افراد در سال‌های اولیه حیات اجتماعی خود در آن می‌آموزند. خانواده می‌تواند از جهات مختلف موجب بروز یا تشدید پرخاشگری شود که مهم‌ترین این عوامل عبارت‌اند از: ۱) نحوه برخورد والدین با نیازهای کودک: معمولاً کودکی که وسایل و اسباب بازی مورد علاقه خود را در دست دیگری می‌بیند برانگیخته می‌شود و در صدر گرفتن آن حتی با اعمال خشونت می‌شود. تجربه نشانگر آن است که چنانچه در کودکی همیشه توقعات و انتظارات فرد برآورده شده باشد او بیشتر از کسانی که توقعات و انتظاراتشان برآورده نشده‌است خشمگین و پرخاشگر می‌شود.

۲) وجود الگوهای نامناسب، داشتن الگوی مناسب در زندگی یکی از نیازهای انسان است زیرا انسان‌ها علاقه‌مند هستند که رفتار و کردار خود را مطابق با کسی که مورد علاقه خودشان است انجام دهند و چنین کسانی را راهنما و الگوی زندگی خود قرار دهند بررسی‌های انجام شده نشان می‌دهد که بیشتر کودکان پرخاشگر والدین خشن و متخاصمی داشته‌اند یعنی نه تنها کودک آنها از محبت لازم برخوردار نبود از الگوی پرخاشگری موجود در خانواده نیز تأثیر پذیرفته بود. دیکتاتوری خانواده‌هایی که تابع اصول دیکتاتوری هستند معمولاً رشد فرزندانشان را محدود می‌کند در این نوع از خانواده یک نفر حاکم بر اعمال و رفتار دیگران است که غالباً پدر چنین نقشی را دارد اما گاهی اوقات مادر، خواهران و برادران بزرگ‌تر نیز با دیکتاتوری رفتار می‌کنند در این گونه خانواده‌ها فرد دیکتاتور تصمیم می‌گیرد، هدف تعیین می‌کند، راه نشان می‌دهد، وظیفه معلوم می‌کند، برنامه می‌ریزد و همه باید به طور مطلق مطابق میل او رفتار کند و حق اظهارنظر از آن اوست. بچه‌هایی که در محیط دیکتاتوری پرورش پیدا می‌کنند ظاهراً حالت تسلیم و اطاعت در رفتارشان مشاهده می‌شود و همین حالت آنهارا به هیجان و اضطراب وامی‌دارد. این بچه‌ها در مقابل دیگران حالت دشمنی و خصومت به خود می‌گیرند و به بچه‌های هم سن و سال خود یا کمتر از خود صدمه می‌رسانند این افراد از تعصبخاصی نیز برخوردارند و از به سر بردن با دیگران عاجز هستند، در کارهای گروهی نمی‌توانند شرکت کنند و از اعتماد به نفس ضعیفی برخوردارند و در امور زندگیشان بی‌لیاقتی خود را نشان می‌دهند و اغلب در کارها با شکست روبرو می‌شوند. ۳) تأثیر رفتار پرخاشگرانه: عده‌ای از افراد پرخاشگر و زورگویی را تقبیح نمی‌کنند بلکه آنرا نشانه شهامت و قدرت خود می‌دانند این افراد اعمال پرخاشگرانه خود و دیگران را مثبت، موجه و حتی لازم می‌دانند و به آن صحه می‌گذارند. ۴) تشویق رفتار پرخاشگرانه: در مواقعی که رفتار پرخاشگرانه توسط والدین و دیگر افراد سبب تقویت مثبت و تثبیت این رفتار می‌شود. گاه با والدین یا مربیانی روبرو می‌شویم که به بهانه آموزش دفاع از خود به کودکی می‌گویند «از کی نخوری» «توسری نخوری» و… که به طور وضوح به جای نشان دادن رفتارهای منطقی در مقابل برخورد با موانع شخصی را به پرخاشگری بی‌مورد تشویق می‌کنند. ۵) تنبیهوالدین و مربیان: والدین و مربیان که در برابر پرخاشگری و خشونت کودک عصبانی می‌شوند به صورت پرخاشگرانه اورا تنبیه می‌کنند از تشدید این رفتار در او موثرند درچنین مواقعی تنبیه عامل فزاینده و تقویت کننده پرخاشگری است زیرا علاوه بر اینکه سبب خشم و احتمالاً پرخاشگری کودک می‌شود، شخص تنبیه کننده الگوی نامناسبی برای پرخاشگری کودک می‌شود.[۷]

عوامل محیطی (اجتماعی – فرهنگی)

عواملی که در پیرامون زندگی انسان هستند می‌توانند در بروز یا تشدید پرخاشگری و تخفیف یا تعدیل آن اثر گذار باشند، برخی از اینگونه عوامل عبارت‌اند از: ۱) زندگی در ارتفاع خیلی بلند و تغذیه ناقص؛ پژوهش‌های به عمل آمده در میانسرخ‌پوستان قبیله کولا در میال آندورپرو، که به پرخاشگرترین انسان‌های روی زمین شهرت دارند حاکی از آن است که پرخاشگری این قبیله سه دلیل دارد: الف: زندگی در ارتفاعات خیلی بلند کمبودمواد غذایی و بالاخره تغذیه ناقص. ب: جویدن برگ کوکا که محتوی کوکائین و نوع مخدر است و سبب می‌شود مصرف‌کنندگان آن موقتاً احساس آرامشمی‌کنند اما اثرات مصرف دراز مدت آن برای سوخت و ساز بدن زیان آور است. ج: هنجار بودن پرخاشگری، در جامعه‌ای ممکن است پرخاشگری یک رفتار «هنجاری» تلقی شود لذا در مقایسه با جوامعی که چنین وضعیتی را ندارند.

۲) تقویت پرخاشگری به علت ضرر و زیان اجتماعی- فرهنگی در بعضی مواقع به علت جنگ یا عوامل دیگر پرخاشگری در جامعه تقویت می‌شود بدیهی است در چنین وضعیت پرخاشگری با فراوانی بیشتر در افکار با تخیلات و اعمال افراد آن جامعه مشاهده می‌شود چون جامعه به دلیل مقتضیات زمانی و مکانی خود پرورش آن را ضروری می‌داند.

۳) مشاهدات اجتماعی، مشاهده وقایع و اتفاقاتی که در جامعه رخ می‌دهد مانند درگیری‌های اجتماعی محدودیت‌های اجتماعی تبعیضات بی عدالتی‌ها… سبب ایجاد خشم و پرخاشگری می‌شود.

۴) نقش رسانه‌های گروهی، از عوامل اجتماعی- فرهنگی دیگر که در پیدایش و تقویت پرخاشگری نقش دارند. رسانه‌های گروهی به ویژه تلویزیوناست درجه تأثیرپذیری افراد از برنامه‌های تلویزیون به شرایط اجتماعی- اقتصادی بسیاری از عوامل دیگر بستگی دارد اثر فیلم‌های خشونت‌آمیز در ایجاد رفتار خشونت‌آمیز و پرخاشگرانه در مطالعات محققین مورد تأیید قرار گرفته‌است.

۵) نقش بازیهای ویدئویی در پرخاشگری، پژوهش در این زمینه با عنوان (تأثیر بازیهای ویدئویی) بر پرخاشگری دانش آموزان پسر سال پنجم مقطع ابتدایی شهرستان خرم‌آباد به روش تجربی صورت گرفته‌است. یافته‌ها نشان می‌دهد که گروه‌های آزمایش که پرخاشگرانه بازی کرده بودند نسبت به گروه گواه افزایش معنی داری پرخاشگری نشان دادند در نتیجه انجام بازیهای ویدئویی پرخاشگرانه پرخاشگری بعدی را به خصوص در بین کودکان افزایش می‌دهد.[۸]

زیان‌های پرخاشگری

علی رغم تمامی مسائل ذکر شده پرخاشگری همیشه اوقات نیز زیان آور و مضر نیست بلکه پرخاشگری از حد اعتدال خارج نشود و هدف آن تسلط بر مشکلات زندگی و ترقی و تعالی و آلایش انسان باشد نه تنظها سودمند است بلکه ضروری نیز هست. قرار دادن حدو مرز برای پرخاشگری مضر و سودمند قدری مشکل به نظر می‌رسد لذا کودکی که علیه بزرگ‌ترهایش سرکشی می‌کند پرخاشگر است ولی در عین حال نشان می‌دهد که انگیزه‌ای اورا به سوی استقلال که جزء ضروری و با ارزش رشد اوست رهبری می‌کند دربارهٔ مفید و لازم بودن عمل پرخاشگری فوید معتقد است که اگر انسان برای ابزار پرخاشگری اجازه نیابد نیروی پرخاشگری اش انباشته می‌شود و سرانجام به شکل خشونت مفرط یا بیماری روانی ظاهر می‌شود. در واقع به تعبیر او برای پالایش روانی سه راه حل وجود دارد که به طور مستقیم و غیرمستقیم با پرخاشگری در ارتباط است این سه راه حل عبارت‌اند از: الف: صرف نیرو در فعالیت‌های بدنی از قبیل بازیهای ورزشی جست و خیز، مثبت زدن به کیسه بوکس و غیره

ب: اشتغال به پرخاشگری خیالی و غیر مخرب

ج: اعمال پرخاشگری مستقیم حمله به ناکام کننده صدمه زدن به او، ناراحت کردن او ناسزا گفتن به او و جزء اینها آیا پرخاشگری قابل کنترل است؟

اکثر پژوهشگران معتقدند که عوامل محیطی باعث کسب و نگهداری رفتارهای پرخاشگرانه می‌شود به نظر آنها تغییرات مناسب در موقعیتهای محیطی سبب از بین رفتن زمینه‌های ایجاد کنندهٔ پرخاشگری و خشونت در رفتار کودکان و نوجوانان می‌شود همچنین با دادن شخصیت مثبت و منطقی به کودکان عدم تبعیض میان آنها عدم تحقیر کودکان دادن مسئولیتها در خد توان به افراد پرخاشگر صحبت کردن با آنها آگاه کردن آنها در مورد خطرات پرخاشگری ایجاد رابطه صمیمی و عاطفی با آنها و توجه به مشکلات آنها تشویق کردن آنها به کارهای گروهی و جمعی و در پایان با شناسایی روحیات فرد برخورد صحیح با آن می‌توان در شناسایی عواملی که پرخاشگری را ایجاد یا تشدید می‌کنند اقدام کرد.

تکنیک‌هایی لازم برای کنترل پرخاشگری در محیط خانواده

۱- صمیمت، صمیمیت در خانواده امری لازم و ضروری است زیرا سهم مهمی در کاهش خشونت در خانواده دارد بسیاری از رفتارهای خشونت‌آمیز به این دلیل است که صمیمیت بین طرفین وجود ندارد. صمیمیت هنگامی افزایش می‌یابد که افراد خانواده درامور زندگی با یکدیگر مشارکت داشته باشند. همچنین اعتماد و اطمینان در مشارکت بین اعضای خانواده باعث صمیمیت می‌شود.

۲- تأمل و سکوت، یکی از بهترین راه‌های کنترل خشونت در خانواده کنترل رفتار خویشتن در مواقعی است که یکی از اعضای خانواده به تحریک دیگری بپردازد. بهترین شگرد در این هنگام آن است که دیگران سکونت اختیار کنند تا آن فرد هم آرامش پیدا کند سپس در یک فرصت مناسب با هم به بحث و بررسی بپردازند.

۳- تخلیه یعنی اینکه به طور مستقیم جواب خشونت را ندهیم. تحقیقات جدید نشان می‌دهد که پرخاشگری حلاکی و حتی فیزیکی علاوه بر اینکه خشم را کاهش نمی‌دهد بلکه باعث افزایش آن نیز می‌شود. ۴- مدل پرخاشگری غیر پرخاشگرانه (قدم زدن و…)، تحقیقات نشان داده که افرادی عادی که پرخاشگری خود بدون رفتار پرخاشگرانه بروز دادند بعد از این کار سطح کمتری از پرخاشگری را داشته‌اند ولی به طور کل این روش هم زیاد مؤثر نیست.

۵- تنبیه، درطول تاریخ یکی از وسایل اجتماعی برای کم کردن میزان خشونت تنبیه بوده‌است که توسط آن جلوی تجاوز، خشونت و دیگر رفتارهای پرخاشگرانه را می‌گرفتند ولی در حال حاضر علما معتقدند که تنبیه به طور موقت جلوی خشونت حاضر را می‌گیرد و برعکس در طولانی مدت به طور مستقیم باعث تقویت آن می‌شود درحال حاضر تنبیه بدنی از طرف سازمان بهداشت جهانیممنوع شده‌است.

۶- صحبت کردن در مورد مشکل، بهترین روش برای کاهش پرخاشگری صحبت کردن در مورد آن است این تکنیک به طور عملی به دو صورت عملی است ولی اینکه در لحظه‌ای که پرخاشگری به حد اعلای خود می‌رسد یکی از طرفین سکوت اختیار کند و سعی کند غائله را ختم کند ولی بعد از اینکه طرفین آرام شدند و مدتی نیز گذشت با خونسردی مطالب را با یکدیگر در میان می‌گذارند و آن را حل و فصل می‌کنند.

درمان پرخاشگری:

برای درمان پرخاشگری گام اول شناخت و ریشه یابی علت یا علل پرخاشگری است با شناخت این عوامل می‌توان همکاری‌های لازم را برای کاستن از میزان و شدت پرخاشگری ارائه نمود مانند سرگرم نمودن فرد مهر و محبت و دلجویی آموزش تنهایی فکرکردن صبر و متانت نشان دادن در مواقع پرخاشگری تشویق جهت استحمام وروش گرفتن اجرای عدالت در منزل برآورده کردن نیازهای کودکان و نوجوانان مساعد ساختن جو آزادی‌های کنترل شده جلوگیری از توهین و ناسزا گفتن به آنها و یا مقابله به مثل نکردن با آنها جلوگیری از تهدید و ترساندن الگوهای خوب را به آنها نشان دادن رهنمودهایی در مورد سازش و جوشش با دیگران تشویق به بازی‌های گروهی و رعایت بتراکت و قوانین در زندگی با دیگران عادت دادن به آنا به گذشت یاد دادن انتقاد صحیح به آنها جهت تخلیه و سبک شدن و آرامش یافتن و در پایان چنانچه رعایت عوامل فوق تأثیری نداشت می‌توان از عوامل دیگری مانند توبیخ اخطار تحکم علامت مقابله به مثل تنبیه و قهر و… استفاده نمود.

منابع

  1.  اکبری، ابوالقاسم، مشکلات نوجوانان و جوانان، چاپ دوم، نشر ساوالان، تهران، سال ۱۳۸۱، ص ۱۹۱
  2.  نوابی نژاد، شکوه: رفتارهای بهنجار و نابهنجار کودکان و راه‌های پیشگیری و درمان، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان ۱۳۷۲، ص ۴۲و۴۳
  3.  نوابی نژاد، شکوه: رفتارهای بهنجار و نابهنجار کودکان و راه‌های پیشگیری و درمان، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان ۱۳۷۲، ص ۴۸
  4.  (فرقان رئیسی سال ۱۳۷۶ ص ۸۳و ۸۴)
  5.  (والر دوب-مورد سیرز-۱۹۳۹)
  6.  نلسون، ریتاولکس، الن سی، ایزارائل: اختلالات رفتاری کودکان محمد تقی منشی طوسی، چاپ چهارم، انتشارات آستان قدس رضوی مشهد، سال۱۳۶۹، ص ۵۲۲–۵۲۷
  7.  اکبری، ابوالقاسم، مشکلات نوجوانان و جوانان، چاپ دوم، نشر ساوالان، تهران، سال ۱۳۸۱، ص۱۹۷و۱۹۸
  8.  اکبری، ابوالقاسم، مشکلات نوجوانان و جوانان، چاپ دوم، نشر ساوالان، تهران، سال ۱۳۸۱، ص ۱۹۹و ۲۰۰

حدیث:سخن چینی

رازداری

 راز به معنای سرّ، آن‌چه باید در دل نهفته باشد و چیزی که باید پنهان بماند یا به اشخاص مخصوصی گفته شود، است. حفظ اسرار را باید از خدا آموخت. خداوند بیش‌تر و پیش‌تر از هر کس، از اعمال، حالات، رفتار، عیوب و گناهان بندگانش با خبر است، اما حلم، بردباری، پرده‌پوشی و رازداری او بیشتر از همه است.

انواع رازداری
گاهی رازداری به این صورت است که انسان اسرار دیگران را حفظ می‌کند و گاهی نیز لازم است انسان رازهای خودش را حفظ و آن‌را برای دیگران فاش نسازد. اگر کسی انسان را امین خود قرار داده و رازی را نزد او به امانت بگذارد نباید آن‌را برای دیگران افشا کند.

علاوه بر این انسان باید در حفظ  راز خویشتن نیز تلاش داشته باشد اگر امروز با کسی دوست هستید، حدّ را نگه دارید؛ آن‌چنان که بعد موجب گرفتاریتان نشود چنان‌که در روایات آمده است: حفظ آبروی مؤمن به اندازه‌ی خون او احترام دارد و ارزشمند است. به همین دلیل، ما هم باید حرمت دیگران را رعایت کنیم و هم باید حرمتی را که خداوند برای ما قرار داده ضایع نکنیم.

دیدگاه قرآن در رابطه با رازداری
خداوند متعال در آیه ۲۶ سوره جن در رابطه با رازداری فرموده است: «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا؛ داناى نهان است و کسى را بر غیب خود آگاه نمى‏‌کند» خداوند متعال، از همه‌ی اسرار مطلع است و از تمام اتفاقات، آگاه؛ اما با این وجود، هیچ کس از اسرار غیب او آگاه نیست. خداوند متعال خود، رازهای بندگانش را می‌پوشاند و به همین دلیل بر رازداری تاکید دارد.

در آیه ۷۴ سوره توبه در این رابطه آمده است: «یَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَکَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَهَمُّواْ بِمَا لَمْ یَنَالُواْ وَمَا نَقَمُواْ إِلاَّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن یَتُوبُواْ یَکُ خَیْرًا لَّهُمْ وَإِن یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذَابًا أَلِیمًا فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِی الأَرْضِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ؛ به خدا سوگند مى‏‌خورند که [سخن ناروا] نگفته‏‌اند در حالى‌که قطعا سخن کفر گفته و پس از اسلام آوردنشان کفر ورزیده‌‏اند و بر آن‌چه موفق به انجام آن نشدند همت گماشتند و به عیب‌جویى برنخاستند مگر [بعد از] آن‌که خدا و پیامبرش از فضل خود آنان را بى‏‌نیاز گردانیدند پس اگر توبه کنند براى آنان بهتر است و اگر روى برتابند خدا آنان را در دنیا و آخرت عذابى دردناک مى‏‌کند و در روى زمین یار و یاورى نخواهند داشت».

در آیه ۵ سوره یوسف نیز در رابطه با رازداری آمده است: «قَالَ یَا بُنَیَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَى إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ؛[یعقوب] گفت اى پسرک من خوابت را براى برادرانت‏ حکایت مکن که براى تو نیرنگى مى‏‌اندیشند زیرا شیطان براى آدمى دشمنى آشکار است».

دیدگاه اهل‌ بیت(ع) در رابطه با رازداری
امام علی(ع) در رابطه با رازداری فرموده است: «کسی‌که در نگهداشتن راز خود ناتوان باشد، در حفظ راز دیگران توانا نباشد» و یا «راز تو در بند توست اگر آن را فاش کنی تو در بندش خواهی شد» و یا «سینه‌ی خردمند، صندوق راز اوست» و یا «نسبت به دوست خویش هر مهربانی و هر خیرخواهی را می‌توانی، انجام بده؛ اما در یک امر محتاط باش و در نهایت اطمینان و اعتماد، اسرارت را به او نگو».

همچنین روایت است: امام علی(ع) وقتی برای مالک اشتر رهنمودهای حاکمیت بر مردم را بیان می‌کند، به لزوم رازداری تأکید می‌کند: «از مردم آنان که عیب‌جوترند از خود دور کن، زیرا مردم عیوبی دارند که رهبر امت در پنهان کردن آن از همه سزاوارتر است. پس مبادا آن چه بر تو پنهان است، آشکار گردانی و آن‌چه که هویداست بپوشانی که داوری در آن چه از تو پنهان است، با خداوند جهان است. پس چندان که می‌توانی زشتی‌ها را بپوشان تا آن‌را که دوست داری بر رعیت پوشیده ماند، خدا بر تو بپوشاند».

ضرورت رازداری
هر انسانی در زندگی فردی و اجتماعی خویش، خواه ناخواه اسرار مگو دارد که بایستی در نگه‌داری آن کوشا باشد. برخی از این اسرار مربوط به خودش و برخی مربوط به خانواده یا جامعه اوست. امروزه با توجه به وجود ابزار پیشرفته و حساس جاسوسی و اطلاعاتی و کاربرد گسترده آن‌ها برای دگرگونی سرنوشت ملت‌ها، ضرورت رازداری، بدیهی و انکارناپذیر است و گذشته از آن‌که فضیلتی اخلاقی به‌شمار می آید، در نیک‌بختی انسان‌ها نیز تأثیر بسزا دارد. امام علی(ع) در حدیثی فرموده است: «اَلظَّفَرُ بِالحَزْمِ وَالْحَزْمُ بِإِجالَةِ الرَّأیِ وَالرَّأْیُ بِتَحصینِ الأَسْرارِ؛ پیروزی، به محکم کاری بسته است و آن هم به اندیشه بستگی دارد و اندیشه نیز به نگه‌داری رازهاست».

امام علی(ع) در سخنی دیگر، رسیدن به موفقیت را در سایه رازداری دانسته و فرموده است: «أَنْجَحُ الأُمُورِ ما أَحاطَ بِهِ الکِتمانُ؛ موفق‌ترین کارها آن است که پنهان کاری آن را فراگیرد». در مقابل، افشای اسرار سبب دوری از موفقیت و حتی سقوط و شکست فرد در راه تصمیم‌های او می‌شود، چنان‌که امام صادق(ع) فرمود: «اِفشاءُ السِّرِّ سُقُوطٌ؛ برملا کردن راز، (مایه) سقوط است».

هر فرد، خانواده، تشکیلات و جامعه‌ای، کم و بیش اسرار و اطلاعاتی دارند که دیگران نباید از آن‌ها آگاه شوند؛ زیرا آشکار ساختن آن برای دیگران، چه‌بسا آسیب‌ها و گرفتاری‌های بزرگی در پی آورد.

آن‌چه حائز اهمیت است این است که فاش کردن رازها، از ضعف نفس و سستی عقل است؛ چه اسرار آدمی از دو حال بیرون نیست؛ یا بیان‌گر دولت و سعادت و نیک فرجامی است یا خبر از نکبت و شقاوت و ناکامی می‌دهد. رازداری در هر دو حال نیکوست؛ زیرا اگر راز، از دولت و سعادت انسان خبر دهد، اظهار آن موجب دشمنی بدخواهان و حسد ابنای زمان و توقع ارباب طمع و دون همتان می‌شود و اگر راز، از ناکامی و نکبت آدمی خبر دهد، بروز آن، شماتت دشمنان و اندوه دوستان و خفت در نظر ظاهربینان را در پی دارد. همچنین آن که رازدار خویش نیست، نمی‌تواند اسرار دیگران را حفظ کند، چنان‌که امام علی(ع) در این رابطه فرموده است: «مَن ضَعُفَ عَنْ حِفْظِ سِرِّهِ لَم یَقْوَ لِسِّرِ غَیرهِ؛ کسی‌که نتواند رازدار اسرار خود باشد، نمی‌تواند اسرار دیگران را نیز حفظ کند».

از سوی دیگر، شخصی که در حفظ اسرارش، ناتوان یا نسبت به آن بی‌اعتناست، نباید توقع داشته باشد که مردم سرّ او را پوشیده نگاه دارند. امام رضا(ع) می‌فرماید: «لَم یَخُنْکَ الْاَمینُ و لکِن اِئْتَمَدْتَ الخائنَ؛ امین به تو خیانت نکند، تویی که به خیانت کار امانت سپردی».

عوامل افشای راز
برخی عوامل که به افشای رازها می‌انجامند، عبارتند از پُرحرفی، عقده حقارت، دوستی و رفاقت، احساساتی شدن و عصبانیت هستند، اشخاص پرحرف، برای اشباع میل سخن‌گویی، از هر دری سخن به میان می‌آورند و یافته‌های خویش را به دیگران انتقال می‌دهند. چنین کاری سبب پرده برداشتن از اسرار آدمی می‌شود.

شخص دانای اسرار باید توجه داشته باشد که مرز دوستی و رفاقت را از حریم اسرار پنهانی خویش جدا کند و نه تنها اسرار خود، بلکه اسرار شخصی دیگران را نیز در اختیار دوستانش قرار ندهد چنان‌که امام صادق(ع) در این رابطه می‎فرمایند: «لا تُطلِعْ صَدیقَکَ مِنْ سِرِّکَ اِلاّ عَلی مالَوِا اطَّلَعَ عَلَیْهِ عَدُوُّکَ لَم یَضُرَّکَ فَاِنَّ الصَّدیقَ قَدْ یَکُونُ عَدُوُّکَ یَوماً ما؛ دوستت را بر آن مقدار از اسرارت آگاه ساز که اگر دشمنت هم آن‌را بداند، به تو زیان نرساند. شاید دوستت نیز روزی دشمن تو شود».

یکی دیگر از عوامل افشای اسرار، صبر نکردن بر بدی‌هاست. بسیار اتفاق می‌افتد که فرد یا افرادی بر اثر ناراحتی از شخصی و سپس احساساتی شدن، اسراری را فاش می‌سازند، ولی پس از آن، دچار پشیمانی می‌شوند. بر این اساس، آن‌ها که بازیچه احساسات نمی‌شوند و بر خشم خویش مسلط هستند، بر حفظ اسرار خود و دیگران تواناترند.

حدیث درباره افشای اسرار

 امام عسکری(ع) می فرمایند:


از افشاى اسرار و ریاست طلبى بپرهیز که این دو آدمى را به هلاکت می کشاند

إيّاک وَالإذاعَةَ وطَلَبَ الرِّئاسَةِ فَإنَّهُما يَدعوانِ إلَى الهَلَكَةِ





تحف العقول ، ص 487

افشای اسرار

شایعه وشایعه پراکنی

شایعه از طبیعی ترین پدیده های اجتماعی و یکی از رایج ترین شیوه های کنش متقابل است که تاکنون کمتر شناخته شده است

شایعه از طبیعی‌ترین پدیده های اجتماعی و یکی از رایج ترین شیوه‌های کنش متقابل است که تاکنون کمتر شناخته شده است . شایعه یک مقوله اجتماعی و روانی با ابعاد گسترده‌ای است که ابعاد مختلف آن بویژه در زمانهای بحرانی ( مثل زمان جنگ ) ، حالتی به مراتب حادتر به خود می‌گیرد . هر چند کارکردهای اجتماعی شایعه کاملا شناخته نیست ، اما بیشتر در وضعیت های “ ناهنجاری” در جامعه به وقوع می‌پیوندند این بدان معنی است که شایعه گزارش تائید نشده‌ای از وقایع است که به تعریف و تبیین وضعیتهای مهمی که به صورت دو پهلو ظاهر می‌شود کمک می‌کند .

شایعه پیامی است که به طرز غیر رسمی (معمولا دهان به دهان ) منتقل می‌شود و به موضوعی مربوط می شود که تحقیق در صحت و سقم آن مشکل است . شایعه شامل اطلاعاتی می‌شود که برای مردم اهمیت دارد . البته ممکن است بخشی از شایعه حقیقت داشته باشد ، هر چند می‌توان گفت که این حکم همواره صادق نیست .

● شایعه چیست و در چه موقعیتهایی رواج می‌یابد ؟

شایعه پیامی است که در میان مردم رواج می‌یابد ولی واقعیتها آن را تائید نمی‌کند . شایعه در موقعیتهایی رواج می‌یابد که مردم مشتاق خبر باشند ولی نتوانند آن را از منابع موثق دریافت کنند . هر گاه آدمها مشتاق خبرگیری درباره قضیه‌ای باشند ، به هر نوع اطلاعاتی در این باره متوسل می‌شوند و سپس آن اطلاعات را در میان خودشان پراکنده می‌سازند .‌

از نظر جامعه‌ شناسی ، پدیده شایعه فرایندی است که از طریق آن ، اخباری پخش و اغلب قلب می‌شود، بدون آنکه از مجراهای رایج گذشته باشد . شایعه می‌تواند از یک اطلاع نادرست منشاء بگیرد یا آنکه منبع آن اطلاعی درست ولی اغراق آمیز و در هم باشد . آن خبر از فردی به فرد دیگر و از گروهی به گروه دیگر منتقل می‌شود ، بدون آنکه منشاء آن مشخص یا دلایل قطعی درباره صحت آن وجود داشته باشد .‌

● شکل گیری شایعه

شایعه معمولا در زمینه‌ای از ابهام و تنش که تحت آن هنجارها یا باورها زیر سوال رود خطراتی وجود داشته باشد یا رفاه کافی در دسترس مردم نباشد ، گسترش می‌یابد . همه این وضعیتها باعث نگرانی و توجه می‌شود . این احساسات انگیزه لازم برای گوش دادن به شایعه و انتقال آن به دیگران را فراهم می‌آورد .‌

شایعه بیش از هر چیز از اهمیت و ابهام در موضوع تغذیه می‌شود . این دوعامل بیانگر کنش متقابل زمینه‌های فردی و جمعی در شکل گیری و رواج شایعه است .

در انتقال شایعه سه عمل ادراک ، به حافظه سپردن و گزارش کردن از فردی به فرد دیگر طی می‌شود . این مراحل در روند رواج شایعه از یک فرد به فرد دیگر متناسب با دفعات انتقال ، تقویت می‌شود و به طور طبیعی به کاستنی‌ها و افزودنی‌هایی بر اصل مطلب منتهی می‌گردد . ‌

بدین‌ترتیب شایعه از مراحل اولیه شکل‌گیری تا تبدیل آن به گزارش نسبتا ثابت ، با سه روند اصلی زیر ارتباط دارد :

تسطیح یعنی حذف برخی جزئیات که به نظر ناقلان شایعه ، غیر مهم و کم اهمیت تلقی می‌شود . به بیان دیگر هر قدر شایعه بیشتر نشر یابد رفته‌رفته کوتاه‌تر و فشرده‌ تر و مختصرتر می‌گردد .

برجستگی بدین معنا که برخی جزئیات در طی جریان انتقال شایعه پایداری قابل ملاحظه دارد .

همانند سازی بدین معنا که ناقلان شایعه براساس منافع خویش موضوع شایعه را مفهوم و متناسب می‌کنند .‌

● انواع شایعه

پژوهشگران برای تقسیم بندی شایعه تلاش های فراوانی کرده‌اند ، اما از آنجا که روابط اجتماعی به هم پیوسته و انگیزه‌های درونی انسانها متفاوت است . نمی‌توان تقسیمی فراگیر به دست داد که در همه جا ماخذ و قابل انطباق باشد . ‌

● انواع شایعه را به شرح زیر می‌دانند:

▪ شایعه‌های خزنده : شایعه‌هایی که به آرامی منتشر می‌شود و مردم آن را به طور پنهانی و پچ‌پچ کنان و در گوشی به یکدیگر منتقل می‌کنند ، نهایتا در همه جا پخش می‌گردد . ‌

▪ شایعه‌های تند و سریع : شایعه‌هایی است که چون آتش به خرمن می‌افتد . این نوع شایعه‌ها در زمانی کوتاه ، گروه وسیعی را تحت پوشش می‌گیرد . آنچه درباره حوادث و فجایع ، پیروزیهای درخشان یا شکست‌ها در زمان ‌

جنگ انتشار می‌یابد از این نمونه است . از آنجا که اینگونه شایعه‌ها بارهیجانی و عاطفی فراوان دارد و هیجانهایی چون وحشت ، خشم و خوشحالی ناگهانی ایجاد می‌کند ، موجب بازتاب فوری می‌گردد ‌

▪ شایعه‌های شناور : اینگونه شایعه‌ها هر گاه شرایط را مساعد بیابد قوت می‌گیرد و در غیر این‌صورت مخفی می‌ماند تا موقعیت فراهم شود . اخبار و مطالبی که در جنگها پیرامون آلوده ‌سازی آبها ، وحشیگری دشمن در برخورد با زنان و کودکان و مانند آن پخش می شود ، از این نوع شایعه‌ها است . ‌

▪ شایعه‌های شیطانی : برخی از شایعه‌ها در زمان اضطراب مردم منتشر می‌شود . یعنی زمانی که همگی از یک چیز ترسیده‌اند و به همین سبب آماده پذیرش شایعه‌هایی در مورد موضوع ترس خود هستند شایعه‌هایی که بر ترس مبتنی است ، “ شایعه شیطانی” خوانده می‌شود . ‌

شایعه‌های وحشت : شایعه‌های دیگری وجود دارد که موجب بروز وحشت می‌شود که به آن “ شایعات وحشت می‌گویند . مثلا همزمان با پخش گزارشهای مربوط به شکست یا نزدیک شدن سربازان دشمن ، شایعه‌هایی از این قبیل مطرح می‌شود . خطر این نوع شایعه‌ها آن است که هر کس شایعه را باور کند ، معمولا رفتارهایی ناگهانی و خشونت‌آمیز و توام با فرار انجام می‌دهد .

بدین ترتیب ، او خود به یک شایعه ساز تبدیل می‌شود و شایعه صورت واقعیت به خود می‌گیرد ، چون مردمی هم که او را می‌بینند به فکر فرار و رفتن می‌افتند‌

●انتشار شایعه

محتوای شایعه به مرور زمان تغییر می‌کند و میزان این تغییر تا حدود زیادی از واکنشهای عاطفی‌ ناشی از شایعه متاثر است . هر چه قدرت شایعه برای تحریک احساسات بیشتر باشد . احتمال تغییراتی که در محتوای شایعه بروز می‌کند ، زیادتر است . کسانی که شایعه را منتقل می‌کنند ، تمایل دارند برخی جزئیات را حذف و بر بعضی تاکید کنند . معمولا تغییراتی که در جزئیات داده می‌شود ، منعکس کننده ترسها ، تعصبها ، امیدها دیگر احساسات مردمی است که شایعه را منتقل می‌سازند .

انتقال یک شایعه فرایندی اجتماعی است که یک ‌یک افراد می‌توانند نقشهای متعددی در آن داشته باشند . عده‌ای از افراد پیام‌آورند و برشایعه تکیه کرده‌ و آن را معتبر می‌دانند و منتقل می‌کنند. عده دیگر در نقش افراد شکاک ظاهر می شوند و درباره آنچه می‌شنوند . تردید می‌کنند همچنین ، عده‌ای ممکن است به تعبیر و تفسیر روی بیاورند و مترصد این باشند که چه رخ می‌دهد؟ ودر نهایت، احتمالا عده‌ای هستند که براساس شایعه‌ها تصمیم‌گیری می‌کنند و همین که شایعه‌ای پخش شد ، به اقدامات خاصی دست می‌زنند .

● چرا مردم شایعه را می‌پذیرند ؟

هر شایعه‌ای برای پخش و پذیرش نیازمند ارتباط با مخاطبین خود است . هر نیاز انسان می‌تواند به شایعه تحرک و پویایی خاصی ببخشد . مثلا کارمندی که از گرانی به تنگ آمده باشد به دلیل نیاز بیشتر مستعد پذیرش شایعه در مورد بهبود اوضاع اقتصادی ، به خصوص افزایش حقوق و مزایا است تا کسی که این نیاز را ندارد ‌

عواملی که می‌تواند در انتشار و پذیرش شایعه موثر باشد ، عبارتند از :‌

▪ تنفر : تنفر می‌تواند عاملی برای پخش و پذیرش شایعه باشد . آدمی هنگامی که از کسی متنفر است و تصورات خود را به گونه‌‌ای زشت درباره آن ترسیم می‌کند و بدون هیچ دلیل هر خبر منفی را درباره او می‌پذیرد . یقینا شایعه در مورد چنین کسی جنبه‌ای انتقام آمیز دارد .‌

مثلا در دانش‌آموزی که از مدیر مدرسه‌ای متنفرباشد هم زمینه شایعه‌سازی درباره مدیر قوی است و هم پذیرش شایعه در مورد او . ‌

▪ پذیرش شایعه برای توجیه خود : هنگامی که بدترین چیزها را درباره دیگران باور می‌کنیم ، در واقع در حال تلاش برای توجیه خود هستیم . اما اگر خود را مقصر بدانیم ، آن وقت کمتر مستعد پذیرش شایعه خواهیم بود . ‌

پژوهشی که در آمریکا به عمل آمده ، نشان می‌دهد کسانی که به تبعیض نژادی اعتقاد دارند ، سریعا شایعه‌های مربوط به سپاه ‌پوستان را باور می نمایند . ‌

شکستن سکوت ملال‌آور : شایعه گاه برای پرکردن سکوتی ملال‌آور نیز به کار می‌رود مثلا وقتی در یک مهمانی شرکت داشته باشید که هنوز همه مهمانها نیامده باشند‌، در بین چند نفری که دور هم جمع شده و هیچ حرفی برای گفتن نداشته باشند ، کافی است یکی سکوت را شکسته بگوید :” آیا شنیده‌اید که … “ به این ترتیب بازار شایعه داغ می‌شود وهر کس برای آنکه از معرکه عقب نماند ، چیزی به آن اضافه می‌کند و سرانجام بحثی گرم و داغ در برمی‌گیرد که حتی گذشت زمان هم احساس نمی‌شود .‌

▪ تحریف واقعیتها : شایعه در نقل دهان به دهان مرتبا تحریف می شود تا جایی که نقل قول دست چندم با نقل قول دست اول بسیار تفاوت پیدا می‌کند به طوری که اگر این شایعه را به سازنده اولی آن بگویند او نیز از این تحریف تعجب می‌کند !‌

▪ ارضای نیاز و محرومیت: در واقع می توانیم بگوییم که شایعه نوعی مکانیسم جبرانی کاذب ناکامی و سرخوردگی است که شایعه پردازان از طریق آن بسیاری از نیازهای درونی خود را به بیرون منعکس می کنند و بدین ترتیب از شدت فشارهای درونی خود کاسته و در کوتاه مدت به آرامش نسبی می رسند.

● توجیه شایعه پردازان :

▪ ایجاد بدبینی نسبت به نظام و مسئولان یک جامعه

▪ افزایش اضطراب و نگرانی در مردم

▪ ترور شخصیت

▪ ایجاد فضای ناسالم اجتماعی

▪ ایجاد تقابل و صف بندی میان قشرهای مختلف مردم

▪ ایجاد وجاهت اجتماعی:در مواردی شایعه به انتقال دهنده نوعی اعتبار می بخشد و او را هر چند به صورت ظاهری و موقتی صاحب موقعیت اجتماعی می کند زیرا با اینکه هیچ کسی نمی داند منبع اولیه پیام چه کسی بوده با این حال انتقال دهنده شایعه چنین وانمود می کند که خبر را خود از یک منبع مهم و با نفوذ کسب کرده است.‌

▪‌ اطمینان آفرینی و حمایت عاطفی: بازگو کردن شایعه ممکن است تنش گوینده را با شریک کردن دیگران د ر تحمل آن کاهش دهد. ‌

▪ فرا فکنی:فرد ممکن است بدین سبب شایعه را بازگو کند که بخواهد از ترس ها، آرزوها و خصومت هایی که احتمالا از وجود آنها در خود آگاه نیست رهایی یابد.‌

▪‌ پرخاشگری:ممکن است فرد به منظور صدمه زدن به افراد دیگر شایعه را انتقال دهد. شاید او قصد تهمت زدن، غیبت کردن و سپربلا قرار دادن دیگران را داشته باشد.‌

‌ پیشکش کردن مطالب خوشایند:شایعه ممکن است به منظور خود شیرینی نزد شنونده و یا ارائه اخبار خوشایند بازگو شود.

مصطفی فتحعلی خانی

عکس اخلاق در فضای مجازی

سخن گفتن با نامحرم

از نظر شرع مقدس اسلام هر گونه ارتباط بین دختر و پسر، قبل از ازدواج، اعم از ارتباط مستقیم و غیر مستقیم، اگر با قصد لذت (جنسی) باشد و یا خوف فتنه و ترس افتادن به گناه در آن وجود داشته باشد، جایز نبوده و اشکال دارد. 

 

با نگاهی به پاسخ مراجع عظام تقلید به برخی از استفتائات این مطلب روشن می‌شود:

 

آیا در گفتگوی زن و مرد نامحرم، فرقی بین گفت و گوی مستقیم و از راه دور هست؟

همه مراجع: خیر، هیچ تفاوتی در حکم نمی کند و در هر دو مورد، اگر با قصد لذت و ترس افتادن به حرام باشد، اشکال دارد. (آیات عظام امام خمینی، خامنه ای، مکارم شیرازی، بهجت، تبریزی، نوری همدانی، فاضل لنکرانی، وحید خراسانی، صافی گلپایگانی، سیستانی)

 

چت کردن با جنس مخالف و رد و بدل کردن صحبت های معمولی، چه حکمی دارد؟

همه مراجع: در صورتی که خوف فتنه و کشیده شدن به گناه وجود داشته باشد. جایز نیست.

 

آیا سلام کردن مرد به زن نامحرم و زن به مرد نامحرم، جایز است؟

همه ی مراجع: اگر بدون قصد لذت و ترس افتادن به حرام باشد، اشکال ندارد.

 

شوخی کردن با نامحرم چه حکمی دارد؟

همه ی مراجع: اگر با قصد لذت (جنسی) باشد و یا بترسد به گناه بیفتد، جایز نیست.

 

آیا ارتباط صمیمی بین دختر و پسر در هنگام همکاری یا مهمانی اشکال دارد؟

همه ی مراجع: دوستی بین دختر و پسر جایز نیست؛ چون ترس افتادن به گناه در میان است. اما ارتباط شغلی، اگر باعث مفسده نشود و موازین شرع در آن رعایت شود، اشکال ندارد.

 

نامه نگاری با نامحرم و طرح مسائل شهوانی از طریق ایمیل، چه حکمی دارد؟

همه ی مراجع: طرح مسائلی که باعث ایجاد فتنه و فراهم آوردن زمینه فساد است، اشکال دارد.

 

از مجموع مطالب و مسائل مطروحه ی فوق نتیجه می گیریم که هر گونه ارتباط بین دختر و پسر، قبل از ازدواج، اعم از ارتباط مستقیم و غیر مستقیم، اگر با قصد لذت (جنسی) باشد و یا خوف فتنه و ترس افتادن به گناه در آن وجود داشته باشد، جایز نبوده و اشکال دارد. اما ارتباط شغلی و حرفه ای و علمی و تحصیلی، اگر باعث فتنه و مفسده نشود و موازین شرع در آن رعایت شود، اشکال ندارد.

سخن رهبر درباره فضای مجازی

اخلاق در فضای مجازی

مقاله اخلاق در فضای مجازی

مقاله اخلاق در فضای مجازی – اغلب کاربران اینترنت افرادی هستند که در فضای واقعی، از ادب و متانت لازم برخوردار می باشند. نگرش نادرست برخی از این افراد به فضای نت، موجب می­شود تا در این فضا به تدریج اخلاق و نزاکت اسلامی را کنار بگذارند، و رفتاری غیر از رفتار واقعی خود به نمایش بگذارند.

هر چند که فضای اینترنت فضایی مجازی است، امّا بپذیریم که پشت هر مانیتوری یک انسان واقعی نشسته، نه یک موجود مجازی و غیر واقعی! مخاطب ما انسانی است که روح دارد، از احساسات انسانی برخوردارد است و برای شخصیت خود ارزش قائل است.

وقتی فضای مجازی اینترنت را با فضای واقعی یکسان دیدیم، و زمانی که متوجّه شدیم مخاطب ما هم یک انسان است، در آن صورت کاملاً متوجّه می­ شویم، که زشتی دروغ و بی نزاکتی و بد اخلاقی تنها مخصوص دنیای واقعی نیست و متوجه می شویم که چنین کارهایی  حتی در فضای به ظاهر مجازی اینترنت هم قبیح و بلکه حرام است.

 

البته بعضی از افرادی که اصول اخلاقی را دستاویزی برای جلب توجّه دیگران می دانند، در واقع ارزش اصول اخلاقی را در کسب محبوبیت خلاصه می­ کنند، و تنها زمانی حاضر به رعایت چنین اصولی می­شوند که برای مخاطب قابل شناسایی باشند. این افراد به خاطر انگیزه ی نادرستی که در پذیرش اصول اخلاقی دارند، در دام نفاق و دوگانگی گرفتار می شوند و در خلوت و جلوت، دو نوع رفتار متفاوت ارائه می دهند. کاملاً طبیعی است که وقتی چنین افرادی پای اینترنت می نشینند، حاضر به ارائه ی  اصول اخلاقی نیستند و گفتار و نوشتار کاملا متفاوتی ارائه می دهند.

میل قلبی و پنهان به گناه، و نیز علاقه ی درونی به شکستن چارچوبه های اخلاقی، از جمله اموری هستند که کاربران اینترنت را دچار مشکل می کند. برخی از کاربران محترم علی رغم عمل به اصول اخلاقی، در رابطه با رعایت آن ها به باور قلبی دست پیدا نکرده اند. چنین افرادی در ناحیه ی افکار خود آرزوی خروج از این چارچوبه ها را در سر می پرورانند، و با ورود به فضای اینترنت، به تدریج به خیالات خود جامه ی عمل می پوشاند. آن ها سعی می کند با حرص و ولع، تمام آن چه را که در دنیای واقعی از آن دور بوده اند، در دنیای به ظاهر مجازی اینترنت محقّق کند و با شکستن اصول اخلاقی به خیالات نادرست خود پاسخ  مثبت گویند.

ورود به عرصه ی خطرناک سایت های مستهجن هم از جمله خطرهایی است که کاربران اینترنت را تهدید می کند و موجب بروز رفتار دوگانه در آن ها خواهد شد. وقتی کاربری وارد فضای غیر اخلاقی و جنسی شد، در آن صورت از چارچوبه های انسانیت خارج می شود و خود را سرگردان در بیابان های غرایز حیوانی می بیند. فضای حیوانی، محیط بی مسئولیتی و خودخواهی است. در این فضا نمی توان خبری از اخلاق و معنویت گرفت و باورهای انسانی معنایی برای خود پیدا نمی کنند. وقتی کاربر اینترنت ـ خواسته با ناخواسته ـ وارد چنین فضایی شود، به سرعت از اخلاق و ادب فاصله می گیرد و به هیچ وجه نمی تواند در فضای اینترنت، رفتار اخلاقی و انسانی از خود به نمایش بگذارد.

دقّت در نوع گفتار با کاربران غیر هم جنس هم از مواردی است که سهم زیادی در رعایت اخلاق اینترنتی به خود اختصاص داده است. شوخی و مزاح با نامحرم، درد دل کردن با وی و نیز گفتگوی بی مورد با آن ها، موجب می شود تا کاربر گرامی به تدریج از اخلاق اسلامی فاصله گیرد و در دام های شیطانی گرفتار شود. کاربری که در فضای واقعی از نگاه کردن به نامحرم هم ابا دارد، با ورود به فضای نت، با این تصور که کسی او را نمی بیند و نمی شناسد، با نامحرم به شوخی و مزاح می پردازد، و به تدریج پرده های حیای خود را دریده می بیند. در این صورت کار به جایی می رسد که در فضای واقعی هم از انجام چنین کارهای ابا ندارد!

یکی دیگر از خطرهایی که افراد متدین را تهدید می کند، مشاوره با جنس مخالف است. کابری که در سایت یا یک شبکه ی اجتماعی به خوش نامی معروف شده، مورد توجه دیگران قرار می گیرد و ممکن است افرادی بخواهند مشکلات و ناگفته های زندگی خود را با او در میان بگذارند. توصیه ی ما به چنین کاربرهایی این است که زیر بار چنین مشاوره هایی نروند و با نهایت تواضع و فروتنی، شخص مراجعه کننده را به افراد خبره و مطلع ارجاع  دهند. در خصوص افراد مطلع هم توصیه می کنیم که اگر کاربری از جنس مخالف تقاضای مشاوره داشت، ضمن رعایت اصل امانت داری مراقب باشند به گونه ای رفتار نکنند تا طرف مقابل را در دام جاذبه ی عاطفی خود قرار دهند. سؤالات بی مورد در عرصه ی مشاوره، ابراز احساسات در مورد مشکلات او از خطرهایی است که تهدیدی جدی برای مشاوره به شمار می رود. گاهی اوقات شندیده می شود مشاور از روی دل سوزی زودتر از شخص  مراجعه کننده پی گیر مشکلات وی می شود و از او سؤال می کند که آیا مشکلش حل شده یا این که همچنان باقی  است.  ممکن است چنین  کاری را به ظاهر  ساده و بلکه کاری اخلاقی تلقی کنید، اما حقیقت این است که این کار در برخی موارد موجب بروز مشکلات خاصی  خواهد بود. مثلا ممکن است شخص مراجعه کننده که از نیت پاک مشاور آگاهی ندارد، دچار سوء تفاهم شود و گمان کند که مشاور نیت سوءی دارد. مشکل دیگری که در این کار به چشم می خورد، گرفتار شدن مراجعه کننده در دام توهّم عاطفی است. شخصی که دچار مشکلات خانوادگی و رفتاری شده و نیاز به پناه گاه دارد، به محضی  که احساس کرد فکر مشاور درگیر وی شده و جویای احوال او است ممکن است اسیر محبت های وی شود و با تصویر سازی های ذهنی خود، شیفته ی وی گردد.

سارا شمیرانی، سنا حیدریان: نسلی که مونولوگ «این حق منه» را خلق کرد، از پیشینیان نسلی است که شعارهای کوچه، خیابان، زیرگذر و حتی دیوارنوشته های توالت های عمومی را به عادی ترین ارتباطات در زندگی هر روزه ما تبدیل کرده است. افتادن تشت رسوایی در جامعه نه نتیجه اتفاقاتی مثل رد و بدل شدن رکیک ترین مکالمات در زندگی روزمره و فضای مجازی، بلکه محصول خواست جامعه عصیان زده برای بروز هیجان منفی در عامه پسندترین میادین ممکن است. محرومیت های ناشی از جنگ، مردم مناطق جنگ زده را به دنبال چیزهای کشاند که ابتدا حق شان بود اما وقتی به آن نرسیدند، دچار توقع کاذب شدند. طلبکار شدن مردم ما از زمین و زمان، آم روی دیگر سکه خواستن و نرسیدن است؛ آنچه سال ها بعد از جنگ در مدرن ترین ایران ممکن هم به نحو زننده ای به چشم می خورد، محصول عادی خواستن و نرسیدن، پرخاشگری و طلب حق به ناحق ترین اشکال ممکن است.



 

سرخوردگی، طلبکاری یک جانبه در پی دارد و این دور و تسلسل در مبدا خودش دوباره به پرخاشگری می رسد. این مساله شاید مهم ترین دلیل بروز عجیب ترین بداخلاقی ها از سوی مردم عصیان زده سرزمینی باشد که حالا پیام های اخلاقی و فرهنگی منشور کوروش برایشان به شعارهایی خوش رنگ و لعاب در پیام های مجازی شان تبدیل شده است. با وجود این، بروز بی اخلاقی در یک برنامه تلویزیونی کودکانه و در ادامه آن برخوردهایی عجیب از سوی مردمانی که خودشان را در چنین ماجرایی محق می دانند، اتفاقی عجیب نیست. درست به اندازه رد و بدل شدن جوک های قومیتی که سال های سال باعث خنده مردم کشور ما شده است و حالا با پیشرفت تکنولوژی بداخلاقی ها هم به روز شده و به عرصه مجازی کشیده می شود.


رفتاری زشت و واکنش هایی زشت تر


هنوز از آتش شعله ور شده از شوخی سخیف فیتیله ای ها در برنامه ای که قرار بود مخاطبانش کودکان باشند، زمان زیادی نگذشته است؛ اتفاقی تلخ حاصل از یک سهل انگاری که به جز یک بار پخش از شبکه سراسری بارها و بارها در شبکه های مجازی هم دست به دست چرخید تا اینکه طیف گسترده ای از آذری های سراسر کشور را عصبانی کرد و در نهایت به ممنوع الکار شدن افرادی منجر شد که طی سال ها خاطرات زیادی برای بچه های دیروز و امروز ساخته اند، هر چند آیتم دردسرساز فیتیله ای ها فاقد ساده ترین فاکتورها برای خنداندن مردم و به خصوص بچه ها بود، اما اعتراض گسترده آذری زبان ها در مقابل یک برنامه ای که هیچ ادعایی برای جدی بودن نداشت هم عجیب بود.

چیزی که پیش از این در شکلی مشابه از سوی قوم اصیل بختیاری در مقابل پخش سریال «سزمین کهن» قد علم کرد. همان طور که آذری ها با شدیدترین اعتراضات معتقد بودند فیتیله ای ها به بدترین شکل ممکن به آذری ها توهین کرده اند، لرهای بختیاری هم در اعتراض به پخش سریال «سرزمین کهن» دست به تجمع زدند. آنها این سریال را «توهین آمیز» دانستند و معتقد بودند که «سرزمین کهن» تاریخ قوم بختیاری و نقش شخصیت هایی مانند سردار اسعد بختیاری را تحریف کرده است.



 نتیجه اعتقاد ترک ها و لرها به توهین آمیز بودن برنامه های «فیتیله» و «سرزمین کهن»، گذشتن از خدمات مثبت فیتیله در طول سال های اخیر و توقف یکی از پرهزینه ترین سریال های تاریخی بود.

با این حال مخالفت های مردمی به پخش سریال ها و برنامه های تلویزیونی همیشه معطوف به اعتراضات قومی نبوده و نمایندگان مشاغل هم بارها با اعتراض به پخش برنامه های مختلف در جهت دفاع از شغل شان برآمده اند. تازه ترین اعتراض شغلی به سریال طنز «در حاشیه» بود که پزشکان با اعتراضی گسترده در مقابل شوخی کردن یک برنامه طنز با حرفه شان طاقت نیاوردند و حتی کار را به جمع و جور کردن بی سر و ته این مجموعه کشاندند.

با این حال اعتراض به «در حاشیه» مساله تازه ای نبود چرا که پیش از این هم نمایندگان مشاغل مختلف به فیلم ها و سریال هایی مثل «باغ مظفر»، «شوکران»، «مارمولک»، «اغما»، «ساختمان ۸۵»، «حلقه سبز»، «خانه ای روی آب»، «زمانه» و… اعتراض کرده بودند.


جوک هایی که تمیز نمی خندانند


اغلب ما آدم های نسل جدید به عنوان مشتریان پر و پا قرص اسمارت فون ها با عضویت در چندین و چند شبکه مجازی برای جا نماندن از قافله تکنولوژی، روزانه ده ها و شاید صدها پیام در شبکه های مجازی دریافت می کنیم که شاید ۸۰ درصد آنها فاقد نکته ای مفید و کاربردی برای بهتر شدن روند زندگی مان باشند. با این حال چیزی که در این پیام ها به وفور دیده می شود، جوک هایی است که اغلب با چنین مضامین آغاز می شوند: «یه رشتیه…، یه ترکه…، یه لره…، یه قزوینیه…، یه اصفهانیه…!»

خنده های مجازی اما به جوک ها و شوخی های قومیتی خلاصه نمی شود و حقیقت تلخ دیگری در این مورد وجود دارد و آن چیزی نیست جز جوک های جنسی یا به قولی شوخی های ۱۸+!



 

هرچند بررسی دلایل چرایی رونق چنین شوخی هایی در بین ما ایرانی ها نیازمند پژوهش های فرهنگی، اجتماعی و حتی روانشناسانه ای است اما شاید این سوال به وجود بیاید که آیا چنین مسائلی در کشورهای دیگر هم وجود دارد یا خیر؟

نکته ای که پس از آشنایی با فضای جوک های موجود به زبان انگلیسی بیش از هر چیز جلب توجه می کند، متفاوت بودن موضوع جوک هاست. در کل، دو تفاوت بزرگ بین جوک های آنها و لطیفه های ما وجود دارد: اول اینکه آنها تا این اندازه به جوک های نژادی و قومی بهایی نمی دهند. برای مثال کمتر می بینید یک آمریکایی بگوید: یه روز مکزیکی تباره… یا یه روز یه سیاهپوسته… جوک های آمریکایی معمولا به این شکل شروع می شوند: یه روز یه مرده…، یه روز یه روانشناسه…، یه روز یه کشیشه….

نکته دوم در مورد لطیفه های خارجی این است که جوک های ۱۸+ در آمریکا هم وجود دارند، اما به طور چشمگیری در اقلیت قرار دارند. این یعنی اگر شما سایت های جوک انگلیسی را بگردید، از هر ۱۰ جوک ممکن است، یک جوک پیدا کنید که در این حوزه قرار بگیرد! در یک نگاه کلی به جوک های مدل ایرانی این طور نتیجه گیری می شود که کم پیش می آید از خلال جوک های ما، نکته ای ارزشمند بیرون بیاید و نگاهی متفاوت به پدیده ای داشته باشد. ما به پدیده های ثابت می خندیم، به تضادهای تکراری و کم عمق و از دل این خنده ها با احساس سربلندی بیرون می آییم، خنده هایمان به سوژه هایی مربوط است که خودمان نیستیم، نق خودمان و رفتارهایمان نیست، نمی توانیم کاری درباره شان انجام دهیم و به همین دلیل هم جایگزین رفتارهای مسئولانه مان می شوند.


رشد دشمنی ها به صورت نامرئی


شوخی های قبیله ای و دشمنی نامرئی که بین قومیت های مختلف ایجاد می شود تنها در جوک ها و پیام های هر روزه پنهان نمی ماند. واقعیتی که از دل این جوک ها بیرون می آید به بطن جامعه هم سرایت می کند. در ظاهر به هم لبخند می زنیم اما یک کینه پنهانی را پروش می دهیم و منتظریم تا در یک موقعیت مناسب آن را به بدترین شکل تخلیه کنیم. سر کلاس زبان شناسی نشسته ایم، استاد بی مقدمه سوال می کند هر کدام از شما به چند زبان مسلط هستید؟ بچه ها شروع می کنند به جواب دادن. «به دو زبان انگلیسی و فارسی. به سه زبان، انگلیسی، فارسی و عربی.» بعضی ها همان یک زبان فارسی را بلدند، بعضی ها یک پله از بقیه بالاترند و فرانسه و اسپانیایی هم می دانند. همه فارسی حرف می زنند و انگلیسی را هم دست و پا شکسته می دانند. این وسط چند نفری با افتخار از دیگر زبان هایی که می دانند می گویند و سوال استاد را بی جواب نمی گذارند.



 جواب ها که تمام می شود، استاد می پرسد یعنی هیچ کدام از شما ترکی بلد نیستید؟ ۱۰ نفری با صدای بلند جواب می دهند که بلدند اما نگفته اند. چرا؟ چون از وقتی یادمان می آید ترک ها باعث خنده شده اند. به قدمت تمام این سال ها برای ترک ها و لرها جوک ساخته ایم و این وسط یادمان رفته که ترکی فقط یک لهجه نیست که اگر با فارسی تلفیق شود، ما را به خنده می اندازد. ترکی یک زبان است. یک زبان مستقل با همه قواعد و پیچیدگی های خودش که می توان با افتخار آن را در رده دیگر زبان ها قرار داد و حرف زد.

بداخلاقی از این بیشتر که یک عمر به ترک ها خندیدیم، انواع و اقسام سادگی ها را به آنها و دیگر قومیت ها نسبت دادیم و ناخواسته آنها را در موضعی قرار دادیم که حالا دشمن درجه یک آنهایی شده اند که فارسی را بی لهجه حرف می زنند و این توهم را دارند که یک پله از بقیه بالاتر ایستاده اند؟

بیخود نیست که جرقه یک اتفاق کوچک به بدترین دعواها منجر می شود و فضای دانشگاه را به دو گروه بچه های تهران و شهرستان تقسیم می کند. تهرانی ها همان گروه باکلاس و مدرنی هستند که همه چیز می دانند و به شهرستانی ها از پایین نگاه می کنند. آن طرف ماجرا هم هست. آنهایی که تهرانی ها را از خودراضی می دانند و معتقدند سوسول های تهرانی به هیچ دردی نمی خورند و نباید در کارهای مهم مملکتی از آنها استفاده کرد.


هر یک دقیقه، یک دعوا در ایران اتفاق می افتد


همه آنهایی که در شهر رفت و آمد زیادی دارند می دانند که بداخلاقی بخشی از خوراک دیداری هر روزه شان است. محال است در روز به چند مورد صدای بلند و پرخاشگری برخورد نکرده باشید. با این حال اوضاع جامعه و آنچه هر روز در کوچه و خیابان می بینیم به مراتب بهتر از وضعیت دنیای مجازی است. شاید ترس از رو به رو شدن با یک آدم عصبانی و برخورد با یک فرد پرخاشگر و عواقب آن که در خیلی از مواقع به ضرب و جرح می رسد، آدم ها را کمی محتاط تر کرده است، هر چند طبق آمارهای غیررسمی، نزاع های خیابانی رشد بالایی داشته تا جایی که در ایران در هر یک دقیقه، یک نزاع خیابانی شکل می گیرد و پرونده های زیادی به پزشکی قانونی ارجاع داده می شود، اما این آمار در برابر دعواها و پرخاشگری های دنیای مجازی عددی ناچیز است.



 در دنیای مجازی شاید در هر ثانیه، یک ایرانی شروع به نوشتن کامنت های توهین آمیز و رکیک پای عکس ها و پست های افراد مختلف می کند و چون ترسی از درگیری رودررو ندارد، ساعت ها این کار را ادامه می دهد و با دیگر کاربران هم این دعوا را ادامه می دهد؛ دعواهایی که تاثیر آن می تواند حتی از ضرب و جرح هم مخربتر باشد.

این وضعیت زمانی بغرنج تر می شود که چنین رفتاری را با طرفداران غیرایرانی یک فرد مشهور مقایسه می کنیم. برای نمونه، ساندرا بولاک یک پسربچه سیاهپوست را به فرزندی قبول کرده و این اتفاق را در صفحه اینستاگرامش نوشته و اجازه داده تا هوادارانش درباره این حرکت تازه نظر بدهند. یک نگاه کلی که به کامنت ها بیندازید خبری از حرف های نامربوط نیست. لااقل تا ۵۰ کامنت آخر نه فحشی رد و بدل شده نه حرف توهین آمیزی نوشته شده است. تنها شوخی های معمول، که برای مثال کاش ما را هم به فرزندی قبول می کردی، پای عکس منتشر شده نوشته شده است.

بریتنی اسپیرز هم عکس عروسی اش را در صفحه اش قرار داده. باز هم خبری از کامنت های نامربوط نیست. در نهایت چند نفری نظر داده اند که چاق شده ای. آن هم با یک ادبیات معمولی، نه با نسبت دادن رکیک ترین جمله ها و حرف ها، اما این طرف قضیه کاملا متفاوت است.



رسانه ها معمولا به حرف های عادی مردم اهمیتی نمی دهند اما به محض اینکه بعضی از رفتارها از افراد مشهور و به اصطلاح الگوی جامعه سر بزند، سر و صدای زیادی به پا و داد و فغان می شود که الگوی مملکت به خطا رفته و به هواداری که داشته توهین کرده است و وای از طرفدارانی که چنین الگویی برای خود انتخاب کرده اند. به دلیل روند طولانی حقوقی هم ممکن است خیلی ها پیگیر توهین هایی نباشند که در دنیای مجازی به آنها می شود اگرچه در قانون مجازات سنگینی برای این کار در نظر گرفته شده اما خیلی ها ترجیح می دهند همه چیز در دنیای مجازی مسکوت باقی بماند و به دنیای واقعی درز پیدا نکند.

البته ماجرای توهین های مجازی تنها به افراد مشهور وطنی ختم نمی شود. همه ما هنوز یادمان نرفته که چه بلایی سر صفحه فیس بوک لیونل مسی، داور بازی ایران و آرژانتین و چندین نفر دیگر آمد. یک رصد کلی پای عکس های افراد مشهور در ایران (حتی آنهایی که از برکت شبکه های مجازی و منتشر کردن عکس های لوکس و اجرای دابسمش های مختلف به فالوئرهای چند صدهزار نفری رسیده اند) نشان می دهد که ما تا چه اندازه فحش دادن و توهین کردن را دوست داریم. برای عکس های بی حجاب و خارج از عرف کامنت های توهین آمیز می گذاریم و به آدم هایی که متحول شده اند و مسیر زندگی شان را عوض کرده اند هم یک جور دیگر توهین می کنیم.

راه و روش دیگران برایمان احمقانه است و برای همین حق خودمان می دانیم که به روش خودمان اظهار نظر کنیم و جولان بدهیم، حتی اگر از نوع لباس یا مدل موی یک آدم  عادی هم خوش مان نیاید، بدون هیچ رودربایستی نظر می دهیم و با بدترین تشبیه ها، نظر خودمان را القا می کنیم.


زیست اخلاقی کیلویی چند؟


بی اخلاقی، بی مسئولیتی می آورد. این امر البته ساده ترین پیامد چنین اتفاقی است. بداخلاقی هایی که ما هر روز به سادگی از آن عبور و سعی می کنیم خودمان را به آ ن عادت دهیم در نهایت یک جایی بعد وسیع تری پیدا می کنند و نمونه آن رسانه ای می شود. برای مثال ماجرای پزشکی که به دلیل فقر و پرداخت نکردن هزینه بیمارستان، راضی به کشیدن بخیه های یک کودک می شود، در نگاه اول همه را شوکه می کند اما در واقعیت خیلی از ما چنین رفتارهایی را نه به صورت علنی که در دل خود لااقل یک بار مرور کرده ایم.







به روی هم لبخند می زنیم اما…


هنوز زمان زیادی از ساخته شدن صفحه «بچه پولدارها» نگذشته است. وقتی دخترها و پسرهای جوان عکس هایشان را سوار بر پورشه و لب استخر و با بهترین امکانات منتشر کردند، عده ای حکم کلی صادر کردند که همه آدم هایی که در عکس تا این اندازه ثروتمند هستند، دزدند و از راه مال مردم خوری به اینجا رسیده اند. انگار که دزد بودن تنها راهی است که می توان از طریق آن به پول و ثروت رسید. عکس ها و سبک زندگی افراد، ساده ترین راه برای قضاوت همه ماست.

در یک نگاه کلی همه مردم یا پول گرفته اند که کاری انجام می دهند، ای دزد هستند یا با حق خوری توانسته اند جایگاه خاصی به دست بیاورند. در این بین تلاش کردن و توانایی های فردی هیچ نقشی ندارد و دلیلی برای موفقیت نمی شود. بچه پولدارها که با صفحات فیس بوک، اینستاگرام و کانال تلگرام شان روز به روز نفرت را بیشتر می کنند در پی این هستند که با نمایش بیش از اندازه از دارایی هایشان به این دشمنی دامن بزنند.



 

همین خودنمایی ها و نمایش دارایی ها و اصطلاح باب شده از خلال شبکه های اجتماعی که «ما خوبیم و در خوشی غوطه ور شده ایم» یکی دیگر از ابعاد بداخلاقی هایی است که کمتر به چشم می آید. بسیاری از جامعه شناسان معتقدند در جامعه ای که اختلاف طبقاتی زیادی وجود دارد، این گونه نمایش ها تنها ریشه های دشمنی و عداوت را محکم تر می کند؛ ریشه هایی که دودستگی ایجاد کرده و می تواند آسیب های جدی به بدنه یک جامعه و آدم ها بزند. مردم به ظاهر به هم لبخند می زنند اما خوب می دانند که علاقه ای به یکدیگر ندارند و باید رودرروی یکدیگر بایستند. این کینه که در نهایت به نفاق و دشمنی ختم می شود می تواند از هر آنچه که اخلاق نامیده می شود، دور باشد.


جامعه شناسی اخلاق روزنه امید در دوره بداخلاقی


دکتر غلامرضا مقدم، رییس گروه جامعه شناسی اخلاق انجمن جامعه شناسی ایران، با نگاه به بروز بداخلاقی ها و بدرفتاری های اجتماعی می گوید: «اکنون در وضعیتی به سر می بریم که روز به روز مباحث اخلاقی جدی تر در جامعه ما مطرح می شود. در این بین چند صباحی است که مسئولان نیز عینک خوش بینی را برداشته و با نگاهی واقع بینانه شیوع بداخلاقی های اجتماعی چندان راهگشا نخواهد بود.

در اینجا سوالاتی از این قبیل که چه عوامل سلبی و ایجابی در ایجاد چنین شرایطی دخیل بوده اند، بیشتر مفید خواهد بود. اینکه چرا مردم در دوراهی های اخلاقی سعی در انتخاب موارد غیراخلاقی می کنند یا اینکه چه زمینه های ساختاری و اجتماعی باعث شکل گیری رفتارهای غیراخلاقی می شود از جمله سوالاتی است که پاسخ به آن در چارچوب جامعه شناسی اخلاق قرار می گیرد.



 

درواقع جامعه شناسی اخلاق به دنبال جست و جوی علت رفتارهای اخلاقی یا غیراخلاقی واقع شده در متن جامعه است در حالی که فلسفه اخلاق بیشتر به دنبال دلایل اخلاقی است. برای مثال پرسش از علل رواج یک امر نابهنجار و غیراخلاقی در جامعه سوالی جامعه شناختی است که موضوع آن بحث اخلاق است. شاید در کلی  ترین نگاه بتوان گفت بروز چنین بی اخلاقی هایی ناشی از برخی از اعتراضات نهفته از یک سو و عقب ماندن فرهنگ و اخلاق در مقابل رشد گسترده شهرنشینی از سوی دیگر است.

با این حال بررسی دلیل چرایی برزو چنین رفتارها و بداخلاقی هایی نیازمند بررسی هایی کلی در این زمینه است و جالب اینکه مبارزه با این مساله همکاری کلی را از سوی نهادهای مختلف اجتماعی، فرهنگی، روانشناسی و… طلب می کند.»




صدق گفتار

  • تعالی شخص و جامعه
  • یکی از فضیلت های اخلاقی که نقش بسزایی در سازندگی انسان دارد، صداقت در گفتار، رفتار و پندار است. پیشرفت و تعالی بشر، در گرو پای بندی آنان، به راستی در کردار و گفتارشان است. از آن جا که انسان ها بر اثر نیازمندی های فراوان روحی و جسمی ناگزیرند، به صورت اجتماعی زندگی کنند، آنچه بقای چنین حیاتی را تضمین می کند، درستکاری و راستی میان افراد جامعه است.
  • بنابراین، اگر همه کارهای انسان بر صدق و راستی بنا نهاده شود و از هرگونه ناراستی پیراسته باشد، زمینه های نیک بختی و گران قدری او فراهم می آید، چنان که گشوده شدن دریچه های کمال و بهروزی به روی جامعه بشری، تنها با استوار کردن پایه صداقت فراهم می شود. به همین جهت، حق تعالی مؤمنان را در کنار فراخوانی به تقوا، به همراهی با صادقان فرمان می دهد و می فرماید:
  • یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّه َ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ. (توبه: 119)
  • ای مؤمنان، از خدا بترسید و همگام با راستان باشید.
  • پیام متن:
  • راستی و راستگویی، بسان گوهری بسیار ارزشمند است که همه باید در به دست آوردن و حفظ همیشگی آن همواره بکوشیم.
  • صداقت و راستی، در قرآن و روایت
  • خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
  • وَالَّذِی جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُوْلَئِکَ هُمْ الْمُتَّقُونَ. (زمر: 33)
  • کسی که حقیقت و صداقت را با خود آورد و کسی که حقیقت و صداقت را باور کرد، آنان پرهیزکاران [واقعی] هستند.
  • امام صادق علیه السلام ، سرلوحه دعوت همه پیامبران را «راستگویی» و «امانت داری» می داند و می فرماید:
  • اِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ لَمْ یَبْعَثِ الاَْنْبیاءَ اِلاّ بِصِدْقِ الْحَدیثِ وَ اَداءِ الاَْمانَةِ اِلَی الْبِرِّ والفاجِرِ.
  • همانا خدای عزوجل بر نینگیخت پیامبران را، مگر به راستگویی و ادای امانت به نیکوکار و بدکار.
  • باز از کلام آن حضرت است که:
  • به حضرت اسماعیل از آن رو «صادق الوعد» گفتند که با کسی در جایی قرار گذاشت و تا مدتی (یکسال هم گفته اند) همان جا منتظر ماند. ازاین رو، خداوند او را صادق الوعد نامید.
  • راستگویی، کلید طلایی گنج مقصود است و همگان می توانند با آن، هم ره به سرای ایمان ببرند و هم به گنج پربهای دیانت و شریعت دست یابند. امام علی علیه السلام از راستی، به عنوان پایه دین و ستون ایمان یاد می کند و می فرماید: «راستی، ستون مسلمان و پایه ایمان است».
  • همچنین از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کنند:
  • همواره ملازم راستی و همیشه راستگو باش، زیرا راستگویی به سوی راه نیک و درست راهنمایی می کند و راه نیک، به بهشت می رساند. چون آدمی همیشه راستگو باشد و راستی را پیشه کند، نزد خدا از زمره صدیقان شمرده می شود و از دروغ نیز همیشه دوری کن، زیرا عادت دروغ، آدمی را به سوی راه بد راهنمایی می کند و راه بد به دوزخ می رساند و هنگامی که آدمی به دروغگویی عادت کند و دروغ را برگزیند، در نتیجه، نزد خداوند در گروه دروغگویان نوشته می شود.
  • پیام متن:
  • سعدیا راست روان، گوی سعادت بردندراستی کن که به منزل نرسد کج رفتار
  • برخی آثار راستگویی
  • راستی در گفتار و کردار، انسان را محبوب دل ها و منبع شایسته اعتماد برای مردم می سازد. در حالی که ریا و نفاق و دروغ، افزون بر آنکه شخص را در جامعه و پیش خدا، بی اعتبار می سازد، سبب گسستن پیوندهای اجتماعی نیز می شود و افراد را پیش یکدیگر بی اعتماد می کند. انسان های دروغگو به دوگانگی در شخصیت دچار می شوند و به همین دلیل، به هنگام برملا شدن دروغ و ریاکاری شان، گرفتار رنج و عذاب وجدان می شوند. در حالی که افراد راستگو و راست کردار، چون تنها آن گونه که می نمایند هستند، وجدان آرامی دارند و از آشکار شدن باطن خویش نزد مردم نگران نیستند.
  • پیام متن:
  • طاعت آن نیست که بر خاک نهی چهره خویشصدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست
  • سعدی
  • گستره و جنبه های صدق
  • 1. صدق در گفتار
  • راست گفتاری و سخن خلاف واقع به زبان نیاوردن، شناخته شده ترین نوع صدق و نخستین مرتبه آن است. در روایتی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می خوانیم:
  • مردی به محضر رسول الله صلی الله علیه و آله شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول خدا! خصلتی را که تأمین کننده خیر دنیا و آخرت است، به من بیاموز! پیامبر فرمود: دروغ نگو.
  • 2. صدق در کردار
  • گاهی سخنی را که انسان به زبان می آورد، راست و همسو با واقع است، ولی رفتار او برخلاف آن نشان می دهد و در واقع، بدانچه می گوید، عمل نمی کند. خداوند در قرآن کریم، کسانی را که میان رفتار و گفتار آنها هماهنگی نیست، سخت نکوهش می کند و این کار آنان را سبب ساز خشم و نفرت الهی شمرده است: «ای کسانی که ایمان آوردید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید. نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نکنید». (صف: 3)
  • 3. صدق در پندار
  • انگیزه و اندیشه برای کارهای انسان، بسان جان است برای تن. اساس کار را نیت و فکر آدمی می سازد و اعمال و رفتار انسان، در حقیقت، برآمده از نیت اوست. فکر و اندیشه تا آنجا در شکل گیری و تعیین شخصیت انسان مؤثر است که چهره های آدمیان در سرای آخرت، هماهنگ با نیت هایشان آشکار می شود. امام صادق علیه السلام می فرماید: خداوند در روز قیامت مردم را برابر نیت هایشان محشور می کند. باز از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کنند که: «خداوند به ظواهر و اعمال شما نگاه نمی کند. آنچه مورد توجه حق تعالی قرار می گیرد، درون دل های شماست.» بنابراین، انسان برای دست یابی به گوهر نفیس و ارج آفرین صداقت، افزون بر صدق در گفتار و هماهنگی میان گفتار و رفتار، به صدق در انگیزه و پندار نیز نیازمند است. راست پنداری و صدق در نیت، پیش نیاز و پایه صدق در گفتار و کردار است.
  • پیام متن:
  • بنای صداقت، بدون حتی یکی از این سه عنصر نیز سست و ناتمام است: پندار صادقانه، گفتار صادقانه و کردار صادقانه.
  • شیخ عبدالقادر گیلانی رحمهم الله می گوید:
  • من از همان دوران کودکی به راستگویی تربیت شدم. باری برای طلب علم و دانش، از مکه مکرمه به بغداد عازم شدم. مادرم به من چهل دینار داد تا خرج راه و سفرم بسازم و از من تعهد گرفت که راستگویی را همیشه پیشه بگیرم. همین که به سرزمین (همدان) رسیدیم، گروهی از دزدان جلوی ما را گرفتند و اجناس و وسایل کاروان را تصاحب کردند. دزدی از کنارم گذشت و گفت: چه همراه داری؟ گفتم: چهل دینار دارم. او فکر کرد که شوخی می کنم، مرا رها کرد. فرد دیگری آمد و همان سؤال را از من پرسید. من حقیقت را به او گفتم، او مرا پیش رئیس دزدان برد. سر گروه دزدان از من پرسید: چه چیزی تو را به راستگویی وادار کرده است؟ گفتم: مادرم از من تعهد گرفته است که همیشه راست بگویم. ترسیدم که مبادا به عهد خویش خیانت کرده باشم. ترس و وحشت همه وجود رئیس دزدان را فرا گرفت. همان وقت فریاد برآورد و گریبان چاک کرد و گفت: عجب! تو می ترسی از اینکه مبادا پیمان مادر را بشکنی، پس من چگونه نترسم که عهد خداوند را بشکنم؟ سپس دستور داد، همه کالاهای کاروان را برگردانند. آن گاه به شیخ عبدالقادر گیلانی گفت: من دیگر به دست تو توبه می کنم، دزدان دیگر گفتند: شما در دزدی سر گروه ما بوده اید، چه خوب است که امروز در توبه کردن هم سرگروه ما باشید. ما همگی توبه می کنیم. بدین ترتیب، به برکت راستگویی، همگی توبه کردند.
  • پیام متن:
  • راستگویی، افزون بر آخرت، به حال دنیای انسان نیز مفید است.