راه های طبیعی رفع چین و چروک صورت

راه های طبیعی رفع چین و چروک صورت

 

چين و چروك صورت

۱- به خانم‌ها توصيه كنيد براي پاك كردن آرايش صورت خود هميشه از آب «پرتقال» استفاده نمايند تا هيچگاه مبتلا به چين و چروك نشده، نرمي و لطافت خود را براي هميشه حفظ نمايند.

۲- پرده اي از «موم» كه زنبور «عسل» روي «عسل» مي‌كشد، بهترين نشانه اصليت «عسل» است. اگر اين پرده را به عنوان ماسك زيبايي به روي صورت خود بكشيد و پس از چندي آن را با آب، پاك كنيد و با آب نيمه گرم بشوييد، چين و چروك و گوشت‌هاي اضافي و پست و بلندي‌هاي كوچك را از بين مي‌برد و به لطافت پوست شما كمك مي‌كند.

۳- «گرمك» از چين و چروك صورت جلوگيري مي‌نمايد.

۴- ضماد «ترب» با «عسل» براي از بين بردن چين و چروك صورت سودمند مي‌باشد.

۵- «لوسيون شقايق» برطرف كننده چين و چروك‌هاي صورت مي‌باشد.
۶- ماليدن «روغن بادام»، چين و چروك صورت را برطرف مي‌كند.

۷- يك «پياز» درشت را چهار قسمت كنيد و در سه فنجان آب بجوشانيد. به حدي كه پياز كاملاً بپزد و آب آن به يك فنجان تقليل يابد. صبح ناشتا آن را بنوشيد.

۸- «انگور» را در «روغن زيتون» بجوشانيد. صاف كنيد. ماسك زيبايي خوبي براي برطرف كردن چين و چروك است.

منبع:فرهنگ درمان طبیعی بیماریها - علیرضا صدری- صفحه۴۷.

آزادگی و ظلم ستیزی

 

آزادگى و ظلم ستيزى

از ديگر خطوط برجسته و درخشان در سيماى اخلاقى نهج البلاغة آزادگى و ظلم ستيزى است. رهايى انسان از بندگى غيرخدا و نجات او از اسارت علاقه هاى فريبنده دنيايى و دشمنى با ظلم و ظالم موضوع هايى است كه در قلمرو معارف نهج البلاغة از اهميتى خاص برخوردار است. امام فرمود:
«بنده ديگرى مباش كه خدايت تو را آزاد آفريده است. » 
هم چنين در عظمت و اهميت تقوا فرمود:
«تقوا، وسيله رهايى و آزادگى از هر بندگى است. » 
۱- «وَ لا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللّه ُ حُرّا» نهج البلاغة، نامه ۳۱.

۲- «فَإنَّ تَقْوى اللّه ِ… عِتْقٌ مِنْ كُلِّ مَلَكَةٍ. » نهج البلاغة، خطبه ۲۳۰.

امام در مورد انصاف ورزى با مردم و پرهيز از ظلم و ستم به آنان فرمود:
« اى مالك! با خدا به انصاف رفتار كن اوامر و نواهى او را رعايت كن و درباره مردم انصاف را از دست مده خود و نزديكان و آشنايان تو نه خود بر آنان ستم كن و نه بگذار خويشان و دوستانت به نام تو بر آن‌ها ستم ورزند كه اگر چنين نكنى ستمكارى و كسى كه به بندگان خدا ستم كند، خداوند دشمن او شود و با هر كس كه خدا دشمن شود عذرش را نمى پذيرد و دليل و توجيه او را نادرست مى گرداند. » 
حضرت به امام حسن و امام حسين عليهم السلام فرمود:
 «أنْصِفِ اللّه َ وَ انْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ وَ مَنْ خاصَّةِ أهْلِكَ وَ مَنْ لَكَ فيهِ هَوًى…. » نهج البلاغة، نامه ۵۳.
« همواره دشمن ستمگر و طرفدار مظلوم باشيد. » 

منبع:نهج البلاغه جوان -محمد بیستونی - صفحه۴۲.

نمایش فایل های پیوست:

دانش اندوزی توأم با علم

دانش اندوزی توأم با علم

دانش اندوزى توأم با عمل

در ديدگاه نهج البلاغة علم توأم با عمل و عالمان عامل از پايگاهى رفيع برخوردارند. امام در فضيلت علم در مقايسه با دارايى فرمود:
«دانش از دارايى بهتر است ؛ چرا كه دانش تو را پاسدار است و تو مال را نگهبان، مال با هزينه كردن كم آيد اما دانش با انفاق آن مى بالد به برگ و بار مى نشيند و شخصيت پرورده شده توسط مال، با نابودى مال، نابود مى شود. به وسيله دانش، آدمى در زندگى توفيق عبادت پيدا مى كند… علم فرمانرواست و مال فرمانبر و مغلوب. »
امام در مورد عمل كردن به علم فرمود:
«دانشمندى كه برخلاف علمش عمل كند چونان نادانى سرگردان است كه از نادانى خويش هوشيار نگردد بلكه حجت بر عقاب او بيشتر است و حسرت و اندوهش زيادتر و سرزنشش نزدِ خداوند افزون تر است. »

منبع:نهج البلاغه جوان -محمد بیستونی- صفحه۴۰.

حقوق بشر از دیدگاه استاد مطهری

حقوق بشر از دیدگاه استاد مطهری

 

مبنای حقوق بشر

حقوق بشر نیز بخشی از حقوق طبیعی است که برای شناخت آن باید کتاب آفرینش را ورق زد و حقوق واقعی بشر را تنها از راه تأمل در نظام تکوین انسان می‌توان شناخت:
یگانه مرجع صلاحیت دار برای شناسایی حقوق واقعی انسان کتاب پر ارزش آفرینش است. [1]
از این رو، استاد شهید با تأمل در آن چه نظام آفرینش در درون انسان به ودیعه نهاده است، تفاوت اصلی انسان با دیگر پدیده‌ها را در فطرت بشری می‌یابند:
فطرت انسان یعنی ویژگی‌هایی در اصل خلقت و آفرینش انسان. [2] از این رو، فطرت مانند طبیعت و غریزه، یک امر تکوینی است؛ یعنی جزء سرشت انسان است. [3]
اساسا از دیدگاه استاد:
اصالت انسان و انسانیت واقعی انسان، در گرو قبول فطریات است. [4]
بنابراین، گوهر حقیقی انسان که تعیین کننده حقوق واقعی بشر خواهد بود، فطرت بشری است و رفتار یا باوری که خلاف فطرت باشد، حق بشر شمرده نمی شود. البته پیش تر گذشت که استعدادهای حیوانی نیز بخشی از استعدادها و خواسته‌های بشر را تشکیل می‌دهند، ولی من حیوانی، طفیل من حقیقی است و باید با تعدیل و اصلاح غریزه‌های حیوانی مسیر رشد و تعالیِ من حقیقی را باز کرد:
حیوانیت انسان به منزله لانه و آشیانه ای است که انسانیت او در او رشد می‌یابد و متکامل می‌شود. [5]
نتیجه:
الف. «انسان دارای دو مَن است: مَن سِفلی و مَن عِلوی؛ بدین معنی که هر فرد یک موجود دو درجه ای است. در یک درجه حیوان است؛ مانند همه حیوان‌های دیگر و در درجه دیگر، دارای یک واقعیت علوی است». [6]

ب.«بشر به حکم این که در سرشت خود دو قطبی آفریده شده… محال است که بتواند در هر دو قسمت وجود خود از بی نهایت درجه آزادی برخوردار باشد. رهایی هر یک از دو قسمت عالی و سافل وجود انسان، مساوی است با محدود شدن قسمت دیگر». [7]
ج چون اصالت با مَن علوی است، استاد مطهری نتیجه می‌گیرند «علاوه بر آزادی‌ها و حقوق دیگران، مصالح عالیه خود فرد نیز می‌تواند آزادی او را محدود کند». [8]
این نتیجه گیری استاد به آن دلیل است که از نظر ایشان تعارض من علوی و من سفلی، تنها در درون انسان باقی نمی ماند، بلکه این تعارض در جامعه به صورت تعارض حق و باطل جلوه می‌کند. طبیعی است که در این مبارزه، گروه باطل خواهانِ آزادیِ من سفلی در بر آوردن غریزه‌ها است و گروه حق نیز که استاد «از آن به ایمان، آرمان و عقیده» تعبیر می‌کند [۳]، خواهان زنده کردن امور فطری آدمی هم چون توحید و احکام الهی است.
استاد درباره تعارض من علوی و من سفلی در جامعه می‌فرماید:
نبرد درونی انسان… سبب می‌گردد که میان انسان‌های با ایمان و به آرمان و عقیده رسیده و انسان‌های منحطّ حیوان صفت، تضاد و مبارزه و درگیری پیدا شود و این نبرد است که در قرآن به نبرد میان حق و باطل تعبیر شده است. [9]
ستیزه و درگیری میان حق و باطل به این دلیل است که امکان آزادی برای هر دو گروه وجود ندارد: «بشر… محال است که بتواند در هر دو قسمت وجود خود از بی نهایت درجه آزادی برخوردار باشد». [10]
در دیدگاه استاد، گروه حق اصیل و مقدم خواهند بود؛ زیرا در پی حقوق واقعی بشر هستند، ولی گروه باطل، خواهان آزادی‌های حیوانی اند. به همین دلیل، استاد از آن‌ها به «یک قطب منحط حیوان صفتِ سر در آخور» تعبیر می‌کند. البته تعبیر استاد ریشه ای قرآنی دارد: [11]
دو قطبی بودن انسان به علاوه آزاد بودن و در نتیجه متفاوت بودن سطح انسانیت انسان ها، منجر به دو قطبی شدن جامعه می‌شود. یک قطب به ایمان و عقیده و اخلاق رسیده و یک قطب منحط حیوان صفت و سر در آخور. قطب به ایمان و عقیده رسیده است که جامعه را به سوی کمال واقعی انسانیت هدایت می‌کند. [12]
این که استاد هواداران ایمان و عقیده و اخلاق را گروه حق می‌داند، به این دلیل است که به باورایشان تفاوت عمده و اساسی انسان با جانداران دیگر را که ملاک انسانیت اوست و انسانیت وابسته به آن است، علم و ایمان است. [13]
استاد مطهری بر اساس دیدگاهی قرآنی، اصالت حق را تبیین می‌کند:
حق اصیل است و باطل غیر اصیل و همیشه بین امر اصیل و غیر اصیل اختلاف و جنگ است. [14]
همین اصالت حق پیروزی نهایی آن می‌شود «باطل به طور موقت می‌آید و روی حق را می‌پوشاند، ولی آن نیرو را ندارد که بتواند به صورت دایم باقی بماند و عاقبت کنار می‌رود». [15]
از این رو، خداوند می‌فرماید:
این نمود باطل شما را نترساند؛ این فراگیری باطل شما را مأیوس نکند؛ زیرا سرانجام حق پیروز است. [16]
البته همیشه در طول تاریخ، باطل از حق سوء استفاده کرده است. مردم بر اساس فطرت پاک خویش به دین و معنویت علاقه مند هستند و به آن اعتماد دارند. از این رو، جریان‌های باطل از این اعتماد مردم سوء استفاده می‌کنند.
استاد شهید می‌فرماید:
حق و نظام حق، اصیل است و مثل آب در زیر، جریان در جامعه را به جلو می‌برد، اما باطل‌ها بر روی آن قرار می‌گیرند و نمود پیدا می‌کنند. معاویه اگر پیدا می‌شود و آن همه کارهای باطل می‌کند، آن نیروی اجتماعی را معاویه به وجود نیاورده و ماهیت واقعی آن نیرو «معاویه ای» نیست و جامعه در بطن خودش «معاویه ای» ندارد، باز هم پیغمبر است، باز هم ایمان است، باز هم معنویت است؛ ولی معاویه بر روی این نیرو سوار شده است. [17] کسی که می‌خواهد دنبال هوا یا نفسش برود، از چه استفاده می‌کند از نیروی حق. بدعتی را در لباس دین وارد می‌کند؛ چون می‌داند نیرو از آن دین و مذهب است. اگر بگوید من چنین حرفی می‌زنم، کسی حرفش را قبول نمی کند. لذا شروع می‌کند چیزی را به نام دین بیان کردن و می‌گوید فلان آیه قرآن این مطلب را بیان کرده است. [18]
بنابراین، از نظر اسلام نه تنها فرد انسان با فطرتی پاک و حقیقت جو آفریده شده است، در جامعه نیز حقیقت خواهی غالب است، ولی پرسش این است که با وجود فطرت پاک بشری، چه توجیهی می‌توان برای انحراف‌های عقیدتی انسان ارائه کرد. پاسخ استاد به این پرسش بر اساس دوگانه انگاری خواست‌ها و گرایش‌های بشری است.

پی نوشتها:

[1]: نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، ۱۳۵۷، ص ۱۴۷.

[2]: مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۵۵.
[3]: مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۶۲.
[4]: مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۶۸.

[5]: مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۷.

[6]: مجموعه آثار، ج ۱۳، ص ۱۳۷.
[7]: پیرامون جمهوری اسلامی، ص ۷۹.

[8]: مجموعه آثار، ج ۱۹، ص ۶۴۶.
[9]: پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۹۰.

[10]: مجموعه آثار، ج ۱۹، ص ۶۴۶.

[11]: «اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون»، اعراف: ۱۷۹

[12]: پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۸۵.
[13]: مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۴.

[14]: مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۲۷.
[15]: مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۲۸.

[16]: مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۳۵ ۴۳۶.

[17]: مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۴۰.

[18]: مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۴۳.

منبع:حقوق بشر و ازادی از دیدگاه استاد مطهری - محمدرضا صادقی - صفحه ۲۸.

9راه طبیعی برای درمان جوش غرور و جوانی

9راه طبیعی برای درمان جوش غرور و جوانی

 

جوش‌هاي غرور و جوانی

۱- از ورقه‌هاي نازك «گوجه فرنگي» به عنوان يك ماسك زيبايي استفاده كنيد اين ماسك از زياد شدن جوش غرور جلوگيري مي‌كند و پوست را نرم و لطيف و شفاف مي‌نمايد و چربي زيادي پوست را مي‌گيرد.

۲- همه روزه كمي «عسل» به صورت خود بماليد و آن قدر با دست مالش دهيد تا از بين برود. اگر چند روز مرتباً به اين كار ادامه دهيد، جوش از بين رفته و آثار آن نيز محو مي‌گردد.

۳- «هويج» داراي جوهري هست كه در كبد تبديل به «ويتامين A» مي‌شود و با كمك اين ماده از جوش غرور جلوگيري مي‌نمايد.

۴- آب «برگ بيد» را با فشار گرفته و به صورت خود بماليد تا مانع پيدايش جوش شود.

۵- برگ «بارهنگ» را له كرده و به صورت بماليد.

۶- ريشه «بابا آدم» نافع است.

۷- ماليدن «ماست» از امراض جلدي مخصوصاً جوش غرور جلوگيري مي‌نمايد و باعث نرمي و لطافت پوست مي‌شود.

۸- «شلغم» به علّت داشتن گوگرد و ارسنيك و روبيديم بسيار سودمند است و البته خوردن آب آن بسيار مفيدتر و مصلح تر است.

۹- مقدار يك تا دو گرم از گل‌هاي تازه «هميشه بهار» را در يك فنجان آب جوش ده دقيقه بگذاريد و نوش كنيد.

منبع:کتاب فرهنگ درمان طبیعی بیماریها - علیرضا صدری - صفحه۴۵.