حضرت زینب(س) بعد از واقعه عاشورا

در کوفه خطبه حضرت زینب در کوفه بعد از عاشورا، اسیران را به کوفه بردند و در آنجا با وضع دلخراشی گرداندند. در بدو ورود به کوفه، زینب (س) برای حاضران خطبه‌ای خواند به طوری که همه تحت تاثیر آن قرار گرفتند. حذیم بن شریک الاسدی درباره خطبه حضرت زینب (س) می‌گوید: «در این روز، من به زینب دختر علی (ع) نگریستم. سوگند به خدا! کسی را مانند زینب، در سخنوری توانا ندیدم؛ چنانکه گویی از زبان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) سخن می‌گوید. بر مردم نهیب زد: خاموش باشید! با این نهیب، نه تنها آن جماعت انبوه ساکت شدند، بلکه زنگ شتران نیز از صدا افتاد!»[1] حضرت زینب (س) با خطابه خود، هیجانی شدید در کوفه ایجاد کرد و وضع روحی مردم دگرگون شد. راوی می‌گوید: «پس از خطبه دختر علی(ع)، مردم کوفه شگفت زده دست‌ها را به دندان می‌گزیدند.»[2] در پایان خطبه، آشوبِ شهر و قیام علیه حکومت احساس می‌شد، از این روی، فرمانده نیروهای نظامی برای جلوگیری از انقلاب علیه ستمگران، اسیران خاندان پیامبر(ص) را به دارالاماره مرکز حکومت عبیدالله بن زیاد فرستاد.[3] حضرت زینب (س) همراه با اسرا وارد دار الاماره کوفه شد، و در آنجا با عبیدالله بن زیاد حاکم کوفه به مناظره و گفتگو پرداخت.[4] سخنان حضرت زینب (س) بر مردم اثری عمیق گذارد و خاندان اموی را رسوا ساخت، سپس عبیداللّه دستور زندانی کردن آنان را صادر کرد. خطبه حضرت زینب (س) و نیز سخنان امام سجاد (ع) و ام کلثوم و فاطمه بنت الحسین در کوفه و دارالاماره و نیز اعتراض‌های عبدالله بن عفیف ازدی و زید بن ارقم به مردم کوفه جرئت بخشید و زمینه قیام برضد حکومت ظلم را فراهم ساخت.[5] حضرت زینب (س) خطاب به یزید: فکد کیدک واسع سعیک وناصب جهدک فوالله لا یرحض عنک عار ما اتیت إلینا ابدا والحمد لله الذی ختم بالسعادة والمغفرة لسادات شبان الجنان فأوجب لهم الجنة اسال الله ان یرفع لهم الدرجات وان یوجب لهم المزید من فضله فإنه ولی قدیر (ترجمه: هر حیله‌ای داری بکار دار. و از هر کوشش که توانی دست مدار. و دست دشمنی از آستین برآر. که به خدا این عار هرگز از تو شسته نشود. سپاس خدا را که پایان کار سادات جوانان بهشت را سعادت و آمرزش مقرر داشت و بهشت را برای آنان واجب انگاشت. از خدا می‌خواهم که پایه قدر آنان را والا و فضل فراوان خویش بایشان عطا فرماید که او مددکار تواناست.) شهیدی، زندگانی حضرت فاطمه زهرا، ص ۲۶۰. در شام حضرت زینب(س) خطاب به یزید: وسیعلم من بوأک ومکنک من رقاب المؤمنین إذا کان الحکم الله والخصم محمد صلی الله علیه وجوارحک شاهدة علیک فبئس للظالمین بدلا أیکم شر مکاناً واضعف جنداً مع انی والله یا عدوّ الله وابن عدوّه استصغر قدرک واستعظم تقریعک غیر أن العیون عبری والصدور حری وما یجزی ذلک أو یغنی عنا وقد قتل الحسین علیه‌السلام وحزب الشیطان یقربنا إلی حزب السفهاء لیعطوهم أموال الله علی انتهاک محارم الله فهذه الأیدی تنطف من دمائنا وهذه الأفواه تتحلب من لحومنا وتلک الجثث الزواکی یعتامها عسلان الفلوات فلئن اتخذتنا مغنماً لتتخذن مغرماً حین لا تجد إلا ما قدمت یداک (ترجمه: به زودی آنکه تو را بر این مسند نشانده و گردن مسلمانان را زیر فرمان تو کشانده، خواهد دانست که زیانکار کیست و خوار و بی‌یار چه کسی است. در آن روز، داور، خداو دادخواه، مصطفی و گواه برتو، دست و پاست. اما‌ای دشمن و دشمن زاده خدا! من هم اکنون تو را خوار می‌دارم و سرزنش تو را به چیزی نمی‌شمارم، اما چه کنم که دیده‌ها گریان است و سینه‌ها بریان. و دردی که از کشته شدن حسین(ع) به دل داریم، بی‌درمان. سپاه شیطان [یعنی عبیدالله بن زیاد و سپاهیان او]، ما را به جمع سفیهان [یعنی یزید و کسان او] می‌فرستند تا مال خدا را به پاداش هتک حرمت خدا بدو دهند. این دست جنایت است که به خون ما می‌آلایند. و گوشت ماست که زیر دندان می‌خایند. و پیکر پاک شهیدانست که گرگان بیابان از هم می‌ربایند. اگر ما را به غنیمت می‌گیری، غرامت خود را می‌گیریم، در آن روز، جز کرده زشت، چیزی نداری.) شهیدی، زندگانی حضرت فاطمه زهرا، ص ۲۵۹.   خطبه حضرت زینب در شام پس از واقعه کربلا، یزید از عبیداللّه خواست تا کاروان حضرت زینب (س) را همراه سرهای شهیدان به شام بفرستد. خاندان امام حسین (ع) به سوی شام راهی شدند.[6] موقعیت حکومت یزید هنگام ورود اسرا به شام  بسیار محکم بود. شهری که مردم آن سال‌ها بغض خاندان علی (ع) را داشتند؛ چراکه سال‌ها تبلیغات دودمان ابوسفیان را شنیده بودند، بنابراین، شگفت انگیز نیست که «هنگام ورود اهل بیت پیامبر (ص) در شام، مردم لباس‌های نو برتن کردند و شهر را زینت دادند و نوازندگان مشغول نواختن شدند و شادمانی چنان مردم را فرا گرفته بود که گویا شام یکپارچه غرق در سرور است.»[7] ولی قافله اسیران در مدتی کوتاه، شرایط را به نفع خویش عوض کرد. خطابه‌هایی، که حضرت زینب و زین العابدین(ع) در شام ایراد کردند و در آن جنایت‌های بنی امیه را آشکارا بیان کردند، از یکسو، دشمنی شامیان نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) را به علاقه و محبت بدل نمود و از سوی دیگر، خشم عمومی را متوجه یزید ساخت و یزید مشاهده کرد که کشتن امام حسین (ع) به جای آنکه موقعیت او را بهتر کند، ضربه‌های کوبنده‌ای بر پایه‌های حکومتش وارد آورد. در کاخ یزید یزید مجلسی ترتیب داده بود و اشراف و سران کشوری و لشکری شام در آن شرکت داشتند.[8] وی در حضور اسرا، اشعار کفرآمیز خواند و درباره پیروزی خود، مطالبی گفت و آیات قرآن را به نفع خود تأویل کرد.[9] یزید با چوبدستی، که در دست داشت، نسبت به سر بریده فرزند پیامبر(ص) اسائه ادب کرد.[10] و کینه‌ای که نسبت به پیامبر (ص) و اسلام در دل داشت، علنی ساخت و اشعاری را خواند که مضمون آن‌ها این بود: «کاش سران قبیله من، که در بدر کشته شدند، می‌بودند و می‌دیدند که طایفه خرزج چگونه از شمشیرهای ما به ناله آمدند، تا از خوشحالی فریاد می‌زدند: ای یزید! دست تو شل مباد! ما بزرگان بنی‌هاشم را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم و این پیروزی را در برابر آن شکست قرار دادیم. هاشم با حکومت بازی کرد، وگرنه، نه خبری از آسمان آمد و نه وحی‌ای نازل شد.[11] من از نسل خُندُف[یادداشت ۱] نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم.» ناگهان زینب (س) از گوشه مجلس با سخنان یزید به مقابله برخاست و با صدای رسا، خطبه‌ای ایراد کرد. خطبه حضرت زینب (س) در کاخ سبز یزید، حقّانیت امام حسین (ع) و باطل بودن اعمال یزید را آشکار ساخت. خطبه منطقی حضرت زینب (س) در مجلس یزید، حاضران را سخت تحت تأثیر قرار داد، به گونه‌ای که یزید نسبت به اسرا،اندکی نرمش و انعطاف نشان داد و از هرگونه واکنش سخت پرهیز نمود.[12] یزید از اطرافیان خود نظر خواست که با اسیران چه کند؟ هرچند بعضی گفتند: این‌ها را نیز به سرنوشت رفتگانشان مبتلا گردان، ولی نعمان بن بشیر، به او توصیه کرد تا رفتار ملایمی داشته باشد.[13] دراثر روشنگری حضرت زینب (س)، یزید مجبور شد جنایت و قتل امام حسین (ع) را به گردن ابن زیاد بیندازد و او را لعن کند.[14] یزید اجازه داد آنان چند روزی در شام عزاداری کنند. زنان آل ابوسفیان از جمله هند همسر یزید (در خرابه) به پیشواز اهل بیت (ع) رفتند و دست و پای دختران رسول خدا (ص) را می‌بوسیدند، گریه و زاری می‌کردند و سه روز عزارداری بپا داشتند.[15] سرانجام، اسیران خاندان پیامبر (ص) با تکریم و احترام، به مدینه بازگشتند. منابع: 1-رک: طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص ۱۰۹-۱۱۰. 2-طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص ۱۱۳. 3- صادقی اردستانی، زینب قهرمان دختر علی، ۱۳۷۲ش، ص۲۴۶. 4- ابو مخنف، وقعة الطف، ۱۴۲۷ق، ص۲۹۹-۳۰۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۱۷۷. 5- رک: مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص ۱۱۷و ص۱۱۵. 6- هاشمی نژاد، درسی که حسین به انسانها آموخت، ۱۳۶۹ش، ص۳۲۶۶. 7- محمّدی اشتهاردی، حضرت زینب فروغ تابان کوثر، ۱۳۷۹ش، ص۳۲۷-۳۲۸۸. 8- هاشمی نژاد، درسی که حسین به انسانها آموخت، ۱۳۶۹ش، ص۳۳۰۰. 9- محمّدی اشتهاردی، حضرت زینب فروغ تابان کوثر، ۱۳۷۹ش، ص۲۴۸. 10-رک: طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص ۱۲۲. 11- ابو مخنف، وقعة الطف، ۱۴۲۷ق، ص۳۰۶-۳۰۷؛ سیدبن طاووس، اللهوف، ۱۳۷۸ش، ص۲۱۳۳. 12- مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۳۵؛ سیدبن طاووس، اللهوف، ۱۳۷۸ش، ص۲۲۱. 13- مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۳۵؛ سیدبن طاووس، اللهوف، ۱۳۷۸ش، ص۲۲۱. 14-الهی، زینب کبری عقیله بنی هاشم، ۱۳۷۵ش، ص۲۴۴؛ رک: سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۲۵ق، ص۱۵۸. 15- ابو مخنف، وقعة الطف، ۱۴۲۷ق، ص۳۱۱.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.