موضوع: "مناسبت های روز"

روایت امام رضا(ع) درباره روز دحوالارض

 

 

طبق روایتی از امام رضا علیه السلام روز دحوالأرض است (روزی است که نخستین خشکی‌ها از زیر آب- که تمام روی زمین را فراگرفته بود- سربرآورد و مطابق بعضی از روایات، نخستین جایی که از زیر آب بیرون آمد و خشک شد و سپس گسترش یافت، سرزمین «مکّه» و بخصوص محلّ «خانه کعبه» بود و لذا مکّه «امّ القری» [/ مادر همه آبادی ها] نام گرفت). [1]

پی نوشت:
[1]:بحارالانوار، جلد ۱۱، صفحه ۲۱۷، حدیث ۲۹.

نمایش فایل های پیوست:

اعمال روز دحوالارض(بیست و پنجم ذی القعده)

روز بیست و پنجم (روز دحوالارض):

همان گونه که پیش از این گفته شد، روز بیست و پنجم ذی القعده، روزی است که نخستین خشکی‌ها از زیر آب سربرآورد، و سپس گسترش یافت. برای این روز اعمالی نقل شده است:

الف) در روایتی از امیرمؤمنان علیه السلام نقل شده است: اوّل رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، روز بیست و پنجم ذی القعده بود؛ بنابراین اگر کسی آن روز را روزه بگیرد، و آن شب را به عبادت بپردازد، پاداش عبادت یکصد سال را دارد.
همچنین فرمود: در آن روز، اگر گروهی به ذکر خدا بپردازند، خداوند حاجتشان را پیش از آن که متفرّق شوند برآورده سازد؛ خداوند در این روز هزار هزار رحمت نازل می‌کند که قسمتی از آن شامل کسانی است که جمع گردند و به ذکر خدا بپردازند و روزش را روزه بدارند و شبش را عبادت کنند. [۱]

ب) مستحب است در آغاز روز (هنگامی که آفتاب کمی بلند شود) دو رکعت نماز بجا آورد و در هر رکعت، بعد از سوره حمد پنج مرتبه سوره والشمس را بخواند و پس از سلام نماز، این دعا را بخواند:
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ الَّا بِاللَّهِ الْعَلیِّ الْعَظیمِ، یا مُقیلَ الْعَثَراتِ، اقِلْنی عَثْرَتی
پناهگاه و نیرویی جز از سوی خداوند بلندمرتبه و باعظمت نیست ای نادیده گیر لغزشها، نادیده گیر لغزشم را
یا مُجیبَ الدَّعَواتِ، اجِبْ دَعْوَتی یا سامِعَ الْأَصْواتِ، اسْمَعْ صَوْتی
ای اجابت کننده دعاها اجابت کن دعایم را ای شنوای صداها بشنو صدایم را
وَارْحَمْنی وَتَجاوَزْ عَنْ سَیِّئاتی وَما عِنْدی یا ذَاالْجَلالِ وَالْإِکْرامِ. [۲]
و به من رحم کن و از گناهانم و آنچه بدی دارم درگذر ای صاحب جلالت و بزرگواری.

ج) «شیخ طوسی» فرمود: مستحب است در این روز، این دعا را بخواند:
اللهُمَّ داحِیَ الْکَعْبَةِ، وَفالِقَ الْحَبَّةِ، وَصارِفَ اللَّزْبَةِ، وَکاشِفَ کُلِ
خدایا ای گسترنده خانه کعبه و شکافنده دانه و برطرف کننده سختی و گشاینده هر
کُرْبَةٍ، اسْئَلُکَ فی هذَا الْیَوْمِ مِنْ ایَّامِکَ الَّتی اعْظَمْتَ حَقَّها، وَاقْدَمْتَ
غم و گرفتاری از تو خواهم در این روز از روزهایت که بزرگ گرداندی حقش را و در سبقت
سَبْقَها، وَجَعَلْتَها عِنْدَ الْمُؤْمِنینَ وَدیعَةً، وَ الَیْکَ ذَریعَةً، وَ بِرَحْمَتِکَ
پیشش انداختی و در نزد مؤمنین آن را به ودیعت نهادی و آن را وسیله ای برای آمدن به پیشگاهت و رسیدن برحمت
الْوَسیعَةِ، انْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ، فِی الْمیثاقِ الْقَریبِ
وسیعت قراردادی که درود فرستی بر محمّد بنده برگزیده ات در روز میثاق نزدیک که

یَوْمَ التَّلاقِ، فاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ، وَداعٍ الی کُلِّ حَقٍّ، وَعَلی اهْلِ بَیْتِهِ الْأَطْهارِ
روز دیدار و ملاقات است آن بزرگواری که هر در بسته ای را گشود و به هر حقی دعوت فرمود و بر خاندان پاکیزه
الْهُداةِ الْمَنارِ، دَعائِمِ الْجَبَّارِ، وَوُلاةِ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ، وَاعْطِنا فی یَوْمِنا هذا
و راهنمایان روشنی بخش و پایه‌های دین خدا و زمامداران کار بهشت و دوزخند و عطا کن به ما در این روز
مِنْ عَطآئِکَ الْمَخْزُونِ، غَیْرَ مَقْطوُعٍ وَلا مَمْنوُنٍ، تَجْمَعُ لَنا بِهِ التَّوْبَةَ،
از عطای موجود در خزینه ات که نه پایان دارد و نه منّتی در آن است گردآوری بدان برای ما توبه
وَحُسْنَ الْأَوْبَةِ، یا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَاکْرَمَ مَرْجُوٍّ، یا کَفِیُّ یا وَفِیُّ، یا مَنْ لُطْفُهُ
و بازگشت خوبی را بسوی خودت ای بهترین خوانده شدگان و بزرگوارترین مایه امید ای کفایت کننده ای وفادار ای که لطفش در
خَفِیٌّ، الْطُفْ لی بِلُطْفِکَ، وَاسْعِدْنی بِعَفْوِکَ، وَایِّدْنی بِنَصْرِکَ، وَلا تُنْسِنی
نهان و خفاست بلطف خویش بر من لطف فرما و به عفوت سعادتمندم کن و به یاریت کمکم ده و از یاد
کَریمَ ذِکْرِکَ، بِوُلاةِ امْرِکَ، وَحَفَظَةِ سِرِّکَ، وَ احْفَظْنی مِنْ شَوائِبِ الدَّهْرِ،
کریمانه ات فراموشم مکن به حق زمامداران کار خود و نگهبانان رازت و نگاهم دار از آلودگیهای روزگار
الی یَوْمِ الْحَشْرِ وَالنَّشْرِ، وَاشْهِدْنی اوْلِیآئَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسی وَحُلُولِ
تا روز حشر و برانگیخته شدن و گواه گیر برایم دوستانت را هنگام جان دادنم و سرازیر
رَمْسی وَانْقِطاعِ عَمَلی وَانْقِضآءِ اجَلی اللَّهُمَّ وَاذْکُرْنی عَلی طُولِ
شدنم در قبر و به پایان رسیدن کردارم و بسر آمدن عمرم خدایا یادم کن در دوران دراز
الْبِلی اذا حَلَلْتُ بَیْنَ اطْباقِ الثَّری وَنَسِیَنِی النَّاسُونَ مِنَ الْوَری
پوسیده شدنم در آن هنگام که میان توده‌های خاک وارد شوم و مردم فراموشکار یکسره فراموشم کرده اند
وَاحْلِلْنی دارَ الْمُقامَةِ، وَ بَوِّئْنی مَنْزِلَ الْکَرامَةِ، وَاجْعَلْنی مِنْ مُرافِقی
و در خانه ماندنی (بهشت) فرودم آر و در منزل کرامت جایم ده و از رفقای دوستانت و
اوْلِیآئِکَ، وَاهْلِ اجْتِبآئِکَ وَأصْفِیائِکَ، وَبارِکْ لی فی لِقآئِکَ، وَارْزُقْنی
برگزیدگان و مخصوصانت قرارم ده و دیدارت را بر من مبارک گردان و حسن عمل روزیم کن
حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ، بَریئاً مِنَ الزَّلَلِ وَسُوءِ الْخَطَلِ، اللهُمَّ وَ
پیش از آن که عمرم بسر رسد در حالی که پاک از لغزش و بد کرداری باشم خدایا
اوْرِدْنی حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ، وَاسْقِنی مِنْهُ
مرا به حوض پیامبرت محمّد درود خدا بر او و خاندانش باد (یعنی حوض کوثر) واردم کن و بنوشان مرا از آن

مَشْرَباً رَوِیّاً سآئِغاً هَنیئاً، لا اظْمَأُ بَعْدَهُ، وَلا احَلَّأُ وِرْدَهُ، وَ لا عَنْهُ اذادُ،
حوض نوشاندنی سیراب کننده و روان و گوارا که دیگر تشنه نشوم و از ورود بدان جلوگیریم نکنند و بازم ندارند
وَاجْعَلْهُ لی خَیْرَ زادٍ، وَ اوْفی میعادٍ، یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ، اللَّهُمَّ وَالْعَنْ
و آن را برایم بهترین توشه راه و کاملترین وعده گاه در روز به پا خواستن گواهان قرار ده خدایا دور ساز
جَبابِرَةَ الْأَوَّلینَ وَالْآخِرینَ، وَبِحُقُوقِ اوْلِیآئِکَ الْمُسْتَاْثِرینَ، اللهُمَ
از رحمتت سرکشان اوّلین و آخرین را و آنان که به حقوق دوستان برگزیده ات تجاوز و تعدّی کردند خدایا
وَاقْصِمْ دَعآئِمَهُمْ، وَاهْلِکْ اشْیاعَهُمْ وَ عامِلَهُمْ، وَ عَجِّلْ مَهالِکَهُمْ،
پایه‌های حکومتشان را در هم شکن و پیروان و عمالشان را نابود گردان و به هلاکتشان تعجیل کن
وَاسْلُبْهُمْ مَمالِکَهُمْ، وَضَیِّقْ عَلَیْهِمْ مَسالِکَهُمْ، وَالْعَنْ مُساهِمَهُمْ
و مملکتهاشان را از ایشان بگیر و راهها را بر ایشان تنگ فرما و آنان که با ایشان سهیم
وَمُشارِکَهُمْ، اللهُمَّ وَعَجِّلْ فَرَجَ اوْلِیآئِکَ، وَارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظالِمَهُمْ،
و شریک هستند نیز از رحمتت دور کن خدایا شتاب کن در فرج دوستانت و حقوق از دست رفته شان را به آنها باز گردان
وَاظْهِرْ بِالْحَقِّ قآئِمَهُمْ، وَاجْعَلْهُ لِدینِکَ مُنْتَصِراً، وَبِامْرِکَ فی اعْدآئِکَ
و قائمشان را به حق ظاهر گردان و یاری ستاننده دینت و فرمانروای در میان دشمنانت قرارش ده
مُؤْتَمِراً، اللهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِکَةِ النَّصْرِ، وَبِما الْقَیْتَ الَیْهِ مِنَ الْأَمْرِ فی لَیْلَةِ
خدایا فرشتگان یاری دهنده را گرداگردش قرار ده و بدان دستوری که در شب قدر بر او فرستی وی را
الْقَدْرِ، مُنْتَقِماً لَکَ حَتّی تَرْضی وَیَعُودَ دینُکَ بِهِ وَعَلی یَدَیْهِ جَدیداً
انتقام کشَنده برای خودت قرار ده بدان حد که تو خشنود گردی و دین تو به وسیله او و بدست او بصورت نو و تازه ای
غَضّاً، وَیَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضاً، وَیَرْفِضَ الْباطِلَ رَفْضاً، اللهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ
درآید و حق کاملًا خالص گردد و باطل یکسره از بین برود خدایا درود فرست بر او و
وَعَلی جَمیعِ آبائِهِ، وَاجْعَلْنا مِنْ صَحْبِهِ وَاسْرَتِهِ، وَابْعَثْنا فی کَرَّتِهِ، حَتّی
بر همه پدرانش و قرار ده ما را از اصحاب و نزدیکانش و در زمان رجعت او ما را برانگیز تا
نَکُونَ فی زَمانِهِ مِنْ اعْوانِهِ، اللَّهُمَّ ادْرِکْ بِنا قِیامَهُ، وَاشْهِدْنا ایَّامَهُ، وَصَلِ
ما در زمان او جزء یارانش باشیم خدایا توفیق درک زمان قیام او را نصیب ما گردان و در روزگار ظهورش ما را حاضر کن و درود فرست
عَلَیْهِ، وَعَلَیْهِ السَّلامُ، وَارْدُدْ الَیْنا سَلامَهُ، وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ. [3]
بر او و سلام او را بسوی ما بازگردان و سلام و تحیت و رحمت خدا و برکاتش بر او باد.
پی نوشتها:
[۱]:اقبال، صفحه ۳۱۲.
[۲]:همان مدرک، صفحه ۳۱۴.
[3]:مصباح المتهجّد، صفحه ۶۶۹.
منبع:کلیات مفاتیح نوین - آیت الله مکارم شیرازی - صفحه ۸۳۲

حقوق بشر از دیدگاه استاد مطهری

حقوق بشر از دیدگاه استاد مطهری

 

مبنای حقوق بشر

حقوق بشر نیز بخشی از حقوق طبیعی است که برای شناخت آن باید کتاب آفرینش را ورق زد و حقوق واقعی بشر را تنها از راه تأمل در نظام تکوین انسان می‌توان شناخت:
یگانه مرجع صلاحیت دار برای شناسایی حقوق واقعی انسان کتاب پر ارزش آفرینش است. [1]
از این رو، استاد شهید با تأمل در آن چه نظام آفرینش در درون انسان به ودیعه نهاده است، تفاوت اصلی انسان با دیگر پدیده‌ها را در فطرت بشری می‌یابند:
فطرت انسان یعنی ویژگی‌هایی در اصل خلقت و آفرینش انسان. [2] از این رو، فطرت مانند طبیعت و غریزه، یک امر تکوینی است؛ یعنی جزء سرشت انسان است. [3]
اساسا از دیدگاه استاد:
اصالت انسان و انسانیت واقعی انسان، در گرو قبول فطریات است. [4]
بنابراین، گوهر حقیقی انسان که تعیین کننده حقوق واقعی بشر خواهد بود، فطرت بشری است و رفتار یا باوری که خلاف فطرت باشد، حق بشر شمرده نمی شود. البته پیش تر گذشت که استعدادهای حیوانی نیز بخشی از استعدادها و خواسته‌های بشر را تشکیل می‌دهند، ولی من حیوانی، طفیل من حقیقی است و باید با تعدیل و اصلاح غریزه‌های حیوانی مسیر رشد و تعالیِ من حقیقی را باز کرد:
حیوانیت انسان به منزله لانه و آشیانه ای است که انسانیت او در او رشد می‌یابد و متکامل می‌شود. [5]
نتیجه:
الف. «انسان دارای دو مَن است: مَن سِفلی و مَن عِلوی؛ بدین معنی که هر فرد یک موجود دو درجه ای است. در یک درجه حیوان است؛ مانند همه حیوان‌های دیگر و در درجه دیگر، دارای یک واقعیت علوی است». [6]

ب.«بشر به حکم این که در سرشت خود دو قطبی آفریده شده… محال است که بتواند در هر دو قسمت وجود خود از بی نهایت درجه آزادی برخوردار باشد. رهایی هر یک از دو قسمت عالی و سافل وجود انسان، مساوی است با محدود شدن قسمت دیگر». [7]
ج چون اصالت با مَن علوی است، استاد مطهری نتیجه می‌گیرند «علاوه بر آزادی‌ها و حقوق دیگران، مصالح عالیه خود فرد نیز می‌تواند آزادی او را محدود کند». [8]
این نتیجه گیری استاد به آن دلیل است که از نظر ایشان تعارض من علوی و من سفلی، تنها در درون انسان باقی نمی ماند، بلکه این تعارض در جامعه به صورت تعارض حق و باطل جلوه می‌کند. طبیعی است که در این مبارزه، گروه باطل خواهانِ آزادیِ من سفلی در بر آوردن غریزه‌ها است و گروه حق نیز که استاد «از آن به ایمان، آرمان و عقیده» تعبیر می‌کند [۳]، خواهان زنده کردن امور فطری آدمی هم چون توحید و احکام الهی است.
استاد درباره تعارض من علوی و من سفلی در جامعه می‌فرماید:
نبرد درونی انسان… سبب می‌گردد که میان انسان‌های با ایمان و به آرمان و عقیده رسیده و انسان‌های منحطّ حیوان صفت، تضاد و مبارزه و درگیری پیدا شود و این نبرد است که در قرآن به نبرد میان حق و باطل تعبیر شده است. [9]
ستیزه و درگیری میان حق و باطل به این دلیل است که امکان آزادی برای هر دو گروه وجود ندارد: «بشر… محال است که بتواند در هر دو قسمت وجود خود از بی نهایت درجه آزادی برخوردار باشد». [10]
در دیدگاه استاد، گروه حق اصیل و مقدم خواهند بود؛ زیرا در پی حقوق واقعی بشر هستند، ولی گروه باطل، خواهان آزادی‌های حیوانی اند. به همین دلیل، استاد از آن‌ها به «یک قطب منحط حیوان صفتِ سر در آخور» تعبیر می‌کند. البته تعبیر استاد ریشه ای قرآنی دارد: [11]
دو قطبی بودن انسان به علاوه آزاد بودن و در نتیجه متفاوت بودن سطح انسانیت انسان ها، منجر به دو قطبی شدن جامعه می‌شود. یک قطب به ایمان و عقیده و اخلاق رسیده و یک قطب منحط حیوان صفت و سر در آخور. قطب به ایمان و عقیده رسیده است که جامعه را به سوی کمال واقعی انسانیت هدایت می‌کند. [12]
این که استاد هواداران ایمان و عقیده و اخلاق را گروه حق می‌داند، به این دلیل است که به باورایشان تفاوت عمده و اساسی انسان با جانداران دیگر را که ملاک انسانیت اوست و انسانیت وابسته به آن است، علم و ایمان است. [13]
استاد مطهری بر اساس دیدگاهی قرآنی، اصالت حق را تبیین می‌کند:
حق اصیل است و باطل غیر اصیل و همیشه بین امر اصیل و غیر اصیل اختلاف و جنگ است. [14]
همین اصالت حق پیروزی نهایی آن می‌شود «باطل به طور موقت می‌آید و روی حق را می‌پوشاند، ولی آن نیرو را ندارد که بتواند به صورت دایم باقی بماند و عاقبت کنار می‌رود». [15]
از این رو، خداوند می‌فرماید:
این نمود باطل شما را نترساند؛ این فراگیری باطل شما را مأیوس نکند؛ زیرا سرانجام حق پیروز است. [16]
البته همیشه در طول تاریخ، باطل از حق سوء استفاده کرده است. مردم بر اساس فطرت پاک خویش به دین و معنویت علاقه مند هستند و به آن اعتماد دارند. از این رو، جریان‌های باطل از این اعتماد مردم سوء استفاده می‌کنند.
استاد شهید می‌فرماید:
حق و نظام حق، اصیل است و مثل آب در زیر، جریان در جامعه را به جلو می‌برد، اما باطل‌ها بر روی آن قرار می‌گیرند و نمود پیدا می‌کنند. معاویه اگر پیدا می‌شود و آن همه کارهای باطل می‌کند، آن نیروی اجتماعی را معاویه به وجود نیاورده و ماهیت واقعی آن نیرو «معاویه ای» نیست و جامعه در بطن خودش «معاویه ای» ندارد، باز هم پیغمبر است، باز هم ایمان است، باز هم معنویت است؛ ولی معاویه بر روی این نیرو سوار شده است. [17] کسی که می‌خواهد دنبال هوا یا نفسش برود، از چه استفاده می‌کند از نیروی حق. بدعتی را در لباس دین وارد می‌کند؛ چون می‌داند نیرو از آن دین و مذهب است. اگر بگوید من چنین حرفی می‌زنم، کسی حرفش را قبول نمی کند. لذا شروع می‌کند چیزی را به نام دین بیان کردن و می‌گوید فلان آیه قرآن این مطلب را بیان کرده است. [18]
بنابراین، از نظر اسلام نه تنها فرد انسان با فطرتی پاک و حقیقت جو آفریده شده است، در جامعه نیز حقیقت خواهی غالب است، ولی پرسش این است که با وجود فطرت پاک بشری، چه توجیهی می‌توان برای انحراف‌های عقیدتی انسان ارائه کرد. پاسخ استاد به این پرسش بر اساس دوگانه انگاری خواست‌ها و گرایش‌های بشری است.

پی نوشتها:

[1]: نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، ۱۳۵۷، ص ۱۴۷.

[2]: مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۵۵.
[3]: مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۶۲.
[4]: مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۶۸.

[5]: مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۷.

[6]: مجموعه آثار، ج ۱۳، ص ۱۳۷.
[7]: پیرامون جمهوری اسلامی، ص ۷۹.

[8]: مجموعه آثار، ج ۱۹، ص ۶۴۶.
[9]: پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۹۰.

[10]: مجموعه آثار، ج ۱۹، ص ۶۴۶.

[11]: «اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون»، اعراف: ۱۷۹

[12]: پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۸۵.
[13]: مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۴.

[14]: مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۲۷.
[15]: مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۲۸.

[16]: مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۳۵ ۴۳۶.

[17]: مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۴۰.

[18]: مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۴۳.

منبع:حقوق بشر و ازادی از دیدگاه استاد مطهری - محمدرضا صادقی - صفحه ۲۸.

20جمله طلایی از رهبر معظم انقلاب درباره «9دی» و«فتنه»

  1. فتنه‌ها را باید با روشنگری خاموش کرد. هر جا روشنگری باشد، فتنه‌انگیز دستش کوتاه میشود. ۱۳۷۸/۰۵/۰۸
  2. فتنه‌انگیختن و بد دل کردن مردم نسبت به یکدیگر، یکی از مواد برنامه‌ای است که دشمنان نسبت به این ملت در نظر دارند. ۱۳۷۹/۰۱/۰۶
  3. دنیاطلبان برای اینکه به مقاصد خودشان برسند، در جامعه فتنه ایجاد میکنند؛ جنگها، تبلیغات دروغین، سیاست‌بازیهای ناجوانمردانه؛ اینها ناشی از همین دنیاطلبیهاست. ۱۳۸۷/۰۶/۲۹
  4. در اوائل حوادث بعد از انتخابات ۸۸ اولین کاری که شد، تردیدافکنی در کار مسئولین رسمی کشور بود؛ در کار شورای نگهبان، در کار وزارت کشور. این تردیدافکنیها خیلی مضر است؛ دشمن این را میخواهد. ۱۳۸۸/۰۹/۰۴
  5. در شرائط فتنه، کار دشوارتر است؛ تشخیص دشوارتر است. البته خدای متعال حجت را همیشه تمام میکند؛ هیچ وقت نمیگذارد مردم از خدای متعال طلبگار باشند و بگویند تو حجت را برای ما تمام نکردی، راهنما نفرستادی، ما از این جهت گمراه شدیم. ۱۳۸۸/۱۰/۱۹
  6. فتنه معنایش این است که یک عده‌ای بیایند با ظاهرِ دوست و باطنِ دشمن وارد میدان شوند، فضا را غبارآلود کنند؛ در این فضای غبارآلود، دشمن صریح بتواند چهره‌ی خودش را پنهان کند، وارد میدان شود و ضربه بزند. ۱۳۸۸/۱۰/۲۹
  7. وقتی در داخل محیط فتنه، کسانی با زبانشان صریحاً اسلام و شعارهای نظام جمهوری اسلامی را نفی میکنند، با عملشان هم جمهوریت و یک انتخابات را زیر سؤال میبرند، وقتی این پدیده در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص این است که مرزشان را مشخص کنند، موضعشان را مشخص کنند. ۱۳۸۸/۱۰/۲۹
  8. مهمترین هدف از حوادث دوران فتنه‌ی بعد از انتخابات ۸۸ این بود که بین آحاد ملت شکاف بیندازند؛ سعیشان این بود. میخواستند بین آحاد مردم شکاف بیندازند، و نتوانستند. ۱۳۸۸/۱۱/۱۹
  9. آن کسانی که در مقابل عظمت ملت ایران، در مقابل کار بزرگ ملت ایران در انتخابات ایستادند، آنها بخشی از ملت نیستند؛ افرادی هستند یا ضد انقلاب صریح، یا کسانی که بر اثر جهالت خود، بر اثر لجاجت خود، کار ضد انقلاب را میکنند؛ ربطی به توده‌ی مردم ندارند. ۱۳۸۸/۱۱/۱۹
  10. شما دیدید فتنه‌ای به وجود آمد، کارهائی شد، تلاشهائی شد، آمریکا از فتنه‌گران دفاع کرد، انگلیس دفاع کرد، قدرتهای غربی، منافقین و سلطنت‌طلبها دفاع کردند؛ نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که در مقابل همه‌ی این اتحاد و اتفاق نامیمون، مردم عزیز ما، ملت بزرگ ما در روز نهم دی، در روز بیست و دوی بهمن، آنچنان عظمتی از خودشان نشان دادند که دنیا را خیره کرد. ۱۳۸۹/۰۳/۱۴
  11. باید حواسمان را جمع کنیم، بفهمیم که: «من نام لم ینم عنه»؛ اگر ما اینجا خواب برویم، جبهه‌ی دشمن، پشت سنگر خودش معلوم نیست خواب رفته باشد؛ او بیدار است، علیه ما توطئه خواهد کرد. به نظر من، فتنه‌ی سال ۸۸ هم همین بود؛ برای ما یک زنگ بود، یک زنگ بیدارباش بود. ۱۳۸۹/۰۶/۲۵
  12. گناه بزرگی که برخی از دست‌اندرکاران فتنه‌ها در کشور انجام میدهند، امیدوار کردن دشمن است؛ دشمن را امیدوار میکنند که میتواند منفذی در بین مردم، در بین عوامل گوناگون، در بین مسئولان نظام باز کند. ۱۳۸۹/۱۰/۰۸
  13. مردم ما در مقابله‌ی با فتنه، خودشان به پا خاستند. نهم دی در سرتاسر کشور مشت محکمی به دهان فتنه‌گران زد. این کار را خود مردم کردند. این حرکت یک حرکت خودجوش بود؛ این خیلی معنا دارد؛ این نشانه‌ی این است که این مردم بیدارند، هشیارند. ۱۳۸۹/۱۰/۰۸
  14. حادثه‌ی نهم دی یک حادثه‌ی عجیبی است؛ به خاطر دلبستگی مردم به نظام بود. اینها نشان دهنده‌ی اعتماد مردم است. متأسفانه میشنویم همین طور در اظهارات مصلحت‌جویانه، مکرر میگویند: آقا اعتمادِ از دست رفته‌ی مردم را برگردانید! کدام اعتمادِ از دست رفته؟! مردم به نظام اعتماد دارند، نظام را دوست دارند، از نظام دفاع میکنند. ۱۳۹۰/۰۵/۱۶
  15. در فتنه‌ی ۸۸، دو روز بعد از حوادث عاشورا، قضیه‌ی عظیم نهم دی به راه افتاد. همان وقت بعضی از ناظران خارجی که از نزدیک دیده بودند، در مطبوعات غربی نوشتند و ما دیدیم، که گفته بودند آنچه در نهم دی در ایران پیش آمد، جز در تشییع جنازه‌ی امام، چنین اجتماعی، چنین شوری دیده نشده بود. این را مردم کردند. حضور مردم اینجوری است. ۱۳۹۰/۰۷/۲۰
  16. یکی از خصوصیاتی که در حادثه‌ی ۹ دی هست، که باز آن را کاملاً به حوادث انقلاب نزدیک میکند، مسئله‌ی عاشوراست. یعنی در حوادث اول انقلاب هم محرّم پیش آمد و امام آن نکته‌ی عظیمِ عجیبِ تاریخی را بیان کردند: «ماهی که خون بر شمشیر پیروز است». ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
  17. ۹ دی یک نمونه‌ای بود از همان خصوصیتی که در خود انقلاب وجود داشت؛ یعنی مردم احساس وظیفه‌ی دینی کردند و دنبال این وظیفه، عمل صالحِ خودشان را انجام دادند. عمل صالح این بود که توی خیابان بیایند، نشان بدهند، بگویند مردم ایران اینند. ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
  18. در قضایای سال ۸۸ که دشمن تصور می‌کرد طراحی ده‌ساله‌ی او بر ضد جمهوری اسلامی به نتیجه رسیده است، ملت ایران باقدرت در صحنه حاضر شد و بر دهان مخالفان و معارضان بین‌المللی زد؛ چه برسد به مزدوران داخلی آنها که در مقابل عظمت ملت ایران به حساب نمی‌آیند. ۱۳۹۱/۱۰/۲۷
  19. در مسئله‌ی انتخابات و غیر انتخابات، همه باید تسلیم رأی قانون باشند؛ در مقابل قانون تمکین کنند. آن حوادثی که در سال ۸۸ پیش آمد ــ که برای کشور ضرر داشت و ضایعه‌آفرین بود ــ همه از همین ناشی شد که کسانی نخواستند به قانون تمکین کنند؛ نخواستند به رأی مردم تمکین کنند. ۱۳۹۲/۰۱/۰۱
  20. دشمنان این ملت، روز نهم دی را فراموش کرده‌اند آن کسانی که فکر میکنند در این کشور یک اکثریتی خاموش و مخالف با نظام جمهوری اسلامیاند، یادشان رفته است که سی و چهار سال است که هر سال در بیست و دوم بهمن، در همه‌ی شهرهای این کشور، جمعیتهای عظیم به دفاع از نظام جمهوری اسلامی بیرون میآیند و «مرگ بر آمریکا» میگویند. ۱۳۹۲/۰۳/۱۴

منبع:khamenei.ir

حماسه نهم دی ماه و حضور عاشورایی مردم 


حماسه نهم دی ماه و حضور عاشورایی مردم حماسه ساز و ولایتمدار ایران اسلامی در راهپیمایی 9 دی ماه 1388 نقطه عطفی در تاریخ انقلاب و برگ زریّن دیگری در افتخارات مرد و زن ایرانی به حساب می آید . حماسه 9 دی نماد عزّت، استقلال و بصیرت مردمی است که تا پای جان برای حفظ اصول اسلام و آرمان‌های انقلاب ایستاده اند و با صدای رسا اعلام کردند که اگر دشمن در برابر دین آنها بایستد در برابرتمام دنیای آنها خواهند ایستاد. روز نهم دی ماه در تاریخ انقلاب اسلامی با عنوان روز «بصیرت» تبدیل به یوم الله و ماندگار گردید. در این روز ماندگار و تاریخی ملت همیشه در صحنه ایران اسلامی، حماسه ای دیگر آفرید و دشمنان خدا و دینش را مأیوس و ناامید ساخت و قلب امام زمان (عج) و نائب بر حقش حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(دامت برکاته) را شاد ساخت.
این روز می توان گفت نهم دی، روز غلبه جنود الهی بر جنود شیطان است. روز خروش ملت ایران و آشکار ساختن خشم مقدس در برابر اهانت ها و حرمت شکنی های عده ای غافل و یا مزدور وابسته به اجانب نسبت به مقدسات در روز عاشورای حسینی است. روز نهم دی در واقع روز نه گفتن ملت ایران به سران فتنه و آری گفتن به نظام اسلامی و بیعت مجدد مردم با آرمان های والای حضرت امام خمینی(ره) و رهبر فرزانه انقلاب اسلامی است. مردم در این روز، تیر خلاص را به سران فتنه شلیک و پشت پیکر نامبارک فتنه را به خاک مالیدند.
در روز نهم دی ماه 1388، مشروعیت سیاسی نظام اسلامی ایران بار دیگر با حضور خودجوش ده ها میلیونی مردم در تهران و تمامی شهرهای دیگر کشور به جهانیان اعلام گردید.
روز نهم دی، روزی است که مردم ایران نشان دادند دشمنان خود و انقلاب خود را به خوبی می شناسند و هرگز فریب حیله ها و نیرنگ های آنان را نمی خورند. روز نهم دی روزی است که مردم ایران نشان دادند که با بصیرتند و در میان گرد و غباری که فتنه گران به پا کرده اند هرگز، نه راه را گم می کنند و نه دست از راهبر واقعی که همانا ولایت فقیه است، بر می دارند و در نهایت روز نهم دی روزی است که مردم مسلمان و انقلابی ایران نشان دادند که این جمله حضرت امام (ره) را که فرمودند: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت تان آسیب نرسد» به خوبی در عمل به آن معتقد و پایبند هستند. نهم دی ماه یک هزار و سی صد و هشتاد و هشت، جشن بلوغ فکری و شخصیتی نظام اسلامی بود.
9 دی، عرق شرم امت را در طول تاریخ به خاطر بی بصیرتی در ماجرای سقیفه پاک کرد.
9 دی، درد کوته بینی حکمیت را تا حدودی التیام داد و بر آن مرهمی شد.
9 دی، سوزش خیانت جمل و نهروان را کمی خنک کرد و از تکرار غربت 25 ساله جلوگیری کرد.
9 دی، فرق کوفه و تهران، عراق و ایران را نشان داد و آب رفته را به جوی بازگرداند.
9 دی، ایران، بدون خواست سفیر حسین، بیعت مجدد کرد و بر سر بیعتش ماند.
9 دی، ندای هل من ناصر بلند نشد ولی فریاد لبیک یا حسین تا آسمان به گوش همه رسید.
9 دی، شش ماهه، سه ساله، جوان، پیر، زن، مرد، ویلچری، شیمیایی و … داشت.
9 دی، نه دی زمستان بود ولی درخت انقلاب در آن سرمای زمستان گل داده بود.
9 دی، در ایران بود ولی پایه های کاخ سفید در مکان و کاخ سبز معاویه در زمان را لرزاند.
9 دی، قیام مختار نبود، ولی اگر مختار هم زنده بود در مقابل آن کرنش می کرد.
9 دی، مانور اعلام آمادگی یاران آخر الزمان مهدی (عج) بود.
9 دی، شروع حرکت و یک فرهنگ بود یعنی «عزت خواهی»
9 دی، یک روز بود ولی خیرٌ مِن الفِ شَهر بود.
9 دی، مبیّن کوثر و ابتر بود که گفتند خامنه ای کوثر است، دشمن او ابتر است.
9 دی، عاشورا بود و ایران کربلا.
9 دی، ثمره ی خون شهید آیت ها، مطهری ها، بهشتی ها، باکری ها، همت ها و … بود.
9 دی، تاریخ نبود، بلکه خود تاریخ ساز بود.
9 دی، روز بخشش فریب خوردگان و روز غضب بر فتنه گران توسط امت بود.
9 دی، آموخت که نیازی نیست همیشه ولیّ در بین باشد بلکه کافی است ولیّ در دل باشد.
9 دی، غدیر خم بود در کویر قم و سراسر ایران.
9 دی، نور بصیرت الهی بود در دلهای امت.
هرچه خواستم بگویم که 9 دی چیست، زبان الکن بود و قلم قاصر. فقط می توانم که بگویم 9 دی، 9 دی بود و بس.

منبع:دانشگاه علم و صنعت ایران

پیامک شب یلدا


محفل آریاییتان طلایی ، دلهایتان دریایی ، شادیهایتان یلدایی ، پیشاپیش مبارک باد این شب اهورایی
روی گل شما به سرخی انار

شب یلدا همیشه جاودانی است / زمستان را بهارزندگانی است

شب یلدا شب فر و کیان است / نشان از سنت ایرانیان است
یلدا مبارک


شب یلدا شب بزم و سرور است / شبی طولانی و غمها بدور است

شباهنگام تا وقت سحرگاه / بساط خنده و شادی چه جوراست
یلدا مبارک

یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست

شب یلدا مبارک!

شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر / زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر
شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق / رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق
شب یلدایتان پرستاره و پر خاطره باد

باور به نور و روشنایی است ،
که شام تیره ،از دل شب یلدا
جشن مهر و روشنایی به ما هدیه میدهد
یلدایتان مبارک

هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها
یلدایتان رویایی
روزهایتان پر فروغ
شبهایتان ستاره باران!
میان دوستان افتاده ای تک / رخت هندونه ،زلفت عین پشمک!
برایت می زنم اینک پیامک / شب یلدای تو ای گل! مبارک!

شب شما به شیرینی هندوانه

خندتون مثل پسته
و عمرتون به بلندی یلدا
شب یلدا مبارک

بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد کرد و این یعنی

بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی وقتی همه چیز یخ می زند.
یلدا مبارک

من امشب دارم می رم، فکر نکنم دیگه همدیگر رو ببینیم… منو فراموش نکن و به خاطر تمام بدی هام منو ببخش…

از طرف پاییز - یلدا مبارک

ببین چگونه قناری ز شوق می لرزد

نترس از شب یلدا بهار آمدنی است


عمرتون ۱۰۰ شب یلدا/دلتون قد یه دریا /توی این شب های سرما/یادتون همیشه با ما
شب یلدا مبارک


توی سرمای این شب طولانی به فکر بی خانه مان هایی که چشم میزنند
زودتر صبح بشه هم هستی ؟


یلدا یعنی یادمان باشد که زنگی آنقدر کوتاه است، که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت


یلدا یعنی بهانه ای برای در کنار هم شاد بودن و زندگی یعنی همین بهانه های کوچک گذرا.
یلداتان مبارک و زندگیتان پر از بهانه های شاد باد.

ما منتظر صبح شب یلداییم
دستی به دعا تا فرج فرداییم . . .


شب یلدای من آغاز شد….
نه سرخی انار نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانه…..
بی تو یلدا زجر آور ترین شب دنیاست
بی من یلدایت مبارک


آری امشب شب یلدا است…..
شب فال…..
شب عشق…..
شب هندوانه…..
وشب آزادی وشب رهایی
چیزی به یادم نمی آید
جز اینکه
امشب شب تنهایی من است
یلدایت مبارک

من بلندای شب یلدا را
تا خود صبح شکیبا بودم
شب شوریده ی بی فردا را
با خیال تو به فردا کردم
چه شبی بود !؟
عجب زجری بود !؟
غم آن شب که شب یلدا بود

شب یلداست

دلم در خواب پروانه شدن بود
ولی افسوس
دلم در اوج رفتن روبه شمعی سوخت و من نالان
کنار سفره ای از عشق خالی …
شبی مایوس و سرگردان دارم امشب

عکس نوشته تبریک روز دانشجو

علت نامگذاری روز دانشجو


بعد از كودتاى 28 مرداد 1332، رژيم وابسته پهلوى كه توانسته بود با كمك اربابان امريكايى بر اريكه قدرت باز گردد، درصدد برآمد تا پايه هاى حكومت خود را تثبيت كند، اما غافل از اينكه مقاومت مردم بطور كامل از بين نرفته و ايران در اولين فرصت خشم و انزجار خويش را نشان خواهد داد.

نيكسون معاون رئيس جمهور امريكا در سال 1332، راهى ايران گرديد. در حقيقت او مى آمد تا نتيجه سرمايه گذارى بيست و يك ميليون دلارى را كه سازمان جاسوسى امريكا سياه در راه كودتا و سرنگونى دولت مصدق هزينه كرده بود، از نزديك مشاهده كند. ملت در حال افسردگى و از نفاق و تفرقه اى كه استبداد توانسته بود در ميان او ايجاد كند، ناراحت بود.
رهبرى نهضت مقاومت، قصد رساندن صداى اعتراض مردم را به گوش جهانيان داشت و تلاش لندن و واشنگتن را كه مى خواست با مشروع جلوه دادن رژيم كودتا، امتيازات مورد نظر خود را در محيط آرام بدست آورد، خنثى كند. اجراى اين برنامه به عهده كميته هماهنگى دانشگاه تهران واگذار شده بود.

تظاهرات دانشجويان دانشگاه تهران، به عنوان اعتراض به ورود دنيس رايت، كاردار جديد سفارت انگليس در ايران، از روز 14 آذر 1332، آ‎غاز گرديد. دانشجويان دانشكده هاى حقوق و علوم سياسى، علوم دندان پزشكى، فنى، پزشكى، داروسازى در دانشكده هاى خود تظاهرات پرشورى عليه رژيم كودتا برپا كردند. رژيم پهلوى كه به خوبى از خشم ملت و خصوصا دانشجويان نسبت به خود و اربابان امريكا از پيش آگاه بود، با تمام قوا متوجه دانشگاه شد.

روز 15 آذر تظاهرات به خارج از دانشگاه كشيده شد و ماموران انتظامى، در زد و خورد با دانشجويان، شمارى را مجروح و گروهى را دستگير و زندانى كردند. صبح روز 16 آذر 1332، گارد تا دندان مسلح رژيم پهلوى براى اولين بار وارد صحن دانشگاه شد تا فرياد مخالفان را در گلو خفه كند.
در يكى از كلاسهاى درس دانشكده فنى، چند تن از دانشجويان در اعتراض به حضور ماموران گارد رژيم شاه در صحن دانشگاه، آنها را به مسخره مى گيرند و همين بهانه كافى بود تا وارد كلاس درس شوند و با ايجاد جو رعب و وحشت، محيط را براى بهره بردارى و گرفتن زهر چشم دانشجويان آماده سازند. ماموران گارد با حمله به دانشجويان بى پناه سه تن از آنان را به شهادت مى رسانند.

حادثه 16 آذر 1332، بعنوان يك روز (مقاومت تاريخى) در تاريخ دانشگاه تهران ثبت شد. از آن پس، همه ساله به رغم كوشش رژيم و ساواك، دانشجويان دانشگاه تهران و ديگر دانشگاههاى سراسر ايران مراسم و تظاهراتى به ياد شهيدان آن روز برپا مى كردند.

شهيد چمران در ر ابطه با حادثه 16 آذر مى گويد:
وقايع آن روز چنان در نظرم مجسم است كه گويى همه را به چشم مى بينم، صداى رگبار مسلسل در گوشم طنين مى اندازد، سكوت موحش بعد از رگبار، بدنم را مى لرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحين را در ميان اين سكوت دردناك مى شنوم. دانشكده فنى خون آلود را در آن روز و روزهاى بعد به راى العين مى بينم……..
نيكسون معاون رئيس جمهور امريكا به ايران مى آيد تا نتيجه بيست و يك ميليون دلار خرج كودتا را ببيند.)
” خصوصيت بالقوه دانشجويان در اين است كه با تحرك گرايش، استنباط و فهم خود فضا را تغيير مى دهند.”

شرط اصلى در تضمين امروز و فرداى دانشجو ميزان برخوردارى او از معنويات است. فارغ التحصيل دانشگاه ما بايد نسبت به كشور و ميهن خود وفادار و متعهد باشد. با رافت و عطوفت با انسان ها برخورد كند و تنها در انديشه پر كردن جيب خود نباشد و براى رسيدن به اين هدف، انس با خدا و چشيدن لذات ذكر و دعا و تضرع اجتناب ناپذير است و اين هديه بزرگ را تشكل ها و انجمن هاى اسلامى بايد به دانشجويان تقديم كنند.”

منبع:2irna.ir

وقف در آیات قرآن کریم

وقف در آيات قرآن کريم

در قرآن آيه اي که بر وقف و احکام آن صريحا دلالت کند، وجود ندارد. ولي دانشمندان مسلمان و مفسران قرآن کريم از کليت برخي مفاهيم اخلاقي که در قرآن ذکر شده است، چنين دريافته اند که وقف مورد تاييد قرآن کريم است. چرا که اعمال خير و صالح همواره در آيات اين کتاب شريف و نوراني ستوده شده وبه طور عموم هر آنچه که بر انجام کارهاي نيکو و تشويق بدان دلالت داشته باشد، بر وقف نيز دلالت مي کند. به تعبير ديگر مي توان گفت که روح وقف مورد تاييد قرآن کريم قرار گرفته است.
در نهايت مواردي از اعمال صالح، مانند صدقه، قرض الحسنه،تعاون، انفاق، محبت و کمک به همنوعان و…. ذکر شده و به نوعي با روح وقف سازگاري دارد که به برخي از آنها اشاره مي شود:
الف: آياتي که انسان را به عمل صالح ترغيب و توصيه نموده و مي دانيم وقف کردن نيز نوعي کار خير و عملي خدا پسندانه است:
1. «و اما الذين امنوا و عملوا الصالحات فيوفيهم اجورهم»(آل عمران/ 57)
[و اما کساني که ايمان آورده اند و کارهاي شايسته کرده اند، (خداوند) مزدشان را به تمامي به آنها مي دهد.]
در اين آيه، «ايمان و عمل صالح» دو عامل مهم براي استحقاق پاداش دانسته شده است. ايمان، مقتضاي اوليه و فطري انسانها است و بايد با عمل صالح،ثبوت آن به نمايش گذاشته شود. صالحات در آيه ي مذکور مي تواند بر هر عمل شايسته اي – از جمله وقف – دلالت کند.
2. «المال و البنون زينه الحيوه الدنيا و الباقيات الصالحات خير عند ربک ثوابا و خير أملا»(کهف/ 46)
[مال و فرزندان آرايش زندگاني جهان اند ولکن، اعمال صالح که تا قيامت باقي است، نزد پرودگار بسي بهتر و عاقبت آن نيکوتر است.]
در آيه ي مذکور، باقيات صالحات مي تواند شامل: نماز، تهجد، ذکر خدا و صدقات جاري هم چون بناي مساجد، مدارس و موقوفات و خيرات در راه خدا باشد.
که بدين ترتيب بايد گفت: وقف مصداق بارز باقيات صالحات است.
ب: آيه هايي که به تاليف قلوب و جلب محبت ديگران دلالت دارد و چون يکي از مصارف در آمدهاي وقف در جهت تحکيم و تثبيت روح همبستگي و محبت بوده و در عين حال احساني است عاري از منت، و اقدامي است که در بسياري از موارد، استفاده کننده از منافع وقف، واقف را ملاقات نکرده وچه بسا او را نمي شناسد، ولي از نتيجه لطف او بهره مند مي شود، در نهايت تاثير اين عمل خدا پسندانه به مراتب عميق تر و ماندني تر خواهد بود:
1. «انما الصدقات للفقراء و المساکين و العاملين عليها و المولفه قلوبهم و في الرقاب و الغارمين و في سبيل الله وابن السبيل» (توبه/ 60)
[صدقات منحصرا مختص است به: فقيران و عاجزان ومتصديان اداره صدقات وکساني که بايد تاليف قلوب آنها کرد و آزادي بندگان و قرض داران و در راه خدا (راه تبليغ و ترويج دين خدا) و به راه ماندگان.]
ج: آياتي که مردم را به روح تعاون،احسان و برادري دعوت نموده است، مانند:
1. «تعاونوا علي البر و التقوي و لا تعاونوا علي الاثم و العدوان»(مائده / 2)
[بر نيکي و تقوي همکاري کنيد وبر گناه و دشمني همکاري نکنيد.]
2. «ان الله يامر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذي القربي»(نحل/ 90)
[يقينا خداوند به عدل و احسان وبخشش به نزديکان دستور مي دهد.]
د: آياتي که وقف را از طريق تقرب الهي معرفي مي کند،مثل:
1. «لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون»(آل عمران/ 92)
[هرگز به مقام بر و نيکي نخواهيد رسيد مگر اين که از آنچه که دوست داريد، انفاق کنيد.]
بدون شک براي انفاق،راههاي گوناگوني وجود دارد که وقف يکي از مهم ترين مصاديق ان مي باشد. در ضمن نيل به مقام ابرار ومقربين نيازمند انفاق از چيزهايي است که محبوب انسان است و معمولا دل کندن از آنها کاري بس دشوار به نظر مي رسد به ويژه در وقف که موقوفه از ملکيت واقف خارج شده و به مالک حقيقي يعني خداوند متعال واگذار مي گردد.
2. «ليس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البر من امن بالله و اليوم الاخر والملائکه و الکتاب و النبيين و اتي المال علي حبه ذوي القربي و اليتامي و المساکين و ابن السبيل….»(بقره/ 177)
[نيکوکاري آن نيست که روي خود را به سوي مشرق و مغرب بگردانيد،بلکه نيکي آن است که کسي به خداوند و روز باز پسين و فرشتگان و کتاب (آسماني) و پيامبران ايمان آورد ومال خود را با وجود دوست داشتنش، به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان ودر راه ماندگان و….بدهد]
هنگام تعريف نيکي، خداوند به معرفي نيکان مي پردازد تامردم تنها به فراگيري مفاهيم بسنده نکنند. البته بايد دانست که ريشه نيکي و نيکوکاري در اعتقاد و ايمان نهفته است.پس از اعتقاد و ايمان به اصول دين، خداوند به بيان اعمال صالح مي پردازد و از بخشش مال شروع مي کند و اين بخشش نشان از عمق ايمان به مبدأ ومعاد دارد،زيرا از آنچه به آن محبت دارد در راه خدا مي دهد.
بدون شک وقف اموال نيز مي تواند مصداق روشني براي بر و نيکي به شمار آيد.
و آيات فراوان ديگري که نقطه مشترک تمامي آنها بيان محبوبيت و مطلوبيت عمل وقف و شخص واقف در بارگاه الهي است. در حقيقت وقف،خروج مال از ملکيت مجازي انسان و پيوستن به ملکيت حقيقي خالق متعال است.
دو نکته مهم ديگر از آيات مذکور استنباط مي شود:
الف: در آيات مذکور موارد استعمال وقف به خوبي تبيين شده است تا واقف آگاه گردد که مال خود را بايد در چه راههايي به مصرف برساند.
ب: يکي از مهم ترين شرايط مال وقفي براي آن که در درگاه الهي مقبول افتد،اين است که بايد از اموال دوست داشتني واقف انتخاب شود و همين نکته مي تواند بيانگر ايمان و عقيده واقعي واقف به خدا و روز جزا باشد.

تعریف وقف


یکي از مهم ترين تمهيدات دين اسلام در راستاي دور انديشي و تامين آينده مسلمين و فرزندان ايشان پايه ريزي سنت حسنه وقف است،چنان که وقتي به قرآن کريم و روايات اهل بيت (عليهم السلام) و سنت عملي ايشان رجوع مي کنيم، اهميت دو چندان اين سنت زيبا را در مي يابيم. گر چه در قرآن کريم آيه اي به صراحت دال بر وقف وجود ندارد اما از آيات متعددي مي توان وقف را به عنوان يکي از مصاديق بارز اعمال صالحه يا باقيات صالحات يا…. معرفي نمود.

پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت مکرم ايشان نيز در زمان حيات گهربار خويش نه تنها در پي احسان و نيکي به اطرافيان و مسلمانان بودند بلکه به جهت آينده نگري و تامين منافع و مصالح مسلمين به طور عملي به ديگران سنت نيکوي وقف را آموزش مي دادند. تاريخ اسلام آکنده است از موقوفات وصدقات گرانسنگ اين عزيزان است که مطالعه آنها ضرورت و اهميت طرح بحث درباره وقف را نمايان مي سازد. ابوشکور بلخي در بيان اهميت وقف مي گويد:
«توانگر بَرَد آفرين سال و ماه
و درويش نفرين بَرَد بي گناه»
اگر اين سنت جميل مورد تبليغ وترويج قرار گرفته و همگان به آن هدايت و تشويق شوند، نه تنها آثار مثبت و ماندگار دنيوي بلکه ثمرات اخروي فراواني نصيب واقف خواهد شد. اينک در دو بخش وقف در قرآن کريم و سيره معصومين (عليه السلام) مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد و از منابع ارزشمندي نيز بهره برده شده که وجود اين منابع متعدد مبين اهميت وقف نيز مي تواند باشد.

وقف

وقف در زبان فارسي به معناي ايستادن، توقف، حبس کردن،منحصر کردن چيزي به کسي است درماده 55 قانون مدني آمده: وقف عبارت است از اين که عين مال حبس و منافع آن تسليم شود. منظور از حبس نمودن عين مال نگاه داشتن عين مال از نقل و انتقال و هم چنين از تصرفاتي است که موجب تلف عين گردد، زيرا مقصود ازوقف،انتفاع هميشگي موقوف عليهم، از مال موقوفه است و بدين جهت هم آن را وقف گفته اند. منظور از سبيل منافع، واگذاري منافع در راه خداوند، و امور خيريه و اجتماعي است. از نظر فقها نيز حبس عين ملک و بخشيدن منفعت آن (حبس العين – تسبيل المنفعه) وقف است.

موقوف عليهم

به فرد يا افرادي اطلاق مي شود که اموال موقوفه را در راستاي تامين منافع ايشان وقف مي شود.

واقف

کسي است که عمل وقف را انجام مي دهد.

سخنان مقام معظم رهبری درباره هفته کتابخوانی

عکس نوشته حافظ

زندگینامه حافظ شیرازی

20مهرماه، روز بزرگداشت حافظ خواجه شمس الدين محمد شيرازي شاعر و حافظ قرآن، متخلص به حافظ و معروف به لسان الغيب از بزرگترين شاعران غزل سراي ايران و جهان به شمار مي رود. حافظ را نمي توان از سنخ شاعران تک بعدي و تک ساحتي محسوب و تفکر شاعرانه اش را تنها به يک وجه خالص تفسير و تاويل کرد. شعر حافظ داراي ابعاد گوناگون و متنوع سرشار از راز و رمز و پرسش از حقيقت هستي است. صبحدم از عرش مي آمد خروشي، عشق گفت قدسيان گويي كه شعر حافظ از بر مي كنند خواجه شمس الدین محمدبن محمد حافظ شیرازی، از بزرگترین شاعران نغزگوی ادبیات فارسی است. حافظ در اوایل قرن هشتم ه‍.ق- حدود سال 727- در شیراز دیده به جهان گشود. پدرش بهاءالدین، بازرگان و مادرش اهل كازرون بود. پس از مرگ پدر، شمس الدین كوچك نزد مادرش ماند و در سنین نوجوانی به شغل نانوایی پرداخت. در همین دوران به كسب علم و دانش علاقه مند شد و به درس و مدرسه پرداخت. بعد از تحصیل علوم، زندگی او تغییر كرد و در جرگه طالبان علم درآمد و مجالس درس علمای بزرگ شیراز را درس كرد. او به تحقیق و مطالعه كتابهای بزرگان آن روزگار- از قبیل كشاف زمخشری، مطالع الانظار قاضی بیضاوی و مفتاح العلوم سكاكی و امثال آنها- پرداخت. همچنین در مجالس درس قوام الدین ابوالبقاء عبدالله بن محمود بن حسن اصفهانی شیرازی نیز حضور داشت. حافظ- همچنانكه از تخلص او برمی آید- قرآن را از حفظ داشت و به چهارده شكل (قراآت هفتگانه) می خواند. حافظ دارای زن و فرزندان بود. در غزلیاتش به مرگ یكی از فرزندانش اشاره كرده است: دلا دیدی كه آن فرزانه فرزند چه دید اندر خم این طاق رنگین؟ به جای لوح سیمین در كنارش فلك بر سر نهادش لوح سیمین حافظ به سفر علاقه ای نداشت و چون دلبستگی خاصی به شیراز داشت تقریبا تا آخر عمر از شیراز خارج نشد و تنها یكبار به شهر یزد سفر كرد ولی به خاطر ملالت از یزد و یزدیان به شیراز بازگشت: دلم از وحشت سكندر بگرفت رخت بربندم و تا ملك سلیمان بروم همچنین به دعوت سلطان محمود دكنی راهی دكن شد ولی در جزیره هرمز گرفتار طوفان گردید و به همین دلیل سفر خود را آغاز نكرده به پایان برد و به شیراز بازگشت. حافظ مردی بود ادیب، عالم به علوم ادبی و شرعی و آگاه از دقایق حكمی و حقایق عرفانی. استعداد خارق العاده او در تلفیق مضامین و آوردن صنایع گوناگون بیانی در غزل او را سرآمد شاعران زمان خویش و حتی تمامی شاعران زبان فارسی كرده است. او بهترین غزلیات مولوی، سعدی، كمال، اوحدی، خواجو و سلمان را استقبال كرده است اما دیوان او به قدری از بیتهای بلند و غزلیات عالی و مضمونهای نو پر است كه این تقلیدها و تأثرها در میان آنها كم و ناچیز می نماید. علاوه بر این، مرتبه والای او در تفكر عالی و حكمی و عرفانی و قدرتی كه در بیان آنها به فصیح ترین و خوش آهنگ ترین عبارات داشته، وی را به عنوان یكی از بزرگترین و تاثیرگذارترین شاعران ایران قرار داده و دیوانش را مورد قبول خاص و عام ساخته است. این نكته را نباید فراموش كرد كه عهد حافظ با آخرین مراحل تحول زبان فارسی و فرهنگ اسلامی ایران مصادف بود. از این روی زبان و اندیشه او در مقایسه با استادان پیش از وی به ما نزدیك تر است و به این سبب است كه ما حافظ را بیشتر از شاعران خراسان و عراق درك می كنیم و سخن او را بیشتر می پذیریم. از دیگر نكات اشعار او، توجه خاص او به استفاده از صنایع مختلف لفظی و معنوی است به نحوی كه كمتر بیتی از او می توان یافت كه خالی از نقش و نگار صنایع باشد. اما چیره دستی او در به كار بردن الفاظ و صنایع به حدی است كه صنعت در سهولت سخن او اثری ندارد و كلام او را متكلف نمی نماید. برخلاف اطلاعات حافظ از دقایق عرفانی و اشارات مكرر او به نكات عرفانی، حافظ پیرو طریقتی خاص نبوده است بلكه به عقیده بسیاری، خود او به تنها مراحل سلوك و كمال را طی كرده و به درجاتی نیز رسیده است. دیوان كلیات او مركب است از غزلیات، چند قصیده، قطعه، رباعی و دو مثنوی كوتاه با نامهای «آهوی وحشی» و «ساقی نامه». از نكات قابل توجه درباره دیوان حافظ، رواج “فال گرفتن"- تفأل- از آن است كه سنتی تازه نیست و از دیرباز درمیان آشنایان شعر او متداول بوده است و چون در هر غزلی از دیوان حافظ می توان- به هر تأویل و توجیه- بیتی را حسب حال فال گیرنده یافت، او را « لسان الغیب» لقب داده اند. حافظ با توان شاعري بسيار داستان‌هاي قرآني را با اشاره‌هاي ظريف در شعرش بيان مي‌كند اما به واقع او ناظم شعر نيست كه به بيان روايي داستان بپردازد بلكه شاعري تواناست كه با تخييل و شناخت عميق بسياري از مسايل قرآني و اجتماعي را در قالب شعر ارائه مي‌دهد. نگاه حافظ به جهان هستي نگاهي فراگير است به گونه‌اي كه تمام مسايل مادي و معنوي را با بياني شيرين و محكم و با بكارگيري استعاره و تشبيه، ايهام و مجاز و ساير صناعات ادبي بيان مي‌كند. زماني كه با شاعري چون حافظ رو به رو هستيم در واقع با جهاني سرشار از ظرافت و معنا رو به روييم. گسترگي معنايي در شعر او به حدي است كه هر كس از ديدگاه خويش مفاهيم ذهني متناسب با تفكر خود را در شعرش پيدا مي ‌كند و نظري خاص درباره او ارائه مي‌دهد. ‌اصطلاحات عرفاني كه در شعر حافظ بكار برده مي‌شود، در اثر آگاهي كامل و شناخت معنايي صحيح است اما به واقع حافظ قبل از اينكه عارف باشد شاعري بزرگ و تواناست و تفكر شاعرانه‌اش بر عرفان او برتري دارد. حافظ ديدگاه عارفانه و اميدوار كننده دارد و عرفان به مفهوم واقعي كلمه در اشعار او نمايان است و در شعرش همواره اميد به آينده‌اي روشن را نويد مي‌دهد به گونه‌اي كه مخاطب با مطالعه اشعارش به نوعي لذت معنوي دست مي‌يابد. حافظ شاعري است كه در قرن حاكميت زهد و ريا و خفقان، شعري فراگير و رندانه دارد و از همه مسائل جهان هستي با بياني ظريف و رندانه سخن مي‌گويد و همواره از تظاهر و تزوير دوري مي جويد و شعر برايش جنبه‌اي متعالي و آرماني دارد. اشعار حافـظ شيـرازي‎ بـا الـهـام‎ از تعاليم‎‎ ناب‎ اسلامي‎‎ و مفاهيم گرانقدر قرآني سروده‎‎ شده است‎ و همگـي‎ ايـن‎ اشعـار حـاوي‎ كنايات‎‎‎ و استعارات زيبا و بي‎ نظير است. اين‎‎‎ شاعر پرآوازه‎ ايران زمين در سال‎791 يا 792 هجري‎‎ قمـري دارفـانـي‎ را وداع گفت‎. روحش شاد. منبع: 2irib.ir

شعر عید غدیر

عید غدیر در کلام مقام معظم رهبری

همه آنچه که باید درباره عید غدیر بدانیم


در فرهنگ مسلمانان، بعضی روزها به دلیل برکت و خیری که در آنهاست، عید نامیده شده است. یکی ازاین روزها، روز عید غدیر خم، یعنی هیجدهم ذیحجه است که رسول اکرم(ص)، امام علی علیه السلام را به جانشینی خود به مردم معرفی کرد. البته جانشینی علی علیه السلام سال ها پیش در مکه و در جمع خاندان هاشم انجام گرفته بود، ولی در غدیر، به اطلاع عموم رسید. غدیر، نه تاریخ است، نه جغرافیا و نه روایت، بلکه ماجرای ولایت است، حتی بعضی از بزرگان دین اسلام این ماه را «شهرالولایه‌» نامیدند، چرا که در ‌ماه‌ ذی‌حجه‌الحرام‌ هم‌ علاوه بر واقعه غدیر،‌روز مباهله هم اتفاق افتاد‌ كه در ‌آن‌ هم‌ به وضوح به ‌مسأله‌ ولایت‌ اشاره شده است.

عمامه پیامبر بر سر امام علی(ع)

واقعه غدیر خم، یکی از مسلّم‏ترین مسائل تاریخ اسلام است که صدها مورخ و مفسر شیعه و سنی آن را نقل کرده اند و افرادی چون ابوریحان بیرونی، خواجه نصیرالدین طوسی و فارابی نیز بر همین اساس، به تحلیل فلسفه «امامت» پرداخته اند. ابن سینا نیز به موضوع نص (حدیث صریح غدیر)، در کتاب شفا پرداخته و آن را بهترین راه برای تعیین جانشین دانسته است. نقل است پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله در غدیر خم عمامه خود را، که «سحاب» نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمؤمنین علیه السلام قرار دادند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویختند و فرمودند «عمامه تاج عرب است».

غدیر به چه معناست؟

غدیر در لغت به معنای آبگیر است؛ گودالی در بیابان که آب باران در آن گرد آید. در میان راه دو شهر بزرگ مکه و مدینه، محلی است به نام «جُحفه» که در زمان رسول گرامی اسلام، کاروانیان حج از آنجا عبور می کردند،اما علت نام گذاری این غدیر به خم، آن است که آبگیر آنجا به شکل خُمِ رنگرزان بوده و برخی قبایل صحرایی، گاه جامه‏ های رنگ کرده خود را در این آبگیر می‏ شسته‏ اند.

ماجرای غدیر چه روز و چه ساعتی اتفاق افتاد؟

در مورد تاریخ غدیر تقریبا اختلافی بین منابع نیست. بر اساس بسیاری از منابع اهل سنت و شیعه،‌ وقوف پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در عرفه، روز جمعه بوده است، بنابراین، روز غدیر آن سال که نه روز پس‌ از عرفه و هجدهم ذی حجه است، یکشنبه بوده است. اما این گردهمایی در چه ساعتی از روز روی داده است؟ طبرسی در این‌باره می‌نویسد:جبریل زمانی که پنج ساعت از روز گذشته بود بر پیامبر نازل شد. فتال نیشابوری نیز گزارشی را می‌آورد و می‌نویسد:پنج ساعت از روز گذشته بود که جبرئیل پیام ابلاغ رسالت را برای پیامبر آورد.

چرا تعیین ساعت برگزاری مراسم غدیر مهم است؟

اهمیت تعیین ساعت اجتماع از این بابت است که روشن شود آیا پیامبر اختصاصا برای ابلاغ امامت علی علیه السّلام دستور به اجتماع داده است یا این‌که اجتماع‌ برای نماز بوده و بعد از نماز،ایشان فرصت را مغتنم شمرده و از آن بهترین بهره را برده است.گرچه می‌توان گفت که این دو قابل جمع‌اند،زیرا زمان اجتماع،هم‌ زمان با ظهر بوده، از این‌ رو ابتدا نماز خوانده شده و بعد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله سخنرانی کرده است.


چند نفر در غدیر جمع شدند؟

طبق نقل قول های مختلف تعداد جمعیت حاضر در غدیر از 1300 نفر تا 120 هزار نفر گزارش شده است. اما نکته بسیار مهم این است که بیشترین تعداد جمعیت حاضر در غدیر، طبق‌ روایاتی که در منابع پنج قرن اولیه آمده، هفده‌ هزار نفر گزارش شده است. رقم‌های‌ بالاتر مربوط به بعد از قرن پنجم است.

نخستین خطبه غديريّه را چه کسی خواند؟

حدود سی سال پس از اجتماع عظيم و بی نظير مسلمانان در غدير خم، اولين اجتماع گسترده مردم در سالگرد آن روز تاريخی و سرنوشت ساز در ايام حكومت اميرالمؤمنين (ع) و حضور آن حضرت در كوفه اتفاق افتاد، روزجمعه ای مصادف با سالگرد غدير خم شد و علی (ع) فرصت را مناسب ديد تا در اجتماع مردم در نماز جمعه، خطبه ای در معرفی غدير و تبيين ابعاد گوناگون آن ايراد نمايد و مسلمانانی را كه عصر پيامبر خد (ص) را درك‌ نكرده بودند و غالباً از جريان غدير بی اطلاع بودند، و اگر هم سخنی شنيده بودند باز به عمق حادثه غدير پی نبرده بودند، با غدير خم آشنا كند. نخستین مجلسی كه در سی امين سالگرد غديرخم تشكيل شد، همراه باسخنرانی شخص اول جريان غدير بود، اميرالمؤمنين (ع) در آن مجلس ازغديرخم به عنوان عيد بزرگ مسلمانان ياد و بدين ترتيب سنّت حسنه عيدگرفتن روز غدير را پی ريزی کرد، و در حقيقت آغاز جشن های غدير كه در طول تاريخ شيعه از اعياد مهم به شمار آمد باهمان خطبه غديريه اميرالمؤمنين (ع) بود.

چرا مراسم غدیر نادیده گرفته شد؟

در اصل وقوع مراسم غدیر بین علمای شیعه و سنی هیچ تردیدی نیست،اما چه عواملی سبب شد تا پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، مردم، بخصوص انصار، بدون توجه به واقعه غدیر خم، در سقیفه جمع و برای پیامبر صلی الله علیه و آله جانشین تعیین کردند؟ طبق نظر کارشناسان مسایل تاریخی و مذهبی دلایل مختلفی وجود دارد که به مهم ترین آنها می توان اینگونه اشاره کرد: 1_وجود تعداد بسیاری تازه مسلمان:اگرچه تعداد مسلمانان در اواخر دوران رسالت به اوج خود رسیده بود، ولی بیش تر این تعداد را تازه مسلمانان تشکیل می دادند. البته کم نبودند کسانی که از ایمانی مستحکم و استوار برخوردار بودند، ولی بیشتر تازه مسلمانان، از ایمان عمیق و ریشه داری بهره مند نبودند،چون عده ای به خاطر منافعی که مسلمان شدن برایشان داشت، اسلام را پذیرفتند و عده ای دیگر، چون در اقلیّت قرار گرفته بودند، به ناچار اسلام اختیار کردند و بعضی دیگر نیز که تا آخرین حدّ ممکن، در برابر اسلام ایستادگی کرده بودند و دیگر توان مقابله با اسلام را نداشتند، شیوه دیگری را برگزیدند که از آن جمله، می توان از ابوسفیان و اطرافیانشان که جزو طُلقا در فتح مکه بودند، نام برد.2_ وجود منافقان در میان مسلمانان:یکی از بزرگ ترین مشکلات پیامبر صلی الله علیه و آله در طی سال های رسالتش، وجود منافقان در میان مسلمانان بود. این گروه که در ظاهر مسلمان بوده، ولی در باطن هیچ اعتقادی به اسلام نداشتند، در فرصت های مناسب، ضربه خویش را به اسلام وارد می ساختند و سبب گمراهی دیگران نیز می شدند.قرآن کریم، در سوره های متعددی، همچون بقره، آل عمران، نساء، مائده، انفال، عنکبوت، توبه، احزاب، فتح، حدید، حشر و منافقون به این مسئله پرداخته است و با شدیدترین عبارات از آنان سخن گفته است. در مجموع 37 مرتبه فقط از ریشه کلمه نفاق در قرآن استفاده شده است.3_کینه توزی بعضی نسبت به علی علیه السلام:یکی از خصلت های بارز عرب کینه توزی است. با توجه به سابقه علی علیه السلام در نگ های متعدد، و افرادی که در آن جنگ ها به دست علی علیه السلام کشته شده بودند، و در این زمان، اقوام همان افراد، جزو جمعیت عظیم مسلمانان بودند، بدیهی است که این افراد کینه ای دیرینه از علی علیه السلام در دل خود داشته باشند و هرگز راضی به جانشینی او نباشند.4_وجود تفکرات جاهلی مبنی بر جوان بودن علی علیه السلام:عده ای به خاطر طرز تفکر جاهلی، هرگز حاضر به اطاعت از یک جوان کم سن و سال نبودند و حتی صِرف امارت یک جوان را برای خود ننگ می دانستند. 5_مطیع صددرصدی پیامبر نبودند: در میان مسلمانان افرادی بودند که اطاعت آنان از پیامبر صلی الله علیه و آله مشروط بود؛ یعنی تا زمانی که اطاعت از پیامبر صلی الله علیه و آله ضرری برایشان نداشت، حرفی نداشتند، ولی اگر پیامبر صلی الله علیه و آله دستوری می داد که باب میل آنان نمی بود و یا آنان با عقل قاصر خود، قادر به درک آن نمی بودند، اقدام به مخالفت آشکار یا پنهان می کردند.

وقتی فیلسوف فرانسوی گلایه می کند؟

اگر پس از درگذشت پیامبر اکرم به سفارش‏های روز غدیر و موارد مکرر دیگری که پیامبر، علی علیه السلام را پیشوا معرفی فرموده بود عمل کرده بودند، اسلام جهان گیر و عدالت فراگیر می شد. شاید برای همین است که همه هوشمندان تاریخ بشر که به گونه‏ ای از این واقعه آگاهی یافته‏ اند، از انحرافی که پس از رحلت پیامبر پیش آمد، اظهار تأسف کرده‏ اند؛ از این جمله است ولتر، فیلسوف مشهور فرانسوی. وی تأسف خویش را چنین اظهار کرده است: «آخرین اراده محمد انجام نشد؛ او علی را به جای خود منصوب کرده بود…».


مراسم عید غدیر با حضور اهل سنت و مسیحیان!

امام صدر سلیقه خاصی داشت كه چگونه در مسائل حساس وارد شود و مشكلات را حل كند. مثلا مسأله شهادت سوم (اشهد ان علیا ولی الله) و حی‌ علی‌ خیر العمل در اذان از اختلافات شیعه و سنی است و هیچ‌ كس نتوانسته بود، این مسأله را حل كند. ایشان پس از تاسیس مجلس اعلا، می‌خواستند شهادت ثالثه و حی‌ علی‌ خیر العمل را در فضای عمومی وارد اذان كنند. نامه‌ای به مفتی حسن خالد می‌نویسند: «طایفه ما از بنده انتظاراتی دارند. لذا بهتر است به اذان زمان پیامبر(ص) بازگردیم و حی‌ علی‌ خیر العمل را در اذان بازگردانیم. حال می‌گویم كه شهادت ثالثه نباشد؛ اگر چه می‌دانید اگر این شهادت را حذف كنم، در میان طایفه خودم برایم خیلی گران تمام می‌شود. لكن این مسأله را می‌پذیرم، به شرط اینكه شما حی‌ علی‌ خیر‌ العمل را در اذان بگنجانید.» برخی به ایشان گفتند كه چرا این كار را كردید؟! ایشان گفتند: «من می‌دانم كه او اختیاراتی ندارد و فردا می‌گوید این مسأله در حوزه اختیارات من نیست و باید الازهر این مسأله را تایید كند. آن وقت ما می‌‌گویم كه پس یك وقت شما اذان خودتان را پخش كنید و یك موقع ما اذان خودمان (همراه با اشهد ثالثه و حی‌علی‌خیر‌العمل) را پخش می‌كنیم» در نهایت هم همان‌طور شد و رادیو لبنان تقسیم شد. … از سوی دیگر، نظراتش را طوری بیان می‌كرد كه میان اهل سنت و مسیحیان حساسیت نداشته باشد. به گونه‌ای رفتار كردند كه مراسم عیدغدیر برگزار می‌كردند و از سنی‌ها و مسیحی‌ها دعوت می‌كردند.

روزی که شیطان ناله می کند!

روایات مختلفی درباره عید غدیر نقل شده که هرکدام از آنها به نوعی اهمیت این روز بزرگ را نشان می دهد.حضرت امام رضا علیه السلام به نقل از جدّش امام صادق علیه السلام درباره این روز می فرماید: «روز غدیر خم، درآسمان مشهورتر از زمین است» یا امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش حضرت باقرالعلوم علیه السلام فرمودند: «شیطان چهار بار ناله نومیدی سر داد؛ روزی که مورد لعن خدا قرار گرفت، روزی که از آسمان به زمین هبوط کرد، روزی که پیامبر اسلام به پیامبری مبعوث شد، و روز عید غدیر خم».

غدیر در شعر فارسی از کسایی مروزی تا شهریار تبریزی

نه تنها شعرای بزرگ عرب ـ از حسان بن ثابت و کمیت اسدی و دعبل خزاعی گرفته تا سید حیدر حلّی و بولس السلامه و ازری کبیر، که شاعران حقجو و حقیقت گو هم از هر نژاد و زبان به اصالت این برکه با برکت و به زلالی این چشمه جوشان شهادت داده اند. در این میان شاعران پارسی گوی نیز به حقانیّت غدیر خم گواهی داده و گاه با سرودن چکامه های فاخر و بلند، و غدیریّه های غرّا و رسا، گوی سبقت از همگنان ربوده اند؛ چرا که ایرانیان مسلمان را از همان نخست به علی و آل پاکش گرایشی دیگر و برتر، ارادتی فزونتر و بهتر بود و شاعران بزرگ و بیدار هم که همیشه زبان گویای ملّت و مردم بوده اند مردمان مسلمان را به همین گرایش سفارش می کردند چنان که «معروفی بلخی» از سرآمد شعرای ایران رودکی سمرقندی چنین حکایت کرده است:از رودکی شنیدم استاد شاعران/ کاندر جهان به کس مگرو جز به فاطمی. در واقع با جرأت می توان گفت که در چهارده قرن گذشته شاعران پارسی گوی بیش از صد غدیریّه و غدیرواره از خود به یادگار گذاشته اند.

تهیه و تنظیم: محمود رضا درخشانی، سایت عقیق

پیامک تبریک عید غدیر


سلام اي دل ز ولايت علي شادي كن
احساس غرور و فخرو آزادي كن،
بادسته گلي پراز درود و صلوات
از روز غدير شاديش يادي كن


روزی كه علی ذكر لب مردم بود
یك فتنه خفته بین مردم گم بود
هر چند محرّم آید از راه ، ولی
آغاز محّرم از غدیر خُم بود

عید غدیر و عید ولایت
تابیده بر دل نور هدایت
شد نازل از ربّ آفاق و اَنجُم
آیه ی اَکمَلتُ لَکُم دینُکم

جشن ولایته/وقت هدایته/علی شده بر اُمّت رهبر
ذکر لب همه/نوای فاطمه/علی علی مولا یا حیدر
عید غدیر بر شما مبارک

على معناى دريا در كوير است.
نفوذش در عدالت بى نظير است.
من از هر كاروان اين را شنيدم.
مسيرعشق، قربان تا غديراست
عید غدیر بر شما مبارک

حال و روز دلامون زیبا شد
دل عاشقا همه شیدا شد
گوش کنید فرشته ها می خونن
بزنید کف که علی مولا شد
عید غدیر بر شما مبارک

وقتی خود کعبه در طواف سرای شماست
وقتی آب زمزم جرعه نوش لبای شماست
یعنی خاک سرشتمه خاک پات
یعنی آقـا بهشتـمه یه نگـات
عید غدیر بر شما مبارک

به نام نامیِ حیدر سُرورِ دل ازلیه
عید غدیر و امشب ذکر دلم یا علیه
عید غدیر مبارک

این دل عاشق شده دیونه مولاحیدر
نادعلی علی می خونه مولاحیدر

دوباره عالم مصفا شد غرق شادی قلب زهرا شد
دلامون دریا شد - توجهان غوغا شد - که علی مولاشد

آداب و اعمال روز عید غدیر


در تاریخ اسلام دو حادثه بسیار مهمّ و بزرگ اتفاق افتاده است که از یکی رسالت و از دیگری امامت به وجود آمده است. نخستین حادثه، نزول وحی بود که رسالت پیامبر گرامی اسلام(ص) را در برداشت و دومین حادثه نیز در هیجدهم ذیحجه سال دهم هجرت در مسیر بازگشت پیامبر گرامی اسلام از مراسم حجة الوداع اتفاق افتاد.

در این روز بزرگ، رسول گرامی اسلام(ص) به امر الهی در مسیر بازگشت از مراسم حج، در محلی به نام غدیر خم حضرت علی علیه السلام، را به عنوان وصی و جانشین بعد از خود به همگان معرفی نمودند. در حقیقت انتصاب حضرت علی(ع) به امامت در واقعه غدیر خم، ادامه رسالت مهم پیامبر گرامی اسلام بود. بنابراین روز غدیر و انتصاب امیرالمومنین(ع) به امامت به اندازه روز بعثت و رسالت نبی گرامی اسلام(ص) دارای اهمیت است.

نقل شده است که امام حسن علیه السلام روز عید غدیر در کوفه مهمانی بزرگی برپا می داشتند. امام علی علیه السلام با فرزندان و گروهی از پیروانش بعد از نماز برای شرکت در مجلس به منزل امام حسن علیه السلام می رفتند و پس از اتمام مهمانی امام حسن علیه السلام هدایایی به مردم اعطا می فرمود. این حرکت امام حسن علیه السلام موجب شد مردم به روز عید غدیر عادت کنند.

پس شایسته است که به پاس قدردانی از این نعمت عظیم الهی و عرض ادب به ساحت مقدس امیرالمؤمنین علی علیه السلام، عید سعید غدیر را در خانواده و اجتماع باشکوه فراوان برگزار کنیم و از برکات معنوی این روز عزیز بهره مند شویم. آنچه در این مختصر تقدیم می گردد آدابی است که بزرگان دین به منظور گرامی داشت این روز عزیز تعلیم فرموده اند:

اعمال و آداب روز عید غدیر

در بیان ائمه علیهم السلام برای این روز بزرگ اعمالی وارد شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود:

* تحکیم بیعت با ولایت
همان گونه که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بعداز نصب حضرت علی علیه السلام به امامت مسلمانان به جماعت آنها امر کرد که با او بیعت کنندوهر سال روز آن حماسه جاوید، تجدید آن بیعت سفارش شده است.

* تبریک گفتن

حضرت امام رضا علیه السلام، می فرماید: «روز عید غدیر خم روز تهنیت گویی است. بعضی از شما به بعض دیگر تهنیت بگوید و هرگاه مؤمنی با برادرش برخورد کرد بگوید: الحمدللّه الّذی جعلنا من المتمسّکین بولایة أمیرالمؤمنین و الائمة سلام الله علیهم»

* اظهار سرور و شادمانی
در وصف شیعه و شیعیان گفته شده است که به شادی ما ائمه شادهستند و به حزن ما محزون؛ و مسلّم است که عید غدیر شادی بخش ترین عید ائمه است و شادمانی شیعه در این روز فرض است.
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند: «حقا که روز غدیر روز عید فرح و سرور است». همچنین از امیر المومنین علی علیه السلام نیز نقل شده است که ایشان فرمودند: «در روز عید غدیر اظهار فرح و شادمانی کنید و برادران مسلمان خود را نیز شاد گردانید»

* مصافحه کردن
مصافحه یا دست دادن از آداب اسلامی است و در روز عید غدیر به آن تاکید بیشتری شده است. امام علی علیه السلام می فرمایند: «روز عید غدیر هنگامی که یکدیگر را ملاقات می کنید با هم مصافحه کنید»
ذکر مخصوصی نیز در این روز هنگام مصافحه سفارش شده است که عبارت است از؛ «الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام؛ سپاس خدای را که ما را از جمله درآویختگان به ولایت امیرالمؤمنین علی و ائمه علیهم السلام قرار داد»

* آراستن و پوشیدن لباس نو

از دیرباز عیدها و جشن ها با نظافت، غبارزدایی، پیراستن و آراستن همراه بوده است و شیعیان باید این روش ها را برای عید غدیر نیز رعایت کنند. چرا که حضرت امام رضا علیه السلام، می فرمایند: «روز غدیر، روز آراستن و زینت است. پس هر کس برای روز غدیر، زینت کند، خداوند هر خطای کوچک و بزرگ او را می آمرزد و فرشتگانی را به سوی او می فرستد، آنان نیکی های او را می نگارند و مراتبش را تا عید غدیر سال آینده بالا می برند. اگر او جان دهد، شهید مرده است و اگر زیست کند، خوشبخت زیسته است.»»
حضرت امام صادق علیه السلام نیز می فرمایند: «یکی از وظایف روز غدیر این است که مؤمن تمیزترین و گرانقدرترین جامه های خویش را بپوشد.»
پس چه زیبا خواهد بود که سردر منازل و اماکن عمومی تجارتی و اداری چراغانی شود تا شامل این پاداش بزرگ گردد.

* استفاده از بوی خوش
اسلام درباره به کارگیری بوی خوش و زدن عطر، بسیار سفارش کرده است. به خصوص در ایام عید سعید غدیر سفارش ویژه ای نسبت به این سنت خوب شده است. امام صادق علیه السلام، در پی وظایف مؤمن در روز غدیر فرمودند: «و مؤمن به اندازه توان و دست باز بودنش بوی خوش استعمال کند.»

* پیمان اخوت و برادری
از برنامه های اسلام ایجاد اخوت و برادری است و به همین منظور پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بین مسلمانان مهاجرین و انصار پیمان برادری بست و با پیمان اخوت علی علیه السلام را با خویش برادر نمود و در برخی از زیارات که خطاب به پیامبر صلّی الله علیه و آله می خوانیم: «السلام علیک و علی اخیک علی بن ابیطالب علیه السلام» اشاره به همین برادری است. پیمان برادری و عقد اخوت بستن از اعمال وارده در روز غدیر است و صیغه مخصوصی دارد که در مفاتیح الجنان آمده است.

* احسان و انفاق
احسان و انفاق از دستورات ویژه اسلامی است. اما در ایام بزرگی مثل عید غدیر بر آن تأکید بیشتری شده است. در سیره امام حسن علیه السلام است که ایشان روز عید غدیر مهمانی می داد و شخص امام علی علیه السلام نیز در آن مراسم شرکت می کردند.

*صله رحم

صله رحم از پسندیده ترین آداب اسلامی است و شرع مقدس اسلام بر این مطلب تأکید فراوان نموده است. اما در روز عید غدیر بر این نکته سفارش بیشتری شده است. امام صادق علیه السلام می فرماید: «از کارهایی که در روز عید غدیر مستحب است صله رحم است»

* دیدار با مؤمنان

زیارت برادران مؤمن از سنت های مهم اسلامی است؛ در روز عید غدیر، دید و بازدید به عنوان یکی از شعائر مذهبی و ولایی بیشتر مورد سفارش قرار گرفته و پاداش بیشتری دارد.
حضرت امام رضا، علیه السلام، می فرمایند: «هر کس که در روز غدیر به دیدار مؤمنی برود خداوند هفتاد نور در قبرش داخل کند و قبرش را بگستراند، و هر روز هفتاد هزار فرشته به زیارت قبرش آید و به او مژده بهشت دهد.»

* رفع حاجت مؤمنان
رفع حاجت مومنان از جمله اعمالی است که اسلام برای آن ارزش خاصی قائل شده است و ائمه آن را از چند طواف برتر می دانند. در روز غدیر این عمل فضیلت بیشتری دارد. امام علی علیه السلام فرمودند: «کسی که مؤمنان را در روز غدیر تکفل کند نزد خدای متعال من ضامنش هستم که از کافر شدن و پریشان شدن در امان باشد»

* غسل کردن
امام صادق، علیه السلام، فرمودند: «هنگامی که روز غدیر فرا برسد باید در فراز آن [هنگام ظهر] غسل کرد»

* تشکیل اجتماع در روز عید غدیر
به جهت یادآوری روزی که پیامبر صلّی الله علیه و آله به امر خداوند علی علیه السلام را به امامت امت اسلامی نصب کرد، همچنین در مراکز گوناگون گرد آییم و به یاد آن روز بزرگ و ثمراتش شادمان باشیم.
ائمه علیهم السلام سفارش کرده اند که به جهت یادآوری مقام محمد صلّی الله علیه و آله و خاندان او علیهم السلام اجتماعات تشکیل بشود؛ و خود نیز از این گونه اجتماعات برپا می داشتند.

* دعا، روزه و عبادت
روزه و دعا از اعمالی است که در همه اعیاد مورد سفارش و تأکید است خاصه در روز عید غدیر. حسن بن راشد گوید: از امام صادق علیه السلام درباره عید غدیر پرسیدم و حضرت فرمودند: «این عید از عید قربان و فطر برتر است. آن روز را روزه بگیرید و بر محمد و آلش زیاد صلوات بفرستید»
روزه عید غدیر از مستحباتی است که مکرر به آن سفارش شده است. امیرالمؤمنین علیه السلام، در خطبه ای که در روز عید غدیر ایراد کردند فرمودند: «روزه عید غدیر از مستحباتی است که خداوند بدان فراخوانده است.»
حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند: «بر شما لازم است که که در روز عید غدیر برای سپاسگزاری از خداوند و ستودن او، روزه بگیرید.»
شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: «چه کاری شایسته روز غدیر است و چه عملی در آن، استحباب دارد؟ حضرت پاسخ دادند: روزه
امام صادق علیه السلام، درباره پاداش روزه عید غدیر فرموده اند: «روزه داشتن در روز عید غدیر پاداشی معادل روزه گرفتن در همه عمر دنیا را دارد.»
و فرموده اند: «روزه داشتن روز عید غدیر خم، کفاره گناه شصت سال است.»

* افطاری دادن
از اعمالی که به انجام آن در روز عید غدیر سفارش شده است؛ افطاری دادن به روزه داران است. حضرت علی علیه السلام فرموده اند: «کسی که در شامگاه عید غدیر، به یک مؤمن افطاری بدهد، گویا یک میلیون نفر از پیامبران، شهیدان و صدیقان را افطاری داده است. حال چگونه است پاداش کسی که گروهی از مردان و زنان را افطاری دهد. و من ضامنم بر خدا که از کفر و فقر آسوده گردد و اگر در همان روز یا همان شب تا عید غدیر سال دیگر بمیرد، بر خداوند است پاداش او»

* اطعام
از سنت های مؤکد دیگر در روز عید غدیر پذیرایی از مؤمنان است. امام صادق علیه السلام، درباره یکی از وظایف عید غدیر فرموده اند: «و برادرانت را طعام ده.»

* ابراز برائت
روز غدیر روز بیزاری از کسانی است که با نپذیرفتن امامت حضرت علی علیه السلام، آشکارا با خدا و با پیامبر خدا مخالفت نمودند و بزرگترین جنایت و خیانت را به تاریخ بشریت کردند و در حقیقت این عدم پذیرش سرآغاز تمام بدبختی ها و بیچارگی ها بود. بنابراین روز غدیر، روز برائت از این همه ستمکاری و ستمکاران است.
در یکی از دعاهای روز غدیر آمده است: «و نبرأ ممّن یبرأ منه و نبغض من أبغضه؛ ما بیزاری می جوییم از آن کس که از علی علیه السلام بیزاری جوید و دشمن داریم آن کس که علی علیه السلام را دشمن دارد.»

* ذکر صلوات
حضرت رضا علیه السلام در وصف عید غدیر فرموده اند: «روز غدیر روز صلوات فرستادن فراوان بر محمد و آل محمد است.»

* نماز و نیایش
روز عید غدیر بهترین فرصت و موقعیت برای نیایش است؛ چرا که روز غدیر روز سپاس و ستایش به پیشگاه حضرت احدیت است. حضرت رضا علیه السلام می فرمایند: «روز غدیر روزی است که خداوند، بر توان کسی که او را نیایش کند، می افزاید.» و همچنین فرمودند: «روز غدیر روزی است که دعا در آن مستجاب می گردد.»
نماز عید غدیر دو رکعت است که باید در هر رکعت پس از حمد، ده مرتبه سوره توحید، ده مرتبه آیةالکرسی و ده مرتبه سوره قدر را خواند. وقت نماز نیم ساعت پیش از ظهر است و پاداش این نماز برابر است با صدهزار حج و صدها هزار عمره؛ همچنین کسی که این نماز را بخواند، هر چه از خداوند بخواهد برآورده شود.

* زیارت
زیارت یکی از سنن سازنده اسلامی است چه از نزدیک چه از دور. زیارت یک پیوند معنوی بسیار قوی بین شیعه و مقدسات اوست. از جمله آنها زیارت حضرت علی علیه السلام، از دور و نزدیک است.
امام رضا علیه السلام به پسر ابی نصر فرمودند: «هر جا که باشی در روز عید غدیر در بارگاه امیرالمؤمنین، علیه السلام، حاضر باش. بی تردید، خداوند، گناهان شصت ساله هر مرد و زن مؤمن را می آمرزد و چند برابر آنچه در ماه رمضان، شب قدر و شب عید فطر از آتش آزاد ساخته در آن روز آزاد می سازد.»

* خواندن دعای ندبه
طبق مدارک معتبر خواندن دعای ندبه در چهار عید مستحب است؛ جمعه، فطر، قربان و غدیر. توجه به فرازهای این دعا بخصوص آن قسمت که در رابطه با غدیر و خلافت حضرت علی علیه السلام، می باشد ضروری است.

* دلجویی و مهرورزی متقابل
حضرت رضا علیه السلام، روز غدیر را «یوم التودّد» خواندند؛ یعنی روز مهر ورزیدن. بنابراین در چنین روزی باید معتقدان به ولایت، غم را از دل دوستان حضرت علی علیه السلام به هر نحوی که مقدور باشد برطرف نمایند.

* ایجاد زمینه های شادمانی
عید غدیر یادآور بزرگترین و گرانقدرترین خاطره اسلام است خاطره استمرار رسالت پیامبر، صلّی اللَّه علیه وآله، با امامت علی، علیه السلام. در چنین روزی نه تنها خود باید دلشاد باشیم بلکه باید زمینه شادمانی دیگر برادران ایمانی راهم فراهم سازیم.
حضرت رضا علیه السلام می فرمایند: «[در روز غدیر] هر مرد و زن مؤمنی را شادمان سازید.»

* گشاده دستی نسبت به خانواده
یکی از دستورات اسلام ایجاد زمینه های لازم در جهت راحتی و آسایش خانواده است و به مناسبت عید غدیر تاکید بیشتری شده است. حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند: «[در روز غدیر] مرد باید برای خانواده خود گشایش بیشتری فراهم کند.»

* هدیه دادن
هدیه دادن و گرفتن با توجه به ضوابط شرعی کار پسندیده ای است و اثرات روانی خاصی مخصوصاً در کودکان و نوجوانان دارد و بهترین موقعیت هدیه دادن عید غدیر است.
حضرت رضا، علیه السلام، عید غدیر را روز هدیه و بخشش می نامد و می فرمایند: «[روز غدیر] روز بخشش و هدیه دادن است.»

منبع:yjc.ir

پبام شهید قدوسی به تمام طلاب

پیام شهید به تمام طلاب :

دوستان من ! اگر آمده اید که روحانی شده و به پست و مقام برسید و دنبال بزرگ شدن و به دست آوردن موقعیت و ثروت باشید ، بدانید که در دنیا و آخرت ضرر کرده اید . تا دیر نشده است باز گردید ، ولی اگر آمده اید که سرباز امام زمان ( عج ) و خادم اسلام بشوید خوش آمدید ، بدانید که خداوند شما را یاری خواهد کرد .

واقعه شهادت آیت الله قدوسی


شهید آیت‌الله قدوسی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی از مبارزین فعال به شمار می‌رفت. ایشان بعد از پیروزی انقلاب هم در صحنه اجرایی و مبارزاتی حضوری فعال داشت. چند ماه پس از وقوع انقلاب، دادگاه‌های کشور با بی‌نظمی و مشکلات زیادی درگیر بودند. پس از مدتی برای ختم غائله بی‌نظمی دادگاه‌ها، طی حکمی از سوی امام خمینی(ره) شهید قدوسی به سمت دادستانی کل کشور منصوب شد.

از اصلی‌ترین فعالیت‌های شهید پس از انتصاب به سمت دادستانی کل کشور، مبارزه با گروهک‌های مسلح منافقین و ضدانقلاب بود. او به همراه افرادی چون شهید آیت‌الله دکتر بهشتی و شهید لاجوردی توانست اقدامات موثری در سرکوبی جریانات ایجاد شده از سوی منافقین و ضدانقلاب انجام دهد. از جمله اقدامات شهید قدوسی در سرکوب منافقین و ضدانقلاب انتشار اطلاعیه‌ای در 19فروردین1360 بود. این اطلاعیه شامل ۱۰ماده‌ بود که با امضای شخص آیت‌الله قدوسی منتشر گردید. بر اساس مفاد این اطلاعیه، انتشار روزنامه بدون مجوز وزارت ارشاد، انجام متینگ‌های غیر قانونی و بدون مجوز وزارت کشور، مسلح بودن احزاب و گروه‌های مسلح غیر رسمی و… ممنوع اعلام شد. از مفاد دیگر این اطلاعیه تسلیم اسلحه‌های بدون مجوز در دست گروهک‌های ضد انقلاب و منافقین به دولت بود. بعد از این اطلاعیه، مقاومت سازمان منافقین در تحویل سلاح باعث شد به مرور نقاب از چهره آنان فرو افتد. سرانجام در ۱۴خرداد۱۳۶۰ پس از آخرین اخطار شهید قدوسی به منافقین مبنی بر تحویل سلاح‌ به دولت و ممانعت آن‌ها، اقدام نظامی برای خلع سلاح منافقین صورت گرفت. طی این اقدام گروهک منافقین تصمیم به جنگ مسلحانه گرفتند. پس از این جریان اقدامات شهید قدوسی برای شناسایی و دستگیری عوامل نفوذی منافقین در ارگان‌های دولتی باری دیگر خشم منافقین را برانگیخت.

سرانجام پس از رسیدگی شهید به پرونده جنازه‌سازی برای مسعود کشمیری در جریان انفجار دفتر نخست‌وزیری توسط منافقین و برخورد با محمد فخارزاده‌کرمانی، از اعضای نفوذی این گروهک، دستور انفجار دفتر دادستانی و به شهادت رساندن آیت‌الله قدوسی از سوی منافقین صادر شد. در این عملیات محمد فخارزاده با کار گذاشتن بمبی در سقف کاذب کتابخانه‌ای‌ که در زیر اتاق دادستانی واقع شده بود، در ۱۴شهریور۱۳۶۰ آیت‌الله قدوسی را به شهادت رساند. پیکر شهید آیت‌الله قدوسی پس از تشییع در صحن مطهر حرم حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) در قم به خاک سپرده شد.

بازخوانی واقعه شهادت شهید قدوسی از زبان فزرند ایشان محمدحسین قدوسی

دفتر کار پدرم در طبقه دوم ساختمان دادستانی قرار داشت و طبقه زیرین اتاق ایشان، کتابخانه‌ای با سقف کاذب بود. کارمندی به نام فخار که مسئول دبیرخانه دادستانی کل انقلاب و از نفوذی‌های سازمان منافقین بود، بمبی را در سقف کتابخانه، واقع در زیر اتاق پدرم کار گذاشت و ۱۵دقیقه قبل از انفجار، محل را ترک کرد. در ساعت هشت‌و‌چهل‌ دقیقه صبح روز‌ ۱۴شهریور۱۳۶۰، بمب منفجر شد. موج انفجار، پدرم را از طبقه دوم به حیاط پشت دادستانی پرتاب کرد. ایشان دچار ضربه‌ مغزی هم شد. آن زمان من در سپاه مشغول فعالیت بودم که شنیدم دفتر دادستانی منفجر شده است. سریعا راه افتادم و وقتی به آن‌جا رسیدم، فهمیدم ایشان را به بیمارستان ارتش در خیابان ولی عصر(عج) منتقل کرده‌اند. وقتی بالای سرش رسیدم، بی‌هوش بود. بعد هم ایشان را به بیمارستان شریعتی منتقل کردند و همان جا پدرم به شهادت رسید.

زندگینامه آیت الله قدوسی


12 مرداد سال 1306 زمانی که هنوز بیش از دو سال از روی کار آمدن رضا خان نگذشته بود ، در شهر کوچک نهاوند پسری در خانواده ای روحانی متولد شد . وی را که آخرین فرزند خانواده بود علی نامیدند .
پدرش یکی از روحانیون برجسته ، صاحب علم و اجتهاد و تقوا بود .
دوران خردسالی شهید تحت تعلیم پدری عالم و باتقوا و مادری متدین و پرهیزگار سپری شد .
در آن برهه زمانی ، درس خواندن در مدارس جدید که با تحول آموزش از شکل سنتی به سبک اروپایی همراه شده بود ، برای فرزند یک روحانی معروف کار ساده ای نبود زیرا خانواده های مذهبی ترجیح می دادند که فرزندانشان در همان مکتب خانه های قدیمی تعلیم ببینند تا از انحراف فکری و اخلاقی مصون بمانند . ولی شهید قدوسی با شکستن این سنت و روش ، وارد این مدارس شده و با پشتکار و زحمت بسیار توانست دروس ابتدایی را با موفقیت پشت سر گذارده و تا سال سوم دبیرستان پیشروی نماید .
او در این زمان دچار یک انقلاب فکری شده و تصمیم می گیرد که برای یادگیری دروس اسلامی به قم عزیمت نماید . لذا در سال 1321 وارد حوزه علمیه شده و مشغول فراگیری دروس اسلامی می شود . ابتدای ورودش به حوزه با سختی و غربت همراه بود . اما هیچ کدام باعث نشد که او از تحصیل علوم دینی و رشد علمی باز بماند .
در همان زمان جریان ضدیت حزب توده و جبهه ملی با روحانیت پیش آمد و او از کسانی بود که به مخالفت شدید با آنها پرداخت .
شهید آیت الله قدوسی بعد از سالها تتلمذ نزد استاد علامه مورد توجه ایشان واقع شده و استادش علامه طباطبایی او را به دامادی می پذیرد
پس از کودتای 28 مرداد به دروس خود در حوزه ادامه داد . درس خارج را نزد آیت الله بروجردی و امام خمینی ( ره ) و دروس فلسفه را نزد علامه طباطبایی فرا گرفته و از جمله شاگردان اصول فلسفه و روش رئالیسم ایشان بود . البته ناگفته نماند که اکثر شاگردان این دروس به شهادت رسیدند . بعد از سالها تلمذ نزد استاد علامه مورد توجه ایشان واقع شده و استادش او را به دامادی می پذیرد .
با پیش آمدن مسئله کاپیتولاسیون در 4 آبان 1343 و سخنرانی کوبنده امام خمینی ( ره ) در اعتراض به این مسئله که منجر به دستگیری ایشان در 13 آبان و تبعید به ترکیه گردید ، جامعه مدرسین با اعتراض شدید اقدام به انتشار اعلامیه ها و نشریات مخفی نمود
اما به علت شدت اختناق و فشار وارده از سوی رژیم استبداد ، شاگردان دلسوخته امام از جمله شهید قدوسی را بر آن داشت که کیفیت مبارزه را متناسب با وضع پراختناق تغییر دهند . این امر مقدمه تشکیل یک گروه سازمان یافته و مخفی از مدرسین و اساتید حوزه شد . این تشکیلات مخفی به بهانه بررسی و اصلاح امور حوزه برگزار میشد ولیکن به طراحی مبارزه با رژیم شاه می پرداخت . شهید قدوسی از موسسین این تشکل بود از دیگر فعالان این تشکیلات می توان به چهره هایی چون رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای ، آیت الله ربانی و آقای منتظری ( که وی متاسفانه بعدها انحراف پیدا کرد ) اشاره نمود .
در حدود سال 1344 این جمعیت توسط ساواک شناسایی و تمام روحانیونی که در آن بودند از جمله شهید قدوسی دستگیر و زندانی شدند .
یکی از فصول درخشان شهید قدوسی تاسیس مدرسه حقانی بود که با همیاری جمعی از اساتید ، همچون آیت الله جنتی ، آیت الله مصباح و شهید آیت الله دکتر بهشتی انجام گرفت . تاسیس این مدرسه نه تنها یک حرکت صرفا فرهنگی ، علمی و تربیتی نبود بلکه همان طور که بعدها معلوم شد یک حرکت سیاسی دقیق و حساب شده ای بود که بعد از قیام 15 خرداد و تبعید امام به وقوع پیوست .
شهید قدوسی بدون غرور و با تواضع به دنبال اساتید می رفت و گاهی برای راضی کردن یک استاد ، ده بار به وی رجوع میکرد . حرکت مدرسه حقانی باعث شد شماری از طلاب و فضلای عالم ، متقی و آگاه به زمان تربیت شده و سرمایه ای عظیم برای انقلاب اسلامی گردند .
ایشان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اعضای فعال کمیته استقبال بودند و به فرمان امام ( ره ) ماموریت پیدا کردند تا در دادگاه های انقلاب که در تهران تشکیل می گردید حضور بهم رسانده و متصدی مقام قضاوت گردند . پس از گذشت چند ماه از انقلاب دادگاه های انقلاب بی نظم و با مشکلات زیادی درگیر بود که این امر مسئولین را واداشت تا برای این وضعیت راه حلی بیابند . اولین قدم برای این مسئله قرار دادن مدیر دلسوز و مقتدر در راس دادگاه ها بود که طی حکمی از سوی امام ( ره ) شهید قدوسی به سمت دادستانی کل کشور منصوب شدند .
سرانجام این پارسای پرتلاش ، پس از سالها مجاهدت و تلاش شبانه روزی در شهریور ماه سال 1360 با انفجار بمبی که توسط منافقین در دادستانی انقلاب کار گذاشته بود به درجه رفیع شهادت نائل شدند و بار دیگر تاریخ ، برگ خونین دیگری از دفتر مبارزات تشیع و انقلاب را ورق زد و پس از شهادت برای تشییع به قم منتقل شده و در جوار حرم ملکوتی حضرت معصومه سلام اله علیها در دل آرمید .

انجام وظیفه :
شهید قدوسی بسیار مقید بودند که شاگردان خوب درس بخوانند و وقت را بیهوده تلف نکنند . اگر شاگردان با استعداد در درس و بحث خود کوتاهی می کردند به شدت توبیخ می شدند . برایشان مهم این بود که شاگرد وظیفه اش را خوب انجام دهد نه این که نمره خوب بگیرد . در دوره ای که بسیاری از متدینین خواندن زبان انگلیسی را کاری نادرست یا حتی حرام می دانستند چه بسا شهید قدوسی شاگردی را بعلت نخواندن درس انگلیسی از مدرسه بیرون میکرد .

اعمال روز عرفه



اعمال روز عرفه

روز عرفه، برای تقویت معرفت الهی و رابطه عمیق‌تر با حضرت حق و شناخت صفات جمال و جلال پروردگار، بسیار مناسب و مغتنم است. این روز، بویژه برای کسانی که در سرزمین پرخاطره و انسان ساز «عرفات» و در مناسک حج حضور داشته باشند، سعادت مضاعف خواهد بود.

روز نهم ماه ذی‌الحجه، روز عرفه است، مرحوم «علاّمه مجلسی» در این زمینه می‌گوید: روز عرفه از اعیاد بزرگ اسلامی است و کسی که بتواند این روز را در «عرفات» باشد، توفیق بزرگی دارد. این روز اعمال و دعاهای فراوانی دارد و بهترین عمل در این روز، دعا است.

آنان که در لباس سفید احرام، با قلبی مملو از عشق خداوند، دعای عرفه امام حسین(ع) را در سرزمین عرفات زمزمه می‌کنند، از این زلال معرفت ناب، بیش از دیگران سیراب می‌شوند.

امام باقر(ع) از امام زین العابدین(ع) روایت کرده است که آن حضرت در روز عرفه جمعی را مشاهده کرد که دست نیاز به سوی مردم دراز کرده و کمک می‌خواستند، حضرت فرمود: وای بر شما، آیا از غیر خدا در این روز حاجت می‌طلبید در حالی که در این روز امید می‌رود که فضل خداوند حتی شامل بچه‌هایی شود که در شکم مادرانند.

در روز عرفه، مخصوصا دعا برای مؤمنان و دوستان بسیار سفارش شده است. چه آنان که زنده‌اند و چه کسانی که از دنیا رفته‌اند.

از ابراهیم بن هاشم که از بزرگان شیعه است چنین نقل شده که: «عبد اللّه بن جندب» را در سرزمین عرفات دیدم که در روز عرفه، غرق در دعا و راز و نیاز بود. دست‌های خود را به سوی آسمان بلند کرده بود و اشک از چشمانش سرازیر بود و فراوان گریه می‌کرد. در پایان نزد او رفتم و گفتم: وقوف و عبادت هیچ کس را مثل تو ندیدم. گفت به خدا سوگند، فقط برای برادران مؤمن دعا کردم، زیرا از امام موسی کاظم(ع) شنیدم که فرمود: هر کس برای برادران مؤمن خود دعا کند، از عرش ندا می‌رسد که صدهزار برابر آن برای خود تو خواهد بود و من نخواستم از صد هزار برابر دعای فرشتگان که یقیناً مستجاب است، دست بردارم و برای خودم دعا کنم که نمی‌دانم مستجاب خواهد شد یا خیر.

برای روز عرفه چند عمل وارد شده است:

1- روزه گرفتن
؛ که پاداش فراوانی دارد. ولی اگر روزه در آن روز سبب ضعف و ناتوانی جهت دعا و انجام اعمال و عبادات روز عرفه شود ترک آن بهتر است. (البتّه روزه مربوط به کسانی است که در وطن هستند یا قصد اقامت 10 روز کرده‌اند).

2- غسل کردن قبل از غروب آفتاب.

3- زیارت امام حسین(ع)، که زیارت آن حضرت در روز عرفه طبق روایتی از امام صادق(ع) پاداش حج و عمره بسیار، و جهاد فراوان دارد.

در روایت دیگری از امام صادق(ع) نقل شده است که خداوند در روز عرفه، توجه خاصی به زائران قبر امام حسین(ع) دارد، حاجاتشان را برآورده می‌سازد و گناهانشان را می‌آمرزد.

در حدیث دیگری از سه امام بزرگوار، حضرت امام صادق و امام کاظم و امام رضا(علیهم السلام) آمده است که هر کس روز عرفه به زیارت امام حسین(ع) برود، خداوند او را با ایمان محکم همراه با اطمینان باز می‌گرداند.

به هر حال، همان گونه که «سید بن طاووس»، در «اقبال» گفته است: احادیث در فضیلت زیارت امام حسین(ع) در روز عرفه، متواتر است. به همین دلیل سیل مشتاقان در این روز به سوی مرقد آن حضرت سرازیر می‌شود.

4- پس از نماز عصر و قبل از آن که دعاهای روز عرفه را بخواند، دو رکعت نماز در زیر آسمان، بجا آورد و به گناهان و خطاهای خود اعتراف کند، که امام صادق(ع) فرمود: هر کس چنین کند، پاداش کسانی که در سرزمین عرفاتند، را خواهد داشت و گناهانش آمرزیده شود.

مرحوم «شیخ کفعمی» کیفیت نماز را این گونه آورده است: پس از آن که نماز ظهر و عصر را با رکوع و سجود نیکو، بجا آوردی، دو رکعت نماز بخوان، در رکعت اوّل بعد از سوره حمد، سوره «توحید» (قل هو اللّه احد) و در رکعت دوم، پس از سوره حمد، سوره «کافرون»، (قُل یا اَیهَا الْکافِرُون) را بخوان. بعد از آن نیز چهار رکعت نماز بگزار (هر دو رکعت به یک سلام) و در هر رکعت بعد از سوره حمد، پنجاه مرتبه سوره توحید را بخوان (که نماز امیرالمؤمنین نیز به همین صورت است) آنگاه این تسبیحات را که از رسول خدا نقل شده است و «سیدبن طاووس» آن را در «اقبال» آورده، بخوان:

سُبْحانَ مَنْ فِی السَّماءِ عَرْشُهُ، سُبْحانَ الَّذِی فِی الاَْرْضِ سَطْوَتُهُ،
منزّه است خدایی که در آسمان است عرش او، منزه است خدایی که در زمین است فرمان و حکمش

سُبْحانَ الَّذِی فِی الْبَحْرِ سَبیلُهُ، سُبْحانَ الَّذِی فِی النّارِ سُلْطانُهُ،
منزّه است خدایی که در دریا راه دارد منزّه است، خدایی که در آتش دوزخ سلطنتش موجود است

سُبْحانَ الَّذِی فِی الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ، سُبْحانَ الَّذِی فِی الْقُبُورِ قَضاؤُهُ،
منزّه است خدایی که در بهشت رحمت اوست، منزّه است خدایی که در گورها قضا و فرمانش جاری است

سُبْحانَ الَّذِی فِی الْهَواءِ اَمْرُهُ، سُبْحانَ الَّذِی رَفَعَ السَّماءَ،
منزّه است خدایی که در هوا امر اوست، منزّه است خدایی که آسمان را بالا برد

سُبْحانَ الَّذِی وَضَعَ الاَْرْضَ، سُبْحانَ مَنْ لا مَنْجا مِنْهُ إلاّ إِلَیْهِ.
منزّه است خدایی که زمین را گسترد، منزه است خدایی که ملجأ و پناهی از او نیست جز به سوی خودش.

آنگاه 100 مرتبه بگو:

سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَرُ.
منزّه است خدا و حمد از آن خداست و معبودی جز خدا نیست و خدا بزرگ تر از توصیف است.

و 100 مرتبه سوره «قُل هُوَ اللّهُ أحَد» را بخوان.

100 مرتبه آیة الکرسی.

100 مرتبه صلوات بر محمّد و آل محمّد.

10 مرتبه
لااِلهَ اِلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ،
معبودی جز خدا نیست یگانه ای که شریک ندارد پادشاهی خاصّ اوست و از آن اوست حمد

یحْیی وَ یمیتُ وَ یمیتُ وَ یحْیی، وَهُوَ حَیٌّ لا یمُوتُ، بِیدِهِ الْخَیرُ، وَهُوَ عَلی کُلِّ شَیْء قَدیرٌ.
زنده کند و بمیراند و بمیراند و زنده کند و اوست زنده ای که نمیرد هر چه خیر است به دست اوست و او بر همه چیز تواناست.

10 مرتبه

اَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیومُ وَ اَتُوبُ اِلَیهِ.
آمرزش خواهم از خدایی که معبود به حقی جز او نیست که زنده و پاینده است و به سویش توبه کنم.

10 مرتبه «یا اَللهُ»

10مرتبه «یا رَحْمنُ»

10 مرتبه «یا رَحیمُ»

10 مرتبه «یا بَدیعَ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ، یا ذَاالْجَلالِ وَ الاِْکْرامِ»

10 مرتبه «یا حَیُّ یا قَیومُ»

10 مرتبه «یا حَنّانُ یا مَنّانُ»

10 مرتبه «یا لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ»

10 مرتبه «آمینَ».

پس آنگاه بگو:
اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ یا مَنْ هُوَ اَقْرَبُ اِلَیَّ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ،
خدایا از تو خواهم ای کسی که او نزدیکتر است به من از رگ گردن

یا مَنْ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ، یا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الاَْعْلی وَ بِالاُْفُقِ الْمُبینِ،
ای که حائل شود میان انسان و دلش ای که او در دیدگاه اعلی است و در افق آشکاری است

یا مَنْ هُوَ الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی، یا مَنْ لَیسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ، وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ،
ای که او بخشاینده است و بر عرش استیلا دارد ای که نیست مانندش چیزی و او شنوا و بینا است

اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد.
از تو خواهم که درود فرستی بر محمّد و آل محمّد.

آنگاه حاجت خود را از خداوند طلب کن که برآورده خواهد شد، ان شاءاللّه.

(دعای کوتاه بالا دعای بسیار پرمحتوایی است که سزاوار است انسان هر زمان که حال دعا پیدا کند از آن بهره گیرد و همچنین در قنوت‌های نماز می‌توان از آن استفاده کرد. دعایی است که جمله‌های آن غالبا از آیات قرآن گرفته شده و صفات جمال و جلال خداوند در آن منعکس است).

مرحوم «کفعمی» در ادامه می‌افزاید: پس از آن این صلوات را بخوان

امام صادق(ع) فرمود: هر کس بخواهد محمد و آل محمد را با صلوات بر آنان مسرور و خشنود سازد، این صلوات را بخواند:

اَللّهُمَّ یا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطی، وَ یا خَیرَ مَنْ سُئِلَ، وَ یا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ،
خدایا ای بخشنده‌ترین عطابخشان و ای بهترین درخواست شدگان و ای مهربانترین کسی که از او مهربانی جویند،

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِهِ فِی الاَْوَّلینَ، وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِهِ فِی الاْخِرینَ،
خدایا درود فرست بر محمد و آلش در زمره پیشینیان و درود فرست بر محمد و آلش در زمره پسینیان،

وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِهِ فِی الْمَلاَِ الاَْعْلی، وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِهِ فِی الْمُرْسَلینَ،
و درود فرست بر محمد و آلش در ساکنین عالم بالا و درود فرست بر محمد و آلش در زمره مرسلین،

اَللّهُمَّ اَعْطِ مُحَمَّداً وَ آلَهُ الْوَسیلَةَ وَ الْفَضیلَةَ وَالشَّرَفَ وَ الرِّفْعَةَ وَ الدَّرَجَةَ الْکَبیرَةَ،
خدایا عطا کن به محمد و آلش مقام وسیله و فضیلت و شرف و رفعت و درجه بلند،

اَللّهُمَّ اِنّی آمَنْتُ بِمُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ اَرَهُ، فَلا تَحْرِمْنی فِی الْقِیمَةِ رُؤْیتَهُ، وَ ارْزُقْنی صُحْبَتَهُ،
خدایا من ایمان آوردم به محمد درود خدا بر او و خاندانش با این که او را ندیده‌ام پس در روز قیامت از دیدارش محرومم مفرما و مصاحبت و همنشینی او را روزیم فرما،

وَ تَوَفَّنی عَلی مِلَّتِهِ، وَ اسْقِنی مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِیاً سآئِغاً هَنیئاً، لا اَظْمَأُ بَعْدَهُ اَبَداً، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْء قَدیرٌ،
و بر کیش او بمیرانم و بنوشانم از حوض او (حوض کوثر) نوشاندنی سیراب و جانبخش و گوارا که پس از آن هرگز تشنه نشوم که براستی تو بر هر چیز توانایی،

اَللّهُمَّ اِنّی آمَنْتُ بِمُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ اَرَهُ،
خدایا من ایمان آورده‌ام به محمد درود خدا بر او و خاندانش باد و او را ندیده‌ام پس در بهشت رویش را به من نشان ده،

صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ مِنّی، تَحِیةً کَثیرَةً وَ سَلاماً.
خدایا برسان به محمّد صلی الله علیه و آله از جانب من تحیتی بسیار و سلامی.

آنگاه دعای «امّ داوود» را بخوان. سپس این تسبیحات را که پاداش فراوانی دارد، بخوان:

سُبْحانَ اللهِ قَبْلَ کُلِّ اَحَد، وَ سُبْحانَ اللهِ بَعْدَ کُلِّ اَحَد، وَ سُبْحانَ اللهِ مَعَ کُلِّ اَحَد،
منزه باد خدا پیش ازهر کس و منزه باد خدا پس از هرکس و منزه باد خدا با هر کس

وَ سُبْحانَ اللهِ یبْقی رَبُّنا و یفْنی کُلُّ أَحَد،
و منزه باد خدا که باقی ماند پروردگار ما و فانی شود هرکس

وَ سُبْحانَ اللهِ تَسْبیحاً یفْضُلُ تَسْبیحَ الْمُسَبِّحینَ فَضْلاً کَثیراً قَبْلَ کُلِّ اَحَد،
و منزه باد خدا تنزیهی که فزونی گیرد بر تسبیح تسبیح گویان فزونی بسیاری پیش از هر کس،

وَ سُبْحانَ اللهِ تَسْبیحاً یفْضُلُ تَسْبیحَ الْمُسَبِّحینَ فَضْلاً کَثیراً بَعْدَ کُلِّ اَحَد،
و منزه باد خدا تنزیهی که فزونی گیرد بر تسبیح تسبیح گویان فزونی بسیاری پس از هر کس،

وَ سُبْحانَ اللهِ تَسْبیحاً یفْضُلُ تَسْبیحَ الْمُسَبِّحینَ فَضْلاً کَثیراً مَعَ کُلِّ اَحَد،
و منزه باد خدا تنزیهی که فزونی گیرد بر تسبیح تسبیح گویان فزونی بسیار با هر کس،

وَ سُبْحانَ اللهِ تَسْبیحاً یفْضُلُ تَسْبیحَ الْمُسَبِّحینَ فَضْلاً کَثیراً لِرَبِّنَا الْباقی وَ یفْنی کُلُّ اَحَد،
و منزه باد خدا تنزیهی که فزونی گیرد بر تسبیح تسبیح گویان برتری بسیاری برای پروردگار ما که باقی ماند و جز او فانی شود هر کس

وَ سُبْحانَ اللهِ تَسْبیحاً لا یحْصی وَ لا یدْری وَ لا ینْسی،
و منزه باد خدا تنزیهی که به شماره در نیاید و دانسته نشود و فراموش نگردد

وَ لا یبْلی وَ لا یفْنی وَ لَیسَ لَهُ مُنْتَهی،
و کهنه نشود و فنا نپذیرد و انتهایی برایش نباشد

وَ سُبْحانَ اللهِ تَسْبیحاً یدُومُ بِدَوامِهِ،
و منزه باد خدا تنزیهی که دوام داشته باشد به دوام او

وَ یبْقی بِبَقآئِهِ فی سِنِی الْعالَمینَ، وَ شُهُورِ الدُّهُورِ، وَ اَیامِ الدُّنْیا وَ ساعاتِ اللَّیلِ وَ النَّهارِ،
و باقی ماند به بقای او در طول سال‌های این جهان و سایر جهانیان و ماه‌های این روزگار و هر روزگار و روزهای دنیا و ساعات شب و روز

وَ سُبْحانَ اللهِ اَبَدَ الاَْبَدِ، وَ مَعَ الاَْبَدِ مِمّا لا یحْصیهِ الْعَدَدُ،
و منزه باد خدا تا جاویدان است جاوید و و همراه با جاوید به میزانی که شماره‌اش نتوان کرد

وَ لایفْنیهِ الاَْمَدُ، وَ لا یقْطَعُهُ الاَْبَدُ، وَ تَبارَکَ اللهُ اَحْسَنُ الْخالِقینَ.

و زمان و مدت آن را به فنا نکشاند و قطعش نکند «هرگز» و بزرگ است خدا بهترین آفریدگان.

بار دیگر همین دعا را بخوان، ولی بجای سُبْحانَ اللّهِ قَبْلَ کلِّ أَحَد، بگو: وَ الْحَمْدُ لِلّه قَبْلَ کُلِّ اَحَد، و هر جا که کلمه سُبْحانَ اللّه دارد؛ به جای آن اَلْحَمدُ لِلّه بگو و دعا را تا آخر بخوان.

برای بار سوم از ابتدا شروع کن ولی این بار به جای سُبْحانَ اللّهِ، بگو: لا إِلهَ إلاّ اللّه. مثلاً بگو: لا إله إلاّ اللّه قَبْلَ کُلِّ أَحَد…

در مرتبه چهارم، دعا را از ابتدا شروع کن و تا آخر بخوان، ولی به جای سبحان اللّه بگو أللّه اکبر. مثلاً می‌گویی: أللّه أکبر قَبلَ کلِّ أحد…

سپس دعای أللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّأ وَ تَهَیأَ را بخوان (که در اعمال شب جمعه است).

آنگاه با نهایت خشوع و فروتنی، دعای چهل و هفتم «صحیفه سجّادیه» را بخوان که بسیار دعای گران قدر و ارزشمندی است.

پنجم:

دعای معروف عرفه است.

به هنگام غروب روز عرفه، دعای «عشرات» را بخوان. این دعا که خواندنش در هر صبح و شام مستحب است، آن را در پایان روز عرفه نیز بخوان. مرحوم «سید بن طاووس» در اعمال روز عرفه، این دعا را ذکر کرده است.

منبع : makarem.ir

روز عرفه همتای شب قدر



نهم ذیحجه مصادف با روز عرفه

مقاله حاضر نگاهى است اجمالى به ويژگى‌هاى روز عرفه و فلسفه پيدايش آن. در اين مقاله با استناد به آيات و روايات به اهميت اين روز نيز اشاراتى شده که باهم آن را مى‌خوانيم؛

قرآن کريم براى ارتباط بيشتر بندگان با مبدا هستى از شيوه‌هاى مختلفى بهره مى‌گيرد. از جمله اين شيوه‌ها تعيين زمان‌ها و مکان‌هاى خاصى براى نزديک شدن بيشتر به درگاه حضرت حق مى‌باشد. در سوره ابراهيم(ع) آيه 5 از زمان‌هاى ويژه عبادت خدا با عبارت “ايام‌الله” ياد مى‌کند؛ “ايام‌الله را به آنان يادآورى نما.” ايام‌الله تمام روزهايى است که داراى عظمتى در تاريخ زندگى بشر است. مقصود از ايام‌الله زمان‌هايى است که امر خدا و آيات وحدانيت و سلطنت او ظاهر شده و يا ظاهر مى‌شود. ممکن است ايام ظهور رحمت و نعمت الهى جز اين ايام بوده باشد.(1)

و نيز هر روز که يکى از فرمان‌هاى خدا در آن،چنان درخشيده که بقيه امور را تحت‌الشعاع خود قرار داده از ايام‌الله است هر روز که فصل تازه‌اى در زندگى انسان‌ها گشوده و درس عبرتى به آنها داده و ظهور و قيام پيامبرى در آن بوده و يا طاغوت و فرعون گردنکشى در آن به قعر دره نيستى فرستاده شده خلاصه هر روز که حق و عدالتى برپا شده و ظلم و بدعتى خاموش گشته، همه آنها از ايام‌الله است.

چنانکه در ادامه آيه مى‌فرمايد: در همه ايام‌الله آيات و نشانه‌هايى است براى هر انسان شکيبا و پراستقامت و شکرگزار(2.) روز عرفه نيز مى‌تواند روز پيروزى انسان بر طاغوت نفس و نقطه درخشانى درتاريخ زندگى هر فردى باشد. روز عرفه روز تحول درونى و انقلاب معنوى با آن همه مزايا و ويژگى‌هاى ارزشمند براى هر مسلمان بيدار و آگاه است.روز عرفه از مصاديق بارز “ايام‌الله” است که در آن روز زمينه‌ها و مقدمات بيشترى براى رهيابى انسان به سوى کمال و سعادت وجود دارد. آمرزش گناهان، قبولى طاعات، آشنايى بيشتر با معارف اسلامي، تفکر و تامل در گذشته و آينده، برآورده شدن حاجات و توجه ويژه خداوند متعال به بندگان از جمله آنهاست.

آنچه از روايات و دعاهاى اهل‌بيت(ع) در اين روز به دست مى‌آيد نشانگر آن است که پروردگار هستى اين روز را براى مناجات خود انتخاب کرده و نعمت‌هاى مادى و معنوى خود را در يوم‌الله عرفه بر بندگانش ارزانى داشته است. امام صادق(ع) در يکى از روايات مى‌فرمايد: هرکس در اين روز قبل از رفتن به مراسم دعاى عرفه در زير آسمان دو رکعت نماز بخواند و در پيشگاه خداوند متعال به تمامى گناهان و خطاهاى خود اعتراف نموده و حقيقتا از درگاه پروردگارش پوزش ‌طلبد، خداوند متعال آنچه را که براى اهل عرفات مقدر نموده به او نيز عطا مى‌کند و تمام گناهان وى را مى‌آمرزد.(3)

از عرفه تا عرفات

در روز عرفه اولين حرکت حاجيان در سرزمين وحى بعد از احرام با توقف در صحراى عرفات آغاز مى‌شود.

آنان وظيفه دارند که از اذان ظهر روز نهم ماه ذى‌الحجه تا وقت نماز مغرب در آن بيابان توقف کرده و به ذکر و دعا و تفکر و نيايش بپردازند.

عرفات به مساحت 18 کيلومترمربع در شرق مکه و در ميان راه طائف و مکه قرار دارد. اين بيابان به وسيله کوه‌هايى که به شکل نيم‌دايره در اطرافش قرار دارد مشخص شده است.(4)

خداوند متعال در اين مورد مى‌فرمايد: “هرگاه مى‌خواهيد از بيابان عرفات کوچ کنيد خداوند را در مشعرالحرام ياد کنيد، او را به ياد آريد همان طور که شما را هدايت کرد گرچه شما قبل از آن از گمراهان بوديد.”(بقره / 198)

درباره نامگذارى اين صحرا به عرفات نکاتى گفته شده که برخى عبارتند از: آدم و حوا همديگر را در اين ناحيه شناختند، اعمال حج به آدم يا ابراهيم(ع) در صحراى عرفه شناسانده شد و حاجيان همديگر را در اين ناحيه بيشتر مى‌شناسند.

ابن‌عباس در مورد نامگذارى روز عرفه مى‌گويد: وقتى حضرت ابراهيم(ع) در خواب ديد که پسرش اسماعيل را در راه خدا قربانى مى‌کند تمام آن روز در انديشه بود که آيا اين خواب از جانب خداست يا نه؟

تا اينکه دوباره در شب دوم خواب را ديد چون صبح شد مطمئن گرديد که اين دستور از سوى خداست و آن روز عرفه بود.

روز عرفه یکی از روزهای مهم برای مسلمانان و از جمله شیعیان است

نيايش در عرفه
از ويژگى‌هاى روز عرفه دعا و نيايش به درگاه ربوبى است. پيشوايان معصوم(ع) با استفاده از موقعيت معنوى روز عرفه، مردم را به راز و نياز و تقويت پيوند با سرچشمه کمالات ترغيب و تشويق مى‌کردند چرا که اساس شخصيت حقيقى انسان و ارزش او به اندازه ارتباطش با خداوند متعال تعيين مى‌شود. قرآن مى‌فرمايد: “اى پيامبر بگو، پروردگارم براى شما ارزشى قائل نيست اگر دعاى شما نباشد.”(فرقان / 77)

امام حسين(ع) با استفاده از فضاى معنوى روز عرفه در صحراى عرفات و در دامنه کوه جبل‌الرحمه مناجات زيباى خود را زمزمه کرده و آواى ملکوتى‌اش نه تنها در ميان حاجيان خانه خدا در صحراى عرفات طنين‌انداز بود بلکه آن نيايش‌هاى عاشقانه در طول تاريخ، دل‌هاى مشتاق را تحت تاثير قرار داده است. آن حضرت در فرازى از دعا مى‌فرمايد: پروردگارا، تفکر من در آثار و نشانه‌هاى تو موجب دورى ديدار مى‌گردد پس مرا به خدمتى وادار که با تو پيوندم دهد، چگونه بر وجود تو به چيزى استدلال شود که در وجودش به تو نياز دارد؟

آيا غير تو را ظهورى است که براى تو نيست و غير تو آن قدر آشکار است تا تو را آشکارتر کند؟ معبودا! کى بوده‌اى که نيازمند دليلى باشى تا برتو دلالت کند و کى دور بوده‌اى تا آزار ما را به تو بر ساند؟!

کى رفته‌اى زدل که تمنا کنم ترا
کى گشته‌اى نهفته که پيدا کنم ترا
با صدهزار جلوه برون آمدى که من
با صد هزار ديده تماشا کنم ترا
غايب نگشته‌اى که شوم طالب حضور
پنهان نبوده‌اى که هويدا کنم ترا

روز عرفه فرصتى استثنايى در هر سال است که بايد از لحظات آن در تقويت رابطه با خداوند استفاده نمود.

روز رحمت و مغفرت
امام چهارم(ع) در روز عرفه، مردى را مشاهده کرد که تکدى مى‌کند و درخواست خود را با مردم در ميان مى‌گذارد. حضرت به او فرمود: واى بر تو! در چنين روزى از غير خدا طلب حاجت مى‌کني؟ روز عرفه چنان عظمت دارد که اميد است حتى جنين‌هاى در شکم مادر از برکت آن به سعادت برسند.(5)

دعاى 47 صحيفه سجاديه بعد از شکر و سپاس به پيشگاه بارى تعالى و درود و سلام بر پيامبر و آل او به ضرورت وجود رهبر پرداخته و در مورد عظمت اين روز مقدس، عرضه مى‌دارد؛ “پروردگارا!! امروز، روز عرفه است، روزى که به آن شرافت، کرامت و عظمت بخشيد‌ه‌اى و در آن روز، رحمت خودت را بر اهل عالم منتشر ساخته‌اى و با عفو و گذشت خود در اين روز بر بندگان منت نهاده‌اى و عطيه و بخشش خود را در اين روز نيکو گردانيده‌اى و به خاطر روز عرفه بر بندگانت تفضيل و لطف فرموده‌اي!”

انس با خدا، اعتماد به نفس، ايجاد تعادل و آرامش، افزايش قدرت تحمل در مقابل مشکلات، رهايى از وابستگى‌هاى مادى و دنيوي، پايين‌آمدن از مرکب غرور و خودخواهي، مشخص شدن ارزش انسان و آموزشهاى اخلاقى و اجتماعى از دستاوردهاى ارزشمند دعاها بويژه مناجات‌هاى روز عرفه مى‌باشد.

روز عرفه چنان اهميت دارد که با شب قدر برابرى مى‌کند. امام صادق(ع) فرمود: اگر شخصى گناهکار نتواند در شب‌هاى با برکت ماه رمضان بويژه شب‌هاى قدر، خود را معرض نسيم رحمت الهى قرار دهد و آمرزيده شود، او تا سال آينده بخشوده نمى‌شود مگر اينکه عرفه را درک کند و از امتيازات آن روز بهره‌ گيرد.(6)

اساسا برخى از گناهان جز در روز عرفه و در منطقه عرفات در جاى ديگر قابل بخشش نيست؟
در روز عرفه شناخت حقيقى خداوند‌متعال بيشتر امکان‌پذير است چرا که آن روز معرفت و آگاهى در فضاى به وجود آمده بويژه آنکه در آستانه عيدقربان و تقرب‌ الى‌الله است بهتر انجام مى‌شود.
رسول خدا(ص) فرمود: در روز عرفه خداوند متعال به بندگان عارفى که در پيشگاه الهى صف کشيده و نداى عاشقانه و عارفانه‌شان صحراى عرفات را پر کرده است مباهات مى‌کند و به فرشتگانش مى‌فرمايد: اى ملائکه من! به بندگانم بنگريد که از راه‌هاى دور و نزديک، مشکلات بسيارى را متحمل شده و به اينجا آمده‌اند. شما را گواه مى‌گيرم که من خواسته‌ آنان را برآوردم و گناهکارانشان را به خاطر نيکوکارانشان بخشيدم.(7)

بهترين عمل در روز عرفه
بهترين عملى که مى‌توان در روز عرفه انجام داد و به بهر‌ه‌هاى فراوان معنوى دست يافت، حضور در کنار مرقد مطهر حضرت امام حسين(ع) است. “بشير دهان” روزى به حضور حضرت صادق(ع) آمده و عرضه داشت: مولاى من! من گاهى نمى توانم در روز عرفه در عرفات حضور يابم، به اين جهت تلاش مى‌کنم تا خود را در روز عرفه به کربلا برسانم و امام حسين را زيارت کنم. پيشواى ششم فرمود: آفرين بر تو اى بشير! اگر شخصى در روز عرفه با شناخت و معرفت کامل به مقام امام حسين(ع) به زيارت کربلا برود پاداش هزار حج و هزار عمره قبول شده و هزار غزوه که در کنار پيامبر يا امام عادل به جهاد پرداخته باشد برايش منظور مى‌شود. وقتى بشير از اين همه ثواب تعجب کرد امام صادق(ع) فرمود: اى بشير‌! مطمئن باش هرگاه يکى از اهل ايمان در روز عرفه به کنار قبر امام حسين بيايد و با آب فرات غسل کند و آنگاه که به زيارت حضرت سيدالشهدا(ع) بپردازد به تعداد هر قدمى که به سوى حرم امام حسين بر مى‌دارد برايش ثواب يک حج کامل مى‌نويسند.(8)
منابع:
1- الميزان، ج 12، ص 18
2- تفسير نمونه، 10/270
3- اقبال الاعمال، ج 2، ص 67
4- آثار اسلامى مکه و مدينه، ص 130
5- من‌لايخصره الفقيه، ج 2،‌ ص 211
6- کافي، ج 2، ص 66
7- مجمع‌البيان، ج 7، ص 129
8- کامل‌الزيارات، ص 316

rasekhoon.net

درباره روز عرفه و پیامبران الهی در عرفات


روز عرفه از اعیاد عظیم است اگر چه به اسم عید نامیده نشده و روزی است كه حق تعالی بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود فراخوانده و سفره های جود و احسان خود را برای ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر و رانده تر، و در خشمناك ترین اوقات خواهد بود، و روایت شده كه حضرت امام زین العابدین علیه السلام در روز عرفه صدای سائلی را كه از مردم كمك می نمود شنید، و به او فرمود: وای بر تو آیا از غیر خدا سوال می كنی در این روز و حال آن كه امید می رود در این روز برای بچه های در شكم كه فضل خدا شامل آنها شود و سعید گردند …

پس در این روز در زیر آسمان روند و اعتراف و اقرار كنند نزد حق تعالی به گناهان خود تا سعادتمند گردند به ثواب عرفات و گناهانشان آمرزیده گردد و مشغول گردند به اعمال و ادعیه عرفه كه از حجج طاهره علیهم السلام روایت شده است؛ برای اطلاع بیشتر به كتاب مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی اعمال روز عرفه مراجعه نمایید.

عرفات نام جایگاهی است كه حاجیان در روز عرفه (نهم ذی الحجه) در آنجا توقف می كنند و به دعا و نیایش میپردازند و پس از برگزاری نماز ظهر و عصر به مكه مكرمه باز میگردند و وجه تسمیه آنرا چنین گفته اند كه جبرائیل علیه السلام هنگامی كه مناسك را به ابراهیم می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد.

و نیز گفته اند سبب آن این است كه مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف میكنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند كه برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا كه یكی از معانی «عرف» صبر و شكیبایی و تحمل است.

حضرت آدم (ع) در عرفات :
فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه كَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه’ هو التَّوابُ الرّحیمْ

آدم از پروردگارش كلماتی دریافت داشت و با آن بسوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه پذیر مهربان است.

طبق روایت امام صادق(ع)، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار كوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید:

ـ چرا گریه می كنی ای آدم ؟

ـ چگونه می توانم گریه نكنم در حالیكه خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است.

ـ ای آدم به درگاه خدا توبه كن و بسوی او بازگرد.

ـ چگونه توبه كنم؟

جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل بهنگام خروج از مكه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیك گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع كرد و به دستور جبرئیل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و كلماتی را كه از پروردگار دریافت كرده بود به وی تعلیم داد، این كلمات عبارت بودند از:

خداوندا با ستایشت تو را تسبیح می گویم سُبحانَكَ اللهُمَ وَ بِحمدِك

جز تو خدایی نیست لا الهَ الاّ اَنْتْ

كار بد كردم و بخود ظلم نمودم عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی

به گناه خود اعتراف می كنم وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی اِغْفرلی

تو مرا ببخش كه تو بخشنده مهربانی اِنَّكَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحیمْ

آدم (ع) تا بهنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشك می ریخت، وقتیكه آفتاب غروب كرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نیز با كلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت……

حضرت ابراهیم (ع) در عرفات
در صحرای عرفات، جبرئیل، پیك وحی الهی، مناسك حج را به حضرت ابراهیم (ع) نیز آموخت و حضرت ابراهیم (ع) در برابر او می فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).

پیامبر اسلام (ص) در عرفات
و نیز دامنه كوه عرفات در زمان صدر اسلام كلاس صحرایی پیامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر (ص) نازل شد و پیغمبر این سوره را كه از جامع ترین سوره های قرآن است و دارای میثاق و پیمانهای متعدد با ملل یهود، مسیحی و مسلمان و علمای آنها می باشد، و قوانین و احكام كلی اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود.

و طبق مشهور میان محدثان پیامبر (ص) در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماعی عظیم و با شكوه حجاج بیان داشت:

…… ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نكنم. شما به زودی بسوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیك و بد شما رسیدگی میشود. من به شما توصیه می كنم هركس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اكیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می كنم كه به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانت های الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی برشما حلال شده اند.

هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیری از اموال مسلمانان بر مسلمان دیگری حلال نیست مگر این که به طیب خاطر به دست آورده باشد.

خواندن دعای عرفه امام حسین (ع) بسیار نیكو و عالی است. لكن مناجات با خدا تنها به خواندن دعای عرفه نیست. خیلی خوب است كه انسان از معصوم یاد بگیرد كه چگونه با خدا سخن بگوید، و بلكه به همان بیان مناجات كند؛ ولی هنگامی كه نمی شود، كافی است كه در مسیر رفت و برگشت دانشگاه زیر لب با خدا حرف بزنید؛ خیلی صمیمی و ساده. در دل به یاد او باشید و واقعاً از او استغفار كنید و با خود عهد تازه‌ای ببندید و با این كار عرفه را به خوب درك نموده اید.

منبع:mazhabe.alvandblog.com

شهادت امام محمد باقر(ع)


سالروز شهادت امام محمد باقر ( علیه السلام )
هفتم ماه ذی الحجه مصادف است با سالروز شهادت پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت حضرت امام محمد باقر (( علیه السلام )) ، شهادت این بزرگوار را به تمامی ارادتمندان خاندان اهل بیت عصمت و طهارت تسلیت می گوییم .

امام باقر علیه السلام :
«إِنَّما یُداقُّ اللّهُ الْعِبادَ فِى الْحِسابِ یَوْمَ الْقِیمَةِ عَلى قَدْرِ ما آتاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِى الدُّنْیا.»:
خداوند در روز قیامت در حساب بندگانش، به اندازه عقلى که در دنیا به آنها داده است، دقّت و باریک بینى مى کند.

خلاصه ای از زندگی پر برکت حضرت امام محمد باقر ( ع )
نام مبارک امام پنجم محمد بود . لقب آن حضرت باقر يا باقرالعلوم است ،بدين جهت که : دريای دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت . القاب ديگری مانند شاکر و صابر و هادی نيز برای آن حضرت ذکر کرده اند که هريک باز گوينده صفتی از صفات آن امام بزرگوار بوده است .
کنيه امام ” ابوجعفر ” بود . مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبی ( ع ) است . بنابراين نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن ( ع ) و از سوی پدر به امام حسين ( ع ) می رسيد . پدرش حضرت سيدالساجدين ، امام زين العابدين ، علی بن الحسين ( ع ) است .

تولد حضرت باقر ( ع ) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57هجری در مدينه اتفاق افتاد . در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سيد الشهداء کودکی بود که به چهارمين بهار زندگيش نزديک می شد .

دوران امامت امام محمد باقر ( ع ) از سال 95هجری که سال درگذشت امام زين العابدين ( ع ) است آغاز شد و تا سال 114ه . يعنی مدت 19سال و چند ماه ادامه داشته است .
در دوره امامت امام محمد باقر ( ع ) و فرزندش امام جعفر صادق ( ع ) مسائلی مانند انقراض امويان و بر سر کار آمدن عباسيان و پيدا شدن مشاجرات سياسی و ظهور سرداران و مدعيانی مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانی و ديگران مطرح است ، ترجمه کتابهای فلسفی و مجادلات کلامی در اين دوره پيش می آيد ، و عده ای از مشايخ صوفيه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پيدا می شوند . قاضيها و متکلمانی به دلخواه مقامات رسمی و صاحب قدرتان پديد می آيند و فقه و قضاء و عقايد و کلام و اخلاق را - بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسير می نمايد ، و تعليمات قرآنی - به ويژه مسأله امامت و ولايت را ، که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا ، افکار بسياری از حق طلبان را به حقانيت آل علی ( ع ) متوجه کرده بود ، و پرده از چهره زشت ستمکاران اموی و دين به دنيا فروشان برگرفته بود ، به انحراف می کشاندند و احاديث نبوی را در بوته فراموشی قرار می دادند . برخی نيز احاديثی به نفع دستگاه حاکم جعل کرده و يا مشغول جعل بودند و يا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون می نمودند .

اينها عواملی بود بسيار خطرناک که بايد حافظان و نگهبانان دين در برابر آنها بايستند . بدين جهت امام محمد باقر ( ع ) و پس از وی امام جعفر صادق ( ع ) از موقعيت مساعد روزگار سياسی ، برای نشر تعليمات اصيل اسلامی و معارف حقه بهره جستند ، و دانشگاه تشيع و علوم اسلامی را پايه ريزی نمودند.
زيرا اين امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقيقی تعليمات پيامبر ( ص ) و ناموس و قانون عدالت بودند ، و می بايست به تربيت شاگردانی عالم و عامل و يارانی شايسته و فداکار دست يازند ، و فقه آل محمد ( ص ) را جمع و تدوين و تدريس کنند . به همين جهت محضر امام باقر ( ع ) مرکز علماء و دانشمندان و راويان حديث و خطيبان و شاعران بنام بود . در مکتب تربيتی امام باقر ( ع ) علم و فضيلت به مردم آموخته می شد .
امام باقر ( ع ) دارای خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامی بود . سيرت و صورتش ستوده بود . پيوسته لباس تميز و نو می پوشيد . در کمال وقار و شکوه حرکت می فرمود .

از آن حضرت می پرسيدند : جدت لباس کهنه و کم ارزش می پوشيد ، تو چرا لباس فاخر بر تن می کنی ؟ پاسخ می داد : مقتضای تقوای جدم و فرمانداری آن روز ، که محرومان و فقرا و تهيدستان زياد بودند ، چنان بود . من اگر آن لباس بپوشم در اين انقلاب افکار ، نمی توانم تعظيم شعائر دين کنم .

امام پنجم ( ع ) بسيار گشاده رو و با مؤمنان و دوستان خوش برخورد بود .
با همه اصحاب مصافحه می کرد و ديگران را نيز بدين کار تشويق می فرمود . در ضمن سخنانش می فرمود : مصافحه کردن کدورتهای درونی را از بين می برد و گناهان دو طرف - همچون برگ درختان در فصل خزان - می ريزد . امام باقر ( ع ) در صدقات و بخشش و آداب اسلامی مانند دستگيری از نيازمندان و تشييع جنازه مؤمنين و عيادت از بيماران و رعايت ادب و آداب و سنن دينی ، کمال مواظبت را داشت .

می خواست سنتهای جدش رسول الله ( ص ) را عملا در بين مردم زنده کند و مکارم اخلاقی را به مردم تعليم نمايد . در روزهای گرم برای رسيدگی به مزارع و نخلستانها بيرون می رفت ، و با کارگران و کشاورزان بيل می زد و زمين را برای کشت آماده می ساخت . آنچه از محصول کشاورزی - که با عرق جبين و کد يمين - به دست می آورد در راه خدا انفاق می فرمود .

بامداد که برای ادای نماز به مسجد جدش رسول الله ( ص ) می رفت ، پس از گزاردن فريضه ، مردم گرداگردش جمع می شدند و از انوار دانش و فضيلت او بهره مند می گشتند .
مدت بيست سال معاويه در شام و کارگزارانش در مرزهای ديگر اسلامی در واژگون جلوه دادن حقايق اسلامی - با زور و زر و تزوير و اجير کردن عالمان خود فروخته - کوشش بسيار کردند .

ناچار حضرت سجاد ( ع ) و فرزند ارجمندش امام محمد باقر ( ع ) پس از واقعه جانگداز کربلا و ستمهای بی سابقه آل ابوسفيان ، که مردم به حقانيت اهل بيت عصمت ( ع ) توجه کردند ، در اصلاح عقايد مردم به ويژه در مسأله امامت و رهبری ، که تنها شايسته امام معصوم است ، سعی بليغ کردند و معارف حقه اسلامی را - در جهات مختلف - به مردم تعليم دادند تا کار نشر فقه و احکام اسلام به جايی رسيد که فرزند گرامی آن امام ، حضرت امام جعفر صادق ( ع ) دانشگاهی با چهار هزار شاگرد پايه گذاری نمود ، و احاديث و تعليمات اسلامی را در اکناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد . امام سجاد ( ع ) با زبان دعا و مناجات و يادآوری از مظالم اموی و امر به معروف و نهی از منکر و امام باقر ( ع ) با تشکيل حلقه های درس ، زمينه اين امر مهم را فراهم نمود و مسائل لازم دينی را برای مردم روشن فرمود . رسول اکرم اسلام ( ص ) در پرتو چشم واقع بين و با روشن بينی وحی الهی وظايفی را که فرزندان و اهل بيت گرامی اش در آينده انجام خواهند داد و نقشی را که در شناخت و شناساندن معارف حقه به عهده خواهند داشت ، ضمن احاديثی که از آن حضرت روايت شده ، تعيين فرموده است .

چنان که در اين حديث آمده است :
روزی جابر بن عبدالله انصاری که در آخر عمر دو چشم جهان بينش تاريک شده بود به محضر حضرت سجاد ( ع ) شرفياب شد . صدای کودکی را شنيد ، پرسيد کيستی ؟ گفت من محمد بن علی بن الحسينم ، جابر گفت : نزديک بيا ، سپس دست او را گرفت و بوسيد و عرض کرد : روزی خدمت جدت رسول خدا ( ص ) بودم . فرمود : شايد زنده بمانی و محمد بن علی بن الحسين که يکی از اولاد من است ملاقات کنی . سلام من را به او برسان و بگو : خدا به تو نور حکمت دهد . علم و دين را نشر بده . امام پنجم هم به امر جدش قيام کرد و در تمام مدت عمر به نشر علم و معارف دينی و تعليم حقايق قرآنی و احاديث نبوی ( ص ) پرداخت .

نام نامی آن حضرت با دهها و صدها حديث و روايت و کلمات قصار و اندرزهايی همراه است ، که به ويژه در 19سال امامت برای ارشاد مستعدان و دانش اندوزان و شاگردان شايسته خود بيان فرموده است . بنا به رواياتی که نقل شده است ، در هيچ مکتب و محضری دانشمندان خاضعتر و خاشعتر از محضر محمد بن علی ( ع ) نبوده اند .

در زمان اميرالمؤمنين علی ( ع ) گوئيا ، مقام علم و ارزش دانش هنوز - چنان که بايد - بر مردم روشن نبود ، گويا مسلمانان هنوز قدم از تنگنای حيات مادی بيرون ننهاده و از زلال دانش علوی جامی ننوشيده بودند ، و در کنار دريای بيکران وجود علی ( ع ) تشنه لب بودند و جز عده ای معدود قدر چونان گوهری را نمی دانستند . بی جهت نبود که مولای متقيان بارها می فرمود : سلونی قبل از تفقدونی “پيش از آنکه من را از دست بدهيد از من بپرسيد . ” و بارها می گفت : من به راههای آسمان از راههای زمين آشناترم .

ولی کو آن گوهرشناسی که قدر گوهر وجود علی را بداند ؟ اما به تدريج ، به ويژه در زمان امام محمد باقر ( ع ) مردم کم کم لذت علوم اهل بيت و معارف اسلامی را درک می کردند ، و مانند تشنه لبی که سالها از لذات آب گوارا محروم مانده و يا قدر آن را ندانسته باشد ، زلال گوارای دانش امام باقر ( ع ) را دريافتند و تسليم مقام علمی امام ( ع ) شدند ، و به قول يکی از مورخان : ” مسلمانان در اين هنگام از ميدان جنگ و لشکر کشی متوجه فتح دروازه های علم و فرهنگ شدند ” . امام باقر ( ع ) نيز چون زمينه قيام بالسيف ( قيام مسلحانه ) در آن زمان - به علت خفقان فراوان و کمبود حماسه آفرينان - فراهم نبود ، از اين رو ، نشر معارف اسلام و فعاليت علمی را و هم مبارزه عقيدتی و معنوی با سازمان حکومت اموی را ، از اين طريق مناسب تر می ديد ، و چون حقوق اسلام هنوز يک دوره کامل و مفصل تدريس نشده بود ، به فعاليتهای ثمر بخش علمی در اين زمينه پرداخت . اما بدين خاطر که نفس شخصيت امام و سير تعليمات او - در ابعاد و مرزهای مختلف - بر ضرر حکومت بود ، مورد اذيت و ايذاء دستگاه قرار می گرفت .

دستگاه خلافت آنجا که پای مصالح حکومتی پيش می آمد و احساس می کردند امام ( ع ) نقاب از چهره ظالمانه دستگاه برمی گيرد و خط صحيح را در شناخت ” امام معصوم ( ع ) ” و امامت که دنباله خط ” رسالت ” و بالاخره ” حکومت الله ” است تعليم می دهد ، تکان می خوردند و دست به ايذاء و آزار و شکنجه امام ( ع ) می زدند و گاه به زجر و حبس و تبعيد …

برای شناخت اين امر ، به بيان اين واقعه که در تاريخ ياد شده است می پردازيم :
” در يکی از سالها که هشام بن عبدالملک ، خليفه اموی ، به حج می آيد ، جعفر بن محمد ، امام صادق ، در خدمت پدر خود ، امام محمد باقر ، نيز به حج می رفتند .

روزی در مکه ، حضرت صادق ، در مجمع عمومی سخنرانی می کند و در آن سخنرانی تأکيد بر سر مسأله پيشوايی و امامت و اينکه پيشوايان بر حق و خليفه های خدا در زمين ايشانند نه ديگران ، و اينکه سعادت اجتماعی و رستگاری در پيروی از ايشان است و بيعت با ايشان و … نه ديگران . اين سخنان که در بحبوحه قدرت هشام گفته می شود ، آن هم در مکه در موسم حج ، طنينی بزرگ می يابد و به گوش هشام می رسد. هشام در مکه جرأت نمی کند و به مصلحت خود نمی بيند که متعرض آنان شود . اما چون به دمشق می رسد ، مأمور به مدينه می فرستد و از فرماندار مدينه می خواهد که امام باقر ( ع ) و فرزندش را به دمشق روانه کند، و چنين می شود .

در محفلی که هشام برای توهین به امام ترتیب داده بود بر سر مقام رهبری و خلافت اسلامی با امام باقر ( ع ) سخن می گويد . امام باقر درباره رهبری رهبران بر حق و چگونگی اداره اجتماع اسلامی و اينکه رهبر يک اجتماع اسلامی بايد چگونه باشد ، سخن می گويد.

اينها همه هشام را - که فاقد آن صفات بوده است و غاصب آن مقام - بيش از پيش ناراحت می کند . بعضی نوشته اند که : امام باقر را در دمشق به زندان افکند . و چون به او خبر می دهند که زندانيان دمشق مريد و معتقد به امام ( ع ) شده اند ، امام را رها می کند و به شتاب روانه مدينه می نمايد . و پيکی سريع ، پيش از حرکت امام از دمشق ، می فرستد تا در آباديها و شهرهای سر راه همه جا عليه آنان ( امام باقر و امام صادق - ع - ) تبليغ کنند تا بدين گونه ، مردم با آنان تماس نگيرند و تحت تأثير گفتار و رفتارشان واقع نشوند . با اين وصف امام ( ع ) در اين سفر ، از تماس با مردم - حتی مسيحيان - و روشن کردن آنان غفلت نمی ورزد.

حضرت امام محمد باقر ( ع ) 19سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زين العابدين ( ع ) زندگی کرد و در تمام اين مدت به انجام دادن وظايف خطير امامت ، نشر و تبليغ فرهنگ اسلامی ، تعليم شاگردان ، رهبری اصحاب و مردم ، اجرا کردن سنتهای جد بزرگوارش در ميان خلق ، متوجه کردن دستگاه غاصب حکومت به خط صحيح رهبری و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعی و امام معصوم ، که تنها خليفه راستين خدا و رسول ( ص ) در زمين است ، پرداخت و لحظه ای از اين وظيفه غفلت نفرمود .

سرانجام در هفتم ذيحجه سال 114 هجری در سن 57 سالگی در مدينه با توطئه هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست . پيکر مقدسش را در قبرستان بقيع - کنار پدر بزرگوارش - به خاک سپردند.

منبع
:guilan.ac.ir

ماجرای ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه


نخستین روز از آخرین ماه قمری، سالروز ازدواج فرخنده حضرت فاطمه (س) و حضرت علی (ع) به عنوان روز ازدواج نامگذاری شده است . در این پیوند پر میمنت، فرشتگان آسمان در سرور و شادمانی و بهشتیان به زینت و زیور آراسته شده بودند.فاطمه زهرا (س) دختر پیغمبر اکرم (ص) و از دوشیزگان ممتاز عصر خویش بود. پدر و مادرش از اصیل ترین و شریف ترین خانواده های قریش بودند. از حیث جمال ظاهری و کمالات معنوی و اخلاقی از پدر و مادر شریفش ارث می برد و به عالی ترین کمالات انسانی آراسته بود. پیش از حضرت علی علیه السلام افرادی مانند ابوبکر و عمر آمادگی خود را برای ازدواج با دختر پیامبر(ص) اعلام کرده بودند و هر دو از پیامبر(ص) یک پاسخ شنیده بودند و آن این که درباره ازدواج حضرت زهرا (س) منتظر وحی الهی است.

هنگامی که حضرت علی علیه السلام برای خواستگاری فاطمه علیهاالسلام رفت، پیامبر در خانه ام سلمه بود. حضرت علی علیه السلام در زد. ام سلمه پرسید:کیست؟ قبل از پاسخ خواستگار، پیامبر دستور داد:«در را باز کن و بگو داخل شود. کسی پشت در است که محبوب خدا و رسول است». حضرت علی علیه السلام وارد شد، سلام کرد و در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله نشست. چشمان خود را بر زمین دوخت. شرم از پیامبر (ص) مانع گفتن خواسته اش می شد. پیامبر(ص) که خود حضرت علی (ع) را بزرگ کرده و از روحیات او باخبر است، سکوت را شکست و فرمود:«می بینم برای حاجتی اینجا آمده ای. خواسته ات را بر زبان آور و آنچه در دل داری بازگو که خواسته ات پیش من پذیرفته است».

حضرت علی (ع) با سخنانی شیرین خواسته اش را چنین بازگو کرد:«پدر و مادرم فدای شما، وقتی خردسال بودم مرا از عمویتان ابوطالب و فاطمه بنت اسد گرفتید. با غذای خود و به اخلاق و منش خود بزرگم کردید. نیکی و دل سوزی شما درباره من از پدر و مادرم بیشتر و بهتر بود. تربیت و هدایتم به دست شما بوده و شما ای رسول خدا به خدا سوگند ذخیره دنیا و آخرتم می باشید. ای رسول خدا اکنون که بزرگ شده ام، دوست دارم خانه و همسری داشته باشم تا در سایه انس با او، آرامش یابم. آمده ام تا دخترتان فاطمه را از شما خواستگاری کنم. آیا مرا می پذیرید؟» چهره پیامبر چون گل شکفته شد. گویا انتظار این لحظه را می کشید. خوشحال شد، ولی جواب قطعی را برعهده حضرت فاطمه (س) گذاشت.

خطبه عقد در مسجد

به دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله)، علی(علیهالسلام) به سوی مسجد رفت تا پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز در پی او بیاید. در بین راه، ابوبکر و عمر را دید و داستان خود را برای آنان بازگو کرد. آن گاه به مسجد رفت. هم چنین پیامبر(صلی الله علیه و آله) به بلال دستور داد که مهاجر و انصار را در مسجد گردآورد. پس از مدتی کوتاه، همگی در مسجد بودند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر منبر بالا رفت و پس از ستایش خداوند فرمود:ای مردم! بزرگان قریش، فاطمه را از من خواستگاری کردند و من در پاسخ گفتم که به خدا سوگند! من شما را رد نکردم، بلکه خداوند شما را رد کرده است. در همین حال، جبرئیل بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت:خداوند فرموده است که اگر علی را برای فاطمه نیافریده بودم از آدم ابوالبشر تا روز قیامت، شوهر و همسری هم تراز فاطمه پیدا نمیشد.پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز پیام جبرئیل را ابلاغ کرد و فرمود:
ای مردم! جبرئیل بر من نازل شد و مرا آگاهی داد که خداوند جلیل، علی و فاطمه را در آسمانها به نکاح هم درآورده است و از فرشتگان گواه گرفت و فرمان داد تا من نیز در روی زمین، فاطمه را به نکاح علی درآورم و شما را گواه بگیرم. پس فاطمه را به ازدواج علی درآوردم. ای علی! راضی شدی؟
علی ایستاد و با چهرهای شاداب فرمود: خدا را بر نعمتهای او سپاسگزارم و گواهی میدهم که جز او، خدایی نیست. درود بر محمد(صلی الله علیه و آله)؛ درودی که مقام و درجهاش را بالا برد. ای مردم! خداوند، ازدواج را برای ما پسندیده دانسته و بدان دستور داده است. خدا، ازدواج من و فاطمه را مقدر ساخته و بدان حکم کرده است. ای مردم! رسول خدا، فاطمه را به عقد من درآورده و زرهام را بابت مهر پذیرفت. از آن حضرت بپرسید و گواه باشید.پس از این که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به پرسش حاضران، پاسخ مثبت داد، فرمود:بارک الله لهما و علیهما و جمع شملهما؛ خداوند برای شما مبارک گرداند و اجتماعتان را پاینده بدارد.

پس از انجام خواستگاری و مراسم عقد وقت آن رسید که حضرت علی علیه السلام برای همسر گرامی خود اثاثی تهیه کند و زندگی مشترک خود را با دختر پیامبر(ص) آغاز کند. در آن زمان تمام دارایی حضرت علی علیه السلام منحصر به شمشیر و زرهی بود که می توانست به وسیله آن ها در راه خدا جهاد کند و شتری نیز داشت که با آن در باغستان های مدینه کار می کرد و خود را از میهمانی انصار بی نیاز می ساخت. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پذیرفت که حضرت علی علیه السلام زره خود را بفروشد و به عنوان جزئی از مهریه فاطمه سلام الله علیها در اختیار پیامبر بگذارد.

زره به چهارصد درهم به فروش رفت. پیامبر قدری از آن را در اختیار بلال گذاشت تا برای حضرت زهرا(س) عطر بخرد و باقیمانده را به عمار یاسر و گروهی از یاران خود داد تا برای فاطمه (س) و علی (ع) لوازم منزل تهیه کنند. از صورت جهیزیه حضرت زهرا سلام الله علیها می توان به وضع زندگی بانوی بزرگوار اسلام به خوبی پی برد.

مهریه حضرت زهرا (س) الگویی برای پیوندهای امروزی

پیامبر گرامی اسلام (ص) ازدواج دخترش را به ساده ترین و راحت ترین شیوه انجام داد تا برای همه جوانانی که در آستانه زندگی مشترک هستند، سرمشق نیکویی باقی بماند. مهریه 500 درهمی برای فاطمه علیهاالسلام مهتر زنان نیز، به همین هدف صورت گرفت. در روایات، افزون بر این مهریه که جنبه مادی و مالی دارد، مهریه های معنوی دیگری نیز برای آن بانوی بزرگ گفته شده است. در روایتی می خوانیم که حضرت زهرا علیهاالسلام از پدر تقاضا کرد که آن حضرت از خدا بخواهند تا مهریه اش را شفاعت از مسلمانان گناهکار قرار دهد. این خواسته حضرت مستجاب شد و فاطمه علیهاالسلام شفیع و واسطه بخشش گناهکاران قرار گرفت.

درس هایی که از ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) باید گرفت

از ماجرای ازدواج حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیهماالسلام نکات بسیار جالبی را می آموزیم که اگر خواهان سعادتیم و پیروی راستین اسلام، بایستی تا مرز توان تلاش کنیم تا مراحل اول ازدواج بر مبنای صحیحی صورت گیرد، و دوم آنکه ساده زیستی در تمام شئون زندگی جامعه و بخصوص ازدواج راه یابد و گرنه قید و بندهای اجتماعی در امر ازدواج که بیشتر نشأت گرفته از فرهنگ غیر اسلامی و یا ساخته و پرداخته ذهن های کوتاه مادی و اشرافی است چون غل و زنجیر بر دست و پای جوانان و والدین آنها می افتد و هر روز این غل و زنجیر بزرگتر و سنگین تر می شود، تا جایی که امکان هر نوع حرکت صحیحی را می گیرد و حیات جامعه را به سوی نابودی می کشاند و بر فساد و نابسامانی های روانی و مشکلات اخلاقی می افزاید.

در جریان ازدواج آن دو بزرگوار که به فرموده حضرت رسول(ص) خداوند فاطمه را به ازدواج علی در آورد نکات بسیار مهم آموزشی و الگویی وجود دارد که از آن جمله می توان به کفو و همتا بودن، خواستگاری بدون واسطه، قناعت، دوری از اشرافی گری و تجملات، سخت نگرفتن بر همدیگر، ملاک قراردادن معیارها و خصوصیات معنوی و دینی و اخلاقی، مهریه پایین، بنا کردن زندگی بر پایه محبت وعشق واقعی از روی شناخت، حجب و حیا و… اشاره کرد. به این خاطر است که یک پیوند با این ویژگی ها پیوند آسمانی لقب می گیرد که رضایت خدا و رسول خدا (ص) در آن وجود دارد.

الگوی همسرداری
سراسر زندگی مشترک امام علی علیه السلام و حضرت زهرا علیهاالسلام ، سرشار از مشق های نیکوست. مقام معظم رهبری، در تحلیلی زیبا، از نقش حضرت زهرا علیهاالسلام در فعالیت های تأثیرگذار همسرش چنین یاد می کنند: «در طول ده سالی که پیامبر در مدینه بود، حدود نه سال، جنگ های کوچک و بزرگی ذکر کرده اند (حدود شصت جنگ اتفاق افتاده)، در اغلب آنها امیرالمؤمنین هم بوده است. حالا شما ببینید، او [حضرت زهرا علیهاالسلام [خانمی است که در خانه نشسته و شوهرش مرتب در جبهه است و اگر در جبهه نباشد، جبهه لنگ می ماند… از لحاظ زندگی هم وضع رو به راهی ندارند… در حالی که دخترِ رهبر است، دختر پیامبر است، یک نوع احساس مسئولیت هم می کند. ببینید انسان چه روحیه قوی ای باید داشته باشد تا بتواند این شوهر را تجهیز کند، دل او را از وسوسه اهل و عیال و گرفتاری های زندگی خالی کند، به او گرمی بدهد، بچه ها را به آن خوبی تربیت کند… فاطمه زهرا علیهاالسلام این گونه خانه داری، شوهرداری و کدبانویی کردند و این طور محور زندگی فامیل ماندگار در تاریخ قرار گرفتند»

الگوی تربیت فرزندان

کوثر بی کران، کاملترین الگویی است که می توان در ابعاد گونه گون زندگی، وی را مقتدای خویش قرار داد، که یکی از «لایه ها و لطافت های » زندگی معنوی وی که بستر معنوی خوبی را برای رشد ربانی و معنوی فراهم می سازد، «بستر تربیتی » زندگی او است . در «سیره عملی و علمی » زندگی وی، ظرافت ها و دقتها موج می زند. او مادر است، اما چگونه مادر، مادر امامت است و حسنین در دامن مبارک او تربیت یافته اند . مادری است که از راه تکان دادن گهواره، برای همیشه جهان را تکان می دهد و از طریق «لالایی و تاتایی های » حساب شده، جهان و جهانیان را پر از فریادهای عدالت خواهی می کند و به سمت عدالت پیش می راند .

پیامک ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه


عاقد: خدا
شاهد: رسول خدا (ص)
دفتر: لوح محفوظ
مکان: عرش
عروس: کوثر
داماد: حیدر
سالروز ازدواج آسمانیشان مبارک

++++++++++++++++++

آمد رود به خانه آن همسری که او / در بین همسران جهان، شهریار بود
خالق سپرد این زر کامل‌عیار را / دست کسی که زرگر کامل‌عیار بود

++++++++++++++++++

لباس یاس بر تن کرد زهرا / کنار دست او بنشست مولا
محمد خطبه خواند زهرا بلی گفت / غلط گفتم بلی نه یا علی گفت . . .

++++++++++++++++++

دیدم که در عرش شور و شوق برپاست
برپاگر این بزم شرف ذات خداست
گفتم به خرد چه اتفاق افتاده
گفتا که عروسی علی و زهراست
سالروز ازدواج حضرت علی ع و زهرا س مبارک باد

++++++++++++++++++

روشن‏ترین تلاقی آیینه و آب، در آوازهای روشن شهر زمزمه می‏شود و دو بهار، توأمان،
در فصلی گم شده در تاریخ، از راه می‏رسند و باهم پیوند می‏خورند.
سالروز ازدواج حضرت علی ع و زهرا س مبارک باد

++++++++++++++++++

مظهر احسان و جود خالق یکتا علیست / نور بخش ماه و خورشید جهان آرا علیست
در میان کل مردان ز ابتدا تا انتها / در مقام همسری، زیبنده ی زهرا علیست
صلوات

++++++++++++++++++

این سپردن دست عروسی به تکیه گاهی یک مرد نیست؛
این سپردن انسان است به حریم بی انتهای عصمت
این پیامبر صلی الله علیه و آله نیست که دخترش را به علی علیه السلام می سپارد؛
این خداست که اختیار و اعتبار بشر را به علی و زهرا علیهاالسلام وامی نهد . . .

عکس متحرک سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه

فضیلت شب و روز دحو الارض و اعمال آن


اعمال شب و روز بیست‌ و پنجم ذی‌القعده
«دحوالارض» روزی است که بنابر روایات، زمانی که تمام روی زمین را آب فرا گرفته بود، در این روز، نخستین خشکی‌ها از زیر آب سر برآوردند و مطابق بعضی از روایات، نخستین جایی که از زیر آب بیرون آمد، خشک شد و سپس گسترش یافت، سرزمین «مکه» و به خصوص محل خانه «کعبه» بود، لذا مکه «ام القرا» یعنی مادر همه آبادی‌ها نام گرفت.

طبق روایتی از امام رضا (ع) بیست‌وپنجم ماه ذی‌القعده، روز «دحوالارض» است که برای این روز و شب ، اعمالی نقل شده که به شرح زیر است:

الف) در روایتی از امیر مومنان (ع) نقل شده است «اول رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در روز بیست و پنجم ذی القعده بوده است؛ بنابراین اگر کسی آن روز را روزه بگیرد و آن شب را به عبادت بپردازد، پاداش عبادت یک صد سال را دارد».

همچنین فرموده‌اند: ‌ در آن روز اگر گروهی به ذکر خدا بپردازند، خداوند حاجتشان را پیش از آنکه متفرق شوند برآورده سازد؛ خداوند در این روز هزار هزار رحمت نازل می‌کند که قسمتی از آن شامل کسانی است که جمع گردند و به ذکر خدا بپردازند و روزش را روزه بدارند و شب آن را عبادت کنند.

ب) مستحب است در آغاز روز، هنگامی که آفتاب کمی بلند شد دو رکعت نماز به جا آورد و در هر رکعت بعد از سوره حمد پنج مرتبه سوره و الشمس را بخواند و پس از سلام نماز، بگوید:

لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ
هیچ جنبش و نیرویى نیست مگر به خداى بر‌تر بزرگ

آنگاه دعا كند و بخواند:

يَا مُقِيلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِي عَثْرَتِي يَا مُجِيبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِي يَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِي وَ ارْحَمْنِي وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَيِّئَاتِي وَ مَا عِنْدِي يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ .

اى ناديده‏ گير لغزشها لغزشم را ناديده‏ گير،اى اجابت كننده دعاها،دعايم را اجابت كن،اى شنواى صداها،صدايم را بشنو،و به‏ من رحم كن،و از بديهايم و آنچه نزد من است درگذر،اى صاحب بزرگى و بزرگوارى.

ج)» شیخ طوسی «فرموده است: مستحب است در این روز، این دعا را بخواند.

اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَةٍ
خدایا اى گستراننده کعبه و شکافنده دانه و برگیرنده سختى و برطرف کننده هر گرفتارى،

أَسْأَلُکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ مِنْ أَیَّامِکَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَةً وَ إِلَیْکَ ذَرِیعَةً وَ بِرَحْمَتِکَ الْوَسِیعَةِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ

از تو مى‏خواهم‏ در این روز از روز‌هایت، که حقش را بزرگ گرداندى و سبقتش را پیش انداختى و آن را نزد اهل ایمان، امانت و به سوى خود وسیله قرار دادى و به رحمت گسترده‏ات، که بر محمد درود فرستى،

عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یَوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَى کُلِّ حَقٍّ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ،

آن بنده برگزیده‏ات‏ در پیمان نزدیک، روز دیدار، شکافنده هر امر بسته و دعوت کننده به حق و بر اهل بیت پاکش‏ آن راهنمایان و روشن‏کنندگان راه حق، ستونهاى جبار و متولیان بهشت و دوزخ،

وَ أَعْطِنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِکَ الْمَخْزُونِ غَیْرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ‏] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ،

و عطا کن به ما از عطاى در خزانه‏ات که نه بریده شود و نه منع گردد، تا به وسیله آن توبه و بازگشت خوبى براى ما فراهم نمایى

یَا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یَا کَفِیُّ یَا وَفِیُّ یَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِیٌّ اُلْطُفْ لِی بِلُطْفِکَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِکَ وَ أَیِّدْنِی بِنَصْرِکَ وَ لا تُنْسِنِی کَرِیمَ ذِکْرِکَ بِوُلاةِ أَمْرِکَ وَ حَفَظَةِ سِرِّکَ

اى بهترین خوانده شده و کریم‏‌ترین امید شده، اى کفایت کننده، اى وفادار، اى آن‏که لطفش پنهانى است، به لطفت به من لطف کن، و به‏ عفوت خوشبختم نما و به یارى‏ات تأییدم فرما و از ذکر کریمانه‏ات فراموشم مکن به حق متولیان امرت و نگهبانان‏ رازت

وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَى یَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِی أَوْلِیَاءَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أَجَلِی

و از گرفتاریهاى روزگار تا روز قیامت و برانگیخته‏شدن حفظم کن‏ هنگام بیرون آمدن جانم و فرو رفتن در قبرم و تمام شدن کارم و سپرى شدن عمرم، اولیایت را به بالینم حاضر کن،

اللَّهُمَّ وَ اذْکُرْنِی عَلَى طُولِ الْبِلَى إِذَا حَلَلْتُ بَیْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَى وَ نَسِیَنِیَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَى وَ أَحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْکَرَامَةِ

خدایا یادم کن، بر طول پوسیدگى، زمانى‏که در میان توده‏هاى خاک فرود آیم و فراموش‏کنندگان از مردم فراموشم کنند و در خانه اقامت فرودم آر و در منزل کرامت جایم ده،

وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أَوْلِیَائِکَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِکَ وَ اصْطِفَائِکَ وَ بَارِکْ لِی فِی لِقَائِکَ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ

و از دوستان اولیایت و برگزیدگان و خالصان درگاهت قرارم‏ ده و دیدارت را بر من مبارک گردان و پیش از فرا رسیدن پایان عمرم حسن عمل روزى‏ام فرما، درحالى‏که پاک از لغزش‌ها و گفتار بى‏پایه و منطق تباه باشم.

اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَبا رَوِیّا سَائِغا هَنِیئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِی خَیْرَ زَادٍ وَ أَوْفَى مِیعَادٍ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ،

خدایا مرا به حوض پیامبرت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) وارد کن و از آن به من بنوشان، نوشاندنى سیراب کننده، روان و گوارا، که پس از آن هرگز تشنه نشوم و از ورود به آن طرد نگردم و از آن‏ منع نشوم و آن را قرار ده برایم بهترین توشه و کامل‌ترین وعده‏گاه، روزى که گواهان بپا مى‏خیزند،

اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ‏] أَوْلِیَائِکَ الْمُسْتَأْثِرِینَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِکْ أَشْیَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِکَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِکَهُمْ وَ ضَیِّقْ عَلَیْهِمْ مَسَالِکَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِکَهُمْ.

خدایا لعنت کن گردنکشان‏ گذشته و آینده را، هم آنان‏که حقوق اولیایت را به ناحق به خود اختصاص دادند، خدایا پایه‏‌هایشان را بشکن و پیروان و عمالشان را نابود ساز، زمینه‏هاى هلاکتشان را به زودى فراهم فرما و کشور‌هایشان را از دستشان بگیر و راه‌هایشان را بر آنان تنگ کن و بر آنان‏که با آنان سهیم و شریکند لعنت فرست،

اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیَائِکَ وَ ارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِینِکَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِکَ فِی أَعْدَائِکَ مُؤْتَمِرا

خدایا در فرج دوستانت شتاب کن و حقوق تاراج رفته آنان را به آنان بازگردان و قائم آنان را به حق، آشکار کن و او را یارى‏رسان دینت بدار و درباره دشمنانت فرمانده به فرمانت قرار ده،

اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِکَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَیْتَ إِلَیْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَکَ حَتَّى تَرْضَى وَ یَعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَى یَدَیْهِ جَدِیدا غَضّا وَ یَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ یَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا،

خدایا همواره فرشتگان پیروزى را گرداگرد او بدار و به آن دستورى که در شب قدر به او القا کردى، او را انتقام‏گیرنده خویش‏ قرار ده، تا جایى‏که خشنود شوى و دینت به وسیله او و به دست او به گونه‏اى نو و تازه بازگردد و حق به طور کامل ناب شود و باطل به صورت‏ همه جانبه به دور افکنده شود،

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَى جَمِیعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّى نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ،

خدایا بر او و همه پدرانش درود فرست و ما را از همنشینان و خاندانش قرار بده و در زمان بازگشتش ما را برانگیز، تا در دوران او در شمار یارانش باشیم

اللَّهُمَّ أَدْرِکْ بِنَا قِیَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَیَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَیْهِ [عَلَى مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَیْنَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَیْهِ [عَلَیْهِمْ‏] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.

خدایا درک قیامش را روزى ما کن و در روزگارش ما را حاضر کن و بر او درود فرست و سلام او را به ما باز رسان، درود و رحمت خدا و برکاتش بر او باد.

منبع:shafaf.ir

متن زیبا برای روز دختر


متن زیبا برای فرزند دختر

میشــــه اسـم پاکتو / رو دل خـــــدا نوشت
میشه با تو پر کشید / تــــوی راه سرنوشت
میشـــه با عطـر تنت / تا خــــود خـدا رسید
میشــه چشــم نازتو / رو تن گلهــــا کـشید

متن زیبا برای فرزند دختر

ای بهار آرزوی نسل فردا،دخترم / ای فروغ عشق از روی تو پیدا، دخترم
چشم وگوش خویش را بگشا کز راه حسد / نشکند آیینه ات را چشم دنیا، دخترم
دست در دست حیا بگذار وکوشش کن مدام / تا نیفتی در راه آزادی از پا، دخترم
کوه غم داری اگر بر دوش دل همچون پدر / دم مزن تا می توانی از دریغا، دخترم
با مدارا می شوی آسوده دل،پس کن بنا / پایه رفتار خود را بر مدارا، دخترم

متن زیبا برای فرزند دختر

جملات زیبا درباره دختر

پدرپیرایه جان است، دختر / صفای باغ رضوان است،دختر
تو را در گلشن جان وقت پاییز / بهار سبز قرآن است،دختر …

متن در مورد دخترم

میشــــه اسـم پاکتو رو دل خـــــدا نوشت / میشه با تو پر کشید تــــوی راه سرنوشت
میشـــه با عطـر تنت تا خــــود خـدا رسید/میشــه چشــم نازتو رو تن گلهــــا کـشید

متن در مورد دخترم

من از تو گلبنی بهتر ندیدم / ز تو باغ گلی خوشتر ندیدم
میان این همه گلهای عالم / گلی خوشبوتر از دختر ندیدم …

جملات زیبا در مورد دخترم

دختر نازم : یادت نرود که هر چقدر هم که بالا رفته باشی،

برای دیدن بزرگی خداوند باید سرت را بالا نگه داری

و گرنه.. ناچیزتر از خار خواهی شد

شعر زیبا در مورد دخترم

دخترم! با تو سخن میگویم

گوش كن، با تو سخن میگویم :

زندگی در نگهم گلزاریست

و تو با قامت چون نیلوفر

شاخه ی پر گل این گلزاری

من در اندام تو یك خرمن گل می بینم

گل گیسو ـ گل لبها ـ گل لبخند شباب

من به چشمان تو گلهای فراوان دیدم

گل تقوا

گل عفت

گل صد رنگ امید

گل فردای بزرگ

گل دنیای سپید

میخرامی و تو را مینگرم

چشم تو آینه روشن دنیای من است

تو همان خرد نهالی كه چنین بالیدی

راست، چون شاخه سر سبز و برومند شدی

همچو پر غنچه درختی، همه لبخند شدی

دیده بگشای و در اندیشه گلچینان باش

همه گلچین گل امروزند

همه هستی سوزند

كس به فردای گل باغ نمی اندیشد

آنكه گرد همه گلها بهوس میچرخد

بلبل عاشق نیست

بلكه گلچین سیه كرداریست

كه سراسیمه دَود در پی گلهای لطیف

تا یكی لحظه بچنگ آرد و ریزد بر خاك

دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاك

تو گل شادابی

به ره باد، مرو

غافل از باغ مشو

ای گل صد پر من!

با تو در پرده سخن میگویم :

گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ

گل پژمرده نخندد بر شاخ

كس نگیرد ز گل مرده سراغ

دخترم! با تو سخن میگویم:

عشق دیدار تو بر گردن من زنجیریست

و تو چون قطعه الماس درشتی كمیاب

« گردن آویز » بر این زنجیری

تا نگهبان تو باشم ز « حرامی » هر شب

خواب بر دیده من هست حرام

بر خود از رنج به پیچم همه روز

دیده از خواب بپوشم همه شام

متن زیبا برای فرزند دختر ، متن زیبا مادر به دختر

دخترم، گوهر من !

گوهرم، دختر من !

تو كه تك گوهر دنیای منی

دل به لبخند « حرامی » مسپار

« دزد » را « دوست » مخوان

چشم امید بر ابلیس مدار

دیو خویان پلیدای كه سلیمان رویند

همه گوهر شكنند

« دیو » كی ارزش گوهر داند ؟

نه خردمند بود

آنكه اهریمن را

از سر جهل، سلیمان خواند

دخترم ـ ای همه هستی من !

تو چراغی، تو چراغ همه شب های منی

به ره باد مرو

تو گلی، دسته گل صد رنگی

پیش گلچین منشین

تو یكی گوهر تابنده بی مانندی

خویش را خوار مبین

آری ای دختركم، ای به سراپا الماس

از « حرامی » بهراس

قیمت خودمشكن

قدر خود را بشناس

قدر خود را بشناس

متن زیبا برای فرزند دختر

عزیزترینم,فرزندم

من مادرت هستم…

من با عشق, با اختیار, با اگاهی تمام پذیرفته ام که مادرت باشم

تا بدانم خالقم چگونه مخلوقش را دوست میدارد هدایت میکند و در برابر خواسته های تمام نشدنی اش لبخند میزند و در اغوشش میگیرد,

من یک مادرم هیچ کس مرا مجبور به مادری نکرد…

من به اختیار مادر شدم تا بدانم معنی بی خوابی های شبانه را تا بیاموزم پنهان کردن درد را پشت همه حجم سکوتی,که گاه از خودگذشتگی نامیده میشود…

تا بدانم حجم یک لبخند کودکانه ات می تواند معجزه زندگی دوباره ام باشد…

من نه بهشت می خواهم نه اسمان و نه زمین …

بهشت من زمین من و زندگیم نفس های ارام کودکی توست که در اغوشم رویای پروانه ارزوهایت را میبینی…

من مادرم ,همانی که خالقم ذره ای از عظمتش را به من بخشید تا تجربه کنم حس بزرگی و لامتناهی شدنش را.

من هیچ نمی خواهم هیچ … هیچ روزی به من تعلق ندارد, همه روزها ساعت ها و ثانیه های من تویی ومن دست کودکیت را میگیرم تا به فردای انسانیت برسانم که این رسالت من است بر تو وهیچ منتی از من بر تو وارد نیست که من

با اختیار به عشق

تو را به این دنیای پر اشوب

خوانده ام…

متن زیبا مادر به دختر – متن زیبا برای فرزند دختر

دخترم را جوری تربیت خواهم کرد که هیچگاه ما را اینگونه تربیت نکرده اند

یاد بگیردجایی که باید گریه کند گریه کند نریزد توی خودش چون بزرگ شده یا چون آدم بزرگها گریه نمی کنند (عجب دروغ بزرگی)

که جایی که باید فریاد بزند فریاد بزند.

که وقتی باید عصبانی باشد عصبانی باشد.

نشود تندیس صبر و شکیبایی که خون خونش را بخورد ولی به همه لبخند احمقانه تحویل دهد

یاد بگیرد وقتی نمیخواهد کسی بماند حالی طرف کند که نباید بماند

وقنی به روح و شخصیتش آسیب بزنند بی خیال دنیا و مردمش بشودو زیر پایش لهش کند

جوری که یادش نرود آدم است و آدم همانی است که هم گریه میکند هم داد میزند هم خشمگین میشود و

هم تا آخر عمرش مدیون خودش است …

اگر همانجا همان وقت به همان کس همان حرفی را که باید بزند نزند!!!


متن زیبا مادر به دختر – متن زیبا برای فرزند دختر

❤️مادر که می شوی تمام زندگیت می شود دعا و التماس و خواهش از خدا برای عاقبت به خیر شدن فرزندت…

❤️مادر که می شوی بهترین هدیه برایت میشود سلامتی جسم و روح بچه ات…

❤️مادر که می شوی بیشتر فکر می کنی به مادرت… مادربزرگت… مادر مادربزرگت و اینکه آنها چه سختی ها کشیده اند و چه آرزوهایی داشته اند…

❤️مادر که می شوی غم و اندوه و شادی ات هم، رنگ دیگری میگیرد و همه اینها گره میخورد به حال فرزندت…

❤️مادر که می شوی کوه های تمام عالم بر سرت خراب میشود وقتی به اندازه نیش سوزنی در پای فرزندت میرود…

❤️مادر که می شوی صبور میشوی و باحوصله انگار نه انگار که تا همین دیروز بی حوصله ترین آدم روی زمین بودی…

❤️مادر که می شوی خوابت هم با خواب فرزندت تنظیم میشود انگار نه انگار که تا دیروز خوابت از خواب زمستانی خرس ها هم سنگین تر بود…

❤️مادر که می شوی ذوق زده ترین انسان دنیا میشوی با هر کار عادی فرزندت…

❤️مادر که می شوی دل نگران تمام مادرهای زجر کشیده دنیا می شوی و غبطه میخوری به آنها که فرزندشان را در راه خدا دادند…

❤️مادر که می شوی نگاهت هم مادرانه می شود، عمیق و دقیق و عاشق و اشکبار…

و مادر که می شوی دلت تنگ میشود برای مادرت و روزهایی که یادت نمی آید در دلش چه ها گذشته…

چرا ولادت حضرت معصومه روز دختر نامیده شده است؟


سالروز میلاد حضرت فاطمه معصومه (س) در تقویم ایرانی با عنوان روز «دختران» نامگذاری شده‌است‎‎، نامگذاری‌ای که ظاهرش ریشه در ازدواج نکردن آن حضرت و تجردش دارد و باطنش نیز در پی معرفی الگویی برجسته برای دختران مسلمان و به‌ ویژه شیعه اهل بیت است.

به همین بهانه سراغ چند مورد از کتابهایی رفته‌ایم که به واکاوی ریشه‌های این مسئله پرداخته و هریک برای تبیین آن، منظری ویژه را برگزیده‌اند.

«تاریخ یعقوبی» و راز یک وصیت
یکی از مواردی که در بیان علت ازدواج نکردن حضرت معصومه (س) به آن اشاره می‌شود، از بطن تاریخ یعقوبی استخراج شده است. این کتاب با آن که یکی از متون معتبر و قابل استناد مرتبط با حکومت‌های سده دوم و سوم هجری و از ویژگی‌های برجسته آن اشاره به زندگینامه امامان شیعی است، اما در خصوص ازدواج نکردن حضرت فاطمه معصومه (س)، ادعایی تردیدآمیز را مطرح می‌کند. یعقوبی مدعی است: «موسی بن جعفر وصیت کرد که دخترانش شوهر نکنند و هیچ‌کس از آنان شوهر نکرد، مگر ام‌سلمه که در مصر به ازدواج قاسم بن محمد درآمد و آن هم برای محرمیت در مسیر رفتن به سفر حج بوده‌است».

یعقوبی که این نظر را به‌صراحت در کتاب خود آورده‌ است، با منتقدان بیشماری مواجه می‌شود؛ زیرا به زعم آنها، چنین وصیتی در مغایرت با سنت پیامبر اسلام و تأکیدات فراوان آن حضرت در امر ازدواج قرار دارد. از نگاه منتقدان یعقوبی، اهمیت ازدواج در اسلام تا به حدی است که پیامبر(ص) می‌فرماید: «نزد خداوند هیچ بنایی محبوب‌تر و عزیز تر از ازدواج در اسلام نیست». از دید این ناقدان، نمی‌توان پذیرفت که امام موسی کاظم (ع)، به‌صراحت در مقابل نظر جد بزرگوار خویش و فراتر از آن شریعت اسلام قرار گیرد. از سوی دیگر آنها مدعی‌اند، مراجعه به وصیتنامه امام موسی کاظم (ع) این حقیقت را آشکار می‌سازد که ازدواج دختران آن حضرت به نظر و صلاحدید امام رضا (ع) منوط شده بود و طبق وصیت، سایر برادران و خاندان موظف بودند که در امر ازدواج دختران، پس از اخذ موافقت ایشان اقدام کنند. مخالفت با نظر یعقوبی تا حدی پیش می‌رود که «باقر شریف القرشی» از سیره‌نویسان برجسته معاصر، در کتاب «حیات‌ موسی بن جعفر (ع)» به صراحت آن را مجعول و بی‌اساس معرفی می‌کند.

بی‌همتا در «منتهی‌الآمال»
از دیگر دلایلی که برای ازدواج نکردن حضرت معصومه (ع) مطرح می‌شود، ناظر به جایگاه علمی و معنوی ایشان است؛ چرا که برخی با اشاره به همین موقعیت ویژه، مدعی هستند که در زمان ایشان، مردی مناسب این بانو در جامعه مسلمین حضور نداشته و لذا آن حضرت و سایر خواهرانشان، طریق تجرد را برگزیده‌اند.

شیخ عباس قمی، نویسنده کتاب «منتهی‌الآمال في احوال النبي و الآل» که از آثار مشهور و پرمراجعه در حوزه سیره ائمه به شمار می‌آید، بر این ادعا صحه می‌گذارد و به نقل از «تاريخ قم» می‌گوید: «سادات رضائیه، دختران خود را شوهر نمی‌دادند؛ زیرا کسی را که همسر و هم‌کفو ایشان بود نمی‌یافتند و حضرت موسی بن جعفر (ع) را بیست و یک دختر بوده‌است و هیچ یک شوهر نکرده‌اند و این مطلب در میان دختران ایشان عادت شده و محمد بن علی الرضا به شهر مدینه ده دیه وقف کرده‌است بر دختران و خواهران خود که شوهر نکرده‌اند و از ارتفاعات آن دیه‌ها نصیب و قسط رضائیه که به قم ساکن بوده‌اند از مدینه جهت ایشان می آوردند.»

در بررسی این دلیل نیز مخالفان به تقابلش با سیره ائمه اطهار اشاره می‌کنند که هرگز با چنین دلیلی مانع از ازدواج دختران خود نشده بودند؛ تا جایی که از پیامبر(ص) نقل شده است: «هرگاه کسی به خواستگاری دختر شما آمد که دینداری و امانتداری او را می‌پسندید (هرچند در حد دختر شما نباشد) شوهر دهید و اگر شوهر ندهید در زمین فتنه و فساد بزرگ برپا می شود». منتقدان منتهی‌الامال معتقدند، در زمان این بانوی بزرگوار قطعاً در میان شیعیان، افرادی وجود داشتند که می‌توانستند همسر مناسبی برای آن حضرت و سایر خواهرانشان باشند.

حصارها و هراس‌های دوران
یکی دیگری از آرایی که در خصوص تجرد حضرت معصومه (س) بیان شده‌، خفقان دوران و نیز محدودیت‌هایی است که حکومت وقت برای برقراری ارتباط میان خاندان امام موسی کاظم (ع) با سایر جامعه شیعیان، ایجاد کرده بود. از این رو در حالی که شیعیان برای حفظ جان و مذهب خود، رویه تقیه را پیش گرفته بودند، ازدواج با زنان خاندان امام کاظم (ع) را به منزله تهدیدی برای خود قلمداد می‌کردند و همین مسئله سبب شد تا انگیزه آنان برای وصلت با این خاندان کمرنگ شود.

در بین صاحبان نظر، نظریه سوم تا کنون مورد پذیرش جمع کثیری واقع شده‌ است و تقریباً همگی در خصوص آن به اتفاق نظر رسیده‌اند. اما همچنان این سوال مطرح است که چرا هراس از ازدواج با خاندان امام کاظم (ع) و مجرد ماندن، به دختران ایشان محدود شده‌است و مردان خاندان اهل بیت مشکلی در ازدواج با دختران شیعیان نداشته‌اند؟ علاوه بر این چه معیاری برای سنجش میزان اختناق سیاسی دوران هارون الرشید وجود دارد که آن را نسبت به دوران سایر خلفای اموی و عباسی، تیره‌تر و خفقان انگیزتر می‌سازد تا جایی که شیعیان را طبق اصل تقیه از وصلت با این خاندان باز دارد؟

تجرد، پیام مبارزه
بررسی کلی سه نظر مطرح‌شده در بالا، نشان می‌دهد که هرچند این دلایل چندان قابل وثوق نیستند و نقدهای متعددی بر آنها می‌توان وارد کرد اما هر یک به نوبه خود می‌تواند راهگشای درکی کلی از دورانی باشد که حضرت معصومه (ع) در آن می‌زیسته است. در اینجا باید در این نکته دقیق شد که سیاست ائمه اطهار در امر ازدواج و ازدیاد نسل پاک شیعه در دوران‌های مختلف به‌ویژه در دوران حصر و تنگناهای سیاسی، نشان از آن دارد که امر ازدواج در نظر آنها فراتر از سنتی اسلامی بوده که عمل یا عمل نکردن به آن در تضاد با سنت دین مبین باشد. به بيان ديگر، هرگز ازدواج در سنت ائمه به دور و جدا از اهداف سیاسی و تفکر مبارزاتی نبوده است، کما اینکه تاریخ سیره آنها نشان از تصمیمات متعددی دارد که گواه این ادعاست. زنان اهل بیت نیز از چنین تفکری به دور نبوده‌اند و در این خصوص در دوره‌های مختلف همپای مردان، گام برداشته‌ و همدوش آنان بوده‌اند. به عنوان مثال، یکی از شرایط ضمن عقد حضرت زینب (س) با عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب، فراهم بودن امکان همراهی آن حضرت با امام حسین (ع) بوده‌است. یعنی شاهد آن هستیم که یک زن از حق شرعی خود در تعیین شرط ضمن عقد، در جهت رواج یک تفکر مبارزاتی بهره می‌گیرد و این شرط را در اولویت شروط خود قرار می‌دهد. نگریستن به ازدواج نکردن حضرت معصومه و خواهران آن حضرت از چنین منظری و ربط آن به یک حرکت گسترده سیاسی که با پرچمداری دختران امام موسی کاظم (ع) صورت می‌گیرد، تجرد این گروه از بانوان را از قابلیت توجیه بیشتری برخوردار می‌کند. به این ترتیب شاید بتوان مدعی شد اگر حضرت زهرا (س) با وصیت خود در مخفی بودن مدفنش، پس از گذشت قرن‌ها توان آن را دارد که پیام سیاسی خود را به ما برساند و با وصیت خویش، روایت وجود فشار بر اهل بیت در روزگار شهادتش را ماندگار کند، حضرت فاطمه معصومه (ع) و خواهران بزرگوارش نیز در پرتو اختیار نکردن همسر براي همراهی با امام رضا (ع) بدون محدوديت تمكين از شوهر، به زیباترین شکل ممکن، از تجرد، پیامی سیاسی و تاریخی ساخته و برای روزگار ما فرستاده‌اند.

منابع
احمد بن‌ اسحاق يعقوبي؛ محمدابراهيم آئيني (1389) «تاریخ یعقوبی»، تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي.
شیخ عباس قمی (1388) «منتهی الامال»، تهران: علویون.
باقر شریف القرشی (1388) «موسوعه سيره اهل البيت عليهم‌السلام: الامام موسي بن جعفر (ع)»، تهران: معروف.

30تیر بزرگداشت سید ابوالقاسم کاشانی


از تولد تا قیام ۳۰ تیر

سید ابوالقاسم کاشانی، پسر سید مصطفی کاشانی، در سال ۱۲۶۰ شمسی در تهران متولد شد. وی در شانزده سالگی به‌همراه پدر خویش پس از زیارت کعبه عازم نجف شد و در آنجا اقامت گزید. بعد از گرفتن حکم اجتهاد در ۲۵ سالگی به خاطر مخالفتش با اشغال بین النهرین توسط انگلیسی‌ها اسم و رسمی پیدا کرد. در خلال جنگ جهانی به هنگام یورش سربازان انگلیسی به عراق، لباس رزم بر تن کرد و ۱۸ ماه در منطقه کوت العماره به دفاع مشغول شد.

کاشانی هم‌چنین در مبارزه علیه استعمار فعال بود و جایزه‌ای برای کسی که او را دستگیر کند در نظر گرفته شد. او در سال ۱۲۹۹ موفق به فرار از عراق شد و از راه پشتکوه و لرستان به ایران آمد. پس از جنگ جهانی دوم و ورود متفقین به ایران، به بهانه همکاری با آلمانها دستگیر گشت و ۱۶ ماه در اراک، کرمانشاه و رشت زندانی شد. کاشانی که در ۲۴ مرداد ۱۳۲۴ از زندان رهایی یافته بود، پس از آزادی بار دیگر در زمان نخست وزیری قوام السلطنه به قزوین تبعید شد و ۱۸ ماه در آنجا بسر برد.

او از موافقان جمهوری‌خواهی رضاخان به‌شمار می‌رفت و بر طبق گفته سید رضا زنجانی علیه مدرس و برای پهلوی میتینگی نیز برگزار کرده. هم‌چنین او که در آنزمان عضو مجلسس موسسان بود، در حمایت از سلطنت رضاخان نطق پرشوری در مجلس ایراد نمود.

کاشانی در دی ۱۳۲۶ زمانی که دولت اسراییل در فلسطین تأسیس شد برای نخستین بار مردم را بر ضد آن عمل دعوت به تظاهرات کرد و طی بیانیه‌ای از برادران مسلمان ایرانی خواست جهت تجدید قوای اعراب اعانه جمع‌آوری کند. سپس به اتهام هواداری از آلمان در جنگ جهانی و هم‌چنین اتهام به دست داشتن در سو قصد به‌جان شاه دستگیر و در بهمن ۱۳۲۷ به قلعه فلک الافلاک خرم آباد منتقل و از آنجا به لبنان تبعید شد. پس از انتخابات مجلس شانزدهم از تعبید بازگشت. مصدق و سران جبهه ملی برای استقبال او به فرودگاه رفتند. در روز ورود وی از فرودگاه تا محله او «پامنار»، ۲۷ طاق نصرت بسته شد.

کاشانی در موفقیت و همگانی شدن نهضت نقش عمده‌ای ایفا ساخت. موضع‌گیری کاشانی در مورد ملی شدن صنعت نفت، روحانیون به نام را به نفع آن برانگیخت. خوانساری، محلاتی و شاهرودی از جمله روحانیون دیگری بودند که به حمایت از ملی شدن صنعت نفت برخاستند. همچنین کاشانی، نقش فراوانی در به کنار زدن نخست وزیر، رزم آرا داشت. او ارتباطاتی تنگانگ با فداییان اسلام و نواب صفوی داشت و آنها را به این قتل ترغیب کرد. پس از رزم آرا، ملی شدن نفت در مجلس به تصویب رسید و چند ماه بعد، دکتر مصدق مامور تشکیل کابینه شد.

با نخست‌وزیری مصدق، کاشانی طی پیامی که برای او فرستاد، مصدق را «برادر لایق و دانای» خود نامید و خوشحالی زایدالوصف خود را از نخست‌وزیری مصدق این‌گونه ابراز کرد:

«یا هو، جناب آقای دکتر مصدق، پس از استعلام از مزاج شریف نمی‌دانم چگونه زحمات و فداکاری‌های برادر کامکار و عزیزم را تقدیس کند. صبح وقتی نور چشمی آقا مصطفی خبرمسرت بخش رئیس الوزرایی حضرتعالی را آورد، من یقین حاصل کردم دعاها و التماس‌های این خادم اسلام در پیشگاه پروردگار قادر متعال اجابت شده‌است و پیروزی و سعادت از آن ملت گردیده‌است. در ختم کلام جز اینکه سعادت و سلامت و موفقیت برادر لایق و دانای خود را از پیشگاه احدیت مسئلت نمایم، توقع دیگری ندارم ایام به کام باد. سید ابوالقاسم کاشانی.»

زمانی که دولت مصدق در مضیقه اقتصادی قرار گرفت و اقدام به فروختن اوراق قرضه عمومی کرد، کاشانی از مردم درخواست کرد تا نسبت به خرید اوراق قرضه ملی اقدام کنند. آیت‌الله کاشانی در پیامی خطاب به مردم آنها را به خرید اوراق تشویق کرد و گفت:

«امروز است آن روزی که جهاد شما باید با بذل مال بعمل آید. خریداری اوراق قرضه بر ذمه آحاد ملت مسلمان است.»

نقطه عطف زندگی سیاسی کاشانی را می‌توان در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ جستجو کرد. در رویداد ۳۰ تیر او با نخست‌وزیری قوام مخالفت کرد و با نامه‌ای به دربار خواستار ادامه نخست‌وزیری دکتر مصدق شد. استعفای مصدق و آمدن قوام السلطنه، ملت را برانگیخت و کاشانی ضمن دعوت مردم به راهپیمایی علیه دولت قوام، در روز ۳۰ تیر طی بیانیه‌ای اعلام کرد که اگر لازم شود کفن پوش راه می‌افتد. او در پیامی خطاب به شاه گفت:

«به اعلی حضرت بگویید اگر بی درنگ دکتر مصدق بر سر کار بر نگردد شخصاً به خیابان خواهم رفت و دهانه تیز انقلاب را با جلوداری شخص خودم مستقیما متوجه دربار خواهم کرد».

پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱

کاشانی پس از ۳۰ تیر که به ریاست مجلس هم رسیده بود به نوعی خود را در دولت شریک میدانست. عریضه نویسی و نامه نویسی‌های او در عزل و نصب مقامات کشوری و توصیه‌های گاه و بیگاه کاشانی، عرصه را برای بروز اختلافات بازتر و وسیعتر می‌نمود. بنا بر روایتی تا آخر آذرماه ۱۳۳۱، هزار و پانصد توصیه از کاشانی و فرزندانش در وزارتخانه‌ها جمع آوری شده بود. وزیر کشور مصدق نیز ۵۸ فقره از این توصیه نامه‌ها را که از صدور پرونده وکالت، اجازه دفتر ازدواج، استخراج معدن نمک وفرمانداری ماکو تا انتخابات خلخال و ریاست شهربانی کرج هست، تنظیم و چاپ نموده‌است.

دراین باره نقل است که مصدق به کاشانی گفته بود:«آقا. توصیه این و آن‌ را نفرمایید. در شان شما نیست و در جامعه هم انعکاس نامطلوب دارد و مورد سو استفاده قرار می‌گیرد. اگر نظرات اصولی دارید با دولت در میان بگذارید تا رفع مشکلات شود.اصلاًگیریم که این مسائل درست بوده. اینها در درجه دوم اهمیت است. آیا شما در خط اساسی نهضت ملی انحرافی می‌بینید؟ اگر هست بگویید اصلاح کنم و اگر نکردم بگویید از کارها کناره بگیر. و الا برای مسائل جزئی که نمی‌توانیم اختلاف داشته باشیم.» حسین فاطمی نیز نقل می‌کند:«دکتر مصدق هم به‌طور عجیب نسبت به این مسائل حساس بود و غالبا از مداخلات آقا و اطرافیانشان گله داشت و دو سه مرتبه هم کار به‌جاهای باریک کشید.»

سید ابوالقاسم کاشانی

تایمز لندن مقاله‌ای دربارهٔ کاشانی نوشته بود و مجله خواندنیها آنرا ترجمه کرده بود. در این مقاله کاریکاتوری از سر کاشانی روی تنه شیر چاپ شده وآمده بود که کاشانی آنچنان شخصیتی است که یک اشاره او نه تنها ایران که خاورمیانه را به اعتصاب می‌کشد. چند بیت شعر هم زیر کاریکاتور آمده بود. مصراع‌های اول این بود که استعمار چنین و چنان می‌کند و مصراع دوم بیت‌ها این بود: «شیر پامنار اگر بگذارد». این شماره مجله را به مقدار زیاد چاپ کرده بودند و مجله‌ها را کنار تشک حاج اقا گذاشته بودند و سیل جمعیتی که به دیدار حاج آقا می‌رفتند و دست آقا را می‌بوسیدند به دریافت یک نسخه مجله نائل می‌شدند و از زبان آقا می‌شنیدند که می‌گفت: «بیسواد. برو این مقاله رو بخون ببین چی نوشته.»

«آقای کاشانی روی کاناپه نشسته بود. سلام کردم. آقای کاشانی گفت: علیکم‌السلام، کجابودی، چه کار می‌کنی؟ دعوت کرد کنارش نشستم. گفت: بی سواد، لُره چه کار می‌کند؟ منظورش آقای بروجردی بود. اگر این را من به آقا منتقل می‌کردم دیگر خیلی بد می‌شد.به آقای کاشانی گفتم: آقا بزرگش نخوانند اهل خرد که نام بزرگان به زشتی برد. ایشان خیلی ناراحت شد و دیگر تا آخر مجلس با من حرف نزد.»

هم‌چنین نقل است در اوج سر زدن این گونه رفتارها از کاشانی، یکی از مذهبیون به پیش او رفته بود تا نگرانی خود را از اختلاف در نهضت بیان کند.کاشانی به او گفته بود:«نگران نباشید. تا من هستم هر چوبی را که جای مصدق بگذارم کار او را خواهد کرد.»

او درباره خود می‌گفت: «من سرمایه مملکت هستم. فقط رهبر مسلمین ایران نیستم، مرا همه مسلمانان جهان به رهبری قبول دارند.»

از سوی دیگر حساسیت و رقابت یک طرفه‌ای که میان کاشانی و آیت‌الله بروجردی ایجاد شده بود، برای کاشانی که همواره می‌خواست خود را رهبر و زعیم مسلمانان جهان ببیند همواره تنش زا بود. وجود آیت‌الله بروجردی به‌مثابه مانعی همیشگی دربرابر کاشانی بود تا رویای رهبریت هم‌زمان در دو جبهه سیاسی و دینی را اگر آرزویی محال نیابد، لااقل دور از دسترس بیند. هرچند که هر دوی این مراجع، در جریان سرنگونی مصدق، به شاه نزدیک بوده و از بازگشت او حمایت کردند.

درگیری با مصدق بر سر اختیارات ویژه و رفراندوم

پس از درخواست تمدید اختیارات، کاشانی به مبارزه علنی با مصدق پرداخت و ضمن مخالفت با تمدید قرارداد آن‌را «جاه طلبانه» و مصدق راًپنهان در پشت نقاب تزویر و آزادیخواهی«،»مستبدی که می‌خواهد به‌دور ان قبل از مشروطه برگردد«شر خودسر»،«یاغی طاغی» و «کسی که به خیال خداوندگاری افتاده‌است» خواند:

«ملت ایران، من از پشت نقاب تزویر و آزادیخواهی ناگهان دریافتم که به زودی فکر ناپاک دیکتاتوری سیل خودسری از دامنه هوی و هوس خویش سرازیر نموده و قصد دارد نهال آزادی و مشروطیت ایران را از بن بر کَند. فریاد آزادی ایران که ۵۰ سال شب و روز این خیال شوم اسارت ایران را در مغز خویش پرورش داده بود در سر راه خود مانعی را دید که نه تنها به هیچ قیمت در مقابل افکار مالیخولیایی او تسلیم نمی‌شد بلکه او را تخدیر و تضیع نمود بر احدی پوشیده نیست که رئیس دولت بر خلاف قانون اساسی در صدد است ایران را به حکومت استبداد باز گرداند ولی من به شما می‌گویم بر خلاف آن یاغی طاغی که در کشور مشروطه ایران به خیال خداوندگاری افتاده‌است، مشروطه ایران نخواهد مرد. روح پاک پیغمبر اسلام اجازه نخواهد داد ملتی مسلمان و مستقل با چنین افکار پست و اهریمنی تسلیم بیگانگان شود و آن شّر خودسر که در راه بد کاری و خیال ایجاد دیکتاتوری قدم بگذارد محکوم به شکست و تسلیم چوبه دار خواهد شد.»

کاشانی طی اعلامیه دیگری به سختی به مصدق حمله کرد و او را کسی خواند که«هرچه کرده به مصلحت و نفع اجانب بوده‌است»:

«ملت غیور ایران اکنون ۲۸ ماه است که ایشان زمامدار است و در تمام این مدت یک قدم مفید به حال شما که بتواند اسم آن‌را ببرد بر نداشتند. هر روز وعده‌های بزرگ می‌دهد و فردا عذر می‌آورد. ساعت به ساعت راه را برای تحکیم دیکتاتوری و حکومت فردی و خود سری هموار ساخته‌است. مصدق خوب می‌داند اگر با آزادی به رای ملت رجوع کند ۹۷ درصد مردم علیه او رای می‌دهند. شما هموطنان عزیز می‌بینید که تا امروز چه کسی به نفع اجانب قدم برداشته و آنچه تا امروز کرده مستقیما به مصلحت اجنبی و زیان مملکت بوده‌است.»

او هم‌چنین شاه را «مرد تربیت شده عاقل» و «مردی معقول تحصیل کرده و با تحصیلات» خواند وگفت: «عقیده من این است که ایران سالیان دراز حساسیت سلطنت دارد و فی الحقیقته وجود شاه یک جهت جامعی برای جمع آوری کلیه طبقات مردم به‌دور این مرکز ثابت است.»

کاشانی پس از کودتا نیز در مصاحبه‌ای گفت: «ریاست مجلس در شان من نبود و من از این جهت این مقام را پذیرفتم که جلو فعالیت‌هایی که مصدق می‌خواست شروع کند و یک سال بعد شروع کرد بگیرم.»

کاشانی با رفراندوم دکتر مصدق شدیدا به مخالفت برخاست و گفت: «شرکت در رفراندوم خانه برانداز که با نقشه اجانب طرح ریزی شده، مبغوض حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه و حرام است.» البته مردم در انتخابات شرکت کردند و با اکثریت آرا رای به انحلال مجلس دادند.

کاشانی و زاهدی

درحالی که دولت مصدق حکم جلب سرلشکر زاهدی، متهم اصلی پرونده قتل افشارطوس، را صادر کرده بود، کاشانی وارد قضیه شد و به‌وسیله میراشرافی او را به مجلس آورد و در معیت خویش نشاند. به نوشته روزنامه کیهان زاهدی که در پناه کاشانی و مجلس مصونیتی سیاسی می‌یافت، در آنجا متحصن شد و«آیت‌الله کاشانی از او بگرمی استقبال نمود و از مزاحمت‌هایی که تا کنون برای وی فراهم شده اظهار تاسف کرده و خدمات او به نهضت ملی را ستود.»

کاشانی در مجلس با زاهدی روبوسی کرد، او را در اتاق هیئت رئیسه سکنی داد وبه او گفت که تا هر وقت که می‌خواهد در مجلس باشد.هم‌چنین به کارکنان مجلس دستور داد تااز این «مهمان عزیز» پذیرایی کنند چرا که ایشان در اینجا «حق آب و گل دارند».

کاشانی که پیشتر از زاهدی با عنوان کسی که «با ما دوست هستند و ما هم با ایشان کمال دوستی را داریم.» یاد کرده بود، در روزهای کودتا صمیمیتی دوچندان با وی یافت. زاهدی دو ماه و نیم در مجلس ماند و با استفاده از مصونیت ایجاد شده با فراغ بال سرگرم رایزنی با مخالفان مصدق و هماهنگی برای اجرای کودتا شد.

در ۲۵ خرداد ۱۳۳۲ نیز ملاقاتی میان کاشانی و زاهدی انجام شد. در این ملاقات که حدود ۴۵ دقیقه طول کشید و مظفر بقایی، میراشرافی و حمیدیه نیز در آن حضور داشتند، «آیت‌الله کاشانی حمایت بی دریغ خود را از ایشان و سایر کسانی که جانشان به‌علت مبارزه با دیکتاتوری مصدق در خطر است ابراز داشتند.» فضل‌الله زاهدی تا ۲۹ تیر در مجلس بود و بعد از آن مجلس را ترک کرد و تا کودتای ۲۸ مرداد در خفا به سر می‌برد.

سرلشکر نادر باتمانقلیچ از افسران کودتاچی که پس از ۲۸ مرداد به سمت ریاست ستاد ارتش رسید، در جریان محاکماتش پس از انقلاب ۱۳۵۷ به نقش آیت‌الله کاشانی اشاره‌ای کرد و گفت:

«در اوایل سال ۳۲ به خدمت آیت‌الله کاشانی مشرف شدم حضرت از جریان سیاسی کشور متأثر بودند و دعا می‌کردند که مملکت نجات پیدا کند و به من گفتند تلاش کنید مملکت از این وضع نجات پیدا کند. پس از کودتای ۲۸ مرداد وقتی رئیس ستاد شدم با فرزند آیت‌الله کاشانی تماس گرفتم و جریان را به او گفتم و نظر آیت‌الله را خواستم. آقا مصطفی از قول آیت‌الله کاشانی گفتند چه بهتر که شما را انتخاب کردند. در اوایل شهریور ۳۲ وقتی خدمت کاشانی شرفیاب شدم ایشان مرا به گرمی پذیرفتند و نسخه‌ای از فرمان حضرت علی به من دادند و فرمودند این دستورات را نصب العین قرار دهید.»

آنطور که از شواهد و قرائن برمی آید، کرمیت روزولت مقدار ۱۰۰۰۰ دلار در پاکت گذاشته و داده‌است تا از طریق احمد آرامش به‌دست کاشانی برسد برای همکاری در کودتا. مارک گازیوروسکی می‌نویسد:

«صبح روز ۱۹ اوت (۲۸ مرداد) دو تن از مامورین سیا به نام‌های بیل هرمن و فرد زیمرمن با آرامش ملاقات کردند و مبلغ ۱۰ هزار دلار در اختیار او گذاشتند تا به کاشانی بدهد. چنین به‌نظر می‌آید که کاشانی ترتیب آن‌را داد که یک گروه ضد مصدق از ناحیه بازار به مرکز تهران روانه شود.»

قول مهندس حسیبی زاویه‌ای دیگر از رابطه پنهانی کاشانی و آمریکاییان را در سقوط دولت دکتر مصدق می‌نماید:

«هندرسون قبل از اینکه روز ۲۷ مرداد به خانهٔ مصدق بیاید خانهٔ کاشانی بوده‌است.»

کاشانی روی کار آمدن دولت کودتا را «سبب مسرت» دانست و ضمن تبریک به زاهدی گفت:

«جای مسرت است که دولت جناب آقای زاهدی که خود یکی از طرفداران جبهه ملی بوده، تصمیم دارند که شرافتمندانه از حیثیت و آبروی ایران دفاع نموده و در راه صلاح و افق ملت حداکثر فداکاری را بنمایند.»

کاشانی هم‌چنین در مصاحبه باروزنامهٔ المصری گفت:«من از ژنرال زاهدی مادام که به منفعت ایران قدم برمی‌دارد پشتیبانی می‌کنم…هر وقت که نظرم برسد او بر خلاف مصلحت ایران عمل می‌کند با او مخالفت می‌کنم. تا این لحظه راجع به کار او نمی‌توان قضاوت کرد.»

دو روز پس از کودتا نیز کاشانی و زاهدی با یک‌دیگر در منزل آقای مقدم در دزاشیب ملاقات کردند. این ملاقات‌ها تا مدتی ادامه داشت. جریان دیدارهای ۳۱ شهریور، ۱۸ مهر، ۲ آبان و ۲۳ آذر سال ۱۳۳۲ در مطبوعات آن دوره درج گشته‌اند.

دستگیری آیت الله کاشانی

در رابطه با دستگیری آیت الله کاشانی روزنامه کیهان مورخ 17/10/1334 چنین نوشت: “آیت الله بهبهانی طی عریضه ای به حضور ملوکانه در مورد احضار آیت الله کاشانی به دادرسی ارتش وساطت کرده اند که امر فرمایند از احضار آیت الله کاشانی به دادرسی ارتش صرفنظر گردد که وقعی گذارده نشد، اما ایشان پس از دستگیری در روز چهارشنبه 10دی 1334 جهت ادای توضیحات درباره قبل رزم آرا به دادرسی ارتش، احضار و پس از اولین بازجویی که در ساعت 7:30 دقیقه با حضور سرلشگر آزموده و سرتیپ کیهان خدیو و سروان شاداب شروع شد و ذیل حکم بازداشت خود را که به امضای سه نفر مذکور بود با نوشتن “رؤیت شد” امضا و به نوشته روزنامه کیهان، در اطاق مجاور زندان دکتر مصدق در لشگر زرهی زندانی شد.”

در تاریخ 28/10/1334 آیت الله کاشانی به سرلشگر آزموده چنین نوشت: “تیمسار آزموده، پس از سلام، روز گذشته چون سؤالات و جواب های اینجانب، نقطه ضعفی نداشته و این که جنابعالی و آقای تیمسار کیهان خدیو، قرار بازداشت را مرقوم داشتند و اینجانب اعتراضی ننمودم فعلاً زحمت می دهم قرار بازداشت هیچ گونه موجبی ندارد و معترض هستم.”

هیأت دادرسان دادگاه عادی شماره 2 دادرسی ارتش در تاریخ شنبه 30/10/1334 خارج از نوبت جلسه ای تشکلیل داده و اعتراض آیت الله کاشانی را وارد ندانستند..

نظرات کاشانی نسبت به مصدق پس از کودتا

او در پاسخ به سوال اخبار الیوم مبنی بر اینکه به‌نظر شما بزرگ‌ترین اشتباه مصدق کدام است؟ گفت: «پایمال کردن قانون اساسی و و عدم اطاعت از اوامر شاه». او هم‌چنین اشتباه بزرگ مصدق را تلاش برای برقراری جمهوریت شمرد و گفت: «مصدق برای برقراری جمهوریت می‌کوشید. او شاه را مجبور کرد ایران را ترک کند؛ اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد برگشت. ملت شاه را دوست دارد.»

کاشانی در جواب روزنامهٔ المصری که پرسیده بود آیا عقیده دارید مصدق مستحق همین سرنوشتی بود که به او رسید؟ گفت:«خداوند عادل است و آنچه امروز بر مصدق گذشته‌است نتیجهٔ عدل خداوندی است.» او هم‌چنین در مصاحبه با اخبارالیوم مصدق را به مرگ محکوم کرد: «این مصدق راه را گم کرده و مستحق چنین عاقبتی بوده‌است. تمام هم و غم او این شده بود که مردم فریاد بزنند زنده باد مصدق. مصدق به من و کشورش خیانت کرد. طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش خیانت کند مرگ است.»

کاشانی نه تنها تمامی زحمات دکتر مصدق را به زیر سوال برد، که پا را فراتر گذاشته او را به داشتن جنون متهم کرد: «مصدق برای کشور کاری نکرد. نه یک خرابی را تعمیر کرد نه خیابانی را افتتاح کرد نه خزانه را نجات داد و نه ملت را متحد ساخت. حتی در مورد نفت که او ادعا داشت صاحب فکر ملی ساختن می‌باشد اگر این اتحادی که من در صفوف ملت بوجود آوردم نبود هرگز ملی نمی‌شد. او خیانت کرد. به من و کشور خیانت کرد. قبل از اینکه من با مصدق مخالفت کنم، ملت با او بود ولی پس از اینکه من با او مخالفت کردم ملت از دور او پراکنده شدند.»

«مقام و کرسی صدارت مصدق را مسحور کرده بود. او دستخوش نوعی جنون شده بود.»

کاشانی در دوران زاهدی به مرور خانه نشین شده و لب به شکایت گشوده و گقت: «آزادی جز برای عمال انگلیس نیست. مطبوعات و نشریات ملی هیچگونه اظهار عقیده ندارند و همه توقیف‌اند. بسیاری از ملیون و آزادیخواهان متدین در زندان‌ها بسر می‌برند. این اختیارات را چه کسی به آقای زاهدی داده که این دیکتاتوری شدید و قرون وسطایی را با مردم شریف ایران می‌نماید؟» «حیف که رادیو در اختیار من نیست که از افکار مردم و احساسات پاک این ملت استفاده کنم.»

مرگ

رفته رفته حال وی به وخامت گذارد. در ۱۶ مرداد ۱۳۴۰ نخست وزیر امینی پس از عمل جراحی کاشانی در بیمارستان از او عیادت کرد. بزرگ‌ترین متخصص جراحی پروستات فرانسه وارد تهران شد تا کار معالجه کاشانی را بر عهده گیرد. در۲ دی ۱۳۴۰بار دیگر دکتر علی امینی نخست وزیر، به ملاقات وی رفت و شاه هم در ۱۸ اسفند از او عیادت کرد. سرانجام کاشانی در ۲۳ اسفند ۱۳۴۰ وفات یافت و در حرم شاه عبدالعظیم در شهر ری واقع در جنوب تهران دفن گردید.

همه چیز درباره قطعنامه598





در طول جنگ بیش از 11 قطعنامه ازسوی سازمان ملل متحد صادر شد. در تمام این قطعنامه‌ها که با حمایت آشکار آمریکا، اروپا و سایر متحدان عراق تنظیم می‌شد، کمترین توجهی به خواسته‌‌های به حق ایران نمی‌شد.
همه‌ی این قطعنامه‌ها در زمان‌هایی صادر می‌شد که رزمندگان اسلام در جبهه‌ها پیروزی‌هایی به دست می‌آوردند و متحدان عراق تلاش می‌کردندبا صدور این قطعنامه‌هااز نابودی ارتش عراق جلوگیری نمایند و مانع از پیروزی نهایی ایران شوند. 
نگاهی گذرا به متن قطعنامه‌های سازمان ملل متحد در مورد جنگ عراق علیه ایران نشان دهنده ی این موضوع است. 
هنگامی که صدام با ارتش خود صدها کیلومتر مربع از خاک ایران را اشغال کرد و تعدادی از شهرها و صدها روستای مرزی ایران را پس از اشغال با خاک یکسان نمود، سازمان ملل‌متحد با سکوت مرگبار خود هیچ عکس العملی از خود نشان نداد. 
اشغالگران عراقی فقط در استان خوزستان 365 روستا را که هموطنان عرب زبان ما در آنها ساکن بودند، نابود کردند. ولی سازمان ملل متحد به جای اینکه عراق را ملزم کند از خاک ایران خارج شود تنها به صدور یک نامه بی‌ارزش از سوی دبیر کل سازمان ملل متحد اکتفا کرد: «من از گسترش اختلاف بین ایران و عراق نگران هستم این امر به عقیده‌ی من یک تهدید بالقوه برای صلح و امنیت بین المللی است!!» و این تنها کاری بود که سازمان ملل متحد در مقابل اشغالگری عراقی‌ها انجام داد. 
اما وقتی رزمندگان پرتوان اسلام شروع به اخراج اشغالگران از سرزمین‌ها، شهرها و روستاهای اشغالی ایران نمودند و برای تنبیه متجاوز وارد خاک عراق ‌شدند، دیگر از نصیحت‌های بی‌حاصل دبیر کل سازمان ملل متحد خبری نبود. بایدها و نباید‌ها جای نصایح را ‌گرفت. بخش‌هایی از قطعنامه‌های 514 و 522 که در سال 1361 به دنبال پیروزی‌های رزمندگان اسلام و به فاصله ی چند ماه صادر شد، بیانگر این موضوع است:
1- سازمان ملل متحد مصرا خواهان آتش پس فوری  و خاتمه تمام عملیات نظامی می‌باشد. 
2- درخواست خود را برای عقب نشینی نیروها به مرزهای شناخته‌شده‌ی‌بین المللی‌تاکیدمی کندو…                                               
ضربات کوبنده رزمندگان اسلام باعث شد گردانندگان سازمان ملل متحد که قدرت‌های شیطانی دنیا هستند، فراموش کنند در موقع صدور این قطعنامه‌ها  هنوز شهرهای نوسود، مهران، نفت شهر، قصر شیرین و مساحت زیادی از خاک ایران در اشغال ارتش عراق است، وگرنه قطعنامه‌ها  رابه گونه‌ای دیگر تنظیم می‌کردند.                                       
عملیات رزمندگان اسلام در خاک عراق و ضربات جبران ناپذیری که ارتش عراق از این حملات متحمل می‌شد، تغییراتی را در قطعنامه‌های سازمان ملل در پی داشت. با پافشاری ایران بر حق خود که تعیین متجاوز در جنگ بود و نمایش اقتدار ملی با انجام عملیات در عمق خاک عراق، از این به بعد در قطعنامه‌ها صد در صد از عراق جانبداری نمی‌شد از جمله، در طرح 8 ماده‌ای دبیر کل سازمان ملل متحد که در سال 1363 صادر و خواسته‌های سازمان ملل متحد به  هر دو طرف جنگ یعنی ایران و عراق اعلام ‌شد. 
در بهمن ماه سال 1364 ایران بندر استراتژیک فاو و اطراف آن را در جنوب عراق، با انجام عملیات والفجر 8 به وسعت 700 کیلومترمربع به تصرف خود در ‌آورد. قطع ارتباط عراق با آبهای خلیج فارس و برچیدن پایگاه‌های موشکی عراق در فاو که شهر دزفول و سایر شهرهای خوزستان از طریق آنها مورد حمله قرار می‌گرفتند، از جمله اهداف این عملیات بود. پس از این پیروزی، قطعنامه 582 صادر شد. در این قطعنامه با اظهار نگرانی عمیق از طولانی شدن جنگ بین ایران و عراق و با تاکید بر غیر قابل قبول بودن، کسب سرزمین از راه زور و بدون اینکه اشاره‌ای به آغاز کننده ی جنگ داشته باشد، تنها به اقداماتی که سبب بروز جنگ گردیده اظهار تأسف شده بود. 
با تصرف بندر فاو دنیای استکبار به این امر واقف شد که جمهوری اسلامی ایران یک حکومت پاید ار و مردم ایران مردمی مقتدر و غیر قابل سرکوب و شکست هستند. پس از این عملیات ، ایران بیش از بیست عملیات بزرگ و کوچک انجام داد که تمام این حملات در خاک عراق بود. 
مهمترین این عملیات کربلای 5 نام داشت که در زمستان 1365 نیروهای ایرانی با انجام این عملیات تا نزدیکی بصره دومین شهر مهم عراق پیش رفتند. محل انجام این عملیات از سوی حضرت امام (ره) جایی انتخاب شد که بیشترین و مهمترین موانع کارشناسان اروپایی برای جلوگیری از نفوذ رزمندگان اسلام، ساخته شده بود. 
با عبور رزمندگان اسلام از این موانع و انهدام ماشین جنگی دشمن، سازمان ملل متحد و اعضای موثر در آن سازمان مجبور شدند قطعنامه‌ 598 را تنظیم کنند. این قطعنامه انتظارات ایران را تأمین نمی‌کرد ولی نکات مثبتی نسبت به قطعنامه‌های قبلی داشت. 
دربند 6 این قطعنامه برای نخستین بار اشاره به تعیین آغاز کننده ی جنگ شده بود که پس از تعیین و اعلام آن ا زسوی دبیر کل سازمان ملل متحد زمینه را برای درخواست غرامت و خسارات جنگ از سوی ایران فراهم می‌کرد. لحن و محتوای این قطعنامه هم با قطعنامه‌های قبلی فرق داشت. هم عبارات آن دقیق بود و مانند قطعنامه‌های قبلی دو  پهلو نبود هم حالت دستوری داشت، نه توصیه‌نامه‌ای. 
ایران این قطعنامه را نه رد کرد و نه قبول. حجه‌ الاسلام هاشمی رفسنجانی جانشین وقت فرماندهی کل نیروهای مسلح ایران خواستار جابه جایی در بندهای این قطعنامه شد و اعلام کرد ما خواستار آن هستیم که اول متجاوز معرفی شود. عراق بلافاصله پس از اعلام این قطعنامه از سوی سازمان ملل متحد،‌ مانند قطعنامه‌های قبلی آن را پذیرفت. اما ایران حدود یکسال به چانه زنی پرداخت تا بتواند سازمان ملل متحد و کشورهای تأثیرگذار در این سازمان را وادار به گنجاندن حقوق خود در قطعنامه نماید. 
با پافشاری ایران دبیرکل سازمان ملل متحد مجبور شد یک طرح اجرایی را به دو کشور ایران و عراق ارائه دهد و در آن طرح متعهد شد ، در روز آتش بس یک گروه بی‌طرف، کار بررسی آغازگر جنگ را شروع کند و در تاریخ مشخص بعد از آتش بس، عقب نشینی نیروها به پشت مرزهای بین المللی آغاز شود. 
ایران این قطعنامه را با توجه به اینکه تمام خواسته‌هایش در آن نبود، پذیرفت. استعمارگران شرایطی را پیش بینی  کرده بودند که در صورت عدم قبول قطعنامه از سوی ایران، امکان انجام هر جنایتی بر علیه مردم کشورمان فراهم باشد. این شرایط عبارت بودند از:
حمایت مستقیم و بیشتر دنیا از صدام 
قطعنامه طوری تنظیم شده بود که اگر هر طرف جنگ آن را قبول نمی‌کرد طرف مقابل آزاد بود دست به هر کاری بزند. تنظیم کنندگان قطعنامه از قبل می‌دانستند تنها کشور ایران است که به دلیل نادیده گرفتن حقوقش معترض خواهد بود و از قبول آن خودداری خواهد کرد. پس قطعنامه را به گونه‌ایی تنظیم کرده بودند که در صورت عدم قبول آن توسط ایران، به راحتی بتوانند حتی  را در کشورمان انجام دهند.سیاست  «زمین سوخته» 
ایران جنگ طلب ، عراق صلح طلب!
با عدم قبول قطعنامه 598، ایران به عنوان کشوری جنگ طلب و جنگ افروز معرفی می‌شد و عراق که آغازگر جنگ و مسئول همه‌ی ویرانی‌ها و خسارات بود، صلح طلب معرفی می‌شد و این موضوع باعث خصومت بیشتر دنیا با ایران می‌گردید. 
افزایش تهدیدات بین المللی بر علیه ایران 
با خودداری ایران از پذیرش قطعنامه ، دشمنان کشورمان این امکان را می‌یافتند که در سایه سکوت سازمان‌های بین المللی دست به هر کاری بزنند تا ایران تسلیم شود. حمله به هواپیمای مسافربری در آسمان خلیج فارس توسط ناو وینسنس آمریکا و شهادت 290 نفر از مسافرین بی‌گناه این هواپیما بیانگر نقشه‌های شوم دشمنان مردم ایران بود.    
اقداماتی برای نابود کردن اقتصاد ایران 
قیمت پایین نفت ایران که به دلیل سرازیر کردن نفت فراوان از سوی کشورهای عربی به وجود آمده بود .افزایش قیمت اسلحه‌های مورد نیاز به چند برابر توسط دلالان در بازار سیاه و تجهیز بیش از حد معمول ارتش عراق در جبهه‌های جنگ و حضور نیروهای نظامی کشورهای آمریکایی، اروپایی و عربی در منطقه ، نشان از وجود یک توطئه‌ی شوم می‌داد. جبهه کفر با تمام توان متحد شده بود تا ایران را ا ز رسیدن به پیروزی در جنگی نابرابر که حق طبیعی آن بود باز دارد و با حمله و ویران کردن کشورمان تنها حکومتی را که در دنیا صدای عدالت خواهی و مبارزه با ستم و زور را می‌داد، نابود کند. 
حضرت امام (ره) به عنوان عالی‌ترین مقام کشور و فرمانده کل نیروهای مسلح که حفظ ایران و حکومت جمهوری اسلامی را واجب‌تر و مهمتر از پیروزی در جنگ می‌دانست، موافقت خود را با پذیرش قطعنامه اعلام کرد و در پیامی به مردم ایران فرمود:
«… به واسطه‌ی حوادث و عواملی که از ذکر آن خودداری می‌کنم و به امید خداوند د رآینده روشن خواهد شد، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت کردم.»
پس از اعلام پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران حاکمان عراق و در رأس آنها صدام که هیچ توضیح و دلیلی برای مردم خود از تحمیل جنگ هشت ساله به ایران نداشتند و از طرفی هیچ دستاوردی هم از این جنگ نصیب آنها نشده بود، با این توهم که ایران به دلیل ضعف مجبور به پذیرش قطعنامه شده است، بار دیگر بدون در نظر داشتن این که آنها یکسال قبل از ایران، قطعنامه 598 را که اولین بند آن بیان می‌دارد: «تمام عملیات نظامی در زمین، دریا و هوا متوقف شود و تمام نیروهای مسلح بی‌درنگ به مرزهای شناخته شده بین المللی بازگردند» قبول کرده‌اند، دوباره با سوء استفاده از موقعیت غیر جنگی که بین دو کشور به وجود آمده بود به مرزهای ایران حمله کردندو در بعضی مناطق تا 100 کیلومتر داخل خاک ایران پیشروی نمودند. از طرفی با مسلح نمودن گروه تروریستی  که از تعدادی از دشمنان فراری ایران تشکیلمنافقین( سازمان مجاهدین خلق ) شده است. از مرزهای غربی ایران و به قصد نابودی کشورمان حمله‌ی گسترده‌ای را آغاز نمودند. 
با انعکاس اخبار حمله مجدد عراق و منافقین در شهرها و روستاها، بار دیگر مردم ایران به جبهه‌ها هجوم آوردند و با کشته و زخمی کردن هزاران نفر از مهاجمین و به اسارت گرفتن تعداد زیادی از آنها، خاک مقدس کشور را از وجود متجاوزین پاک کردند. 
بالاخره در 17 مرداد 1367 شورای امنیت سازمان ملل متحد با حضور نمایندگان ایران و عراق تشکیل جلسه داد. 
درطول مذاکرات ایران و عراق که با نظارت دبیر کل وقت سازمان ملل آقای خاویر پرزدکوئیار انجام می‌شد، عراقی‌ها کارشکنی‌های زیادی انجام دادند تا شاید امتیازاتی را که در جبهه‌های  نبرد نتوانسته بودند از ایران بگیرند در پشت میز مذاکره به دست آورند. ولی این تلاش آنها هم با درایت و تلاش گروه دیپلماسی کشورمان خنثی شد. 
مذاکرات زیادی بین وزرای خارجه دو کشور صورت گرفت و نامه نگاری‌هایی بین ریاست جمهوری وقت ایران، جناب حجه الاسلام هاشمی رفسنجانی و حاکم عراق ، صدام حسین به عمل آمد و سرانجام در 14 اوت 1990 میلادی صدام با ارسال آخرین نامه و قبول تمام خواسته‌های ایران، تسلیم خواست و اراده‌ی ملت بزرگ ایران گردید. بخشی ازنامه صدام به این شرح است: «… برادر علی اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهوری اسلامی ایران، با این تصمیم ما دیگر همه چیز روشن شده و بدین ترتیب همه‌ی آنچه را که می‌خواستید و بر آن تکیه می‌کردید، تحقق می‌یابد…»
در 18 تیرماه 1370 شمسی دبیرکل سازمان ملل متحد، با بررسی دلایل و شواهدی که از ایران و عراق دریافت کرده بود اعلام کرد: «آغازگر جنگ هشت ساله عراق بوده است.» پس از یازده سال تعلل و خودداری دنیا از اعلام متجاوز بودن عراق ، بالاخره دنیا به این واقعیت اقرار کرد که، مردم ایران 8 سال با دفاع مقدس ازتمامیت ارضی خود پاسداری می‌کرده‌اند و یک پیروزی دیگر برای ملت ایران در تاریخ سراسر افتخار کشورمان به ثبت رسید. 

25 تیر فتح اندلس به دست مسلمانان


▪️فتح اندلس که به دست مسلمانان رخ داد، غربي ها را به تکاپو انداخت تا کاري کنند که از سنگيني اين شکست شان بکاهد؛ چرا که از رويارويي و جنگ سخت افزاري سخت نا اميد بودند؛ از اين رو در صدد بر آمدند تا شگرد ديگري را در پيش بگيرند و راه ديگري را بيازمايند؛ پس جنگ نرم و براندازي فرهنگي و تصرف فکري و رفتاري را در دستور کار خويش گنجاندند، به اين ترتيب غرب عليه سيطره مسلمين در اين سرزمين دست به کار شد. اين حکايتي تلخ و عبرت آموز است که شايد با دقت و درنگ در آن بتوان از تکرار اين تاريخ تهاجمي که فکر و انديشه و فرهنگ مسلمانان را در سراسر عالم و در تمام طول تاريخ از سوي غرب و عمالش، نشانه رفته است، جلوگيري کرد و با درانداختن طرحي نو، در مقابل اين تهاجم فرهنگي تمام عيار ايستاد.

▫️در حقيقت بايد گفت واقعه فتح اندلس و بعد از آن برچيده شدن سيطره مسلمين از اسپانيا و استيلاي دوباره غرب بر اين سرزمين را مي توان از نمادها و نمودهاي جدي و مهم و تلخ تهاجم فرهنگي غرب عليه مسلمانان دانست که با عملياتي شدن اين روند و استحاله و اضمحلال فکري و از بين بردن روحيه ايماني و اعتقادي در مردمان آن سامان، موقعيت براي استيلا و سيطره سياسي و حکومتي نيز بر آنان فراهم شد.

▪️بعد از شکست سختي که دشمنان اسلام از نيروي جهادي مسلمين دريافت کردند و در جنگ با اسلام به تسليم واداشته شدند و اندلس به دست سپاه حق فتح گرديد، آن ها با ورود از راه فرهنگ و تخريب روحيه ديني و حيا و عفاف ايماني مردمان اندلس، بار ديگر بر آن منطقه چيره شدند.

▫️سپاه فرهنگي کفر با به استخدام درآوردن رقاصه ها و روسپي ها و گسترش و ترويج فرهنگ برهنگي و اباحه گري و لاابالي گري، توانست انديشه ديني و روحيه اعتقادي مردم اندلس را دستخوش آسيب نمايد و با تصرف در ذهن و دل و ديده و فکر مردم، به تدريج مقدمات استيلاي سياسي و سرزميني بر آن ها را نيز فراهم نمايد.

▪️اين موقعيت به مثابه يک هشدار تاريخي و عبرت جدي بايستي نصب العين ما باشد و بدانيم که غرب به معناي غرب فکري و فرهنگ غربي با همه مشخصه هاي مستهجن و مبتذلش، ابتدا از راه فکر و فرهنگ و سبک زندگي وارد حريم انديشه و رفتار ما مسلمانان مي شود و بعد که زمينه هاي فکري و فرهنگي اش مهيا شد و توانست با استفاده از ابزارهاي پرزرق وبرق و فريبنده مادي اش در انواع و اقسام آن، پايه هاي فکري و فرهنگي ما را سست نمايد، آن گاه بسيار ساده تر و راحت تر بر زمينه هاي سياسي و جغرافيايي هم دست خواهد انداخت؛ چرا که با اين روند، موقعيت و بستر براي استيلاي او فراهم تر شده است.

▫️تاريخ جهان در برهه هاي گوناگون، گوياي اين حقيقت تلخ و شکست هاي اسفناک فرهنگي و سپس سياسي و سرزميني بوده است.

▪️تاريخ اندلس بي ترديد يکي از نقاط مهم و نمونه هاي تکان دهنده و عبرت آموز اين مسئله است.

▫️باشد که با چشماني باز و نگاهي عميق و مستمر به مؤلفه هاي فرهنگي، و جديت بيش تر و نه شعاري و گذرا به موضوع فرهنگ و البته هنر، راه را بر استيلا و تهاجم فرهنگي غرب بر کشورها و ملل اسلامي ببنديم.