آدم و حوّا در بهشت

حضرت آدم (ع) / آدم و حوّا در بهشت
در دنيا جايگاهي بسيار خوب و پردرخت و شاداب وجود داشت كه به آن بهشت دنيا مي‌گفتند. خداوند آدم - عليه السلام - را در همانجا آفريد و روح انساني را در او دميد، و به فرشتگان فرمان داد تا او را سجده كنند.(1)
از آن جا كه خداوند اراده كرده بود تا فرزنداني به آدم عطا كند، و نسل او را به وجود آورد، مشيت او چنين قرار گرفت كه حضرت آدم همسري داشته باشد تا با او ازدواج نموده و از او داراي فرزند گردد.
خداوند حوّا را از زيادي گِل آدم - عليه السلام - آفريد، بنابراين حوّا بعد از آفرينش آدم - عليه السلام - آفريده شده است.(2)
عمرو بن ابي مقدام مي‌گويد: از امام باقر - عليه السلام - پرسيدم: «خداوند حوّا را از چه چيز آفريد؟»
امام باقر - عليه السلام - فرمود: «مردم در اين مورد چه مي‌گويند؟» گفتم: «مي‌گويند خداوند حوّا را از يكي از دنده‌هاي آدم - عليه السلام - آفريد». فرمود: «آنها دروغ مي‌گويند، آيا خداوند ناتوان است كه حوّا را از غير دنده آدم بيافريند؟»
گفتم: «فدايت گردم اي پسر رسول خدا! پس خداوند حوّا را از چه چيز آفريد؟
امام باقر - عليه السلام - فرمود: «پدرم از پدرانش نقل كرد كه رسول خدا - صلّي الله عليه و آله - فرمود: خداوند متعال مقداري از گِل را گرفت و آن را با دست قدرتش درهم آميخت، و از آن گِل، آدم - عليه السلام - را آفريد، و سپس از آن گل مقداري اضافه آمد، خداوند از آن اضافي، حوّا - عليها السلام - را آفريد.»(3)
آدم - عليه السلام - به اين ترتيب از تنهايي بيرون آمد، و با حوّا اُنس گرفت؛ چنان كه امام صادق - عليه السلام - فرمود: «ازاين رو زنان را «نساء» مي‌گويند، چون اين واژه در اصل اُنس است، و براي آدم - عليه السلام - جز حوّا كسي نبود تا با او اُنس بگيرد.»(4)
آري زن و مرد از يك ريشه‌اند، و هر دو انسان بوده و تكميل كننده همديگر مي‌باشند، و آرامش آنها در زندگي و انس با همديگر تحقق مي‌يابد.
آزمايش آدم و حوّا، در بهشت دنيا
آدم از چگونگي زندگي بر روي زمين هيچ گونه اطلاعي نداشت، و تحمل زحمت‌هاي آن، بدون مقدمه براي او مشكل بود، و از چگونگي كردار و رفتار در زمين بايد اطّلاعات و آگاهي پيدا مي‌كرد. بنابراين مي‌بايست مدّتي كوتاه تمرين‌ها و آموزش‌هاي لازم را در محيط آرامِ بهشتِ دنيا ببيند، و بداند زندگي روي زمين با برنامه‌ها و تكاليف و مسئوليت‌ها آميخته است، كه انجام صحيح آنها باعث سعادت و تكامل و بقاي نعمت است و سرباز زدن از آن، سبب رنج و ناراحتي.
و نيز بداند هر چند او آزاد آفريده شده، اما اين آزادي به طور مطلق و نامحدود نيست كه هر چه خواست انجام دهد. او مي‌بايست از پاره‌اي از اشياء روي زمين چشم بپوشد. نيز لازم بود بداند، چنان نيست كه اگر خطا و لغزشي كند، درهاي سعادت براي هميشه به روي او بسته مي‌شود و راه بازگشت براي او نيست، بلكه راه بازگشت وجود دارد و او مي‌تواند پيمان ببندد كه برخلاف دستور خدا كاري را انجام ندهد، تا بار ديگر به بهره‌مندي از نعمت‌هاي الهي نائل گردد.
او در محيط بهشت لازم بود تا حدّي پخته شود. دوست و دشمن خود را بشناسد، چگونگي زندگي در زمين را فراگيرد، و با داشتن اين آمادگي، به روي زمين قدم بگذارد. اينها اموري بود كه هم آدم و هم فرزندان او در زندگي آينده خود به آن نياز داشتند. بنابراين شايد علت اين كه آدم - عليه السلام - در عين اين كه براي خلافت و نمايندگي خدا در زمين، آفريده شده بود، اما مدتي در بهشت دنيا، درنگ كرد، اين بود كه دستورهايي به او داده شود، تا تمرين و آموزش‌هاي لازم را براي ورود به زمين ببيند.(5) بنابراين سكونت آدم و حوّا در بهشت، در حقيقت دوره آموزشي آنها براي پاگذاشتن به ميدان زمين براي جبهه‌گيري در برابر انحرافات و ناملايمات، و كسب سعادت بود.
اخراج آدم و حوّا از بهشت
خداوند آدم - عليه السلام - و حوّا - عليها السلام - را در بهشت دنيا سكونت داد، و فرمود: شما در بهشت ساكن شويد و از هر جا مي‌خواهيد از نعمت‌هاي آن، گوارا بخوريد اما نزديك اين درخت نشويد كه از ستمگران خواهيد شد.(6)
ولي شيطان، آدم و همسرش را به لغزش انداخت و آنان را از آن چه در آن بودند (بهشت) خارج كرد. «در اين هنگام به آنها گفتيم؛ همگي بر زمين فرود آييد، در حالي كه بعضي دشمن ديگري خواهيد بود، و براي شما تا مدت معيني در زمين قرارگاه و وسيله بهره‌برداري هست.»(7)
خداوند به آدم - عليه السلام - و حوّا - عليها السلام - فرمود: «از همه ميوه‌ها و نعمت‌هاي بهشت آزاد هستيد بخوريد، گواراي وجودتان باشد، ولي تنها از اين درخت نخوريد، و حتي به آن درخت نزديك نشويد.» ولي شيطان به سراغ آنها آمد و آنها را وسوسه كرد تا لباسهاي تقوا را كه باعث كرامتشان شده بود، از تنشان خارج سازد. به آنها گفت: پروردگارتان شما را از اين درخت نهي نكرده مگر به خاطر اين كه (اگر از آن بخوريد) فرشته خواهيد شد، يا جاودانه در بهشت خواهيد ماند، و براي آنها سوگند ياد كرد كه من خيرخواه شما هستم، به اين ترتيب آنها را با فريبكاري، از مقامشان فرود آورد. هنگامي كه آنها فريب شيطان را خوردند، و از آن درخت چشيدند، لباسهاي كرامت و احترام، از اندامشان فرو ريخت و به چنين سرانجام شوم گرفتار آمده(8) و در نتيجه از بهشت رانده شده و اخراج گشتند.
خداوند آنها را سرزنش كرد و فرمود: «آيا من شما را از آن درخت منع نكردم و نگفتم كه شيطان دشمن آشكار شما است؟»(9)
گفتگوي جبرئيل با آدم - عليه السلام -
در روايت آمده: آدم و حوّا - عليهم السلام - وقتي كه از بهشت دنيا اخراج شدند، در سرزمين مكه فرود آمدند. حضرت آدم - عليه السلام - بر كوه صفا در كنار كعبه، هبوط كرد و در آن جا سكونت گزيد و از اين رو آن كوه را صفا گويند كه آدم صفي الله (برگزيده خدا) در آن جا وارد شد. حضرت حوّا - عليها السلام - بر روي كوه مروه (كه نزديك كوه صفا است) فرود آمد و در آن جا سكونت گزيد. آن كوه را از اين رو مروه گويند كه مرئه (يعني زن كه منظور حوّا باشد) در آن سكونت نمود.
آدم - عليه السلام - چهل شبانه روز به سجده پرداخت و از فراق بهشت گريه كرد. جبرئيل نزد آدم - عليه السلام - آمد و گفت: «اي آدم! آيا خداوند تو را با دست قدرت و مرحمتش نيافريد، و روح منسوب به خودش را در كالبد وجود تو ندميد، و فرشتگانش بر تو سجده نكردند؟!»
آدم گفت: «آري، خداوند اين گونه به من عنايتها نمود».
جبرئيل گفت: «خداوند به تو فرمان داد كه از آن درخت مخصوص بهشت نخوري، چرا از آن خوردي؟»
آدم - عليه السلام - گفت: «اي جبرئيل! ابليس سوگند ياد كرد كه خيرخواه من است و گفت از اين درخت بخورم. من تصور نمي‌كردم و گمان نمي‌كردم موجودي كه خدا او را آفريده، سوگند دروغ به خدا، ياد كند.»(10)
چگونگي توبه حضرت آدم - عليه السلام -
پس از آن كه آدم و حوّا از آن درخت ممنوع خوردند و بر اثر اين گناه (ترك اولي) از آن همه نعمتها و آرامش بهشتي محروم گشتند، به طور سريع به اشتباه خود پي بردند و توبه كردند. به گناه خود اقرار نمودند و از درگاه الهي طلب رحمت كرده و گفتند:
«پروردگارا! ما به خويشتن ستم كرديم، و اگر ما را نبخشي و بر ما رحم نكني از زيانكاران خواهيم بود.»
خداوند به آنها فرمود: «از مقام خويش فرود آييد، در حالي كه بعضي از شما نسبت به بعضي ديگر دشمن خواهيد بود (شيطان دشمن شما است و شما دشمن او) و براي شما در زمين قرارگاه و وسيله بهره گيري تا زمان معيني است، در زمين زنده مي‌شويد و در آن مي‌ميريد و در رستاخيز از آن خارج مي‌شويد.»(11)
به اين ترتيب آدم و حوّا به زمين آمدند و گرفتار رنجهاي زمين شدند، ولي توبه حقيقي كردند و خداوند توبه آنها را پذيرفت.
خداوند مهربان به آدم - عليه السلام - و حوّا - عليها السلام - لطف كرد و كلماتي را به آنها آموخت تا آنها در دعاي خود آن كلمات را از عمق جان بگويند و توبه خود را آشكار و تكميل نمايند.(12)
از امام باقر - عليه السلام - نقل شده كه آن كلمات كه آدم و حوّا، هنگام توبه گفتند چنين بود:
«اَللّهُمَّ لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ سُبْحانَكَ وَ بِحَمْدِكَ رَبِّ ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي اِنَّكَ خَيرُ الْغافِرِينَ؛ خدايا! معبودي جز تو نيست، تو پاك و منزه هستي، تو را ستايش مي‌كنم، من به خود ستم كردم، مرا ببخش كه تو بهترين بخشندگان هستي.»
«اَللّهُمَّ لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ، سُبْحانَكَ وَ بِحَمْدِكَ، رَبِّ اِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَارْحَمْنِي اِنَّكَ خَيرُ الرّاحِمِينَ؛ خدايا! معبودي جز تو نيست، تو پاك و منزهي تو را ستايش مي‌كنم، پروردگار من به خود ستم كردم، به من رحم كن كه تو بهترين رحم كنندگان هستي.»
«اَللّهُمَّ لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ، سُبْحانَكَ وَ بِحَمْدِكَ، رَبِّ ظَلَمْتُ نَفْسِي فَتُبْ عَلَي اِنَّكَ اَنْتَ التَّوّابُ الرَّحِيمِ؛ خدايا! معبودي جز تو نيست، پاك و منزهي، تو را ستايش مي‌كنم، پروردگار من به خود ستم كردم، توبه‌ام را بپذير كه تو بسيار توبه پذير و مهربان هستي.»(13)
مطابق رواياتي كه از طريق شيعه و اهل تسنّن نقل شده، در كلماتي كه خداوند به آدم - عليه السلام - آموخت، و او به آنها متوسل شده و توبه‌اش پذيرفته شد نام پنج تن آل عبا بود، او گفت: «بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِي وَ فاطِمَة وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَينِ».(14)
و در روايت امامان و اهلبيت - عليهم السلام - چنين آمده: «آدم - عليه السلام - سربلند كرد و عرش خدا را ديد، كه در آن نامهاي ارجمندي نوشته شده بود، پرسيد اين نامهاي ارجمند از آن كيست؟ به او گفته شد: اين نامها نام برترين خلايق در پيشگاه خداوند متعال است كه عبارتند از: محمد، علي، فاطمه، حسن و حسين - عليهم السلام -. آدم براي پذيرش توبه‌اش، به آنها متوسل شد و خداوند به بركت وجود آنها، توبه او را پذيرفت.»(15)

منابع:
1- در روايت امام صادق - عليه السلام - آمده: «منظور از بهشت، بهشت دنيا بوده» (نور الثقلين، ج 1، ص 62).
2- چنان كه اين مطلب به طور سربسته، از آيه اول سوره نساء و آيه ششم سوره روم استفاده مي‌شود. آن چه در بعضي روايات آمده كه حوّا از آخرين دنده چپ آدم - عليه السلام - گرفته شده، از اسرائيليات است و از فصل دوم «سِفر تكوين» تورات تحريف يافته، وارد روايات اسلامي شده است، زيرا تعداد دنده‌هاي زن و مرد، تفاوتي با هم ندارند، و كمتر بودن يك دنده در مردان در جانب چپ از افسانه است. (سفر تكوين، قسمت اول اسفار موسي - عليه السلام - و يكي از كتب پنج‌گانه تورات است).
3- تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 430.
4- همان مدرك.
5- تفسير نمونه، ج 1، ص 184 و 185.
6- بقره، 35؛ اعراف، 19. در قرآن در شش مورد از درخت ممنوعه سخن به ميان آمده، ولي از چگونگي و نام آن ذكري نشده است، و در روايات از حضرت رضا - عليه السلام - نقل شده كه آن درخت، درخت گندم بوده و علاوه بر گندم، محصول انگور نيز مي‌داده است، و آدم - عليه السلام - وقتي كه مسجود فرشتگان واقع شد، در ذهن خود به خود گفت: آيا خداوند انساني برتر از مرا آفريده است؟ خداوند به او فرمود: سرت را به سوي آسمان بلند كن، او چنين كرد، ديد در ساق عرش نوشته شده: «معبودي جز خداي يكتا و بي‌همتا نيست، محمد - صلّي الله عليه و آله - رسول خدا، و علي - عليه السلام - امير مؤمنان است، و همسرش فاطمه - سلام الله عليها - بانوي برجسته جهانيان است، و حسن و حسين - عليهما السلام - دوجوانان اهل بهشتند.» آدم عرض كرد: پروردگارا! اينها كيانند؟ خداوند فرمود: اينها از ذريه تو و بهتر از تو و همه خلايق مي‌باشند، اگر آنها نبودند تو و بهشت و دوزخ و آسمان و زمين را نمي‌آفريدم، از اين كه با چشم حسادت به آنها نگاه كني بپرهيز، و آرزوي وصول به مقام آنها را نكن… (تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 60، به نقل از عيون اخبار الرضا) بنابراين آن درخت ممنوعه هم جنبه مادي داشته كه همان درخت گندم باشد و هم جنبه معنوي داشت كه درخت حسد باشد. روي اين اساس آدم - عليه السلام - و حوّا - عليها السلام - از دو درخت (يا از يك درخت داراي دو ميوه) خوردند و از دو حد مادي و معنوي تجاوز نمودند، از اين رو از بهشت رانده شدند.
7- بقره، 36.
8- توضيح اين كه: گناه بر دو گونه است: 1. مطلق؛ 2. نسبي؛ گناه نسبي آن است كه عمل غيرحرامي از شخص بزرگي سر زند كه با توجه به شخصيت او، شايسته او نباشد. اگر او آن را انجام داد گناه نسبي محسوب مي‌شود، مانند اين كه فرد ثروتمندي در يك امر خيري كه سزاوار است صد هزار تومان پول بدهد، ده تومان بدهد، يا هيچ ندهد يا اينكه اين كار از ديگران مباح و يا مستحب است و هيچ گونه گناهي ندارد، براي او گناه نسبي محسوب مي‌شود. گناه آدم نيز اين گونه بود كه از آن به ترك اولي تعبير مي‌شود،. در روايتي آمده: حضرت رضا - عليه السلام - فرمود: «ماجراي لغزش آدم - عليه السلام - قبل از نبوت او بود، و از گناهان كوچكي بود كه قابل عفو است». (نور الثقلين، ج 1، ص 50).
به عبارت روشنتر: نهي خدا، ارشادي بود و جنبه توصيه و راهنمايي داشت، نه تكليفي كه انجامش حرام باشد. مانند سفارش پزشك كه فلان غذا را نخور كه اگر بخوري بيمار مي‌گردي.
9- اعراف، 22.
10- تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 61.
11- اعراف، 23 - 25؛ بقره، 24 و 25.
12- بقره، 37.
13- مجمع البيان، ج 1، ص 89 (ذيل آيه 37 بقره).
14- الدّر المنثور، ج 1، ص 60 و 61؛ مناقب ابن مغازلي شافعي، چاپ اسلاميه، ص 63.
15- مجمع البيان، ج 1، ص 89؛ نور الثقلين، ج 1، ص 67 و 68؛ منافاتي ندارد كه خداوند در عباراتي كه به آدم و حوّا آموخت تا توبه كنند، هم كلمات توحيد، و هم نام پنج تن آل عبا - عليهم السلام - را واسطه توبه آنان قرار داده باشد.

خواص آلو


آلو يك ميوه ي تك هسته اي از خانواده ي هلو و زرد آلو است. بيش از هزاران گونه ي متفاوت از اين ميوه در دنيا وجود دارد كه از نظر رنگ، شكل و اندازه تنوع زيادي دارند. معروف ترين اين گونه ها نوع ژاپني است كه برخي انواع آن به رنگ زرد و پرآب بوده و برخي ديگر درصد آب كمتري داشته و قرمز متمايل به ارغواني هستند. اندازه ي آلو در سراسر جهان از 6-3 سانتي متر متفاوت است. طعم آن از ترش تا شيرين متغير بوده و به رنگ هــاي زرد، سبـز، قـرمـز و ارغوانـي موجـود اسـت.
مصرف آلو با جلوگيري از افزايش فشارخون، كنترل قندخون و پيش گيري از بروز بيماري هاي قلبي- عروقي، سرطان، بيماري هاي گوارشي و كاهش چربي مورد استفاده در شيريني پزي نقش بسزايي در سلامت انسان دارد.
آلو اكثراً به صورت تازه مصرف مي شود؛ اما مي توان آن را به كيك ها، سالادها و غذاها اضافه كرد يا به صورت كمپوت و مربا مصرف كرد. نوع خشك اين ميوه، در جاي خشك و خنك يا در يخچال به مدت 6 ماه قابل نگهداري است.
در طب چيني، آب آلو به عنوان «اكسير صبحانه» جهت سم زدايي وشادابي بدن بعد از خواب توصيه شده است.
آلو يكي از منابع خوب آنتي اكسيدان ها است. اين ميوه حاوي مقادير مناسبي از تركيبات فنلي و بتاكاروتن مي باشد كه با اثر آنتي اكسيداني خود راديكال هاي آزاد اكسيژن را خنثي مي كند. راديكال هاي آزاد اكسيژن اثرات مخربي را در بدن اعمال مي كنند، زيرا اين راديكال هاي آزاد با اكسيداسيون چربي ها در بدن سبب مي شوند كه چربي همواره در رگ ها رسوب كرده و گرفتگي عروق پيش آيد. اين فرآيندها جزء عوامل اصلي بروز بيماري هاي قلبي- عروقي است. يكي ديگر از مضرات راديكال هاي آزاد اكسيژن تخريب DNA است. چنانچه DNA آسيب ببيند احتمال توليد سلول هاي سرطاني در بدن به شدت افزايش مي يابد. يكي ديگر از مضرات راديكال هاي آزاد، افزايش احتمال بروز استئوآرتريت مي باشد كه منشا پيدايش بيماري هايي نظير آرتريت روماتوئيد است. ساليانه هزاران نفر بر اثر ابتلا به بيماري هاي قلبي- عروقي و سرطان در جهان مي ميرند و درصد زيادي از هزينه هاي بخش بهداشت و درمان صرف اين گونه بيماري ها مي شود. با توجه به تاثير آلو در پيشگيري از اين بيماري ها مصرف اين ميوه مي تواند در سلامت انسان بسيار موثر باشد.
آلو به دليل داشتن فيبر غذايي، براي كنترل قند خون، جلوگيري از يبوست و حفظ سلامت دستگاه گوارش مفيد است. يكي ديگر از تركيبات قابل توجه در اين ميوه فيبر است. فيبرها سبب كاهش سرعت جذب مواد مغذي به ويژه قندها شده و در عين حال ميزان حساسيت به انسولين را نيز افزايش مي دهند. بنابراين مصرف آلو مي تواند در كنترل قند خون موثر باشد.
آلو يكي از منابع غني پتاسيم است. تحقيقات انجام گرفته در سال هاي اخير تأثير پتاسيم را در كاهش فشار خون نشان داده اند. با توجه به اين كه آلو حاوي سديم كمي مي باشد، مصرف متعادل آن در كنترل فشارخون موثر است.
يكي از شناخته شده ترين خواص آلو، پيش گيري از يبوست است. اين اثر نيز به واسطه ي وجود فيبر است. در اين مورد آلو از دو طريق عمل مي كند: اولاً فيبر كه غذاي باكتري هاي روده ي بزرگ است، توسط آلو فراهم مي شود و با تخمير فيبر توسط باكتري ها، حجم مدفوع زياد مي شود. بنابراين ديواره ي عضلاني روده، حاوي مواد بيشتري است كه روي آن ها كار كند و در نتيجه، سرعت و قدرت انقباضات آن بيشتر مي شود. اين كار باعث خروج سريع تر مواد زايد مي شود. ثانياً آلو و آب آلو حاوي مشتقات ماده ي به نام «هيدروكسي فنيلياتين» هستند كه عضلات صاف ديواره ي روده ي بزرگ را تحريك مي كند. اين تحريك باعث شروع افزايش فعاليت در روده ي بزرگ مي شود كه اين امر نيز به افزايش سرعت حركت مدفوع كمك مي كند. هم چنين در 100 گرم آلو خشك، حدود 10 گرم قند سوربيتول موجود مي باشد كه سوربيتول نيز خاصيت ملين دارد.
علاوه بر اثرات فوق، فيبر موجود در آلو سبب افزايش رشد و تكثير باكتري هاي مفيد روده شده كه اين امر مانع از رشد باكتري هاي مضر در داخل روده مي شود. در عين حال بر اثر تخمير فيبر در داخل روده، اسيد بوتيريك توليد مي شود كه منشا انرژي براي سلول هاي روده است و به اين ترتيب به حفظ سلامت دستگاه گوارش كمك مي كند. همچنين نوشيدن آب آلو در دفع انگل هاي معده بسيار موثر مي باشد. آلوي خشك براي مبتلايان به سوء هاضمه بسيار مفيد است.
گياه خواران و افرادي كه مقادير كمي گوشت قرمز مصرف مي كنند، خود را در معرض خطر دريافت ناكافي آهن و تهي شدن ذخاير آهن بدن قرار مي دهند. فقدان آهن مي تواند در نهايت به كم خوني منجر شود كه خستگي مفرط و عدم تمركز از عوارض آن است. ولي بايد توجه داشت كه آلو خشك منبع خوب «آهن گياهي» است.

هم چنين آشپزها و كساني كه تمايل ندارند از چربي، كره يا مارگارين در دستورات خود استفاده نمايند مي توانند از پوره ي آلو خشك در دستورات خود نظير كيك ميوه ها، براني شكلات يا كيك هويج استفاده كنند كه ماهيتي جويدني و نرم دارند. پوره ي آلو خشك به حجم و مقدار دستور غذايي مي افزايد و در عين حال حاوي چربي هم نيست. بنابراين استفاده از آلوخشك براي افرادي كه بايد رژيم كم چربي داشته باشند و تمايل به خوردن «هله هوله» شيرين دارند، مناسب است.
پژوهشگران معتقدند از آلو مي توان به عنوان ضدعفوني كننده غذا استفاده كرد. آلوي خشك خواص ضد ميكروبي دارد كه مي تواند خطر آلودگي گوشت را كم كند. افزودن آلو يا عصاره آن به گوشت قيمه شده، به ميزان قابل توجهي از رشد ميكروب ها جلوگيري مي كند. هر چند ادويه نيز مي تواند نقش مشابهي ايفا كند، اما عصاره آلو طعم اندكي دارد و به همين دليل طعم اصلي غذا را تغيير نمي دهد. افزودن 3 درصد عصاره آلو، بيش از 90 درصد مانع از رشد ميكروب ها مي شود. آلو به دليل كمك به مرطوب ماندن گوشت، كيفيت گوشتي را كه دوباره گرم مي شود، بهبود مي بخشد.

ديگر خواص آلو عبارتند از:
• آلوي سياه حرارت دروني بدن را فرو مي نشاند.
• آلو حالت تهوع را از بين مي برد. از اين رو افرادي كه به حالت تهوع و سرگيجه مبتلا مي باشند ، بهتر است روزانه چند عدد آلو بمكند.
• آلو ضد تب و سردردهاي صفراوي است.
• آلو طبيعتي سرد دارد ، پس براي افراد گرم مزاج مناسب است.
• آلوي سياه در مبتلايان به خارش بدن مانند خارش پشت، زيربغل ، گردن ، شانه مؤثر است.
• خوردن آلوي تازه يا پخته و يا كمپوت آلو براي درمان بيماران مبتلا به روماتيسم، نقرس و تصلب شرائين مفيد است.
• مصرف آلو به صورت پخته براي افراد ضعيف و مسن بهتر است، زيرا آلوي خام ديرهضم مي شود.
• آلو سرشار از ويتامين هاي A و C ، كربوهيدرات ( مواد نشاسته اي )، آهن ، كلسيم و ساير املاح مي باشد. دريافت ويتامين B6موجود در آلو مي تواند به سوخت و ساز بهتر بدن كمك كند. از طرفي دريافت اين ويتامين باعث عملكرد بهتر مغز مي شود.
• برگه آلو، بهترين ضد سم مي باشد.
• اين ميوه، سرشار از پتاسيم بوده و از طرفي ميزان سديم آن نيز كم است. به همين دليل مصرف آن براي افراد مبتلا به بيماري هاي قلبي- عروقي مفيد است.
• در حفظ سلامتي كبد موثر بوده و باعث سم زدايي از سيستم گوارشي مي شود. همچنين در مبارزه با عفونت و تب هاي روده اي بسيار حائز اهميت است.
• از آنجا كه حاوي مقدار زيادي فسفر است، در افزايش قدرت فعاليت هاي ذهني تاثيرگذار مي باشد.

برگرفته از نرم افزار جامع گلبرگها

توصیه های طب سنتی برای رفع کم خونی

براي رفع كم خوني مصرف شربت برخي از بذرها مانند تخم شربتي، كاسني، جعفري، شلغم و هويج، مصرف مويز، عسل، انجير، آلوبخارا و آب انار تازه توصيه شده است.

غلامرضا كرد افشاري گفت: كم خوني به خصوص از نوع فقر آهن عارضه نسبتا شايعي است و به همين دليل ممكن است بسياري از مبتلايان آن را جدي نگيرند اما اين اختلال قابل چشم پوشي نيست و بايد درمان شود.

وي ادامه داد: در برخي از كم خوني ها مانند بدخيم ها اختلالات پلاكتي وجود دارد كه نياز به بررسي بيشتري دارند و بايد به متخصصان مربوطه مراجعه شود.

اين متخصص طب سنتي افزود: اما براي كم خوني هايي كه مشكل بدخيمي ندارند مي توان به روش طب سنتي آنها را رفع كرد. مثلاً مي توان هر شب مقداري مويز را در سركه انگور خيساند و پس از خارج كردن آنها و خشك شدنشان مصرف كرد.

وي افزود: شربت سركه شيره روزي 5 تا 6 بار توصيه مي شود البته شربت ميوه هاي خون ساز نيز توصيه شده است.

كردافشاري گفت: خوردن راسته گوسفند به همراه پياز و زردچوبه زماني كه كاملا پخته شده است به رفع كم خوني كمك مي كند. شربت برخي از بذرها نيز مانند تخم شربتي، كاسني، جعفري، كرفس، شويد ، سياه دانه، رازيانه، ريحان، شلغم و هويج به همراه عسل به رفع كم خوني كمك مي كند. مصرف دو بار در روز عسل به همراه حل شدن آن در آب جوش مناسب است همچنين توصيه شده انجير و آلو بخارا به هنگام صبح استفاده شود. همچنين آب انار تازه با ترنجبين به رفع كم خوني كمك مي كند.

منبع:

برگرفته از نرم افزار جامع گلبرگها

ادای واجبات الهی


یكی از مهمترین نقاط آغاز، اداء فرایض و اهتمام به واجبات است به ویژه نماز، روزه، زكات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منكر. مؤمن سالك باید نماز را در وقت بخواند، نه تنها در وقت كه در اول وقت و همیشه باید پیش از وقت خود را آماده كند تا در اول وقت به نماز برخیزد، كه امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود:
«أوَّل الْوقْتِ رِضْوانُ اللهِ و اخرُهُ عَفْوُاللهِ و الْعفْوُ لا یكونُ إلا منْ ذَنبٍ.»[1]
نماز اول وقت سرشار از خشنودی خدا و در پایان وقت مشمول عفو و بخشش خداوند می شود. بدیهی است عفو و بخشش جز در مورد گناه صدق نمی كند.[2]
اهتمام به فرایض، كاشف از روح انقیاد و موجب تقویت اساس تقوا و ایمان و اخلاق است.
رسول خدا ـ صل الله علیه و آله و سلم ـ فرمود:
«إعْمل بِفَرائِض اللهِ تَكُن اَتْقَی النّاسِ.»[3]
به آنچه خدا واجب كرده عمل كن تا باتقواترین مردم باشی.
ابوحمزه ثمالی از امام سجّاد ـ علیه السّلام ـ نقل می كند كه فرمود:
«مَن ْعمِلَ بمَا افْتَرَضَ الله عَلَیْهِ فَهُو مِنْ خیرِ النّاس.»[4]
هر كس عمل كند به آنچه خدا بر او واجب كرده از بهترینِ مردم است.
و در حدیث دیگر فرمود:
«… فَهُو منْ أعْبَدِ النّاس.»[5]
… هر كس بجای آورد آنچه را كه خدا واجب كرده از عابدترینِ مردم است.
و در حدیث قدسی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ آمده است:
«قال اللهُ تبارَكَ و تَعالی ما تَحبَّبَ إلیَّ عبْدی بِأحَبَّ ممَّا افْترضْتُ علیِه.»[6]
هیچ عبادتی به اندازه ادای واجبات، بنده ام را نزد من محبوب نمی كند.
قطب راوندی می گوید روایت شده است كه فرشته ای از كعبه ندا در می دهد: هر كس فرایض و واجبات خدا را ترك كند از امان خدا بیرون آمده است.[7]
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمود:
«… وَ‌لا عبادهَ كَأداءِ الْفرائِض…»[8]
… هیچ عبادتی مانند ادای فرایض و واجبات نیست….
و در بعضی از كتابها، حدیث قدسی را با این عبارت آورده اند:
«ما تَقَرَّبَ إلیَّ عَبْدی بِشَیْ ءٍ أحبَّ إلیَّ ممَّا افْترضْتُهُ علیْهِ و إنَّهً لیَتَقَرَّبُ إلیَّ بِالنّافِلهِ…»[9]
بنده من تقرّب نجوید به سوی من به چیزی محبوب تر و بهتر از آنچه من بر او واجب كرده ام و به وسیله نوافل نیز به من نزدیك می شود… .
سالك الی الله پیش از شروع به هر كار باید آن را بشناسد و وظیفه و حكم شرع را درباره آن بداند و پس از علم، رفتار و كردار خویش را با موازین شریعت منطبق سازد. ادای وظیفه و تأدّب به آداب بدون علم به وظایف و مقررات شرعی امكان پذیر نیست. بنابراین، بر همه لازم است كه احكام دینی خود را به اندازه ضرورت و نیاز (تقلیداً یا اجتهاداً) بدانند و حدّاقل گروهی می بایست در تفقّه (فهم و درك عمیق) در دین و یادگیری مسائل و معارف دینی پیشگام باشند تا بتوانند دیگران را نسبت به وظایف دینی آگاه سازند. خداوند متعال می فرماید:
«فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَه لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»[10]
… چرا از هر فرقه ای گروهی بسیج نمی شوند تا اینكه معارف دینی را خوب یاد بگیرند و آنگاه كه به وطن خویش برگشتند قوم خود (: خویشاوندان و بستگان) را به وظایفشان آگاه سازند (و آنها را از بی تفاوتی در برابر مسئولیتها بر حذر دارند، باشد كه آنان متنّبه شوند و از بیراهه بازگردند)؟
در حدیث آمده است:
«عَنِ الصّادق علیه السلام أنَّه سُئِل عن قوْلِهِ تعالی «فَللّهِ الْحُجَّهُ الْبالغهُ» فقال: إنَّ اللهَ تعالی یقولُ لِلْعبدِ یوْم القیمَهِ عبدی أكُنْتَ عالماً؟ فانْ قال نَعَمْ قال لَهُ أفلا عَمِلْتَ‌بما علِمتَ و إنَ كانَ جاهلاً قالَ لهُ افلا تَعَلَّمْتَ حتی تَعْمَلَ؟…[11]
از امام صادق ـ علیه السّلام ـ درباره معنی این آیه كه می فرماید «برای خدا دلیل رسا (و قاطع) است» سؤال شد، فرمود: خداوند در روز رستاخیز به بنده گنهكار خود می گوید: بنده من! چرا تكالیف خود را خوب انجام ندادی؟ آیا می‎دانستی و گناه كردی؟ اگر بگوید آری، می فرماید: چرا به آنچه می دانستی عمل نكردی؟ و اگر بگوید نمی دانستم، می‎گوید: چرا یاد نگرفتی تا عمل كنی؟ …
نتیجه آنكه بندگی و عبادت با دو شرط متحقّق می شود: محبّت و اطاعت، و اطاعت بدون علم و سپس عمل به خواست معبود و رضای محبوب امكان ندارد. آنها كه از خود چیزی می تراشند و پیش خود مطالبی را سرهم می كنند و به عنوان عبادت و اطاعت انجام می دهند آنها بنده خویشند نه بنده خدا.

منابع:
[1] . من لا یحضره الفقیه، ج 1 / صفحه 140.
[2] . پس معلوم می شود كه تأخیر نماز به آخر وقت گناه است و حتی المقدور باید سعی كرد كه بدون عذر، نماز از اول وقت به تأخیر نیفتد.
[3] . اصول كافی، ج 2 / صفحه 82.
[4] . همان، صفحه 81.
[5] . جامع احادیث الشیعه، ج 14 / صفحه 98.
[6] . اصول كافی، ج 2 / صفحه 82.
[7] . جامع احادیث الشیعه، ج 14 / صفحه 99 از كتاب مستدرك الوسائل.
[8] . نهج البلاغه صبحی صالح، حكمت 113.
[9] . كتاب لقاء الله مرحوم حاج میرزا جواد ملكی رحمهالله، صفحه 29؛ جواهر السنیه، صفحه 99؛ جامع احادیث الشیعه, ج 7 / صفحه 99 با اندكی تفاوت در عبارت.
[10] . توبه / 122.
[11] . تفسیر صافی، چاپ اسلامیه، ج 1 / صفحه 555، ذیل آیه 149 انعام؛ تفسیر نورالثقلین، ج 1 / صفحه 776.
محمد رضا مهدوي كني - نقطه هاي آغاز در اخلاق عملي- ص 325

همت


(1)امام علی (علیه السلام):
الشرف بالهمم العالیة لا بالرمم البالیة؛
شرافت به همت های بلند است نه به استخوان های پوسیده.

(2)امام علی (علیه السلام):
الفعل الجمیل ینبی عن علو الهمة؛
کردار زیبا از بلندی همت خبر می دهد.

(3)امام علی (علیه السلام):
الطاعة همة الاکیاس، المعصیة همة الارجاس؛
فرمانبری از خداوند همت زیرکانه است. نافرمانی از خدا همت پلیدانه است.

(4)امام علی (علیه السلام):
أشرف الهمم رعایة الذمام؛
شریف ترین همت ها نگهداری حق و حرمت ها و رعایت عهد و پیمان هاست.

(5)امام علی (علیه السلام):
الکف عما فی أیدی الناس عفة و کبر همة؛
طمع نداشتن به آنچه در نزد مردم است، (نشان) عزت نفس و بلند همتی است.

(6)امام علی (علیه السلام):
من شرف الهمة لزوم القناعة؛
پایبندی به قناعت، از والایی همت است.

(7)امام علی (علیه السلام):
اقصر همتک علی ما یلزمک و لا تخض فیما لا یعنیک؛
همت خود را صرف چیزهایی کن که به آن نیاز داری و آنچه را به کار تو نمی آید پی گیری مکن.

(8)امام علی (علیه السلام):
نعوذ بالله من المطامع الدنیة والهمم الغیر المرضیة؛
به خدا پناه می برم از مطامع پست و همت ها و خواسته های ناپسند.

(9)امام علی (علیه السلام):
ان سمت همتک لاصلاح الناس فابدأ بنفسک، فان تعاطیک صلاح غیرک و أنت فاسد أکبر العیب؛
اگر همت والای اصلاح مردم را در سرداری، از خودت آغاز کن، زیرا پرداختن تو به اصلاح دیگران، در حالی که خود فاسد باشی بزرگترین عیب است.

(10)امام علی (علیه السلام):
ما أبعد الخیر ممن همته بطنه وفرجه؛
چه دور است خیر و خوبی از کسی که هم و غمش شکم و شرمگاه اوست.