آثار وپیامد های فرهنگی-اجتماعی گسترش بد حجابی
جمعه 96/02/15
بشربا وجه به اهمیتی که برای سلامت خود قائل است، به سلامت جامعه هم ارزش مینهد و بیماری جامعه را بیماری خود میداند؛ همچنانکه تلاش میکند برای حفظ و تأمین سلامت خود از بسیاری از امور بپرهیزد و یا از واکسنهای پیشگیری و داروهای گوناگون استفاده کند، برای سلامت جامعه هم باید نهایت سعی و کوشش خود را بهکار گیرد و جامعه را از مبتلا شدن به بیماریهای اخلاقی و روانی پرهیز دهد تا دیگر افراد جامعه به رشد، تعالی و سعادت برسند.
بدحجابی از مسائلی است که سلامت فرد و جامعه را تهدید میکند. پوشش نامناسب پیآمدها و آثار جبران ناپذیری در فرهنگ، اخلاق، اعتقاد، اقتصاد وامنیت جامعه دارد که گاه مسیری انحرافی و بازگشت ناپذیری پدید میآورد.
فرهنگ هر جامعهای از جنبههای گوناگونی تشکیل یافته است. جنبهای هنجاری فرهنگ جامعه، از ارزشها و قواعد خاص رفتاری تشکیل میشود. هنجارها نشان میدهند که چه چیزی ارزش و ضد ارزش است؛ مانند شیوههای پوشش برگرفته از فرهنگ آن جامعه. تلقی بد از بدحجابی، باور به ارزشی بودن حجاب و پوشش و قضاوت درست درباره حجاب، در زندگی اجتماعی و فرهنگی تأثیر بسزایی میگذارد.
قبل از هر چیز باید فرهنگ را تعریف کنیم تا آثار و پیآمدهای گسترش فرهنگ بدحجابی روشن شود. معروفترین تعریف از فرهنگ از تایلور انسانشناس معروف انگلیسی است. او میگوید:
فرهنگ، مجموعه پیچیدهای است که دانش، معتقدات، هنر، اخلاقیات، قانون، رسم و هر استعداد و عادت دیگری را که بشر به عنوان عضو جامعه کسب میکند، شامل میگردد.(۱)
کلارک نیز میگوید:
تمامی مظاهر و شئون زندگی یک ملت را فرهنگ آن ملت تشکیل میدهد.(۲)
بنابراین، رفتارهای اجتماعی معجونی از آنچه جامعه از علم و دانش، باورها و مسائل اخلاقی کسب میکند و قوانینی است که از دین و آیین افراد سرچشمه میگیرد. در کنار اینها، برخی رسوم و عادات اجتماعی، در طول زمان سهم بسیاری در شکلگیری فرهنگ آن جامعه دارند که هسته اصلی حیات اجتماعی را به وجود میآورند و در الگوهای رفتاری و هنجارهای فردی و اجتماعی بسیار تأثیرگذارند.
● آثار و پیآمدهای فرهنگی بدحجابی عبارتند از:
▪ وازدگی در برابر فرهنگ بیگانه
داد و ستد فرهنگی مفید است، بلکه برای هر جامعهای لازم به نظر میرسد. تجربه نشان داده که تعامل یا تبادل فرهنگی از عوامل بالندگی و پویایی جوامع است. حضرت آیت الله خامنهای میفرماید:
در تبادل فرهنگی، هدف بارور کردن وکامل کردن فرهنگ ملی است.ولی در تهاجم فرهنگی، هدف ریشه کن کردن و از بین بردن فرهنگ ملی است.(۳)
اما در دنیای کنونی، فرهنگی که قادر نباشد عناصر فرهنگی مفید را جذب و عناصر غیر مفید را دفع کند و در الگوهای مختلف اجتماعی از ثبات لازم برخوردار نباشد، فرهنگ مهاجم با الگودهی آن را تخریب میکند؛ ارزشها و هنجارهای آن را نادیده میانگارد و با غلبه و تهاجم، ارزشها و الگوهای مورد نظر خویش را جایگزین میکند تا در این رهگذر به اهداف خود دست یابد. بنابراین، فرآیند بدحجابی، مقدمه تهاجم گستردهتر به فرهنگ مقابل و شکستن هنجارها و جایگزین ساختن هنجار مورد نظر فرهنگ مهاجم است. چنین جامعهای به نظر اسپنسر، جامعهشناس معروف، قدرت دفاعی خود را از دست میدهد و در مقابل بیماریها، قدرت مقابله و دفاع ندارد و با ورود کوچکترین عامل مخرب، از بین میرود. احساس بیگانگی در برابر فرهنگ خودی و بیهویتی اجتماعی، زمینهساز پذیرش تهاجم فرهنگی است. بنابراین، جامعهای که دچار تهاجم فرهنگی گردد و تغییرات اجتماعی در آن سریع صورت گیرد، ارزش در آن جامعه ناپایدار است و هنجارشکنی در آن مرسوم میشود و در برابر فرهنگ بیگانه همیشه از خود وازدگی نشان میدهد و در نتیجه، بحرانزا میگردد. سوغاتی که بدحجابی به همراه دارد، تنها پوشش نامناسب نیست؛ بلکه ترویج لباسهای نامناسب، بزک کردنها و… را به دنبال دارد. در نتیجه، افراد متحمل بسیاری از الگوهای دیگر از فرهنگ بیگانه میشوند.
▪ سلطه بیگانگان و تأمین منافع آنان
هر جامعهای در پی آن است که به ارزشهای خود پابندد و جامعه خود را از فرهنگهای بیگانه مصون نگه دارد تا افراد از سلامت و ثبات لازم برخوردار باشند. چنین جامعهای سریعتر میتواند به اهداف خود برسد و آرمانهای خود را عملی سازد. بنابراین، استعمارگران در جایی که ببینند جامعهای مطابق با منافع، اهداف و خواستههای آنها پیش نمیرود. برای رسیدن به منافع خود و چپاول آن، غیرمستقیم طرحهایی میریزند تا افراد را مشغول و سرگرم کنند و به اهداف شوم خود برسند. مانند ترویج بدحجابی و بیحجابی است. در طرح استعماری انگلستان به مأموران خود چنین آمده است:
باید به استناد شواهد و دلایل تاریخی، ثابت کنیم که پوشیدگی زن از دوران بنیعباس متداول شده و مطلقاً سنت نیست. مردان همسران پیامبر را بدون حجاب میدیدهاند و زنان صدر اسلام در تمام شئون زندگی، دوش به دوش مردان فعالیت داشتهاند. پس از آنکه حجاب زن با تبلیغات وسیعی از میان رفت، وظیفه مأموران ما آن است که جوانان را به عشقبازی و روابط جنسی نامشروع با زنان غیرمسلمان کاملاً بدون حجاب ظاهر شوند تا زنان مسلمان از آنان تقلید کنند.»(۴)
رهبر فرزانه انقلاب میفرماید:
این چیزهایی که شما میشنوید درباره مبارزه با دختران محجبه در فرانسه، اینها جرقههایی است؛ آتشهای زیر خاکستر است و از یک کار عظیم پشت پرده خبر میدهد.(۵)
به راستی، دشمنان انقلاب اسلامی در تهاجم به ارزشهای مقدس ما میخواهند تقدسزدایی کنند. آنگاه به اهداف شوم خود برسند.
▪ گسترش فساد و تباهی
«ارزشهای جامعه، آن دسته از عوامل و عناصری هستند که اکثریت یک جامعه به اعتبار و اهمیت آنان ایمان دارند و بدانها ارج میگزارند».(۶)
در جامعهای که حجاب، متانت، عفت و حیا ارزش تلقی میشود، زن پایههای این ارزش را از رفتار و کردار خود، به بینش و باور خویش سرایت میدهد و از طرفی نهتنها زنان دیگر بلکه مردان را نیز به ارزشهای جامعه متوجه میسازد و جامعه را به سلامت و ارزشهای واقعی سوق میدهد. اما اگر زن،روشها و منشهای خود را تغییر دهد و به خودنمایی و آرایشهای ظاهری بپردازد، ارزشهایی چون حجاب و حیا و وقار را خدشهدار میکند و خود و اجتماع را به تباهی و فساد و بالاخره به ضدارزشها میکشاند.
زمانی این سؤال مطرح بود که بر اساس روایات، در آخرالزمان زنان پوشیده ولی برهنهاند. این پارادوکس را چگونه میشود حل کرد. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید:
یَظْهَرُ فِی آخِرِ الزَّمانِ وَ هُوَ شَرُّ الْاَزْمَنْهِٔ نِسْوَهٌٔ کاشِفاتٌ عارِیاتٌ مُتَبَرِّجاتٌ مِنَ الدِّین خارجاتٌ فِی الْفِتَنِ داخِلاتٌ مائِلاتٌ اِلی الشَّهَواتِ وَ مُسْرِعاتٌ و اِلَی اللَّذّاتِ مُسْتَحِلاّتُ المُحَرَّمات وَ فی جَهَنَّمَ خالِداتٌ؛
در آخرالزمان که بدترین زمانهاست، زنانی هستند که پوشیده اما برهنهاند و از خانه با خودآرایی بیرون میآیند. اینان از دین بیرون رفتهاند و در فتنهها وارد شده و به شهوات تمایل پیدا کردهاند و به کوی لذات نفسانی در شتابند و حرامها را حلال میدانند و در دوزخ به عذاب ابدی گرفتارند.(۷)
بنابراین، امروزه پاسخ این سؤال پاسخ روشن شده است که بعضی زنان پوشش دارند ولی بدحجاب یا بیحجابند، پوشش دارند ولی عریان و برهنهاند. چنین مسائلی آدمی را از ارزشها دور میسازد و در فتنهها وارد مینماید و از همه بالاتر گاهی از دین خارج میکند.
▪ افت تحصیلی و آموزشی
فرهنگ هر جامعهای، به آموزشهای آن بستگی دارد. هر قدر آموزشها از غنای بیشتری برخوردار باشد، فرهنگ آن جامعه بالاتر خواهد بود. نخبگان و فرهیختگان، در پرتو تحصیلات شناخته میشوند. جامعهای که دانشمندان آن بیشتر باشد، معمولاً از تمدن بالاتری برخوردار است و پویایی در تمامی زمینههای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی کاملاً مشاهده میشود. خلاصه، پیشرفت هر جامعهای در گرو آموزش آن است.
دختران و پسران اگر در کنار تحصیل، دل مشغولیهای دیگری داشته باشند، از تحصیل باز میمانند و وقت زیادی از فرصتهای مطالعاتی و تحصیلی آنان به هدر میرود. بسیاری از مشاوران از صحبتهای دختران و پسران جوان درباره مدهای روز و آرایشهای جدید گلهمند هستند. نمیخواهیم بگوییم دختران و پسران باید در دانشگاهها کاملاً از هم جدا باشند و دیواری بین آنها کشیده شود. اگر اینها فضای آموزشی را رعایت کنند و محیط را محیط درس بدانند و از آنچه برازنده فضای آموزشی نیست پرهیز کنند، بسیار تحسین برانگیز خواهد بود. به گفته مربیان تربیتی، در مدارسی که دختر و پسر با هم درس میخوانند، کمکاری، عقبافتادگی و بیمسئولیتی به خوبی مشاهده شده است.(۸) زیرا دختران در چنین محیطی، با بدحجابی توجه دیگران را به خود جلب میکنند و تمرکز ذهنی و روحی را از آنان میگیرند و باعث افت تحصیلی آنان میشوند و خود نیز دیگر حوصله درس خواندن ندارند و تمام حواسشان به لباس و نوع پوشش است. روح مطالعه و تحقیق در آنها خاموش میشود و افت تحصیلی پیدا میکنند.
▪ تضعیف اعتقادات دینی در جامعه
جامعهای که در سطح بالایی از باورهای دینی باشد، در سایه ایمان، در برابر بسیاری از آسیبها مصون میماند و دشمنان نمیتوانند در صفوف آن رخنه کنند و نقشههای آنان نقش بر آب میشود. این جامعه که دل به خدا سپرده و سرانجام زندگی را رسیدن به خالق خود میداند، دل به دیگری نمیسپارد و عقاید خود را متزلزل نمیکند. در این جامعه، حجاب و پوشش جزء احکام مسلم دین و مذهب به شمار میرود و زنان حاضر نمیشوند خود را به زینتهای زودگذر و دنیایی مزین کنند و در پرتو آن عقاید دیگران را متزلزل نمایند و خود نیز زمینهساز فساد در جامعه شوند.
تظاهر به بدحجابی نشانه پایبند نبودن و بیمبالاتی فرد به احکام و اعتقادات اسلامی است؛ زیرا زنان با بدحجابی، چشمهای هوسآلود را متوجه خود میسازند و پایههای ایمانی مردم را سست میکنند و جامعه را به فساد میکشانند. «هیچ راهی برای امریکا و ابرقدرتها بهتر از این نیست که بدون جنگ و کشتار و بدون اینکه پولی خرج کنند و حساسیتی ایجاد نمایند، ایمان را از دلهای مردم بدزدند و بزدایند. این کار به سادگی انجام میشود؛ با فیلمها، نمایشنامهها و چیزهایی از این قبیل به نام پیشرفت علم و… هیچ راهی بهتر و موفقتر از این وجود ندارد.»(۹) و میدانیم که باورها و ایمانهای راسخ نقش بسزایی در بالندگی زندگی جامعه ایفا میکنند و زمانی که ایمان به سستی گراید، نفوذ دشمن و به انحراف کشیدن آن جامعه به راحتی صورت میپذیرد.
● بدحجابی پیآمدهای اجتماعی نیز به دنبال دارد، از جمله:
▪ ایجاد ناامنی و سلب آرامش
آرامش و امنیت والاترین نعمتی است که خداوند به جامعه عنایت میفرماید و میتوان گفت، اگر جامعهای فاقد آن باشد به یک معنا، هیچ چیز ندارد و با وجود امنیت، همه چیز دارد. سلامت جسمی و روحی - روانی جامعه در سایه امنیت حفظ میشود و خلاقیت و نوآوری بروز میکند. زنان بدحجاب نمیدانند که چه ضربههای و جبرانناپذیر خانمان براندازی بر پیکره جامعه وارد میسازند.
در جامعهای که بدحجابی رواج پیدا کند، چشم و هم چشمیها و ارائه هر چه بهتر زینتآرایی، تمامی نخواهد داشت و زنان سعی میکنند تا چشمان بیشتری را متوجه خود سازند و در معرض دید همگان قرار گیرند و این امر تمامی نخواهد داشت تا جایی که تمام افراد جامعه را آلوده سازد. در نتیجه، ناامنی نه تنها دامان خود بدحجاب را میگیرد بلکه خیلی سریع به اجتماع سرایت میکند و جامعه را از فعالیتهای سالم باز میدارد.
بسیاری از کجرویهای گوناگون اجتماعی مانند مدگرایی، شورشها و درگیریهای خیابانی، ناهمنوایی اجتماعی و آزارهای جنسی، از بدحجابی و بیهویتی اجتماعی سرچشمه میگیرند.
زنان بدحجاب که به نمودهای ظاهری و تجمل و تنوع میپردازند و هر روز به سراغ اسباب آرایش و زیورآلات جالبتر و کفش و لباس شیکتر میروند، از سرمایههای معنوی محرومند و جمال معنوی برای آنان نامفهوم است. اینان کمبود خویش را بدینگونه جبران میکنند و عطش شخصیتیابی را از این طریق فرومینشانند.
«آری، بدحجابی، ارزشهای راستین دختران را تحتالشعاع ظواهر جنسیشان قرار میدهد و آنان را فدای هرزگیها و هوسرانیهای شیادان میسازد. بدحجابی ارزش زن را از بین میبرد و او را تا حد یک کالا پست میکند. زنی که تن و اندام خود را در معرض دید همگان میگذارد و آنچه را که به جنسیت او مربوط میشود، به کوچه و بازار میکشد، در حقیقت میخواهد با تکیه بر زنانگی خویش، جای خود را در جامعه باز کند نه با تکیه بر انسانیت خویش. در واقع او بدین ترتیب اعلام میکند که آنچه برای او اصل است، زن بودن اوست، نه انسان بودن و نه اندیشه و لیاقت و کارآیی او. چنین زنی قبل از هر چیز اسیر خود است. او به مغازهداری شبیه است که دائماً در فکر تزیین و تغییر دکوراسیون ویترین مغازه است».(۱۰)
▪ ترویج رذایل اخلاقی
بدحجابی علاوه بر اینکه خود یک ناهنجار اجتماعی به شمار میآید و جامعه را به بیبند و باری میکشد، زمینهساز بسیاری از زشتیهای اخلاقی است. وقتی به پوشش و متانت بیاعتنایی میشود، مسائل اخلاقی دیگر هم از جامعه رخت بر میبندد. بدلباسی، بداخلاقی به دنبال دارد، چنانکه مدپرستی، هواپرستی میآورد. جامعهای که هر روز مد جدیدی را به شکلهای گوناگون بپذیرد، دچار بسیاری از بیماریهای اخلاقی چون غرور، تکبر، عصیان، قساوت قلب و فخرفروشی خواهد شد. هرگاه جامعهای به انجام دادن گناه جسارت پیدا کرد و مفاسد و معاصی رواج پیدا کرد، زشتی گناه از بین میرود و این خود گناه بزرگتری است. یعنی جامعهای که گناه را گناه نداند، به سبب رواج زیاد و همگانی شدن آن، سقوط خواهد کرد. بنابراین، بدحجابی قبح و زشتی گناه رااز بین میبرد و باعث رواج گناهان دیگر میشود. امام صادق(ع) میفرماید:
وَ اَمّا اللِّباسُ یَحْمِلُکَ عَلَی الْعُجْبِ وَ الرِّیاء وَ التَّزْییِنِ وَ التَّفاخُرِ وَ الْخُیَلاءِ فَاِنَّها مِن آفاتِ الدِّینِ وَ مُورِثُهُ الْقَسْوَهُٔ فِی الْقَلْبِ؛ لباست، لباسی نباشد که تو را به گناه خودپسندی، ریا، آراسته نشان دادن، مباهات به دیگران، فخرفروشی و تکبر، آلوده کند که تمام اینها از آفات دین و موجب سختی دل است.(۱۱)
بدحجابی موجب سوء ظن نیز میگردد. پوشش، نشانه ترس از خدا و آتش جهنم است و زن باحجاب، خود را به احکام الهی پایبند میداند. از آن طرف زنان بدحجاب به راحتی احکام الهی را زیر پا میگذارند و بیمبالاتی خود را به موازین اسلامی اعلام میدارند. چنین زنانی در معرض گناه هستند و افراد جامعه به آنها گمان بد میبرند و زمینه این گناه را تنها زنان بدحجاب به وجود میآورند. پس زنان پاکدامن و با عفاف، باید کاری کنند که در معرض تهمت قرار نگیرند.
▪ کمرنگ شدن حضور مثبت زنان در جامعه
زن در بسیاری از جوامع در فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و… شرکت میکند و سهم بسزایی در این زمینهها دارد. بنابراین، حضور زنان در جامعه امری انکارکردنی نیست و روز به روز به این فعالیتها اضافه میشود و زنان دوش به دوش مردان در تمامی زمینهها به فعالیت میپردازند. حال آیا پوشش میتواند بر حضور زن در جامعه تأثیر داشته باشد یا خیر؟ پاسخ بسیار روشن است؛ زیرا اسلام همانگونه که به اختلاط مرد و زن نامحرم هشدار داده و آنان را از پیآمدهای بد و زشت آن بازداشته است، به پوشش و حجاب او توجه خاصی داشته تا حضور او را در جامعه حفظ و سلامت نفسانی جامعه را تضمین کند.
زنان بدحجاب در محل کار، به دلیل خودآرایی و خودنمایی، تمرکز فکری لازم را از دست میدهند؛ در حالی که لازمه کار و تلاش جدی در محل کار، حضور قلب و تمرکز حواس است. زن با بدحجابی و آرایش، نه تنها به کار جدی نمیپردازد، بلکه نیروی کارآمد دیگران را نیز دچار سستی و رکود میسازد. در نتیجه، که چرخه فعالیت کاری جامعه را به کندی رهنمون میسازد.
از طرفی خانوادههایی که غیرت دینی بالایی دارند،از حضور دختران و زنان خود در چنین جامعهای نگران هستند و نخواهند گذاشت حضور پرشور آنها در فعالیتهای اجتماعی جلوگیری میکنند. در نتیجه، جامعه ضرر خواهد کرد و بخش بزرگی از نیروهای کاری را از دست خواهد داد.
▪ برهم زدن تنظیم روابط جنسی و عاطفی
پوشش و حجاب، نه تنها باعث سلامت اخلاقی جامعه و پایبندی به هنجارهای دینی میشود، بلکه زمینه بروز و شکلگیری بزهکاریهای جنسی را به حداقل میرساند و اعضای جامعه را نیز به سوی تشکیل خانواده، تنظیم روابط جنسی و عاطفی و قاعدهمند کردن آن سوق میدهد.
حجاب باعث میشود فاصلههای اجتماعی محفوظ بماند و رعایت شود، یعنی هر کسی نمیتواند با دیگران هر نوع تعاملی را برقرار سازد. لذا پوشش، تعاملها را الگودار و معنادار میسازد. این ویژگی مانع نزدیک شدن غریبهها و در نهایت ارتباط جنسی میشود. رعایت حجاب و پوشش مناسب، افراد را از بزرگترین نعمت یعنی آزادی برخوردار خواهد ساخت؛ زیرا زنان اجازه نخواهند داد کسی بدون اجازه، به حریم شخصی و خصوصیشان نزدیک شوید و در این زمینه تصمیم بگیریم. بنابراین اگر افراد پاک و پاکدامن و جامعه سالم میخواهیم، باید زنان ما پوشش را کاملاً رعایت کنند؛ چنان که امیر مؤمنان در نهجالبلاغه به فرزندش امام حسن(ع) میفرماید:
وَ اکْفُفْ عَلَیْهِنَّ مِنْ اَبْصارِهِنَّ بِحِجابِکَ اِیّاهُنَّ فَاِنَّ شِدَّهَٔ الْحِجابِ اَبْقی عَلَیْهِنَّ؛
از راه حجاب و پوشش بانوان آنها را بپوشان؛ زیرا رعایت حجاب به طور جدی و محکم، زنان را به طور سالمتر و پاکتر حفظ خواهد کرد.(۱۲)
▪ افزایش آزار جنسی
زنان و دختران با پوشش نامناسب در فعالیتهای اجتماعی، به جوانان و مردان بزهکار اجازه خواهند داد تا به حریم آنان تجاوز کنند و مورد اذیت و آزار خود قرار دهند. نقطه شروع بسیاری از ناهنجاریها، مزاحمتها و بیاحترامیهایی است که افراد جامعه برای یکدیگر به وجود میآورند و بدحجابی عامل بسیار مهمی در ایجاد این مزاحمتها به شمار میآید، دختران بزرک کرده با پوششهای زننده و گاه بسیار تهییج کنده، در جامعه خود را ارائه مینمایند تا شاید نگاههای آلوده بیشتری را به خود جلب کنند و از این طریق،حس خودآرایی و خودنمایی را به نحوی ارضا کنند، ولی این سرابی بیش نیست و عاقبت پشیمان خواهند شد که دیگر راه بازگشت نخواهند داشت. خداوند در قرآن کریم به پیامبرش(ص) میفرماید:
«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ ِلأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحیمًا)؛(۱۳)
ای پیامبر، به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو پوششهای خود را برخود فروتر گیرند. این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است و خدا آمرزنده مهربان است.
در شأن نزول این آیه آمده، هنگامی که شبها زنان برای نماز به مسجد میرفتند، بعضی از جوانان هرزه بر سر راه آنها مینشستند و آنان را با مزاح و سخنان ناروا آزار میدادند و مزاحم آنها میشدند. این آیه به زنان دستور داد حجاب خود را به طور کامل رعایت کنند تا از کنیزان، آلودگان و یهودیان شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند.(۱۴)
پس جامعهای که بخواهد ثبات امنیتی بیشتری داشته و از ناهنجاریها به دور باشد، باید خود را از عواملی که باعث ناهنجاری و بزه میشود، دور نگه دارد و حجاب بهترین وسیلهای است که زنان و دختران را از آزار جنسی محافظت میکند.
▪ جلب نگاههای چشمچران و هوسباز
خداوند به پیامبر اعظم(ص) میفرماید:
«قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ؛(۱۵)
به مؤمنان بگو چشمهای خود را از نگاه نامحرمان فرو گیرند.»
شهوت از غرایزی به شمار میآید که خداوند در آدمی قرار داده است. شهوتی که باعث بقای نسل و ساماندهی زندگی و حیات میشود، آرامش و آسایش را برای جامعه به ارمغان میآورد و آثار بسیار مطلوبی در جامعه خواهد داشت. اما اگر از مسیر اصلی خود منحرف شود و در سمت و سویی دیگر قرار گیرد، آثار بسیار بدی برای فرد و جامعه دارد. بدحجابی از مسائلی است که غریزه شهوت را از سیر خود منحرف میسازد. زنان بدحجاب، نگاههای آلوده مردان هوسباز را به خود جلب میکنند و آتش شهوت را در دل آنان شعلهور میسازند. به ویژه در جامعهای که بیشتر افراد آن جوان هستند، نگاههای شیطانی به سوی دختران بزککرده و بدحجاب جامعه را به فساد و تباهی رهنمون میسازند.
آری، در جامعهای که چشمچرانی بر اثر بدحجابی رواج پیدا کند، بسیاری از گناهان در آن جامعه رواج پیدا میکند و سرانجام، جوانان چشمچران بر اثر این گناه خانمانسوز، زندگی بسیاری از دختران معصوم و سادهلوح را بر باد میدهند و آبروی خانوادهها را به ارزانی میفروشند و زندگیها را سست میکنند و سرمایه عفت و پاکدامنی را از بین میبرند.امام صادق(ع) میفرماید:
النَّظَرُ سَهْمٌ مِن سِهامِ اِبْلیسَ مَسْمُومٌ وَ کَمْ مِنْ نَظْرَهِٔ اورثَتْ حَسْرَهًٔ طویلهًٔ؛(۱۶)
نگاه، تیری از تیرهای زهرآگین شیطان است. چه بسا یک نگاه حسرت طولانی در پی دارد!
▪ اختلالات روحی و روانی
اختلال روحی و روانی از آثار ناگوار بدحجابی در جامعه است. برخی از دختران و زنان، بر اساس نیاز ذاتی خود برای جلب رضایت محیط و توجه بیشتر بینندگان، به خودآرایی و جلوهگری و ارائه پوشش غیرمتعارف میپردازند و افکار خود را در بعد تمایلات و تخیلات موهوم، تقویت میکنند. بنابراین، پوشش و حجاب ناقص فشارهای فراوانی را بر روح و روان افراد وارد میسازد. چنین افرادی همیشه در پی آنند که خود را به گونهای ارائه دهند که افکار و نگاههای آلوده و هوسانگیز را به خود جلب کنند و شخصیت خود را با خواستههای دیگران همگون سازند. این خواستهها محدود نیست و وقتی دختران نتوانند خود را مطابق خواستها ارائه دهند. افراد جامعه ثبات روحی و روانی خود را از دست میدهند و امیدها و آرزوها به ناامیدی میگراید. شهید مطهری؛ میفرماید:
روح بشر فوق العاده تحریکپذیر است. اشتباه است که گمان میکنیم تحریکپذیری روح بشر، محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام میگیرد. همان طور که بشر در ناحیه ثروت و مقام، از تصاحب ثروت و از تملک جاه و مقام سیر نمیشود و اشباع نمیگردد، در امور جنسی نیز چنین است. هیچ مردی از تصاحب زیبارویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمیشود. از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و همیشه مقرون است با نوعی احساس محرومیت و دست نیافتن به آرزوها که به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بیمارهای روانی میگردد. چرا در دنیای غرب این همه بیماریهای روانی زیاد شده است؟ علتش آزادی اخلاقی جنسی و تحریکات فراوان سکسی است که به وسیله جراید و مجلات و سینماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمی و غیر رسمی انجام میشود.(۱۷)
اگر بتوان از لحاظ پوشش، الگوی مناسبی به جامعه ارائه داد، سلطهای آگاهانه به افراد جامعه پیدا خواهیم کرد و جامعه را از بیارادگی و بیاختیاری نجات خواهیم داد. اما با بدحجابی، به افراد جامعه اجازه دادهایم که هرگونه میخواهند، برای پوشش خود تصمیم بگیرند و مدلهای متنوع را جایگزین کنند و دلها را به سمت و سوی انحرافات اجتماعی سوق دهند که در این صورت، اداره و اختیار از افراد جامعه گرفته میشود و جامعهای که از خود ارادهای نداشته باشد، اختلالات روحی و بیماریهای روانی به سراغ آن خواهد آمد و به منجلاب کشیده خواهد شد. «بدحجابی زن در جامعه، سبب نقش بازی کردن او در اسلوبها و مدلهای گوناگون میشود. این اعمال او را به صورت موجودی بیاختیار و بیاراده، به هر طرف میکشد و دیگر بر زندگیاش تسلط آگاهانه نخواهد داشت. در زندگی و اعمال خود، نظر دیگران را ترجیح میدهد که برای جلوگیری از این امور منفی، حجاب بهترین درمان میباشد».(۱۸)
▪ تزلزل نهاد خانواده
تشکیل نهاد خانواده، مقدسترین پیوند زناشویی است. برای ثبات این نهاد، عفت و حجاب خانوادگی مهمترین عامل به شمار میآید. اگر زن لذتهای جنسی خود را از محیط خانواده بیرون نبرد و دستورهای اسلام را اطاعت کند، محیط خانه سالم و آرامبخش خواهد بود. ولی اگر عفت را رعایت نکند و لذتهای جنسی و خودنماییها را به بیرون منزل بکشاند، مورد نگاههای هوسآلود نامحرمان قرار خواهد گرفت و ناخواسته عامل پاشیدگی و تیرگی روابط افراد خانواده خواهد شد.
وقتی اختلافات زن و شوهر در محکمههای قضایی، را ریشهیابی میکنیم، پی میبریم که بسیاری از ناسازگاریها به دلیل رعایت نکردن حجاب است. وقتی زن با آرایش و بدحجابی در جامعه ظاهر میشود، چشمها، به سوی او نشانه میروند و او هم دلباخته و فریفته چشمچرانان میشود و کم کم از نگاههای شوهرش لذت نمیبرد و از او سرد میشود و سرانجام باعث جدایی میگردد. گاهی همین امر از طرف شوهر صورت میگیرد. بر اثر چشمچرانی و نگاههای هوسآلود به دختران و زنان بدحجاب، از همسرش دلسرد میگردد و لذاتها و محبتهایش در بیرون از خانه صرف میشود. در نتیجه، بنای ناسازگاری با همسرش شروع میشود و تیرگی بر کانون خانواده سایه میافکند.
بنابراین، برای حفظ نظام خانواده و به وجود آوردن محیطی سالم و فرزندان پاک رعایت حجاب ضروری است و باید بالاترین امنیت، یعنی امنیت ناموسی، در خانه حاکم شود. از طرفی بدیهی است، اگر خانواده سالم باشد و پوشش را رعایت کند، جامعه که از اجتماع خانوادهها تشکیل شده، سالم و پایدار خواهد ماند. در جامعهای که بیشتر اعضای آن را جوانان تشکیل میدهند باید در برابر این فرآیند حساستر باشند؛ زیرا جوانان در برابر مناظر شهوت انگیز و تهییج کننده، زودتر تحریک میشوند و چنین مناظری عامل مهمی در سوق دادن آنان به فساد خواهد شد. در نتیجه، نیروی فعال اجتماع به راههای فساد و تباهی کشانده میشوند و به جامعه ضربه جبران ناپذیری از جهات اقتصادی مادی، اجتماعی و اخلاقی وارد خواهد شد.
«آمارهای قطعی و مستند نشان میدهد که با افزایش بی حجابی و بدحجابی در جهان، طلاق و از هم گسیختگی زندگی زناشویی در دنیا به طور مدام بالا رفته است؛ چرا که «هر آنچه دیده بیند دل کند یاد» و هر چه دل در اینجا یعنی هوسهای سرکش، بخواهد، به هر قیمتی باشد به دنبال آن میرود و به این ترتیب هر روز دل به دلبری میبندد و با دیگری وداع میگوید».(۱۹)
به امید روزی که بتوان جامعه را به زیور عفاف و حجاب مزین کرد و از بدحجابی رهانید.
محمدحسین درافشان
۱) پرویز صانعی، جامعهشناس ارزشها، ص ۵۰۱ - ۵۰۲، کتابخانه گنج دانش، تهران، ۱۳۷۲.
۲) همان.
۳) فرهنگ و تهاجم فرهنگی، ص ۲۰، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۷۳.
۴) قرهٔ العین، «درآمدی بر تاریخ بیحجابی در ایران»، تهران، نشر نور، ۱۳۶۳، ص ۴۰.
۵) فرهنگ و تهاجم فرهنگی، ص ۹.
۶) جامعه شناسی ارزشها، ص ۱۰۱.
۷) محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۹، مکتبهٔ الاسلامیهٔ، تهران، ۱۳۷۲.
۸) ستار هدایتخواه، زیور عفاف، ص ۳، اداره کل آموزش و پرورش خراسان، مشهد، ۱۳۷۴.
۹) محمدتقی مصباح یزدی، تهاجم فرهنگی، ص ۹۵ - ۹۶، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، قم، ۱۳۷۹.
۱۰) غلامعلی حداد عادل، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، تهران، انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی، سروش، ۱۳۷۹، ص ۵۹.
۱۱) عبدالرزاق گیلانی، مصباح الشریعه، پیام حق، ص ۶۹، تهران، ۱۳۷۷.
۱۲) نهج البلاغه، نامه ۳۱.
۱۳) احزاب، ۵۹.
۱۴) ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۷، ص ۴۲۵.
۱۵) نور، .
۱۶) کافی، ج ۵، ص ۵۵۹، ح ۱۲.
۱۷) مسأله حجاب، صص ۸۷ - ۸۸، صدرا، تهران، ۱۳۷۹.
۱۸) حسین حبیب اللهی، حجاب در بی حجابی، قم، انتشارات داوری، ۱۳۷۳، ص۲۴.
۱۹) تفسیر نمونه، ج ۱۴، ص ۴۴۴.
منبع : مجله پیام زن
ریشه های بد حجابی وراه های مقابله با آن
پنجشنبه 96/02/14
پدیده بدحجابی
طلیعه
فرزندم زنان را در پرده ی حجاب نگاهشان دار تا نامحرمان را ننگرند زیرا که سخت گیری در پوشش عامل سلامت و استواری آنان است، بیرون رفتن زنان بدتر از آن نیست که افراد غیر صالح را در میانشان آوری. اگر بتوانی به گونه ای زندگی کنی که غیر تو را نشناسند، چنین کن، کاری را که برتر از توانایی زن است به او وامگذار که زن گل بهاری است نه قهرمانی سخت کوش
حضرت علی (ع) (1)
***
در کلام الهی اینگونه رعایت حجاب را به زنان گوشزد می فرماید که: و ای رسول زنان مومن را بگو تا چشم ها (از نگاه ناروا) بپوشند و دامن ها و اندامشان را ( از عمل زشت ) محفوظ دارند و زینت و آرایش خود جز آنچه قهرا ظاهر می شود بر بیگانه آشکار نسازند و باید سینه و بر و دوش خود را با مقنعه بپوشانند و زینت و جمال خود را آشکار نسازند جز برای محارم خویش. (2)
قران کریم همچنین در آیه ی دیگری مردان را محور توجه قرار داده و می فرماید: ای رسول ما، مردان مومن را بگو تا چشم ها ( از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را از کار زشت) محفوظ دارند که این برای پاکیزگی ( جسم و جان آن ها ) اصلح است و البته خدا به هر چه کنید آگاه است. (3)
از این دو آیه چنین برداشت می شود که لازمه سلامت جامعه، حفظ حجاب و نگاه به طور توامان است.
زمینه های روانشناختی و جامعه شناختی
برخی از عواملی که در تکوین پدیده بد حجابی موثر است عبارتند از:
1) جو زدگی
برخی دختران و زنان در برابر جو غالب جامعه مقاومت خود را از دست داده و به بد حجابی گرایش پیدا می کنند زیرا برای آنان اکثریت معیار حقیقت است.
2) ضعف سرمایه های درونی
انسان ها از ارزش ها و سرمایه های وجودی متفاوتی با دیگران برخوردارند. برخی به ارزش های درونی خود متکی اند و لذا نیازی به بروز و ظهور جلوه های ظاهری خود در اجتماع ندارند و در مقابل این دسته، آن هایی که از درون احساس تهی بودن می کنند ناگریزند به ظاهر آرایی روی آورند. به عبارتی می توان گفت بد حجابی مظهر انسان هایی است که احساس خلاء وجودی دارند.
3) فقدان هویت
کسانی که هویت خویش را گم کرده و به آن دست نیافته اند ناگزیر به تقلید کورکورانه از دیگران می پردازند. این افراد در حقیقت خودشان نیستند بلکه هر لحظه به رنگی و جلوه ای خود را می آرایند و بد حجابی یکی از مظاهر بی هویتی است.
4) رشد فمنیسم
یکی از تبعات فمنیسم حق استقلال زن در تصمیم گیری های زندگی و از جمله شغل، پوشش، ارتباطات و مناسبات انسانی اوست. در این صورت زن خود را ملزم به تبعیت از مرد نمی بیند و چون طبیعت زن متمایل به ظاهر آرایی است زمانی که در برابر خواسته های نفسانی اش مانعی نمی بیند ناگزیر آزادانه با هر نوع لباس و پوششی در جامعه حاضر می شود.
5) تربیت نامطلوب خانوادگی
فرزندان بیش از گفتار والدین از رفتار آنان می آموزند و این تاثیر در دوران کودکی به مراتب قویتر از دوران دیگر زندگی است.
6) ضعف مدیریت مرد
مردانی که از قاطعیت و صراحت در خصوص ارزش های اخلاقی خانواده برخوردار نیستند در حقیقت به طور ضمنی به زنان خود اجازه استفاده از هر نوع پوشش و یا حضور در هر محفلی را می دهند. این دسته از مردان از عوامل موثر در تقویت بد حجابی محسوب می شوند.
علاوه بر عوامل مذکور می توان به برخی زمینه های موثر در پیدایش بد حجابی از قبیل شیوه ی افراطی والدین توام با سختگیری، تقلید نا آگاهانه از فرهنگ بیگانه و تاثیر پذیری از تهاجم فرهنگی و معاشرت های آلوده و غیر اخلاقی نیز اشاره کرد اما به منظور جلوگیری از اطاله ی کلام به همین چند مورد بسنده می کنیم.
پیشنهادها و راهکارها
در خصوص مقابله با بد حجابی راهکارهای پیشنهادی اجمالا عبارتند از:
1) تبیین و ترویج الگوی اسلامی
ضرورت معرفی الگوی حجاب و به ویژه حجاب برتر، زمینه ی آشنایی دختران و بانوان را به مراتب در سطح مطلوبی مهیا می کند به خصوص اگر اینگونه آموزش ها از دوران کودکی و نوجوانی در مدارس آغاز شود.
2) آموزش خانواده با محوریت حجاب
برخی از سلسله مباحث آموزش خانواده در مدارس به مبحث حجاب اختصاص یابد تا والدین به صورت دقیق و کارشناسی با شیوه های آموزش و ایجاد علاقه به حجاب در دختران آشنا شوند.
3) گسترش و تقویت جشن تکلیف
جشن تکلیف یا همان جشن عبادت غالبا نقطه ی عطفی در زندگی نوجوانان محسوب می شود و در مورد دختران که حدود شش سال زودتر از پسران به مرحله تکلیف الهی می رسند باید با ظرفیت، ظرافت و تشویق بیشتری صورت بپذیرد تا آنان را برای پایبندی بهتر و بیشتر به حجاب بر انگیزد.
4) گسترش و تعمیق ادبیت حجاب
با وجود اهمیت روز افزون موضوع حجاب، متاسفانه ادبیات غنی و گسترده ای که متضمن کتاب های مستدل و آموزشی در خصوص حجاب باشد وجود ندارد و آثار بسیار محدود موجود، قادر به پاسخگویی به نسل جوان نمی باشد.
5) بهره گیری ابزاری از هنر
هنر می تواند به عنوان ابزاری در جهت تبیین و ترویج حجاب محسوب شود. طرح و تدوین آثار هنری در سطح وسیع با محوریت حجاب قادر است به نیاز های نسل جوان در حد و اندازه مطلوبی پاسخ دهد.
6) بازنگری برنامه های سیما
“سیما” در مقایسه با “صدا” از جذابیت و در نتیجه اثر گذاری بیشتری برخوردار است و به همین لحاظ چنانچه اندکی غفلت، مسامحه یا کوتاهی در قالب ها یا محتواهای تصویری صورت گیرد می تواند تاثیرات منفی زیادی بر جای گذارد. به عنوان مثال، زمانی که ایفای نقش های روشنفکرانه بر عهده ی زنان بد حجاب محول شده و نقش افراد بی سواد، خرافاتی و خدمتکار بر عهده ی زنان چادری گذاشته شود. تاثیر دراز مدت آن، قطعا بی اعتنایی و دلسردی به پوشش و حجاب کامل خواهد بود.
……………………………………………………………………………………………………
1) نهج البلاغه - ترجمه ی محمد دشتی، نامه 31، فراز 118 – 116
2) سوره ی نور – آیه ی 31 ( نام محارم در آیه ی مذکور دقیقا 12 مورد بیان شده است و به لحاظ اختصار در این مقاله نیامده است. )
3) سوره ی نور – آیه ی 30
عفاف وحجاب از دیدگاه حضرت فاطمه(س)
پنجشنبه 96/02/14
مقدمه :
بدون ترديد پوشش اسلامي براي زنان، از ضروريات دين مقدس اسلام است، چنان که آيات متعددي از قرآن بر اين مطلب دلالت دارند.1 از طرفي مسأله حجاب يکي از جنجاليترين مسائل دنياي ديروز و امروز است، به ويژه طرفداران اعلاميّه حقوق بشر، که با عنوان کردن «تساوي حقوق زن و مرد»، پوشش را براي زن دست و پاگير دانسته، و آن را برخلاف آزادي قلمداد و به عنوان حمايت از حقوق زن، مطرح مينمايند، اين مسأله را بسيار حسّاس نموده است، در صورتي که پوشش اسلامي را بايد در مجموع ابعادش مورد تجزيه و تحليل قرار داد، که با توجّه به مجموع، به نفع زن و جامعه است، و نه تنها دست و پا گير نيست و تضادي با آزادي ندارد، بلکه زنان در عين حفظ پوشش اسلامي، ميتوانند برترين فعاليّتهاي اجتماعي را داشته باشند، و در چارچوب آزاديهاي صحيح و مقبول، از حق آزادي خود بهرهمند گردند، زيرا حجاب در اسلام به معناي پرده نشيني نيست، بلکه به معناي پوششي معقول براي جلوگيري از فساد، و حفظ کرامت زن است، و ما امروز در جمهوري اسلامي ايران ميبينيم که زنان در همه صحنهها و عرصهها، از مجلس قانونگذاري گرفته تا آموزش و پرورش و بيمارستانها و ادارات، ميتوانند در چهارچوب حفظ پوشش اسلامي، به کار و تلاش بپردازند، بي آنکه حجاب اسلامي براي تلاشهاي آنان، مشکلي ايجاد کند، و حقّ آزادي صحيح آنها را تضييع نمايد.
حجاب در اسلام از يک مسأله کلّيتر و اساسيتري ريشه ميگيرد، و آن اين است که اسلام ميخواهد انواع التذاذهاي جنسي، چه بصري و لمسي و چه نوع ديگر به محيط خانوادگي و در کادر ازدواج قانوني، اختصاص يابد، اجتماع منحصرا براي کار و فعّاليت باشد، برخلاف سيستم غربي عصر حاضر، که کار و فعّاليت را با لذّتجوييهاي جنسي به هم ميآميزد، اسلام ميخواهد اين دو محيط را کاملاً از يکديگر تفکيک کند».3
علاّمه اقبال لاهوري در اشعار نغز خود در اين رابطه، چنين ميسرايد:
بايد اين اقوام را تنقيد غرب شرق را از خود برد تقليد غرب
ني زرقص دختران بيحجاب قوت مغرب نه از چنگ و رباب
ني زعريان ساق و ني از قطع موست ني زسحر ساحران لاله روست
از همين آتش چراغش روشن است قوّت افرنگ از علم و فن است
مغز ميبايد نه ملبوس فرنگ علم و فن را اي جوان شوخ و شنگ
حضرت فاطمه(س)زن نمونه يا نمونه زن؟
الگو يکي از طرق سازندگي درمراحل مختلف زندگي است. بسياري از بي هدفي ها زاييده بي الگويي هاست. زبان الگو، زبان عمل است در نتيجه تأثيري که الگو برافراد ميگذارد، بسيارعميق تر و ماندني تر ازگفتار است. به دليل اهميت الگو اديان الهي و مکاتب بشري سعي درارائه الگو ازنوع خود انسان داشته اند و ازنقش الگو درآباداني و ويراني جوامع غافل نبوده اند .
دين مبين اسلام الگوها و شاخصهايمتعالي ارائه داده و انسانها را به پيروي از سيره عملي و نظري آنان دعوت نموده است. اگر درمکاتب ساخته بشر، الگوي عملي وجود ندارد و آنان ناگزيرند ايده آليستي بينديشند، خوشبختانه درمکتب اسلام راستين يعني تشيع، الگوهاي بسياري وجود دارد.
دامنه تأثير گذاري اسوه ها از نظر قرآن اعم از حوزه فردي، اجتماعي و تاريخي است . در حوزه فردي نقش سرمشقها اصلاح مناسبات اجتماعي و سياسي است و درعرصه تاريخي تأثير اسوه ها به تغيير و تحول در جهت گيريهاي تاريخي ارتباط مييابد.
هم اکنون جا دارد به اين سؤال پاسخ گفته شود که آيا حضرت زهرا(س) الگوي زنان است يا الگوي انسان؟ و آيا سيره ايشان قابليت پيروي براي همه انسانها را دارد و يا مختص زنان ميباشد؟ پرواضح است که حضرت زهرا (س) الگوي کاملي براي همه انسانهاست و همه بشريت ميتوانند با تأسي از سيره ايشان راه نجات و سعادت خود را طي نمايند.
کرامت ها وفضيلت ها مختص مردان نيست. چنانچه زنان جوهري داشته باشند، مسير تعالي وبالندگي معنوي براي آنان هموار است. اگر علي (ع) الگو ونمونه انسان کامل و ايده آل است در وجود مرد بودن، زهراي مرضيه نيز الگوي ايده آل انسان کامل است درمظهر زن بودن. قران وقتي ميفرمايد :« لقد کان لکم في رسول الله اسوة حسنة »( احزاب،33/ 31 ) مقصود از «لکم» همه انسان هاست،نه فقط مردان. اين مطلب درمورد حضرت زهرا (س) نيز صادق است .آنچه فاطمه (س) را اسوه و نمونه ساخته،کمال انساني اوست و بدين خاطر متعلق به عالم انسانيت است. ارزش هاي انساني اختصاص به زن يا مرد ندارد و به تبع آن اسوه هاي انساني نيز همين گونه اند. فاطمه(س) چنان که اسوه زنان است اسوه مردان نيزهست.( همانند پيامبران و امامان)
بين زن نمونه بودن و نمونه زن بودن تفاوت است ؛ زن نمونه يعني زني که سيره و روش او را همگان قادرند در زندگي اتخاذ واعمال نمايند و براساس سيره و سلوک او مسيرزندگي خويش را بپيمايند و نمونه زن يعني زني که ميان زنان نمونه و الگوست.
بالاترين ارزش زن از نظر حضرت زهرا عليهاالسلام
از منظر حضرت زهرا عليهاالسلام نزديک ترين حالات زن به خداوند متعال هنگامى است که خود را از ديد نامحرمان دور نمايد و در منزل خود به خانه دارى و تربيت فرزند و پذيرايى از همسر خود بپردازد. امام صادق عليه السلام به نقل از حضرت فاطمه عليهاالسلام دراين باره فرمود: «أَنَّ أَدْنَى مَا تَکُونُ مِنْ رَبِّهَا أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَيْتِهَا، نزديک ترين حالات يک زن به خداوند متعال زمانى است که در منزل مى ماند [و به امور خانه دارى و تربيت فرزند مى پردازد].»
آرى، يک زن مسلمان هرگز فرمان خداوند متعال را در مورد حفظ عفت و عصمت خود فراموش نمى کند و در طول زندگى حجاب خود را همانند گوهرى گرانبها پاسدارى مى کند. اين سخن معروف حضرت زهرا عليهاالسلام که ضامن پايدارى جوامع و مايه استحکام خانواده هاست، همواره بايد در معرض ديد بانوان مسلمان به ويژه دختران جوان باشد که فرمود: «خَيْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا يَرَيْنَ الرِّجَالَ وَ لَا يَرَاهُنَّ الرِّجَالُ؛ بهترين و نيکوترين عمل زنان آن است که [بدون ضرورت] مردان [نامحرم] را نبينند و مردان [نامحرم] نيز آنان را ننگرند.»
خوشبختى و سعادت زن و جامعه بهترين و نيکوترين عمل زنان آن است که [بدون ضرورت] مردان [نامحرم[ را نبينند و مردان [نامحرم[ نيز آنان را ننگرند. در همين جمله نهفته است که تا مى تواند از نامحرمان دورى کند و کمترين ارتباط را با آنان داشته باشد؛ امّا متأسفانه در عصر ما شياطين وسوسه گر و دشمنان اسلام تلاش مى کنند به هر وسيله و عنوانى زنان مسلمان را از هويت خود جدا کنند و به مجامع عمومى و معرض ديد نامحرمان بکشانند و به اين وسيله آنان را از اهداف اصلى خلقتشان بازدارند.
فرانس فانون نويسنده فرانسوى مى گويد: «نيروهاى اشغالگر در کشور مسلمان الجزائر مأموريت داشتند تا هويت و اصالت فرهنگى ملت الجزائر را نابود سازند و در اين راه حداکثر کوشش خود را بر تخريب مسئله حجاب و چادر زنان متمرکز کرده بودند؛ زيرا آن را نشانه مهم اصالت ملى زنان الجزائرى تلقى مى کردند. از ديدگاه استعمارگران هجوم به تار و پود جامعه اسلامى الجزائر ابتدا بايد از تحت تأثير قرار دادن زنان آغاز مى شد. دستگاه استعمارى فرانسه براى مبارزه با حجاب زنان و بيرون کشيدن آنان از کانون خانواده، مبالغ هنگفتى را اختصاص داده بود. آنها بر اين باور بودند که حجاب زن سدّ محکم و دژ عظيمى در برابر نفوذ غربيهاست. هر چادرى که کنار گذاشته شود، افق جديد و گام بلندى در تسلط استعمارگران بر کشورهاى اسلامى است. پس از ديدن هر زن مسلمانى که حجاب را کنار گذاشته است، اميد تسلط آنان ده برابر مى گردد. با هر چادرى که رها مى گردد، گويى جامعه اسلامى براى پذيرش و تسليم در برابر استعمارگران آماده تر مى شود.»
حجاب حضرت فاطمه(س)
حضرت زهرا سلام الله عليها يك افتخار است براي همه عالم، نه فقط براي شيعه، نه فقط براي عالم اسلام، نه فقط براي ائمه طاهرين (ع)، بلكه آن حضرت براي پدر بزرگوارش نيز مايه سربلندي و افتخار به شمار ميرود. پيامبر اكرم (ص) به اين بانو خيلي افتخار ميكردند و بارها ميفرمودند كه خودم و پدر و مادرم به فداي تو. افتخار پيغمبر اكرم (ص) خيلي معنا دارد؛ حضرت زهرا (س) از نظر حسب و نسب داراي درجات رفيعي بوده است. شما نميتوانيد يك خانمي پيدا كنيد كه اين قدر از نظر نسب، والا و نوراني باشد. ايشان پدري دارد مثل پيامبر اكرم كه خاتم الانبياء بود. پيغمبري كه همه پيامبران به وجود او افتخار ميكردند، وجود مباركي كه خود خداوند متعال به او افتخار ميكند و نظيرش در عالم وجود نيامده و نخواهد آمد. حضرت صديقه طاهره مادري دارد مانند حضرت خديجه كه در مورد ايشان هم بايد بگوييم يك افتخار براي همه انسانها و مخصوصاً براي تمامي خانمها ميباشد. در باره حضرت خديجه همين مقدار بس كه پيغمبر اكرم ميفرمودند: پيروزي اسلام، مرهون خديجه است. همسر حضرت زهرا (س) نيز اميرالمومنين علي (ع) است كه پيامبر گرامي (ص) فرمودند: زهرا جان اگر علي نبود، كفوي براي تو در عالم وجود يافت نميشد. و اگر تو نبودي كفوي براي علي در عالم نبود. حضرت فاطمه زهرا از لحاظ فرزند نيز فرزنداني نظير امام حسن و امام حسين و حضرت زينب و ام كلثوم سلام الله عليهم را تحويل عالم بشريت دادهاند. اسلام مرهون مجاهدتها و تلاشهاي فرزندان گرامي حضرت زهراست. شهادت امام حسين (ع) اسلام را بيمه كرد و مجاهدت حضرت زينب(س)، شهادت آن حضرت را جهانگير كرد. حضرت زينب با آن شهامت مثال زدني در مقابل دشمن گفت: «ثكلتك امك يابن مرجانه ما رأيت الا جميلا». نظير چنين فرزنداني را در عالم كسي نداشته و نخواهد داشت. اما اولاد حضرت زهرا سلام الله عليها منحصر به اين چهار بزرگوار نيست، بلكه دوازده امام از نسل حضرت زهرا به وجود آمدند كه بارها پيغمبر اكرم به اين موضوع افتخار ميكردند. از همان وقتي كه امام حسين طفلي كوچك بود، پيامبر اكرم او را در دامن مينشاندند و ميفرمودند: «يا حسين التاسع من ولدك هو القائم بالحق به يملأ الله الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جورا» يعني حسينم، نهم از فرزندان تو امام زمان است كه به دستش پرچم اسلام روي كره زمين افراشته ميشود. آنكه عدالت اجتماعيِ سرتاسري ميآ ورد. آن كه ظلم جهاني را ريشه كن ميكند و بالاخره آن كه اسلام را جهاني ميكند و ميگويد «انّ في إبنه رسول الله لي اسوه حسنه» يعني سرمشق من در حكومت، زهراي مرضيه است. آن امامي كه اسلام را جهاني ميكند و ميفرمايد كه «نحن حجج الله علي خلقه و فاطمه حجه علينا» يعني ما دوازده امام حجت براي مردم هستيم و زهرا (س) حجت براي ما است. درك كردن معناي اين گونه روايات سخت است، اين گونه روايات حيران كننده است و انسان با غور در اين مطالب پي به جهل خود ميبرد.
نكته مهم كه تذكر آن در اين مجال ضروري است اينكه، شناخت ما نسبت به نعمت بزرگي همچون وجود مبارك حضرت زهراي مرضيه چه مقدار است؟ و مهمتر اينكه تا چه اندازه آن حضرت را براي خود اسوه ميدانيم و از او پيروي مي كنيم؟ اگر ما در اين باره كوتاهي كنيم و از حضرت زهرا (س) الگو نگيريم، بالاترين گناه را مرتكب شدهايم. زيرا كفران نعمت كردهايم. قرآن كريم ميفرمايد: «لئن شكرتم لأزيدنّكم و لئن كفرتم إنّ عذابي لشديد». اگر حضرت صديقه طاهره سرمشق جامعه باشد، جامعه رو به تزايد و ترقي خواهد بود و اما اگر زهرا سرمشق زندگي مردم نشد، در دنيا و آخرت عذابي دردناك در انتظار آنان خواهد بود. در خصوص لزوم الگوگيري از سيره حضرت زهرا (س) به دو نكته اشاره ميگردد كه از مصاديق برجسته شيوه زندگاني حضرت زهراست كه نسل كنوني بايد اسوه خود قرار دهد.
حجاب از ديدگاه حضرت زهرا(س)
آن بانوي بسيار بزرگ جهان، با اين که حريم عفاف و حجاب را به طور کامل رعايت ميکرد، در عين حال، در بحرانيترين حوادث سياسي و اجتماعي، حضور و ظهور داشت.
روزي مرد نابينايي با کسب اجازه به محضر حضرت زهرا(س) آمد. حضرت از او فاصله گرفت و خود را پوشانيد، پيامبر اکرم(ص) که در آن جا حضور داشت از حضرت زهرا(س) پرسيد: «با اين که اين مرد نابيناست و تو را نميبيند، چرا خود را پوشاندي»؟ حضرت زهرا(س) در پاسخ فرمود: «اگر او مرا نميبيند، من که او را ميبينم، وانگهي او بو را استشمام ميکند». پيامبر(ص) (به نشانه تأييد شيوه و گفتار حضرت زهرا«س») فرمود: «أَشْهَدُ اَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنّي؛4 گواهي ميدهم که تو پاره تن من هستي».
اميرمؤمنان علي(ع) فرمود: روزي همراه گروهي در محضر رسول خدا(ص) نشسته بوديم. آن حضرت به ما رو کرد و فرمود: «بهترين کار براي زنان چيست؟» هيچ کدام از حاضران نتوانستند جواب صحيح بدهند. هنگامي که متفرّق شدند، من به خانه بازگشتم، و همين موضوع را از حضرت زهرا(س) پرسيدم، و ماجراي سؤال پيامبر(ص) و پاسخ صحيح ندادن اصحاب را براي حضرت زهرا(س) تعريف کردم، و گفتم هيچ يک از ما نتوانستيم پاسخ صحيح بدهيم. حضرت زهرا(س) فرمود: ولي من پاسخ به اين سؤال را ميدانم، و آن اين است که: «خَيْرٌ لِلنِّساءِ اَنْ لايَرِينَ الرِّجالَ وَلايَراهُنَّ الرِّجالُ؛ صلاح زنان در آن است که آنها مردان نامحرم را نبينند، و مردان نامحرم آنها را نبينند».
* حجاب در اسلام به معناي پرده نشيني نيست، بلکه به معناي پوششي معقول براي جلوگيري از فساد، و حفظ کرامت زن است.
من به محضر رسول خدا(ص) بازگشتم و عرض کردم: «اي رسول خدا! از ما پرسيدي که چه کار براي زنان برتر است، پاسخش اين است که برترين کار براي زنان اين است که آنها مردان نامحرم را نبينند، و مردان نامحرم آنها را نبينند».
پيامبر(ص) فرمود: «چه کسي به تو چنين خبر داد، تو که اينجا بودي و پاسخي نگفتي؟» علي(ع) عرض کرد: «فاطمه(س) چنين فرمود».
پيامبر(ص) از اين پاسخ خشنود شد، و سخن فاطمه(س) را پسنديد و به نشانه تأييد او فرمود: «اِنَّ فاطِمَةُ بضْعَةٌ مِنّي؛5 همانا فاطمه، پاره تن من است».
نيز روايت شده: روزي جابر بن عبدالله انصاري همراه رسول خدا(ص) به سوي خانه فاطمه(س) رهسپار شدند. وقتي که به در خانه رسيدند، پيامبر(ص) اجازه ورود طلبيد. فاطمه(س) اجازه داد، پيامبر(ص) فرمود: شخصي همراه من است، آيا اجازه هست با او وارد خانه شويم؟ فاطمه(س) عرض کرد: «اي رسول خدا «قِناع» (يعني مقنعه و روسري) ندارم.» پيامبر(ص) فرمود: «يا فاطِمَةُ خُذِي فَضْلَ مَلْحَفَتِک فَقِنِعِي بِهِ رأسَکِ؛ اي فاطمه! زيادي لباس بلند روپوش خود را بگير و سرت را با آن بپوشان».
حضرت فاطمه(س) همين کار را کرد، آن گاه پيامبر(ص) و جابر، با کسب اجازه وارد خانه شدند.6
تلاشهاي سياسي و اجتماعي حضرت زهرا(س)
حضرت زهرا(س) در عين آن که حجاب کامل را رعايت ميکرد، حجاب را پردهنشيني و انزواي زنان نميدانست، بلکه شواهد بسياري وجود دارد که آن حضرت حجاب را هرگز دست و پاگير و مانع تلاشهاي اجتماعي و سياسي نميدانست. از اين رو، در عرصههاي مختلف اجتماعي و سياسي شرکت فعّال داشت.
محدّثين نقل ميکنند: شخص پيامبر(ص) دست فاطمه(س) را گرفت، و به ميان مردم آمد و خطاب به مردم فرمود: «هر کس که فاطمه(س) را شناخت که شناخت، و هر کس که او را نشناخته بداند که فاطمه(س) دختر محمّد(ص) است. او پاره تن من است. او قلب و جان من است. هر کس او را بيازارد مرا آزرده، و هر کس مرا بيازارد، قطعا خدا را آزرده است» بنابراين، حجاب در سيره فاطمه(س) پرده نشيني نيست.
در مکّه قبل از هجرت، مشرکان به تحريک ابوجهل به پيامبر(ص) آزار ميرساندند، يکي از آنها به نام «ابن زبعري» شکمبه گوسفندي را برداشت، و به طرف پيامبر(ص) انداخت، به طوري که سر و صورت آن حضرت را آلوده نمود، ابوطالب(ع) به دفاع از آن حضرت پرداخت،
* پوشش زن در اسلام اين است که زن در معاشرت خود با مردان، بدن و موي خود را بپوشاند، و به جلوهگري و خودنمايي نپردازد، آيات مربوطه همين معني را ذکر ميکند، و فتواي فقهاء هم مؤيّد همين مطلب است».
در اين هنگام حضرت زهرا(س) که در آن وقت خردسال بود با آب نزد پدر آمد، و سر و صورت آن حضرت را شست و شو داد.8
اين ترتيب نتيجه ميگيريم، حضرت زهرا(س) در عين آن كه در همايش پرشكوه و پرجنجال شركت نمود، همه نمادهاي حريم حجاب و عفاف را رعايت نموده است.
بشارت هاي خدا به زنان عفيف
امام جعفر صادق(ع) : اگر زن عفت داشته باشد به دنيا مي ارزد وگرنه به خاک هم نمي ارزد.
پيامبر اکرم (ص) : … زني که براي حفظ غيرت ، استقامت ورزيده و براي خدا وظيفه خود را بخوبي انجام داد ، خدا پاداش شهيد را به او خواهد داد.
پيامبر اکرم (ص) : پروردگارا زناني که خود را خود را پوشيده نگه مي دارند مشمول رحمت و غفران خود بگردان.
پيامبر اکرم (ص) : شرف مقنعه اي که زن بر سر دارد از دنيا و آنچه در آن است ارزندا تر مي باشد.
نتيجه گيري
حجاب و عفاف حضرت زهرا به گونهاي است كه ذكر شد، در حالي كه در مقابل نامحرم كوبندگي و قاطعيت دارد، به مسلمانان ميفهماند كه اختلاط بين زن و مرد ممنوع است. تصور نكنيد اين بيحجابي و بيعفافي كه فعلاً در جامعه رايج است، فقط براي ما باعث ناراحتي شده است، بلكه حضرت زهرا نيز از اين موضوع بسيار ناراحت است. همه ميدانيم كه حضرت زهرا بهترين سرمشق است. سرمشق يعني چه؟ يعني جامعه بايد وضعيت حجاب و عفاف حضرت زهرا را مورد مطالعه و بررسي قرار دهد و به همان صورت عمل نمايد.
حضرت زهرا(س) در عين آن كه حجاب كامل را رعايت ميكرد، حجاب را پردهنشيني و انزواي زنان نميدانست، بلكه شواهد بسياري وجود دارد كه آن حضرت حجاب را هرگز دست و پاگير و مانع تلاشهاي اجتماعي و سياسي نميدانست. از اين رو، در عرصههاي مختلف اجتماعي و سياسي شركت فعّال داشت.
بنابراين «تعادل و تنظيم روابط»، پي آمدهايي چون حضور پرنشاط، سالم، شاداب و تأثيرگذار براي مردان و زنان در عرصه هاي مختلف خانواده و جامعه خواهد داشت و بن بستي از فساد و تباهي در هيچ يک از ميدانهاي فعاليت ايجاد نخواهد کرد.
به هرحال آنچه که بر مي آيد اين است که حجاب محدوديت ساز نيست بلکه ايجاد مصونيت مي کند. البته بايد ذکر کرد که حجاب فقط براي زنان نيست و براي مردان نيز ضروري به نظر مي رسد. از بين رفتن حجاب در جوامع کنوني نماد رشد و پيشرفت نيست نماد عقب ماندگي و غربزدگي کشورهاي اسلامي مي باشد.
منابع:
1 ) نور (24) آيه 30 و 32و 33؛ احزاب(33) آيه 32، 33 و 59.
2 ) مرتضي مطهّري، مسأله حجاب، چاپ جديد، ص79.
3 ) همان، ص83.
4 ) علاّمه مجلسي، بحار، ج43، ص91.
5 ) علاّمه علي بن عيسي (اِرْبِلي، کشف الغمّه، ج2، ص23 و 24.
7 ) علاّمه علي بن عيسي اِرْبِلي، کشف الغمّه، ج2، ص24.
8 ) علاّمه سروي، مناقب آل ابيطالب، ج1، ص60
مسأله حجاب در سيره حضرت زهرا، حجةالاسلام والمسلمين محمد محمّدي اشتهاردي
حجاب حضرت زهرا ، آمنه مظاهري
تهيه و تنظيم : اعظم اسدي
كارشناس فرهنگي اداره كل تبليغات اسلامي گلستان
جایگاه و مقام معلم
سه شنبه 96/02/12
خداوند متعال نسبت به شان ومقام عالم و متعلم عنایت خاصی مبذول داشته و آنان را بر سایر طبقات ممتاز ساخته است.
پدر و معلم از جمله کسانی هستند که نقش مهم و اساسی در شکل گیری شخصیت هر فردی دارد. به همین جهت آموزه های دینی ما جایگاه ویژه ای را برای آنها تعریف کرده است.
امام علی (ع) :
قُم عَن مَجلِسِکَ لِاَبیکَ وَ مُعَلِّمِکَ وَ اِن کُنتَ اَمیراً؛
به احترام پدر و معلمت از جای برخیز هرچند فرمان روا باشی. (تصنیف غرر الحکم و دررالکلم ص435 )
-
معلم می سوزد ولی نمی سوزاند، هدایت می کند و گمراه نمی سازد، آتش درونش سرد است و سلام، و درود او همچون عود و رایحه اش جهانگیر. معلم چراغ هدایت و کشتی نجات است.
معلم راهنمای خوبی ها و نیکی ها و هدایتگر و بیدار کننده است. معلمی، همان گونه که معلم پیر انقلاب (ره) فرموده، شغل انبیاست و امت سرگردان را از وادی جهل و ضلالت به سر منزل هدایت و سعادت و از دریای پرتلاطم فساد و انحراف به ساحل امیدبخش نجات و نیکبختی می رساند.
سرنوشت جوامع بشری مرهون سعی و تلاش آموزگاران و معلمان است. در قدرت و توان هیچ کس نیست که مقام و ارزش معلم را برشمارد. چنان که هیچ کس را یارای آن نیست که فعل ایزد بستاید یا نقش عظیم رسولان الهی را بر کاغذ بنشاند. از این رو، خداوند متعال نسبت به شان و مقام عالم و متعلم عنایت خاصی مبذول داشته و آنان را بر سایر طبقات ممتاز ساخته است. او به شخصیت آنان ارج نهاده و برای آنان امتیاز ویژه ای قائل شده است.
جایگاه و منزلت معلم در قرآن :
معلمی در قرآن به عنوان جلوهای از قدرت لا یزال الهی، نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی دانسته شده است و در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است:
اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم. (علق: 1ـ 5) بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کریمترین است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمی دانست.
در این آیات خداوند، خود را «معلم» می خواند و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده است. مقام معلم بودن را خدا، بعد از آفرینش قرارداد. نوعی انسانی را که هیچ نمی دانست، به وسیله قلم آموزش داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد.از این رو، می توان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است.
پروردگار عالم، دانش و معرفت را از لحاظ شرافت و ارزش در اوج همه مراتب و مقامات قرار داده و بر آدم ابوالبشر علیه السلام منت نهاد: «و علم آدم السما» کلها…(بقره/ ۳۱)
در برخی دیگر از آیات کتاب متین خود نیز به صراحت، برتری معلمان را بر سایر خلق برمی شمارد و آنان را بر تارک تمامی طبقات مردم قرار می دهد: «… قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انما یتذکر اولوا الا لباب.» (زمر/۹) در زمینه اهمیت کار معلمی همین بس که او فرمود: «من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا…» (مائده / ۳۲): هر کس نفسی را زنده کند به واقع، تمام جهانیان را زنده گردانیده است (با توجه به اینکه زنده کردن روح و دل آدمی به علم و دانش برتر از زندگی بخشیدن به بدن مادی است.) و همین افتخار برای معلم بس که اگر تا قیامت بدان مباهات کند برازنده اوست.
و باز می فرماید : خلق الانسان ، علمه البیان ( سوره ی الرحمن آیه ی 3 – 4 ) انسان را بیافرید و به او گفتن آموخت . بنا بر این آیات مذکور خداوند امین را معلم انسانها و جهان هستی می داند و این خود نشانگر عظمت و شکوه مقام معلم در قاموس هستی است .
دومین معلم، پیامبر اکرم(ص) است که خود فرمود: من معلم برانگیخته شده ام و ائمه اطهار و بزرگان دین نیز هر یک معلمانی برجسته و راهنمایانی بس شایسته بوده اند. در میان احادیث پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار(ع) روایات مربوط به ارزش و اعتبار علم و عالم و متعلم به قدری فراوان است که احصای تمامی آنها نزدیک به محال می نماید.
در عظمت منزلت و مقام معلم همین کافی است که بزرگ ترین معلم جهان بشریت حضرت رسول خاتم(ص) به این ویژگی خود افتخار می کرد . آن حضرت چنان برای معلمان و مقام ارجمند آنان ارزش قائل بود که در دعاهایش می فرمود: «اللهم اغفر للمعلمین و اطل اعمارهم و بارک لهم فی کسبهم؛ (کشف الخطا، ج1، ص48) خداوندا! معلمان را بیامرز و عمر طولانی به آنان عطا فرما و کسب و کارشان را مبارک گردان!»
قرآن در برخی از آیات به جایگاه معلّم اشاره کرده و از آن به بزرگی یاد می کند. جایی به طریق سؤال که می فرماید: قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون یعنی بگو: آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند مساوی هستند؟! (هرگز) این آیه تعریفی است بر اینکه عالمان و جاهلان هرگز مساوی نیستند و اگر فلسفۀ مساوی نبودن عالمان و غیر عالمان را در قرآن جستجو کنیم قرآن می گوید:
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: «تمامی جنبندگان روی زمین و ماهیان دریا و هر موجود زنده ای در فضا و همه اهل آسمان و زمین برای معلمی که نیکی به مردم بیاموزد طلب آمرزش می کند. دانشمند و دانشجو در پاداش با یکدیگر برابرند و در روز قیامت بدین سبب، بسان دو اسب مسابقه با یکدیگر به رقابت می پردازند.
و بالاخره در مقام و جایگاه رفیع معلم همین بس که حضرت امیر المومنین علی (ع) می فرمایند : (( من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا )) کسی که به من یک حرف بیاموزد مرا بنده ی خود کرده است . سخنی زیبا از امام صادق علیه السلام ارزش و مقام معلم خوب را روشن می سازد. حضرت می فرماید: «تمامی جنبندگان روی زمین و ماهی های دریا و هر کوچک و بزرگ در زمین و آسمان خدا، برای آموزگار خوب طلب آمرزش می کنند».
پیشوای سوم مکتب ما وقتی معلمی سوره حمد به فرزند دلبندش میآموزد به پاس احترام و قدردانی از معلم، هزار دینار و هزار حله به او می بخشد، دهان او را نیز پر از در می گرداند. وقتی برخی از کوته نظران بر او خرده می گیرند که چرا چنین کردی، می فرماید: «این پاداش (بی مقدار) کجا و ارزش واقعی تلاش و آموزش او کجا؟»
بی سبب نیست که معلم پیر انقلاب، امام راحل قدس سره، در شان معلم می فرماید: «مقام معلم مقام والایی است، مقامی بالا تر از مقام معلم نیست. مقام معظم رهبری نیز در این باره می فرمایند: «واژه معلم… جزو واژه های مقدس است. در جامعه ما، که اساس در تعلیم و تزکیه و تربیت قشرهای گوناگون است، معلم مقام ویژه ای دارد.
-
البته این شرافتها و فضایل برای معلم، زمانی ارزشمند است که بتواند این موهبت الهی را در وجود خود محقق سازد و با تمام وجود در جهت کمال جامعه به تعلیم و تربیت بپردازد. شرافت و مرتبت معلم زمانی اهمیت دارد که بتواند شان خداوند و پیامبران را در وجود خود محقق سازد و پیوند انسان به هدف متعالی خلقت یعنی عبادت را برقرار سازد. لذا در این تعریف شهید مرتضی مطهری یکی از آن معلمان راستین است که اولاً با نگاه ترکیبی به همه معارف بشری نظر می کند و ثانیا تمامی تلاشهای علمی و عملی را مقدمه ای برای عبادت می داند و در این راه به مرحله سوم دینداری راه می یابد و با شهادت، عبادت عملی و علمی خود را کامل می سازد. -
شریفترین و پرمسئولیتترین شغلها
این شغل شریفترین شغل ها و پرمسئولیت ترین شغلهاست. شریفترین شغل هاست، برای اینکه شغل انسان سازی است؛ همان شغلی است که تمام انبیا برای همین معنا آمدند. قرآن یک کتاب انسان سازی است؛ و نازل شده است برای اینکه انسان درست کند. و این شغلی که معلمان دارند ، شغل آدمسازی است. اگر آدم بسازیم، مملکت ما نجات پیدا می کند. همیشه آدمها هستند که مقدرات کشورها را در دست میگیرند. اشخاصی که ملتها را میتوانند نجات بدهند و کشور را میتوانند آباد کنند و دنیا و آخرت ملت را میتوانند تعمیر کنند فرهنگیها هستند. پس فرهنگ یک کارخانۀ آدمسازی است؛ چنانکه انبیا هم برای همین معنا آمدند آدم درست کنند.
در جامعه انسانی، اساسی ترین کار، تعلیم و تربیت است و کسی که این رسالت را به دوش می کشد معلم است. معلمی به هر گونه تلاشی که برای هدایت، تکامل و آموزش انسان صورت می گیرد، اطلاق می شود. از همین روست که پیامبران، معلم بشر خوانده می شوند. دغدغه معلم همیشه این است که حیات بشر، بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دین، همت اساسی آدمی باشد و هیچ بیگانه ای را مجال تجاوز به فرهنگ ارزشی دین و میهن فراهم نیاید.
- -
معلمی، شغل پیامبران
«تعلیم» سرمشق همۀ انبیاست که از طرف خدای تبارک و تعالی به آنها مأموریت داده شده؛ مأموریت خدا به انبیا همین است که بیایند و آدم درست کنند. و آنهایی که به انبیا نزدیکترند آنها به مقام آدمیت نزدیکترند. آن وقت که ملائکه اشکال کردند که آدمی که مفسد در ارض هست چرا خلق فرمودی. جواب این بود که من میدانم چیزهایی که شما نمیدانید. دنبالش هم خداوند تعلیم همۀ «اسماء» را به آدم کرد و وقتی که عرضه داشت به ملائکه، آنها دیدند که نمیتوانند اینطوری که آدم میتواند ادراک کند حقایق را، آنها نمیتوانند. از اول این بود که «آدم» که آمد با تعلیم الهی آمد و معلم بشر بود. انبیا هم معلم بشر بودند. شغل معلمی یک شغل عمومی است برای انبیا گرفته، تا اولیا تا فلاسفه و امام، تا علما و تا فرهنگیان.پس شغل، شغل بسیار بزرگی است شغل آدمسازی. دیگر شغلها به این درجه نمی رسند؛ برای اینکه آنها مربوط به جهات دیگر است. در عالم هیچ موجودی به پایۀ انسان نمیرسد؛ و هیچ شغلی به پایۀ انسان سازی نمی رسد. پس شغل بسیار بزرگ است، بسیار شریف است.
-
پیشرفت و بدبختی ملتها از مدرسه
مسئولیت سنگینی بر دوش فرهنگیان است. هر چه شغل عظیم باشد، مسئولیت به همان مقدار بزرگ و عظیم است. مسئول تمام مقدراتی که برای یک کشوری پیش میآید، مسئول تمام انسانهایی که باید انسان بشوند، مسئول تمام جوان هایی که زیردست آنها باید تربیت بشوند. تربیت باید بشود انسان در مکتب فرهنگیان، معلم؛ و مقدرات هر مملکتی به دست همینهاست که از فرهنگ بیرون میآیند؛ و پیشرفت هر کشوری و عقب ماندگی هر کشوری باز به دست معلمین است. معلم است که با ساختن خود، افراد را، کشور را پیش می برد؛ . معلم است که انسانها را یا کارآمد و یا متعهد بار می آورد، و یا سربار بار می آورد و ناامید. همه این محصولات از کارخانه انسان سازی مدرسه ها بلند میشود. همۀ سعادتها و همۀ شقاوتها ریشه اش از مدارس، و کلیدش دست معلمین بزرگوار است.
-
از صفات ویژه یک استاد و معلم، مطالعه ،درس خواندن وعلم آموزی است و صفت دیگر نظم در رفتار و کردار؛ این دو صفت از ویژگی های این شغل شریف است.
-
نتیجه گیری :
ازآیات و روایات به وضوح پیداست که علم وعلم آموزی ، از اهمیت فراوانی برخورداراست تا آنجا که علم را تضمین کننده ی سعادت انسان ها دانسته اند. چه بسا که تنها علما و دانشمندان از خداوند خوف و وحشت دارند. کلامی الهی را بهتر و خوبتر می فهمند و قدرت و عظمت خداوند را بهتر درک می کنند .
نکته دیگر که لازم به یادآوری است اینکه خداوند در بعضی از آیات اولین معلّم بشر معرفی شده است و همین طور اولین کسی که قرآن را به پیامبر (ص) آموخت .از این جهت احترام گذاشتن به معلّم و استاد، احترام به خداوند است و بالعکس بی حرمتی نسبت به شخصیت معلم بی احترامی به خداوند بلند مرتبه. اگر انتظار می رود معلمان جامعه شایسته باشند و به وظایف قرآنی خود عمل کنند . پس سزاوار است مورد احترام و تکریم از جانب متعلمین قرار گیرند و حرمت و شأن معلم حفظ شود . -
همیشه روزگار از بدو خلقت و حتی پیش از آن، تا خدا بوده و هست معلم بوده و هست و هر روز. روز معلم است، اما در انقلا ب عزیز ما، این روز، مصادف با سال روز شهادت شهید مرتضی مطهری است; همو که خلعت معلمی بر قامت رسایش برازنده بوده و علا وه بر برخورداری از «مداد العلما»» با نثار خون خویش مصداق «دما» الشهدا»» نیز گردید و از دو ویژگی علم و شهادت بهره مند شد. یاد او و تمامی معلمان راستین بشریت گرامی باد.
علی عظیمی - میگنا
معلم شایسته از دیدگاه قرآن
سه شنبه 96/02/12
در این مقاله، نویسنده کوشیده است که به بررسی ویژگی های معلم شایسته براساس آیات قرآن کریم و احادیث ائمه اطهار(ع) بپردازد.
مطلب را با هم از نظر می گذرانیم:
عنوان مقدس معلمی برگرفته از اوصاف خداوند متعال است قرآن کریم می فرماید: «علم الانسان مالم یعلم (علق-۵) خداوند متعال به انسان آنچه را نمی دانست یاد داد!»
همچنین آیات قرآن کریم مهمترین ویژگی انبیاء الهی را تعلیم مردم بیان کرده و آن گرامیان را به عنوان معلمان بشر می شناساند و می فرماید: «لقد من الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین (ال عمران-۱۶۴)
خداوند بر مومنان منت نهاد، هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و برایشان کتاب و حکمت بیاموزد هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.»
در عظمت منزلت و مقام معلم همین کافی است که بزرگ ترین معلم جهان بشریت حضرت رسول خاتم(ص) به این ویژگی خود افتخار می کرد.
آن بزرگوار زمانی که با دو گروه در مسجد مواجه شد که گروه اول عبادت می کردند و گروه دوم به آموزش علم مشغول بودند، گروه دوم را که در محضر استادی علم می آموختند، افضل دانست و فرمود: «انما بعثت معلما؛ همانا که من به عنوان معلم انسان ها مبعوث شده ام. » (سنن دارمی، ج۱، ص ۹۹)
آن حضرت چنان برای معلمان و مقام ارجمند آنان ارزش قائل بود که در دعاهایش می فرمود: «اللهم اغفر للمعلمین و اطل اعمارهم و بارک لهم فی کسبهم؛ (کشف الخطا، ج۱، ص۴۸) خداوندا! معلمان را بیامرز و عمر طولانی به آنان عطا فرما و کسب و کارشان را مبارک گردان!»
آری، معلمی از خصوصیات انبیا و از صفات محبوب آنان می باشد. در مقام پاسداشت از تلاش های معلمان سخنی بالاتر و زیباتر از کلام مولای متقیان، حضرت علی(ع) نمی توان یافت که فرمود: «من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا) (جامع السعادات، ج۳، ص ۱۱۲) کسی که به من یک حرف بیاموزد، مرا بنده خود کرده است.» البته این شرافت و فضیلت برای معلم، زمانی ارزشمند است که بتواند این موهبت الهی را در وجود خود محقق سازد و با تمام وجود در جهت کمال جامعه به تعلیم و تربیت بپردازد.
با توجه به اهمیت مقام و منزلت معلم در قرآن، در این فرصت به بررسی برخی از اوصاف معلمین از منظر کلام وحی می پردازیم:
۱) خلوص نیت
از دیدگاه کلام وحی، جاودانگی هر عملی نیاز به خلوص نیت دارد و بدون این ویژگی اعمال افراد ارزش واقعی نخواهد داشت:«فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاً و لایشرک بعباده ربه احداً (کهف -۱۱۰)
هر که برای وصول به لطف و رحمت پروردگارش امیدوار است، باید کاری شایسته (با خلوص نیت) انجام دهد، و هیچ کس و هیچ چیز را در عبادت پروردگارش شریک نکند!»
«فاعبد الله مخلصا له الدین¤ الا لله الدین الخالص (زمر-۳) پس خدای را با خلوص نیت درعمل به آئین حق، بندگی کن، هان ای انسان! دین و آئین خالص وپاکیزه از آن خدای متعال و برای او است.»
بنا بر این اولین گام توفیق درعرصه تعلیم، خالص بودن نیت است و یک معلم شایسته در آموزش متعلمین خود فقط و فقط به خاطر خدا انجام وظیفه می کند.
امام صادق (ع) فرمود:«المعلم لا یعلم بالاجر و یقبل الهدیه اذا اهدی الیه؛(وسایل الشیعه، ج ۱۷، ص ۱۵۶)
معلم به خاطر مزد درس نمی دهد، ]بلکه برای خدا و با خلوص نیت آموزش می دهد[ و هرگاه هدیه ای به او دادند، آن را می پذیرد.»
۲) صلاحیت علمی
بدون علم و آگاهی هرگز کاری سامان نمی یابد و دانستن راه و روش تعلیم از اساسی ترین شرط های شغل معلمی است.
ذات نایافته از هستی بخش
کی تواند که شود هستی بخش
هنگامی که حضرت موسی (ع) مامور شد که در نزد معلمی به آموزش بپردازد خداوند او را به نزد فردی عالم و آگاه تر از خودش راهنمایی کرد. قرآن در این زمینه می فرماید:«فوجدا عبداً من عبادنا آتیناه رحمه من عندنا و علمناه من لدنا علماً.
] موسی و همراهش در ادامه سیر علمی خود[ بنده ای از بندگان ما را یافتند که رحمت ]و موهبت عظیمی[ از سوی خود به او داده، و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم.»
قال له موسی هل اتبعک علی آن تعلمن مما علمت رشداً (کهف -۶۵)
موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزی؟»
آری بدون علم و تخصص کافی، هرگز امر تعلیم و تعلم ممکن نخواهد شد. حرفه معلمی هم چنانکه از اسمش پیداست انتقال علم و دانشی است که دروجودش نهفته است. هر کس که بدون کسب صلاحیت لازم بخواهد به امر تعلیم و تعلم بپردازد علاوه بر اینکه موجبات خواری و ذلت خود را فراهم خواهد آورد لطمات جبران ناپذیری نیز به جامعه وارد خواهد کرد.
۳) فروتنی و گذشت
از ویژگی های معلمان موفق، تواضع و گذشت آنان در مقابل خطاهای شاگردان می باشد. عفو و گذشت یک معلم از خطاهای متعلمین می تواند هم شخصیت معلم را در برابر دانش آموزان محبوب و دوست داشتنی جلوه دهد و هم درس عملی خوبی برای آنان باشد. قرآن کریم حضرت یوسف (ع) را به داشتن این صفت پسندیده ستایش نموده و آن را به عنوان یک درس عملی برای تمام انسان ها آموزش می دهد و گفتگوی آن معلم وارسته انسان ها را با برادران خطا کارش اینگونه نقل می کند:«قالوا تالله لقدء اثرک الله علینا و ان کنا لخاطئین؛ برادران گفتند: به خدا سوگند که خداوند تو را بر ما برگزید و برتری داد وحقیقت این است که ما خطا کار بودیم.» یوسف (نیز با بزرگواری تمام)، فرمود:«لاتثریب علیکم الیوم یغفر الله لکم و هو ارحم الراحمین (یوسف-۹۱) امروز هیچ سرزنشی بر شما نیست، خداوند شما را می آمرزد، و او مهربان ترین مهربانان است.»
همچنین خداوند متعال در مورد خصلت زیبای تواضع به سخن دیگر از مربیان شایسته جهان بشریت، حضرت لقمان اشاره کرده می فرماید:«و لاتصعر خدک للناس ولا تمش فی الارض مرحاً ان الله لایحب کل مختال فخور (لقمان -۸)؛ با بی اعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست ندارد.»
علی(ع) نیز فرمود:«من تواضع للمتعلمین و ذل للعلماء ساد بعلمه (بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۶) هر معلمی که بر شاگردانش تواضع و فروتنی کند و در برابر دانشمندان خود را کوچک و پایین دست به حساب آورد، با دانش خود به آقایی می رسد.»
▪ خاطره ای از شهید رجایی
اسماعیل بشاش، از شاگردان شهید رجایی در مدرسه کمال می گوید:«یک بار دانش آموزی از مدرسه کمال برای بعضی از دانش آموزان مدرسه دخترانه همان اطراف برخلاف نزاکت، مزاحمتی ایجاد کرد و خبر آن در مدرسه انتشار یافت. صبح روز بعد، وقتی شهید رجائی از بی ادبی آن دانش آموز اطلاع یافت، از عمل نادرست وی سخت عصبانی شد و برای تنبه وی و هشدار به سایر دانش آموزان، درحالی که با نگاه نافذ و گیرایش دانش آموز گناه کار را در نفوذ خویش داشت و با صدای نیمه شنیده ملامتش می کرد، گوشش را گرفت و از کلاس اخراج کرد. این عمل آقای رجائی با آن سابقه ذهنی ای که بچه ها از نیک نامی و عملکرد وی داشتند و معلوم بود که اولین بار چنین برخوردی اتفاق افتاده است، همه دانش آموزان را شگفت زده کرد. همان روز، بعد از نماز ظهر و عصر، دوباره همان دانش آموز خطاکار را احضار کرد و با وقاری خاص و چهره ای به غم نشسته، درحالی که سعی می کرد صدایش را همه بشنوند، دردمندانه در حضور همه بچه های کلاس از وی عذرخواهی کرد. آن دانش آموز که از بزرگواری آقای رجائی خیلی خجالت کشیده بود، سخت به گریه افتاد. کلاس با این رفتار بزرگوارانه آقای رجائی یکپارچه سکوت شد. همه بچه ها تحت تأثیر خودشکنی و نفس کشی وی، پندی دیگر گرفتند و درس زندگی و بزرگ مردی آموختند.»(۱)
۴) عدالت در بین شاگردان
پیامبر اکرم(ص) دورترین مردم از خداوند را دو گروه معرفی نمود و در توضیح گروه دوم فرمود: «و معلم الصبیان لایواسی بینهم ولا یراقب الله فی الیتیم؛(۲) و معلم کودکان که در میان آنان به عدالت رفتار نمی کند و در مورد یتیم، خدا را در نظر نمی گیرد.»
طلحه بن زید در تفسیر آیه «و لا تصعر خدک للناس» از امام صادق(ع) نقل می کند که آن حضرت فرمود: «لیکن الناس فی العلم سواء عندک».(۳)
یعنی باید همه مردم از لحاظ دریافت های علمی در دیدگاه تو، مساوی و برابر باشند و باید سهم و بهره از علم را به طور مساوی به آنها بپردازی و در میان آنها تبعیض روا نداری.
۵) عطوفت و مهربانی
درس معلم ار بود زمزمه محبتی
جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را
از نشانه های معلمان شایسته رافت و محبت آنان نسبت به شاگردان خویش است. اگر معلمی در جلسه درس رفتاری خشن، تکبرآمیز و همراه با زور و تهدید در پیش گیرد هرگز در امر تربیت توفیق نخواهد یافت. در مقابل مهرورزی، فروتنی و نرمش وی- در برخورد با شاگردانش- دل و ذهن آنان را به او متمایل کرده و با تمام وجود آموخته های معلم را دریافت خواهند کرد. خداوند این رمز توفیق در امر تعلیم و تربیت را اینگونه به پیامبر خود یادآور می شود: «و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین(شعراء-۲۱۵)؛ و بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می کنند بگستر ]و نسبت به آنان، متواضع و فروتن باش[!»
رسول گرامی اسلام(ص) خود نیز خطاب به تمام معلمانی فرمود: «لینوا لمن تعلمون و لمن تتعلمون منه(منیه المرید، ص ۶۹)؛ با کسانی که به شما علم می آموزند و یا شما از آنان درس فرا می گیرید، مهربان و نرمخو باشید.»
۶) احترام به شخصیت و نام شاگردان
یک معلم کاردان و وظیفه شناس، معمولا راجع به نام و نسب و فامیلی و شهر و احوال و مشخصات دانش آموزان در جلسه درس خود، اطلاعاتی را کسب کرده و از آن در ارائه درس خوب بهره می گیرد، به ویژه آن که اگر آنان را با قشنگ ترین نامشان صدا بزند و محترمانه خطاب کند از توهین و تحقیر آنان بپرهیزد و در تکریم آنان بکوشد؛ در سوره حجرات آمده است:
ای کسانی که ایمان آورده اید! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانی زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند!»
(حجرات-۱۱)
آری، تکریم و خطاب کردن محترمانه، نوعی تجلیل از شخصیت شاگردان است که علاوه بر جذب قلوب آنان، اعتماد به نفس را نیز در وجودشان تقویت می کند و در کمال شخصیتشان موثر است.
۷) عشق به تربیت و گریز از دنیاپرستی
مربی و معلم حقیقی همواره به کار خود عشق می ورزد و هرگز جایگاه مقدس تعلیم و تربیت را وسیله ای برای رسیدن به مطامع دنیوی قرار نمی دهد. البته متولیان امر تربیت باید مسائل و مشکلات دنیوی معلمان را برطرف کنند، اما او خود هرگز رسیدن به زخارف دنیوی را هدف اصلی قرار نمی دهد چرا که می داند خداوند متعال وعده فرموده: «من کان یرید حرث الاخره نزد له فی حرثه و من کان یرید حرث الدنیا نؤته منها و ما له فی الاخره من نصیب» (شوری-۲۰)
کسی که بهره های آخرت را بخواهد، ما نیز به تلاش های او برکت و افزایش می دهیم و بر محصولش می افزاییم و کسی که فقط بهره دنیا رابطلبد. کمی از آن به او می دهیم اما در آخرت هیچ بهره ای ندارد!»
عطار نیز در توضیح این معنا گفته است:
هرکه او دنیای دون را کم گرفت
همچو صبح از صدق خود عالم گرفت
معلم ساده زیست
شهید رجائی که انصافاً اسوه معلمان معاصر است تا آخرین لحظه حیات، وسیله نقلیه شخصی نداشت. پیش از انقلاب می گفت: با یک بلیط اتوبوس یا مبلغی ناچیز، هرکجا که بخواهم با وسایل نقلیه عمومی می روم. چرا اتومبیلی بخرم که ساعت ها وقت و پول و آزادی خود را فدای نگه داری و تعمیرات آن بکنم؟
وقتی بعد از انقلاب، مسئولیت های حساسی چون وزارت، نمایندگی مجلس، نخست وزیری و ریاست جمهوری را عهده دار شد و در اوج قدرت با آنکه همه امکانات را در اختیار داشت و دست کم می توانست برای خانواده یک اتومبیل شخصی فراهم کند، این کار را نکرد و حتی از نظر لباس و پوشش ظاهری هیچ تغییری در زندگی خود و خانواده اش نداد. او در طول موقعیت های حساس مسئولیت بعد از انقلاب، همان لباس هایی را می پوشید که حدود ده سال پیش به عنوان معلم در دبیرستان های مختلف تهران می پوشید. کت و شلوارش، همان کت و شلوار قهوه ای روشن و ساده و بارانی اش همان بارانی قهوه ای تیره دوران معلمی بود! با اینکه دیدارهای خارجی داشت و یاران و همکاران و حتی خانواده اش به سبب موقعیت اجتماعی، به وی پیشنهاد می کردند لباس هایش را تغییر دهد و لباس دیگری بپوشد، او به هیچ وجه دلایل توجیهی آنان را برای خرید و پوشیدن لباس نو، قانع کننده نمی دانست و افتخارش این بود که هنوز می تواند از همان لباس ها استفاده کند. (۴)
۸) عامل به گفته ها
امام صادق(ع) در تفسیر آیه «انما یخشی الله من عباده العلماء» فرمود: دانایان و راهنمایان خداشناس و بیمناک از او، عبارت از کسانی هستند که عمل آنها گفتار آنها را تأیید نموده و با آن هماهنگی دارد. (۵) اگر کردار کسی، گفتار او را تأیید نکند و میان کردار و گفتارش ناهماهنگی، مشهود گردد، نمی توان عنوان عالم دانشمند و معلم و مربی جامعه بر او اطلاق کرد.
رسول خدا(ص) در این باره فرمود: «در روز قیامت دانشمندان]و معلمان[ بد را می آورند و به آتش جهنم می اندازند. یکی از آنان ]از شدت عذاب[ در داخل آتش به دور خود می چرخد… کسانی که از او علم آموخته و نجات یافته اند، به او می گویند: وای بر تو! ما راه راست را از تو آموختیم و هدایت شدیم. چرا تو اینگونه ای؟ او پاسخ می دهد: من نسبت به آنچه به شما می آموختم و شما را از آن نهی می کردم، مخالفت کردم.»(۶)
منابع:
خواندنی هایی از زندگی یک رئیس جمهور ص55
تاریخ مدینه دمشق ج28 ص18
البرهان فی التفسیر القرآن،ج4،ص374
غلامعلی رجایی،سیره رجایی
البرهان فی التفسیر القرآن،ج4،ص544