خواص خیار
پنجشنبه 96/06/16
خيار گياه بومي هندوستان است و از آنجا به نقاط ديگر جهان راه يافته است. حدود بيست قرن قبل از ميلاد مسيح مصريان قديم از آن استفاده مي كرده اند. خيار گياهي است علفي و يكساله داراي ساقه خزنده و پوشيده از خارهاي نازك و خشن است . برگ هاي آن بزرگ و داراي زاويه و دندانه دار است. گل هاي آن زرد رنگ كه به دو صورت نر و ماده روي يك پايه قرار دارند. ميوه آن سبز رنگ و بسته به نوع و نژادهاي مختلف ممكن است كوچك يا بزرگ باشد.
پوست خيار داراي ويتامين C مي باشد. خياري كه از صبح تا عصر روي بوته، زير آفتاب بوده است و چنانچه قبل از غروب خورشيد آن را چيده و همان جا صرف شود داراي ويتامين C بوده و براي نرمي استخوان و معالجه سل بسيار مفيد است. خيار حاوي آب ، پروتئين ، چربي، آهن، فسفر، پتاسيم، منيزيم، قند، گوگرد، كلر و ويتامين A ، B1 ، B2، P، C، B6و E است.
اين ميوه به علت داشتن املاح معدني زياد در رژيم هاي لاغري توصيه مي شود و باعث تخليه سموم از بدن مي شود.
خوردن، بوبيدن و ماليدن خيار بر پيشاني جهت رفع سردرد مفيد است. قطره قطره ريختن آب خيار در بيني و بوييدن آن جهت رفع گرفتگي، بي حوصلگي و كم خوابي مفيد است. آشاميدن آب خيار جهت رفع اكثر تب هاي شديد، تسكين حرارت صفرا و خون، التهاب معده، رفع تشنگي، پاك كردن كبد، زياد شدن ادرار، دفع سنگ كليه و مثانه و بهبود يرقان سودمند است. جوشانده پوست خيار، درمان خوبي براي يرقان است.
يك ليوان آب خيار با نيم سير نبات، مسهل خوب و گوارايي است و صفرا و سودا را از معده به خوبي خارج مي نمايد كه براي اين كار آب خيار رسيده كه كمي ترش مزه مي باشد، بهتر است. اگر مقداري ميخك را در آب خيار خيسانده و پس از 24 ساعت آن را صاف كرده و با عسل نوش جان نماييد، رنگ رخسارتان باز مي شود؛ در حقيقت به كبد شما جلا مي دهد و روح را شاداب مي نمايد.اگر مبتلا به مرض قند هستيد تا مي توانيد از خيار و تخم خيار استفاده كنيد.خيار از نظر طب قديم ايران سرد است و خنك كننده بدن مي باشد و به هضم غذا كمك مي كند.
ساير خواص درماني خيار شامل موارد زير است :
1) حل كننده اورات و اسيد اوريك است، بنابراين بيماري نقرس را درمان مي كند.
2) ادرار آور است و براي رفع سوزش ادرار مفيد است.
3) خون را تصفيه مي كند.
4) خيار براي درمان مبتلايان به سوزش و بند آمدن ادرار مفيد است.
5) عصاره برگ هاي له شده خيار ايجاد تهوع مي كند، بنابراين در مسموميت ها و اختلالات دستگاه گوارش مصرف مي شود.
6) خيار عطش را تسكين مي دهد.
7) خيارملين است.
8) خيار كبد را جلا مي دهد و صفرا را از معده به خوبي خارج مي كند.
9) اگر خيار را حلقه حلقه كرده و روي پوست صورت بگذاريد، چين و چروك هاي صورت را از بين مي برد و صورت را جوان مي كند.
10) اگر پوست شما چرب است خيار را با آب مقطر بپزيد و با اين آب صورت خود را شست و شو دهيد. اگر مي خواهيد هميشه لطافت پوست خود را حفظ كنيد، همه روزه از لوسيون زير استفاده كنيد:
يك خيار معمولي را با دو ليون آب بجوشانيد تا حجم آن يك ليوان شود. سپس آن را صاف كنيد و بگذاريد سرد شود. بعد 50 گرم بادام خام و پوست كنده را آسياب كرده و با اين آب مخلوط كنيد. آن را به هم بزنيد و با پارچه صاف كنيد. به محلول صاف شده 250 گرم الكل سفيد و يك گرم اسانس گل سرخ اضافه كنيد و كاملا هم بزنيد. هر روز از اين لوسيون طبيعي به صورت خود بزنيد تا پوست شما هميشه جوان بماند.
11) براي درمان اگزما، تركيدن پوست و رفع خارش مفيد است.
12) جوشانده پوست خيار براي يرقان داروي بسيار خوبي است و براي اين كار بهتر است سه روز متوالي آن را نوش جان نماييد.
13)هميشه بايد خيار را قبل از غذا خورد كه به هضم غذا كمك كند.
مضرات :
* اشخاصي كه ناراحتي معده دارند، نبايد در مصرف خيار زياده روي كنند زيرا ممكن است باعث اختلال در دستگاه گوارش گردد.
* خيار نفاخ است، چون سريعا در معده فاسد مي شود. براي رفع نفخ و دل درد ناشي از خوردن خيار مي توانيد مقداري عرق نعنا يا كمي آبجوش و نبات بخوريد.
* هميشه بايد خيار را قبل از غذا خورد كه به هضم غذا كمك كند. كساني كه نمي توانند خيار را خوب هضم كنند، بايد آن را با نمك بخورند.
فرازهایی از سیره عملی امام هادی(ع)
چهارشنبه 96/06/15
یكی از شیعیان آن حضرت به نام ابوموسی می گوید: «روزی به محضر امام هادی علیه السلام رفتم و عرض كردم: ای آقای من! این شخص (متوكّل عباسی) فقط از این جهت كه اطّلاع یافته من از دوستان و شیعیان شما هستم، مرا طرد كرده و شهریّه ی مرا قطع نموده و خاطر مرا رنجانده است. اگر شما در این مورد ترحّم و تفضّل فرمائید و سفارشی كنید، او سخن شما را می پذیرد. شایسته است لطف كنید و با درخواست از متوكّل كار مرا سامان بخشید.
امام فرمود: ناراحت نباش. به خواست خدا كارت سامان می یابد. ابوموسی می گوید: آن روز شب شد، در همان شب، چند نفر از فرستاده های متوكّل به درِ خانه ام آمدند و مرا طلبیدند، از خانه بیرون آمدم. دیدم فتح بن خاقان (وزیر متوكّل) در كنار در ایستاده است، به من گفت: چه شده كه این مرد (متوكّل) مرا امشب به زحمت انداخته و برای احضار تو، مرا به این جا فرستاده است؟
ابو موسی می گوید: (همراه فتح بن خاقان) به خانه متوكّل روانه شدم، دیدم بر مسند خود نشسته، تا مرا دید، رو به من كرد و گفت: ای موسی! ما از تو غافل شدیم و تو هم ما را از یاد بردی، تو چه طلبی از ما داری؟
گفتم: صله ی فلانی و فلان شهریّه و فلان مبلغ و…. متوكّل دستور داد دو برابر همه ی این مطالبات را به من دادند، تعجّب كردم، به فتح بن خاقان گفتم: آیا امام هادی علیه السلام به این جا آمد؟، گفت: نه…. ابو موسی می گوید: بعد از این ماجرا به محضر امام هادی علیه السلام رفتم، آن حضرت تا چهره ی مرا دید فرمود: از چهره ات پیدا است كه راضی و شادمان هستی. عرض كردم: آری ای آقای من! به بركت الطاف وعنایات شما. ولی به من گفتند كه شما نزد متوكّل نرفته ای و از او درخواست و سفارشی در مورد من ننموده ای.
امام هادی علیه السلام فرمود: خداوند متعال می داند كه ما در نیازها جز به ذات پاكش به هیچ كس پناه نمی بریم و در گرفتاری ها تنها به خدا توكّل می كنیم، هرگاه از درگاه او درخواستی كنیم، اجابت می كند. می ترسیم از این كه به غیر او متوجّه شویم، خداوند توجّه و عنایتش را از ما برگرداند. عرض كردم: فتح بن خاقان از من خواست تا از شما تقاضا كنم برایش دعا كنی.
امام هادی علیه السلام فرمود: فتح در ظاهر با ما دوستی می كند ولی در باطن از ما دوری می نماید. استجابت دعا در مورد كسی رخ می دهد كه شایستگی آن را داشته باشد…. » (17)
یونس نقّاش یكی از شیعیان و دوستان امام هادی علیه السلام بود. روزی لرزان و پریشان نزد امام هادی علیه السلام آمد و گفت: «ای آقای من! در مورد خانواده ام به شما سفارش می كنم از آن ها سرپرستی كنید.
امام علیه السلام فرمود: چه شده؟ یونس: آماده مرگ شده ام.
امام هادی علیه السلام در حالی كه خنده بر لب داشت فرمود: چرا ای یونس؟
یونس: موسی بن بغا (سرلشگر متوكّل) نگین گران قیمتی را به من داده تا روی آن نقّاشی كنم، نگین در دستم شكست و دو نیمه شد، فردا وقت برگرداندن آن است، اگر موسی ببیند، این نگین گران قیمت را شكسته ام، یا دستور می دهد، هزار تازیانه به من بزنند، یا مرا می كشد، امام هادی علیه السلام فرمود: به خانه ات برو، تا فردا هیچ حادثه ای جز خیر پدید نمی آید.
یونس كه بسیار مضطرب بود به خانه اش بازگشت و آن شب را با هزار زحمت و رنج به سر آورد. صبح زود با پریشانی و نگرانی شدید دوباره به محضر امام هادی علیه السلام آمد و عرض كرد: ,فرستاده ی موسی آمده و نگین را از من می طلبد، چه كنم؟
حضرت فرمود: برو به خانه ی موسی، جز خیر چیزی نخواهی دید.
یونس: ای آقای من! به موسی چه بگویم؟
امام هادی علیه السلام در حالی كه خنده بر لب داشت فرمود: نزد موسی برو و آنچه را گفت، بشنو و آن جز خیر نمی باشد.
یونس به خانه ی موسی رفت. پس از آن شادمان و خندان نزد امام هادی علیه السلام بازگشت، و به امام علیه السلام عرض كرد: ای آقای من! نزد موسی رفتم، به من گفت: دختران كوچكم در مورد این نگین با هم دعوا دارند، این نگین را دو نیمه كن كه به هر كدام از دو دخترم، یكی از آن ها برسد، اگر چنین كنی تو را از مال دنیا بی نیاز می سازم.
امام هادی علیه السلام از این كه یكی از شیعیان با الطاف خفیّه ی الهی نجات یافت، حمد و سپاس الهی گفت و عرض كرد: «اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ اِذْ جَعَلْتَنا مِمَّنْ یَحْمَدُكَ حَقّا؛ خدایا! حمد و سپاس مخصوص تو است كه ما را به گونه ای قرار دادی كه به حقّ تو را بستاییم. » (18)
مردی وحشت زده و لرزان بر امام هادی علیه السلام وارد شد و گفت: «فرزندم به جرم دوستی شما دستگیر شده و همین امشت او را می كشند. امام علیه السلام فرمود: چه می خواهی؟، گفت: آنچه پدر و مادر نسبت به فرزندشان آرزو دارند. ، امام علیه السلام با خونسردی فرمود:, بیمناك مباش! فرزندت فردا خواهد آمد… با دعای امام علیه السلام و امدادهای الهی، روز بعد فرزندش آزاد شد و نزد پدر بازگشت.» (19)
كار و تلاش جسمانی
علی بن حمزه می گوید: «ابوالحسن (امام هادی) علیه السلام را دیدم كه در زمین خود مشغول كار و كوشش است، به طوری كه قدم های مباركش غرق در عرق شده است، عرض كردم: فدایت شوم! مردان كجا هستند كه به جای شما كار كنند و نگذارند شما زحمت بكشید؟
امام هادی علیه السلام فرمود: ای علی! آن كس كه بهتر از من و پدرم بود در زمین خود كار كرد.
عرض كردم: آن چه شخصی بود؟
فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علی علیه السلام و همه ی پدرانم با دست خود كار می كردند. كار كردن شیوه ی پیامبران و رسولان و انسان های شایسته است. » (20)
در بستر شهادت
امام هادی علیه السلام در روزهای آخر عمر شریف بیمار و در بستر شهادت آرمیده بود، یكی از دوستان به نام ابو دُعامه برای عیادت از حضرت به محضرش آمد، پس از احوالپرسی برخاست تا مراجعت كند، امام هادی علیه السلام به او فرمود: «ای ابو دعامه! حقّ تو بر من واجب شد، می خواهی حدیثی برای تو نقل كنم كه شاد و خوشحال شوی؟
عرض كرد: خیلی دوست دارم و به آن نیازمندم.
امام هادی علیه السلام فرمود: حدیث كرد مرا پدرم محمد بن علی، از پدرش علی بن موسی، از پدرش موسی بن جعفر، از پدرش جعفر بن محمد، از پدرش محمد بن علی، از پدرش علی بن الحسین، از پدرش حسین بن علی، از پدرش علی بن ابیطالب، از رسول خدا صلی اللّه علیه و علیهم اجمعین.
پس به من فرمود:بنویس.
گفتم: چه بنویسم؟
فرمود: بنویس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بسم اللّه الرّحمن الرّحیم: اَلایمانُ ماوَقّرَتْهُ الْقُلُوبُ و صَدَّ قَتْهُ الأْعْمالُ، وَالإْسْلامُ مَا جَری بِهِ اللِّسانُ وَ حَلَّتْ بِهِ الْمُناكِحَةُ؛ ایمان آن است كه دل ها آن را با كمال احترام بپذیرد و رفتارها آن را تصدیق نماید، ولی اسلام آن است كه زبان به آن حركت كند و ازدواج به وسیله ی آن حلال شود.
ابو دُعامه می گوید، به امام عرض كردم: نمی دانم كدام یك از این دو بهتر است: سلسله ی سند حدیث (كه همه، از معصومین علیه السلام هستند) یا خود حدیث؟
امام هادی علیه السلام فرمود: این حدیث در صحیفه ای است به خط امیرمؤمنان علی علیه السلام و املای رسول خدا صلی الله علیه و آله كه به هر یك از امامان علیهم السلام به ارث رسیده است. » (21)
منابع:
17)- بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 50، ص127، 128.
18)- همان، صص 126 ـ 125.
19)- المناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، صص 616 ـ 617.
20)- زندگانی امام علی الهادی علیه السلام، باقر شریف قرشی، صص 44 ـ 45.
21)- مروج الذّهب، المسعودی، طبع بیروت دارالفكر، ج 4، ص 171.