تحصیل و کسب علم

اهمیت علم و دانش
یكی از گرایشهای فطری انسان حقیقت جویی است و یكی از تواناییهای انسان قدرت شناخت واقعیات است. شناخت خود و جهان پیرامون یا به عبارت دیگر خودآگاهی و دیگرآگاهی از ویژگی های انسان است. انسان با آگاهی از خویشتن، قادر می شود چیزهای دیگر را بشناسد و حتی خداشناس گردد. پیش از این، اهمیت خودشناسی را یادآور شدیم؛ اكنون تأكید می كنیم كه خودشناسی مبدأ همه شناختهای ماست و كسی كه خود را بشناسد: اولاً ضرورت شناختهای دیگر بر او آشكار می شود، زیرا به غایت وجودی خود پی می برد و به ضعف و كاستی بالفعل خویش آگاه می گردد و ضرورت شناخت مسیر و شیوه حركت به سوی مقصد را در می یابد و ثانیاً شناخت های دیگر برای او ممكن می گردد. امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ فرموده اند:
كیف یعرف غیره من یجهل نفسه؛[1]
كسی كه به خویشتن جاهل است چگونه غیر خود را می شناسد.
بنابراین اهمیت و امكان تحصیل علم و شناخت، از طریق خودشناسی بر ما آشكار می گردد و وقتی علم برای رسیدن به كمال و غایت وجودی انسان ضرورت و اهمیت داشته باشد، پرورش قوه درك حقایق نیز اهمیت خواهد داشت. قوه عاقله انسان هر چه در درك حقایق تواناتر باشد، مقصد و مسیر و موانع حركت به سوی مقصد را بهتر می شناسد و امكان رسیدن به كمال را بیشتر فراهم می كند. و بالعكس، اگر قوه شناخت انسان كارآیی خود را از دست دهد، حركت در مسیر كمال ناممكن می شود و گمراهی و هلاكت را در پی می آورد.
این مطالب هم از طریق خودشناسی فهمیده می شود و هم كتاب و سنت آن را تأیید می كند. در قرآن كریم و روایات معصومین ـ علیهم السلام ـ در فضیلت علم و علم آموزی سخنان زیبایی وجود دارد كه در اینجا برخی از آنها را ذكر می كنیم:
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَهُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ؛[2]
خدا كه همواره به عدل قیام دارد گواهی می دهد كه جز او هیچ معبودی نیست و ملائكه و صاحبان دانش نیز (شهادت می دهند).
رسیدن به مرتبه درك توحید پروردگار و شهادت به آن، برای صاحبان علم امكان پذیر است و این در فضیلت و ضرورت علم به تنهایی كافی است. چون علم چنین ثمره دلپذیری دارد خداوند فرموده است:
یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ؛[3]
خداوند كسانی را كه ایمان آوردند و آنان را كه علم داده شدند بسیار بلندمرتبه می فرماید.
خداوند در مواضع فراوانی برتری عالم را نمایان ساخته است و در آیاتی به این برتری تصریح نموده است:
قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ؛[4]
بگو آیا كسانی كه می دانند و كسانی كه نمی دانند یكسانند؟
قرآن به علم آموزی تشویق و بلكه امر می كند:
فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ؛[5]
پس اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید.
از پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت شده است كه:
خداوند چون برای كسی نیكی بخواهد او را عالمی ژرف نگر در دین می سازد؛[6]
همچنین از ایشان نقل شده است:
عالم هفتاد درجه از عابد برتر است. [7]
اهمیت دانش آموزی
علم چنان نقش ارزنده ای در حیات الهی انسان دارد كه علم آموزی به فرموده پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فریضه است:
طلب العلم فریضه علی كل مسلم؛[8]
علم آموزی بر هر مسلمانی واجب است.
و نیز فرموده اند:
كسی كه دوست دارد به آزادشدگان از آتش نگاه كند، باید به دانش آموزان نظر نماید. قسم به كسی كه جانم به دست اوست هیچ دانشجویی كه در مسیر علم رفت و آمد می كند نیست مگر آنكه خداوند برای هر قدمش عبادت یكسال را می نویسد و برایش با هر قدمی كه بر می دارد شهری در بهشت می سازد و در حالی كه بر زمین گام می زند زمین برایش آمرزش می طلبد و او در حالی كه بخشوده است صبح و شام می كند و فرشتگان گواهی می دهند كه دانش طلبان، آزادشدگان خدا از آتشند.[9]
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ در روایت دیگری فرموده اند:
كسی كه راه علم آموزی را می پوید خداوند او را در راهی به سوی بهشت پیش می برد[10].
اهمیت علم و علم آموزی چنان كه گفته شد از آن روست كه معارف لازم برای سعادت از طریق علم آموزی و بكارگیری قوه تفكر و اندیشه به دست می آید. معارف سعادت بخش اعم از معرفت خداوند و شناخت راه رسیدن به اوست. هر حركتی كه انسان انجام می دهد و هر گامی كه بر می دارد فقط در پرتو نور علم می تواند در راه صحیح و به سوی خداوند باشد. امام علی ـ علیه السّلام ـ خطاب به كمیل فرمودند:
ای كمیل! هیچ حركتی نیست جز آنكه تو در آن نیازمند دانشی هستی. [11]
دانش عمل را سودمند می سازد. زیرا عمل بدون آگاهی انسان را به هدف نمی رساند، حتی اگر صورت ظاهری عمل درست باشد. آگاهی، روح عمل است؛ چرا كه عمل با نیت جان می گیرد و عمل بدون آگاهی كاری بدون نیت و یا با نیت نادرست است.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرمایند:
چون شناخت آنچه از خیرخواهی انجام ده ـ خواه اندك یا بسیار ـ زیرا عملِ (همراه با شناخت) پذیرفته می شود. [12]
عقل و اندیشه
علم ارزش والایی دارد و رستگاری انسان به آن وابسته است؛ ولی علم خود متكی به عقل است. علم محصول تعقل و اندیشه است. كسی كه از قوه عاقله خود كه هدیه الهی است بهره نمی برد و شناخت او همراه بصیرت و سنجش نیست، عالم نیست؛ زیرا علم یعنی شناخت آنچه هست آن گونه كه هست. بنابراین چون انسان خیر و كمال بودن خیرات و كمالات حقیقی را فقط به كمك عقل در می یابد، كسی كه تعقل نمی كند فاقد علم است و آثار و بركات علم به او نمی رسد. پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمودند:
انّما یدرك الخیر كله بالعقل؛[13]
همه نیكی ها به وسیله عقل درك می شوند.
بنابراین علم باید با تعقل همراه باشد. امام علی ـ علیه السّلام ـ از همین رو مردم را به درایت و اندیشیدن دعوت می كنند: «علیكم بالدرایات لا بالروایات»[14]، و نیز می فرمایند: «فقد البصر اهون من فقد البصیره»[15].
علم ثمره عقل است. امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ فرمودند: «العقل مركب العلم»[16] زیرا علم بدون عقل پیشرفت و حركتی ندارد. از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نیز روایت شده است:
پشتوانه انسان عقل است، و هوشمندی و دانایی و حافظه و دانش از عقل است. و چون عقل انسان او را پشتیبانی كند عالم، حافظ، زیرك، هوشمند و دانا می شود. و انسان به وسیله عقل كمال می یابد و عقل راهنمای او و بیناكننده او و كلیدكار اوست. [17]
عقل و اندیشه چنان اهمیت دارند كه بدون آن نمی توان از آیات خداوند بهره ای برد:
وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِی ذلِكَ لآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ؛[18]
شب و روز و خورشید و ماه را برای شما رام گردانید، و ستارگان به فرمان او مسخر شده اند. مسلماً در این امور برای مردمی كه تعقل می كنند نشانه هاست.
كسی كه از قوه عقل خویش استفاده می كند و به وسیله آن به تفكر می پردازد، از تلاش خود بهره بسیار می برد و كار او از عابدی كه بدون اندیشیدن عبادت می كند بسیار پر ثمرتر است:
یك ساعت اندیشیدن از عبادت یكسال بهتر است. [19]
زیرا تفكر باعث بینایی است «من تفكر ابصر»[20]، و كسی كه حقایق عالم را می بیند، راه و مقصد خویش را می یابد و به سوی مقصد هدایت می شود.
آثار تعقل و تفكر
درباره آثار تعقل و تفكر آیات و روایات بسیاری وجود دارد. چنان كه قبلاً اشاره كردیم، تعقل منشأ بهره گیری از آیات الهی است. كسی كه درباره پدیده های پیرامون خود می اندیشد به سرچشمه هستی پی می برد:
وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ إِنَّ فِی ذلِكَ لاَیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ ؛[21]
و آنچه در آسمانها و آنچه را در زمین است به سود شما رام كردیم، همه از اوست قطعاً در این (امر) برای مردمی كه می اندیشند نشانه هایی است.
كسی كه تعقل نمی كند، از مبدأ هستی غافل می شود و به عبادت غیر خدا مبتلا می شود:
أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ؛[22]
اف بر شما و بر آنچه غیر از خدا می پرستید. مگر نمی اندیشید؟
غفلت از آخرت و حیات جاوید و محدود شدن در دنیا و جلوه های آن، از ترك تعقل ناشی می شود:
وَ ما أُوتِیتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ زِینَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقى أَ فَلا تَعْقِلُونَ ؛[23]
و هر آنچه به شما داده شده است، كالای زندگی دنیا و زیور آن است و آنچه پیش خداست بهتر و ماندگارتر است، مگر نمی اندیشید؟
ترك اندیشه علاوه بر بی بهره گی از آیات الهی، باعث غفلت از پروردگار و فراموشی آخرت جاوید و موجب لغزشهای عملی و جدا شدن از صراط مستقیم هدایت و رستگاری است:
وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلاًّ كَثِیراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ ؛[24]
و شیطان گروهی انبوه از شما را گمراه كرد آیا اندیشه نمی كردید؟
عقل مایه حیات انسانی است. امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: «فقد العقل فقد الحیاه و لایقاس الا بالاموات»[25]، و نیز فرموده اند:
انسان تركیبی از عقل و صورت است، پس كسی كه عقل از او روی گرداند و صورت با او بماند كامل نیست و همچون جسمی بدون روح است. [26]

منابع:
[1] . شرح غرر الحكم و درر الكلم، ج 4، ص 565.
[2] . آل عمران، 18.
[3] . مجادله، 11.
[4] . زمر، 9.
[5] . نحل، 43.
[6] . المحجه البیضاء، ج 1، ص 17.
[7] . همان، ص 18.
[8] . همان.
[9] . همان.
[10] . اصول كافی، ج 1، كتاب فضل العلم، باب ثواب العالم و المتعلم.
[11] . الحیاه، ج 8، ص 35.
[12] . همان، ص 38.
[13] . همان، ص 43.
[14] . همان، ص 35.
[15] . همان.
[16] . الحیاه، ج 1، ص 43.
[17] . همان، ص 46.
[18] . نحل، 12.
[19] . الحیاه، ج 1، ص 48.
[20] . همان.
[21] . جاثیه، 13.
[22] . انبیاء، 67.
[23] . قصص، 60.
[24] . یس، 62.
[25] . الحیاه، ج 1، ص 44.
[26] . همان.

مشخصات حضرت ادریس و هدایت مردم


حضرت ادريس (ع) / مشخصات ادريس (ع) و هدايت مردم
يكي از پيامبران كه نامش در قرآن دوبار آمده(1) و در آيه 56 سوره مريم به عنوان پيامبر صديق ياد شده، حضرت ادريس است كه در اين جا نظر شما را به پاره‌اي از ويژگي‌هاي او جلب مي‌كنيم:
ادريس كه نام اصليش «اُخنوخ» است در نزديك كوفه در مكان فعلي مسجد سهله مي‌زيست. او خياط بود و مدت سيصد سال عمر نمود و با پنج واسطه به آدم - عليه السلام - مي‌رسد. سي صحيفه از كتاب‌هاي آسماني بر او نازل گرديد. تا قبل از ايشان مردم براي پوشش بدن خود از پوست حيوانات استفاده مي‌كردند، او نخستين كسي بود كه خياطي كرد و طرز دوختن لباس را به انسانها آموخت و از آن پس مردم به تدريج از لباسهاي دوخته شده استفاده مي‌كردند. او بلند قامت و تنومند و نخستين انساني بود كه با قلم خط نوشت و بر علم نجوم و حساب و هيئت احاطه داشت و آنها را تدريس مي‌كرد. كتابهاي آسماني را به مردم مي‌آموخت و آنها را از اندرزهاي خود بهره‌مند مي‌ساخت، از اين رو نام او را ادريس (كه از واژه درس گرفته شده) نهادند.
خداوند بعد از وفاتش، مقام ارجمندي در بهشت به او عنايت فرمود و او را از مواهب بهشتي بهره‌مند ساخت.
ادريس - عليه السلام - بسيار درباره عظمت خلقت مي‌انديشيد و باخود مي‌گفت: «اين آسمان‌ها، زمين، خلايق عظيم، خورشيد، ماه، ستارگان، ابر، باران و ساير پديده‌ها داراي پروردگاري است كه آنها را تدبير نموده و سامان مي‌بخشد، بنابراين او را آن گونه كه سزاوار پرستش است، پرستش كن».(2)
فرازهايي از اندرزهاي ادريس - عليه السلام -
اي انسان! گويي مرگ به سراغت آمده، ناله‌ات بلند شده، عرق پيشانيت سرازير گشته، لبهايت جمع شده، زبانت از حركت ايستاده، آب دهانت خشك گشته، سياهي چشمت به سفيدي دگرگون شده، دهانت كف كرده، همه بدنت به لرزه در آمده و با سختي‌ها و تلخي‌هاي مرگ دست به گريبان شده‌اي. سپس روحت از كالبدت خارج شده و در برابر اهل خانه‌ات جسد بدبويي شده‌اي و مايه عبرت ديگران گشته‌اي. بنابراين هم اكنون به خودت پند بده و درباره مرگ و حقيقت آن عبرت بگير، كه خواه ناخواه به سراغت مي‌آيد و هر عمري گر چه طولاني باشد به زودي به دست فنا سپرده مي‌شود.
اي انسان! بدان كه مرگ با آن همه دشواري، نسبت به امور بعد از آن كه حوادث هولناك و پر وحشت قيامت مي‌باشد آسان‌تر است، متوجه باش كه ايستادن در دادگاه عدل الهي براي حسابرسي و جزاي اعمال آن قدر سخت و طاقت فرسا است كه نيرومندترين نيرومندان نيز از شنيدن احوال آن ناتوانند.(3)
قسمتي از دستورهاي ادريس - عليه السلام -
اي انسانها! بدانيد و باور كنيد كه تقوا و پرهيزكاري، حكمت بزرگ و نعمت عظيم، و عامل كشاننده به نيكي و سعادت و كليد درهاي خير و فهم و عقل است، زيرا خداوند هنگامي كه بنده‌اي را دوست بدارد، عقل را به او مي‌بخشد.
بسياري از اوقاتِ خود را به راز و نياز و دعا با خدا بپردازيد و در خداپرستي و در راه خدا تعاون و همكاري نماييد، كه اگر خداوند همدلي و همكاري شما را بنگرد، خواسته‌هايتان را بر مي‌آورد و شما را به آرزوهايتان مي‌رساند و از عطاياي فراوان و فنا ناپذيرش بهره‌مند مي‌سازد.
هنگامي كه روزه گرفتيد، نفوس خود را از هر گونه ناپاكي‌ها پاك كنيد و با قلبهاي صاف و خالص و بي‌شائبه براي خدا روزه بگيريد، زيرا خداوند به زودي دلهاي ناخالص و تيره را قفل مي‌كند. همراه روزه گرفتن و خودداري از غذا و آب، اعضاء و جوارح خود را نيز از گناهان كنترل كنيد.
هنگامي كه به سجده افتاديد و سينه خود را در سجده بر زمين نهاديد، هر گونه افكار دنيا و انحرافات و نيرنگ و فكر خوردن غذاي حرام و دشمني و كينه را از خود دور سازيد و از همه ناصافي‌ها خود را برهانيد.
خداوند متعال، پيامبران و اوليائش را به تأييد روح القدس اختصاص داد و آنها در پرتو همين موهبت بر اسرار و نهاني‌ها آگاه شدند و از فيض حكمت بهره‌مند گشتند، از گمراهي‌ها رهيده و به هدايتها پيوستند، به طوري كه عظمت خداوند آن چنان در دلهايشان آشيانه گرفت كه دريافتند او وجود مطلق است و بر همه چيز احاطه دارد و هرگز نمي‌توان به كُنه ذاتش معرفت يافت.(4)
هدايت شدن هزار نفر با راهنمايي‌هاي ادريس - عليه السلام -
ادريس هم چنان با بيانات شيوا و اندرزهاي دلپذير و هشدارهاي كوبنده، قوم خود را به سوي خدا دعوت مي‌كرد. در اين مسير با طايفه‌اي از قوم خود ملاقات نمود كه همه بت پرست و در انواع انحراف‌ها و گمراهي‌ها گرفتار بودند. ادريس به اندرز و نصيحت آنها پرداخت و آنها را از انجام گناه سرزنش نموده و از عواقب گناه هشدار داد و به سوي خدا دعوت كرد. آنها يكي پس از ديگري تحت تأثير قرار گرفته و به او پيوستند. نخست تعداد هدايت شدگان به هفت نفر و سپس به هفتاد نفر رسيد. به همين ترتيب يكي پس از ديگري هدايت شدند تا به هفتصد نفر و سپس به هزار نفر رسيدند.
ادريس از ميان آنها صد نفر از برترين‌ها را برگزيد، و از ميان صد نفر، هفتاد نفر، و از ميان هفتاد نفر ده نفر، و از ميان ده نفر، هفت نفر را انتخاب نمود. ادريس با اين هفت نفر ممتاز، دست به دعا برداشتند و به راز و نياز با خدا پرداختند خداوند به ادريس وحي كرد، و او و همراهانش را به عبادت دعوت نمود، آنها هم چنان با ادريس به عبادت الهي پرداختند تا زماني كه خداوند روح ادريس - عليه السلام - را به ملأ اعلي برد.(5)

منابع:
1- انبياء، 85؛ مريم، 56.
2- بحار، ج 11، ص 270-280؛ كامل ابن اثير، ج 1، ص 22.
3- سعد السعود سيد بن طاووس، ص 38.
4- اقتباس از بحار، ج 11، ص 282-284.
5- همان مدرك، ص 271.

خواص انجیر


انجير، ميوه اي شيرين، گوشتدار، زرد يا بنفش رنگ، داراي ويتامين A،B، C، قند، پروتئين، مواد ازته، چربي، آهن، منگنز و كلسيم است. نوعي ازآن كه در مناطق گرمسير مي رويد، به نام انجير هندي يا بنگالي معروف بوده است كه بسيارتناور وپرشاخه است. از شيرابه نوع ديگر آن، در استراليا كائوچو تهيه مي كنند.
اين ميوه طبيعت گرمي دارد و خوردن آن به افرادي كه به لحاظ جسمي ضعيف هستند، همواره توصيه مي شود. انجير به صورت هاي مختلف خام، پخته (در كمپوت و مربا) و خشك (در خشكبار) در تمام طول سال قابل استفاده است. به اين ترتيب مي توانيم در تمام طول سال از خواص آن بهره مند شويم. علاوه بر اين، از نوع خام آن در پخت انواع كيك ها و دسرهاي فصل نيز مي توان استفاده كرد. اين ميوه بهشتي به رغم برخورداري از خواص غذايي، به لحاظ درماني نيز پر خاصيت است.
در قرآن به انجير سوگند خورده شده است:
” والتين و… لَقَد خلقنا الإنسانَ في أحسَنِ تَقويم ” سوره تين آيه (3-1)
سوگند به انجير ، ما انسان را به بهترين قوام آفريديم .
و قرآن به دنبال قسم به انجير و زيتون و سينا و شهر امن مكه مي فرمايد:
” وَ لَقَد خَلَقنا الإنسان في أحسَنِ تقويم “
اين مسأله نشانگر رابطه اي است بين انجير و زيتون و امنيت و قوام بدن و سلامتي انسان .
در روايات نيز مطالبي در مورد انجير آمده است، امام رضا (ع) مي فرمايند :
” يشد العظم و يَنبِت الشَعر و يذهب بالداء حتّي لا يِحتاج معه الي الدواء “
[1] انجير استخوان ها را كه ( قوام بدن است) استحكام مي بخشد و موي را مي روياند و درد را از بين مي برد ، تا جايي كه با وجود آن به دارو نياز نيست .


مهم ترين خاصيت درماني انجير براي آن دسته از افرادي است كه همواره از مشكل يبوست رنج مي برند. اين قبيل افراد مي توانند علاوه بر مصرف روزانه اين ميوه به حالت خام يا خشك، تعدادي انجير خشك را از شب تا صبح در يك ليوان آب خيسانده و صبح پيش از صبحانه ميل كنند. انجير در هر دو حالت خام و خشك، ملين خوبي به شمار مي آيد. علاوه بر اين، مخلوط انجير و عسل براي درمان زخم معده نيز مفيد است. در واقع انجير سيستم دستگاه گوارش را تقويت مي كند.
يكي از جالب توجه ترين خواص انجير به ويژه براي استفاده در ماه رمضان خاصيت عطش زدايي آن است؛ بنابراين هنگام افطار يا سحر براي رفع عطش از چند عدد انجير خام يا خشك استفاده كنيد.
انجير مسكن اعصاب، افزايش دهنده قواي جنسي، تقويت كننده هوش و حافظه، محكم كننده استخوان ها و برطرف كننده التهاب آنهاست. امگا 3 و امگا 6 دارد. پس براي سيستم اعصاب، مغز و قلب بسيار مفيد مي باشد.
مصرف انجير براي كاهش علائم بيماري هايي مانند گلودرد، عفونت هاي ريوي، سينه درد همراه با تب و سرفه، بسيار توصيه مي شود. براي اين منظور كافي است چند عدد انجير خشك را در شير يا آب بپزيد و به حالت گرم مصرف كنيد.
انجير منبع خوب پتاسيم مي باشد و همان طور كه مي دانيم، پتاسيم، عنصري است كه براي كنترل فشار خون به كار مي رود. كمبود پتاسيم، مخصوصا وقتي كه غذاها داراي مقدار زيادي سديم(نمك) باشند، مي تواند موجب بالا رفتن فشار خون شود. انجير براي افراد داراي كلسترول بالا و اسيد اوريك بالا ، بسيار مفيد است.
انجير به عنوان دارويي براي توليد انرژي و قوي شدن به كار مي رود و براي افرادي كه رشد غير طبيعي دارند، بسيار مفيد مي باشد. مطالعات نشان داده است كه افرادي كه روزانه 3 عدد يا بيشتر ميوه مصرف مي كنند، ضعف و انحطاط عضلاني كمتري دارند.
انجير، منبع خوبي از فيبرهاي غذايي مي باشد. فيبر، اثر مفيدي بر كاهش وزن دارد و گرسنگي را به تاخير مي اندازد. اين ميوه به خاطر داشتن فيبر بالا، از ابتلا به سرطان سينه جلوگيري مي كند. همچنين انجير چون آنتي اكسيدان زيادي نسبت به ساير ميوه ها دارد. از سرطان روده جلوگيري مي كند. در واقع انجير جلوي رشد سلول هاي سرطاني را مي گيرد.
انجير داراي مقدار زيادي كلسيم (79 ميلي گرم در 224 گرم انجير) مي باشد. تحقيقات نشان داده است كه كلسيم در انجير به همان اندازه كلسيم موجود در شير مي باشد. كلسيم، به عنوان بالا برنده تراكم استخوان شناخته شده است. به علاوه، پتاسيم موجود در انجير، دفع ادراري كلسيم را كاهش مي دهد. پس انجير يكي از بهترين ها براي افزايش تراكم استخوان مي باشد و از پوكي استخوان جلوگيري مي كند.
انجير براي بهبود سردرد، دندان درد ، تهوع، تب، نقرس، گوش درد ، سوختگي، معده درد، ورم چركي(آبسه) ، بيماري هاي ريوي و بيماري هاي مقاربتي مفيد است. انجير تازه دو نيم كرده، روي دملهاي چركي و تومورهاي كوچك، مانند ضماد عمل مي كند. شيرابه درخت انجير در معالجه زگيل مؤثر است.
انجير خشك درمان كننده نفخ و باد معده مي باشد و نسبت به انجير تازه، 5 برابر بيشتر كالري دارد. انجير خشك داراي مقدار زيادي آهن مي باشد و براي درمان كم خوني فقر آهن مفيد است.
شيره انجير داروي خوبي براي افسردگي مي باشد. اين شيره از بين برنده زگيل مي باشد.

اعتدال و میانه روی

اعتدال از ریشه عدل، به معنی میانه گیری ما بین دو حالتِ یك چیز از نظر كمّی و كیفی و تناسب برقرار كردن میان آن دو است، چنانكه به روزها و شب های بهاری و پاییزی كه اندازه یكدیگرند، «اعتدال بهاری و پاییزی» گفته می شود.[1]
برگردان فارسی اعتدال «میانه روی»‌ است كه بر پرهیز از افراط و تفریط در هر كاری اطلاق می شود و واژه معادل عربی آن «اقتصاد» است كه در فرهنگ اسلامی كاربرد بیشتری دارد.
ضرورت اعتدال
نظام عالم بر اساس هندسه ای دقیق پی ریزی گشته است.
جهان چون چشم و گوش و خدو ابروست كه هر چیزی به جای خویش نیكوست
همه پدیده های عالم از بزرگترین كهكشان گرفته تا كوچكترین ذرات اتم، از قانون عادلانه خلقت كه «حقیقت» نامیده می شود ـ پیروی می كنند، به تعبیر امام علی ـ علیه السلام ـ :
«…بِالحَق قاَمَتِ السَّمواتُ وَ‌ الارْضُ فیما بَیْنَ العِبادِ»[2]
آسمانها و زمین در میان بندگان، به حق برپا شده است.
آفریننده حكیم «عالم تكوین» فرمانده توانای «عالم تشریع» نیز هست؛
«وَ هُوَ‌ الَّذی فِی السَّماءِ اِلهٌ وَ فِی الْاَرضِ اِلهٌ وَ‌ هُوَ الْحَكیمُ الْعَظیمُ»[3]
و او كسی است كه در آسمان خداست و در زمین نیز خداست و او بسیار با حكمت و دانش است.
آفرینش انسان نیز از چنین قانونی پیروی می كند و هرگز نارسایی و نوسان در اصل خلقت او وجود ندارد از او نیز خواسته شده كه هماهنگ با عالم آفرینش در صراط مستقیم «عدال ش:9658 2622 م ت و اعتدال» گام نهد و هیچ گاه به افراط و تفریط نگراید. امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«عَلیكَ بِالْقَصدِ فِی الاُموُرِ فَمَنْ عَدَلَ عَنِ الْقَصدِ‌ جارَ وَ مَنْ اَخَذَ بِهِ عَدَلَ»[4]
بر تو باد به میانه روی در كارها؛ هر كس از میانه روی روی گرداند، ستم می كند و هر كس به آن چنگ زند، ‌عدالت ورزد.
نمونه های كاربردی
اصل اعتدال، باید به شكل كلّی و فراگیر بر سراسر زندگی فردی و اجتماعی انسان حاكم باشد و همیشه و همه جا افكار، كردار و گفتار او را در برگیرد. در این جا در حدّ گنجایش این مقاله، سه محور یاد شده را توضیح می دهیم.
الف ـ افكار
منشأ همه تصمیمات آدمی، فكر و اندیشه اوست؛ اگر فكر معتدل و مستقیم باشد، رفتار فرد راه اعتدال می پوید و اگر اندیشه به بیماری عدم اعتدال گرفتار شود، اعمال انسان نیز به آفت افراط وتفریط دچار می شود. امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ نقش كلّی و حیاتی اندیشه را چنین بیان می كند:
«مَنْ فَكَّرَ قَبْلَ الْعَمَلِ كَثُرَ صَوابُهُ»[5]
هر كس پیش از اقدام اندیشه كند، درستی عملش افزون می گردد.
و در سخنی نغز و حكیمانه، به سنجش راستگرایی و چپگرایی با اعتدال اندیشه پرداخته، می فرماید:
«الْیَمینُ وَ الشّمالُ مَضَلَّهٌ وَ الطَّریقُ الْوُسطی هِیَ الجادَّهُ»[6]
راست روی و چپ روی، گمراهی است و راه میانه، جاده زندگی است.
این راهِ‌ میانه، همان تفكّرناب توحیدی است كه در میان كلافهای سردرگم، اندیشه های خرافی كفر، شرك، دوگانه پرستی، تثلیث رهبانیّت، جبروتفویض، تناسخ، تجسم، مادّیگری، گزافه پرستی و … با عنوان «صراط مستقیم» خودنمایی می كند و همه موحّدان حقجو را در خویش جای می دهد و به سر منزل مقصود ـ یعنی قرب الهی ـ می رساند.
تندروهای افراطی، به كلی منكر آفریدگار جهان و نظم و حكمت حاكم بر آن می شوند، حتی واقعیت های محسوس را منكر می شوند و به تعبیر قرآن:
«وَ اِذا قیلَ لَهُمْ ماذا اَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُُوا اَساطیرُ الْاَوَّلینَ»[7]
و هنگامی كه از آنان پرسش شود: پروردگارتان، چه فرو فرستاده؟ پاسخ دهند: )اینها( افسانه گذشتگان است!
ولی همین پرسش اگر از صاحبان اندیشه معتدل و مستقیم پرسیده شود، چنین پاسخ می دهند:
«وَ قَیلَ لِلَّذینَ اتَّقَوا ماذا اَنْزَلَ رَبُّكُم قالُوا خَیْراً لِلَّذینَ‌ أًحْسَنوا فِی هذِهِ الدُّنیا حَسَنَهٌ وَلَدارُ الاخِرَهِ خَیرٌ…»[8]
از متقیان می پرسند: پروردگار شما چه چیز نازل كرده؟ پاسخ دهند: خیروخوبی؛ برای كسانی كه نیكی كردند، در این دنیا نیكی است و سرای آخرت از آن هم بهتر است.
تفریط گرایان كندرو نیز هر موجود ناتوان و ناقصی را به خدایی می گیرند و از كهكشان گرفته تا سنگ و چوب را می پرستند و افراد بی سروپا را برابر خدا فرمان می برند و تا آنجا پیش می روند كه مانند یهودیان نابكار معتقد می شوند كه خدا در صحنه آفرینش بیكاره و دست بسته در گوشه ای نشسته ناظر كاركرد دیگران در ملك خویش است؛
«وَ قالَتْ الْیَهودُ یَدُ اللهِ مَغْلوُلَهٌ غُلَّتْ اَیدیهِمْ وَ لُعِنوُا بِما قالوُا بَلْ یَداهُ مَبْسوُطَتانِ…»[9]
یهودیان گفتند: دست خدا بسته است، دستهای خودشان بسته باد و به سبب آنچه گفتند لعنت شدند! بلكه دستهای خدا باز است.
امام صادق ـ علیه السلام ـ در تفسیر این آیه فرمود:
یهود گفتند: خداوند (با آفرینش نخستین) دست از آفرینش كشید و فزونی و كاستی ایجاد نمی كند ولی خداوند با این آیه اظهارات آنان را تكذیب كرد.»[10]
جمله نغز و گرانمایه
«لا جَبْرَ وَ لا تَفْویضَ بَلْ اَمْرٌ بَیْنَ اَمْرَیْنِِ»[11]
نیز نشان دهنده تفكر اصولی و مستقیم اعتدال در فرهنگ اسلام اصیل و ناب است.
ب ـ كردار
رفتار عادلانه، نتیجه اندیشه معتدل است و مؤمنان با تصحیح افكار و عقاید خویش، به تعدیل كردار خود می پردازند و در هیچ كاری به افراط و تفریط نمی گرایند. رهنمود كلی قرآن مجید در این مورد چنین است:
«وَ لا تُطیعُوا اَمْرَ الْمُسرِفینَ (151) اَلَّذینَ یُفْسِدونَ فِی الاَرضِ وَ لا یُصلِحوُنَ»[12]
فرمان مسرفان را اجرا نكنید، همانها كه در زمین فساد می كنند و اصلاح نمی كنند.
امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ نیز در این باره می فرماید:
«وَ لْیَكَنْ اَحَبُّ الْاُموُرِ اِلَیكَ اَوْسَطَها فِی الْحَقِّ وَ اَعْمَّها فِی الْعَدْلِ»[13]
باید دوست داشتنی ترین كارها نزد تو، میانه ترین آنها در حق و گسترده ترین آنها در عدالت باشد.
آیات و روایات و احكام و مقررات اسلامی نیز به طور گسترده و پیگیر درصدد تنظیم همه امور فردی و اجتماعی مسلمانان بر محور حق و اعتدال و پیشگیری از نامیزانی و افراط و تفریط اند گاه نیز به خاطر اهمیت موضوع با شاخص بودن آن به تعیین مصداق می پردازد كه چند نمونه را در زیر عنوان می كنیم:
1 . خواب و خوراك: خرد آدمی حكم می كند كه هر موجود زنده ای باید به اندازه نیاز خویش از منابع غذایی بهره ببرد و در عین حال هر گونه افراط و تفریط در خورد و خوراك، زیان آور و نامعقول است.
قرآن مجید در این زمینه می فرماید:
«… كُلُوا وَاشْرَبوُا وَ لاتُسْرِفُوا إنه لایُحِبُّ الْمُسرِفینَ»[14]
بخورید و بیاشامید ولی اسراف نكیند كه خداوند اسرافكاران را دوست ندارد.
خوردن و آشامیدن بیش از حد و گنجایش، سبب ویرانی جسم و روح آدمی می شود. امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره پرخوری می فرماید:
«لَیسَ شَیْءٌ اَضَرَّ عَلی قَلْبِ المُؤمِنِ مِنْ كَثْرَهِ الاكْلِ وَ هِیَ مُورِثَهٌ لِشَیْئَیْنِ قَسْوَهِ القَلْبِ وَ هَیْجانِ الشَّهوَهِ»[15]
برای قلب مؤمن، چیزی زیانبارتر از پرخوری نیست، چنین كاری سبب سنگدلی و تحریك شهوت می شود.
این دو پدیده شوم سنگدلی و شهوترانی منشأ بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی می شود كه به طور یقین قابل مهار و كنترل نیستند. همین طور خواب بیش از اندازه و یا كم خوابی مذموم و زیان آور است.
2 . كار و عبادت: انسان، موجودی دو بعدی است و بایستی نیازمندیهای جسمی و روحی خود را از راههای مشروع و معقول تأمین كند؛ هم به جسم و نیازهای مادی آن توجه كند و هم در پرورش روح و تهذیب آن بكوشد هم آخرت خود را مدّنظر داشته باشد و هم دنیای خویش را ضایع نسازد.
برای تأمین نیازمندیهای زندگی و مشاركت در رفع نیازهای اجتماعی باید به كار و تلاش بپردازد و برای خودسازی و تأمین سعادت اخروی به دریافت معارف دینی و پرستش و نیایش با پروردگار همت گمارد. قرآن مجید، در این باره می فرماید:
«وَ ابْتَغِ فیما اتیكَ اللهُ الدّارَ الاخِرَهَ وَ‌لاتَنْسَ‌ نَصیبَكَ مِنَ الدُّنیا…»[16]
در آنچه كه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب و بهره دنیای ات را فراموش نكن.
مؤمنان واقعی، عمر خود را میان دنیا و آخرت تقسیم می كنند و برای هر یك به اندازه لازم وقت می گذارند، هم زندگی دنیایی خود را به شكلی ساده و آبرومند اداره می كنند و هم با عشق و علاقه، به عبادت و آمادگی برای سرای آخرت می پردازند و هیچ یك را فدای دیگری نمی كنند، چنان كه امام كاظم ـ علیه السلام ـ فرمود:
«لَیْسَ مِنّا مَنْ تَرَكَ دُنیاهُ لِدینِهِ وَ‌دینَهُ لِدنیاهُ»[17]
كسی كه دنیایش را برای دینش و دینش را برای دنیایش ترك كند، از ما نیست.
3 . مصرف و هزینه: مؤمن موظف است در حد توان و نیروی خویش به گردش چرخ اقتصادی جامعه مدد رساند و علاوه بر تأمین هزینه های زندگی در رونق و سازندگی میهن اسلامی سهیم شود. در اسلام، راههای درآمد حلال و مجاز، از راههای حرام و ممنوع مشخص شده و هر كس درآمد مشروعی به دست آورد، مالك آن می شود و مجاز است طبق نظر عقل و شرع آن را به مصرف برساند در این میان افراط و تفریط در مصرف و هزینه، امری نامعقول است، قرآن مجید در این ‌باره چنین رهنمود می دهد:
«وَ لاتَجْعَلْ یَدَكَ مَغْلُولهٌ اِلی عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطها كُلُّ البَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلوُماً مَحْسوراً»[18]
دستت را به گردنت زنجیر كن (انفاق و بخشش را ترك منما) و به طور كامل آن را مگشا تا سرزنش شده و حسرت زده، در گوشه ای بنشینی!
سیاست اقتصادی فردی واجتماعی مسلمانان باید براساس این آیه تنظیم گردد و در هر برنامه ای از خسّت و تنگ نظری از یك سو و تبذیر و زیاده روی از سوی دیگر، باید اجتناب كنند و با برنامه ریزی دقیق و حساب شده، حد اعتدال و میانه را برگزینند كه به طور قطع موفقتر خواهد بود.
__________________
[1] . اقرب الموارد، ج 2، ص 753.
[2] . بحارالانوار، ج 33، ص 493.
[3] . زخرف (43)، آیه 83.
[4] . شرح غررالحكم، ج 4، ص 291.
[5] . همان، ج 5، ص 276.
[6] . نهج‌البلاغه، خطبه 16، ص 69.
[7] . نحل (16)، آیه 24.
[8] . همان،‌آیه 30.
[9] . مائده (5)، آیه 64.
[10] . البرهان، ج 1، ص 286.
[11] . بحارالانوار، ج 4، ص 197.
[12] . شعرا (16)، آیات 151 ـ 152.
[13] . نهج‌البلاغه، نامه 53، ص 996.
[14] . اعراف (7)، آیه 31.
[15] . مصباح الشریعه، باب 34.
[16] . قصص (28)، آیه 77.
[17] . تحف العقول، ص 433، اسلامیّه.
[18] . اسراء/29

افزایش روزی


(1)
رسول اکرم (صلی الله علیه و اله):
من أحب أن یمد له فی عمره وأن یزاد فی رزقه فلیبر والدیه ولیصل رحمة؛
هر کس دوست دارد که عمرش طولانی و روزیش زیاد شود به پدر و مادر خود نیکی کند و صله رحم نماید.
(2)
امام صادق (علیه السلام):
من حسن بره فی أهل بیته زید فی رزقه؛
هر کس به شایستگی در حق خانواده اش نیکی کند، روزیش زیاد می شود.
(3)
رسول اکرم (صلی الله علیه و اله):
اربع تزید الرزق: حسن الخلق وحسن الجوار و کف الاذی وقلة الضجر؛
چهار چیز روزی را زیاد می کند: خوش اخلاقی، خوشرفتاری با همسایه، اذیت نکردن و کم بی تابی کردن.
(4)
امام صادق (علیه السلام):
من حسنت نیته زید فی رزقه؛
نیت خوب داشتن روزی را زیاد می کند.
(5)
رسول اکرم (صلی الله علیه و اله):
استنزلوا الرزق بالصدقة والبکور مبارک یزید فی جمیع النعم خصوصاً فی الرزق… وطیب الکلام یزید فی الرزق؛
با صدقه دادن روزی را فرود آورید، سحر خیزی برکت آور است و همه نعمت ها، مخصوصاً روزی را زیاد می کند و خوش زبانی (هم) روزی را زیاد می کند.
(6)
امام علی (علیه السلام):
مواساة الاخ فی الله عزوجل یزید فی الرزق والبکور فی طلب الرزق یزید فی الرزق والاستغفار یزید فی الرزق واستعمال الامانة یزید فی الرزق وقول الحق یزید فی الرزق؛
همدردی و یاری نمودن برادر (دینی) روزی را زیاد می کند، سحر خیزی در طلب روزی، استغفار، امانت داری، و حق گویی روزی را زیاد می کند.
(7)
امام صادق (علیه السلام):
البر یزید فی الرزق؛
نیکوکاری روزی را زیاد می کند.
(8)
رسول اکرم (صلی الله علیه و اله):
لما قیل له: احب أن یوسع علی فی الرزق؟ -: دم علی الطهارة یوسع علیک فی الرزق؛
به رسول خدا (صلی الله علیه و اله) عرض شد: دوست دارم روزیم زیاد شود، فرمودند پیوسته با وضو باش.
(9)
امام علی (علیه السلام):
العسر یفسد الاخلاق، التسهل یدر الارزاق؛
سختگیری، اخلاق را تباه می کند، آسان گیری روزی ها را سرازیر می کند.
(10)
امام علی (علیه السلام):
ترک الحرص یزید فی الرزق وشکر المنعم یزید فی الرزق واحتناب الیمین الکاذبة یزید فی الرزق؛
حرص نورزیدن روزی را زیاد می کند، شکر نعمت و دوری نمودن از قسم دروغ روزی را زیاد می کند.