نماز و احیا در شب اول محرم و


شب اول:
سيّد ابن طاووس در كتاب <اقبال> براي اين شب، چند نماز ذكر فرموده: 

اوّل: صد ركعت كه در هر ركعت سوره هاي <حَمد> و سوره <توحيد> خوانده مي شود. دوّم: دو ركعت كه در ركعت اول سوره هاي <حَمد> و <اَنعام> ، و در ركعت دوم سوره هاي <حَمد> و <يس> خوانده مي شود.

سوم: دو ركعت كه در هر ركعت سوره ي <حَمد> و يازده <توحيد> خوانده مي شود. از رسول خدا (صلّي الله عليه و آله) روايت شده: هركه اين دو ركعت نماز را در اين شب بجا آورد، و فردايش را كه اول سال است روزه بدارد، مانند كسي است كه همه طول سال را همواره كار خير كرده، و در آن سال محفوظ باشد، و اگر بميرد به بهشت مي رود.
سيّد ابن طاووس براي هلال اين ماه دعاي مبسوطي ذكر كرده است. و اگر ممكن شود احيا بدارد اين شب را به دعا و نماز و خواندن قرآن

اعمال روز آخر ماه ذی الحجه


روز آخر:
آخرين روز سال عربها است، سيّد در كتاب <اقبال> براساس يك روايت ذكر كرده است كه دو ركعت نماز بجا آورد، و در هر ركعت سوره <حَمد> يك مرتبه و ده مرتبه (قُل هُوَاللهُ اَحَدٌ) و ده مرتبه <آيهُ الكُرسيّ> را بخواند، و پس از نماز بگويد:

اَللَّهُمَّ مَا عَمِلْتُ فِي هَذِهِ اَلسَّنَهِ مِنْ عَمَلٍ نَهَيْتَنِي عَنْهُ وَ لَمْتَرْضَهُ 

خدايا آنچه در اين سال انجام دادم، از عملي كهمرا از آن نهي كردي، و به آن راضي نبودي، 

وَ نَسِيتُهُ وَ لَمْ تَنْسَهُ وَ دَعَوْتَنِي إلَي التَّوْبَهِ بَعْدَ اجْتِرَائِي عَلَيْكَ 

و من آن را فراموش كردم، ولي تو فراموششننمودي، و پس از گستاخي ام بر تو، مرا به توبهدعوت كردي، 

اَللَّهُمَّ فَإِنِّي أَسْتَغْفِرُكَ مِنْهُفَاغْفِرْ لِي 

خدايا من از تو آمرزش مي خواهم، پس مرابيامرز، 

وَ مَا عَمِلْتُ مِنْ عَمَلٍ يُقَرِّبُنِيإلَيْكَ فَاقْبَلْهُ مِنِّي وَ لاَ تَقْطَعْرَجَائِي مِنْكَ يَا كَرِيمُ 

و آنچه انجام دادم از عملي كه به تو نزديكمكند، از من قبول كن، و اميدم را از خودت قطع مكن اي كريم.

چون اين را بگويد،شيطان فرياد مي زند: وايبر من،آنچه در اين سال عليهاو رنج بردم، همه را خرابكرد، و سالي كه گذشت براي او گواهي مي دهد، كهسالش را ختم به خير نمود.

احادیثی زیبا درباره سخاوت

(1)
امام علی (علیه السلام):
السخاء یکسب المحبة ویزین الاخلاق؛
سخاوت، محبت آور و زینت اخلاق است.
(2)
امام صادق (علیه السلام):
السخاء من أخلاق الانبیاء، و هو عماد الایمان؛ و لا یکون مومن الا سخیاً، و لا یکون سخیاً الا ذو یقین وهمة عالیة؛ لان السخاء شعاع نور الیقین، ومن عرف ما قصد هان علیه ما بذل؛
سخاوت از اخلاق پیامبران و ستون ایمان است. هیچ مومنی نیست مگر آن که بخشنده است و تنها آن کس بخشنده است که از یقین و همت والا برخوردار باشد؛ زیرا که بخشندگی پرتو نور یقین است. هر کس هدف را بشناسد بخشش بر او آسان شود.
(3)
رسول اکرم (صلی الله علیه و اله):
السخی قریب من الله، قریب من الناس، قریب من الجنة؛
سخاوتمند به خدا، مردم و بهشت نزدیک است.
(4)
امام صادق (علیه السلام):
السخاء ما کان ابتداء، فأما ما کان من مسألة فحیاء و تذمم؛
سخاوت آن است که بی درخواست انجام گیرد، اما سخاوتی که در مقابل درخواست باشد ناشی از شرمندگی و برای افرار از سرزنش است.
(5)
امام رضا (علیه السلام):
السخی یأکل من طعام الناس لیأکلوا من طعامه، والبخیل لا یأکل من طعام الناس لئلا یأکلوا من طعامه؛
سخاوتمند از غذای مردم می خورد، تا مردم از غذای او بخورند اما بخیل از غذای مردم نمی خورد تا آنها نیز از غذای او نخورند.
(6)
رسول اکرم (صلی الله علیه و اله):
طعام السخی دواء وطعام الشحیح داء؛
غذای سخاوتمند، دارو است و غذای بخیل، درد.
(7)
امام صادق (علیه السلام):
- لما سئل عن حد السخاء -: تخرج من مالک الحق الذی أوجبه الله علیک، فتضعه فی موضعه؛
در پاسخ به سوال از مرز سخاوت فرمودند: حقوقی را که خداوند بر اموال تو واجب کرده است، خارج کنی و آن را در جای خودش قرار هی.
(8)
رسول اکرم (صلی الله علیه و اله):
السخی بما ملک وأراد به وجه الله، وأما السخی فی معصیة الله فحمال سخط الله وغضبه وهو أبخل الناس علی نفسه فکیف لغیره!؛
سخاوتمند کسی است که از اموال خود و برای رضای خدا سخاوت داشته باشد، اما کسی که در راه معصیت خدا دست و دل باز دارد، بارکش ناخوشنودی و خشم خداست. چنین کسی بخیل ترین مردمان نسبت به خود است چه رسد به دیگران.
(9)
امام حسن عسگری (علیه السلام).
ان للسخاء مقداراً فان زاد علیه فهو سرف؛
سخاوت اندازه ای دارد که اگر از آن فراتر رود اسراف است.
(10)
رسول اکرم (صلی الله علیه و اله):
ان الله یبغض البخیل فی حیاته، السخی عند وفاته؛
خداوند از کسی که در زندگی بخیل باشد و در هنگام مرگ سخی شود، نفرت دارد.

احادیثی درباره بردباری


(1)
امام صادق (علیه السلام):
الحلم سراج الله… والحلم یدور علی خمسة أوجه: أن یکون عزیزاً فیذل أو یکون صادقاً فیتهم أو یدعو الی الحق فیستخف به أو أن یوذی بلا جرم أو أن یطالب بالحق و یخالفوه فیه، فان آتیت کلا منها حقه فقد آصبت…؛
بردباری چراغ خداست… پنج چیز است که بردباری می طلبد: شخص عزیز باشد و خوار شود، راستگو باشد و نسبت ناروا داده شود، به حق دعوت کند و سبکش بشمارند، بی گناه باشد و اذیت شود، حق طلبی کند و با او مخالفت کنند. اگر در هر پنج مورد، به حق رفتار کنی، بردبار هستی…
(2)
امام علی (علیه السلام):
الحلم غطاء ساتر والعقل حسام قاطع، فاستر خلل خلقک بحلمک و قاتل هواک بعقلک؛
برباری پرده ای پوشاننده و عقل شمشیری برنده است، پس عیبهای اخلاقی خود را با بردباری بپوشان و با عقلت به جنگ هوا و هوس برخیز.
(3)
امام علی (علیه السلام):
ان لم تکن حلیماً فتحلم فانه قل من تشبة بقوم الا أوشک أن یکون منهم؛
اگر بردبار نیستی خود را بردبار جلوه ده، زیرا کمتر کسی است که خود را شبیه گروهی کند و بزودی یکی از آنان نشود.
(4)
رسول اکرم (صلی الله علیه و اله):
کاد الحلیم أن یکون نبیاً؛
آدم بردبار به پیامبری نزدیک است.
(5)
رسول اکرم (صلی الله علیه و اله):
لیس بحلیم من لم یعاشر بالمعروف من لابد له من معاشرته حتی یجعل الله من ذلک مخرجاً؛
بردبار نیست آن که با کسی که چاره ای جز معاشرت با او ندارد به نیکی معاشرت نکند تا این که خداوند برای او راه نجاتی از معاشرت با وی فراهم آورد.
(6)
امام علی (علیه السلام):
الحلم یطفی نار الغضب والحدة توجج احراقه؛
بردباری آتش خشم را فرو می نشاند و تندی آن را شعله ورتر می کند.
(7)
امام علی (علیه السلام):
لیس الحلیم من عجز فهجم واذا قدر انتقم، انما الحلیم من اذا قدر عفا و کان الحلم غالباً علی کل أمره؛
کسی که چون ناتوان شود هجوم برد و چون قدرت یابد انتقام گیرد بردبار نیست، بلکه بردبار کسی که قدرت داشته باشد اما گذشت کند و بردباری بر تمامی امور او غالب باشد.
(8)
امام علی (علیه السلام):
من حلم عن عدوه ظفر به؛
هر کس در مقابل دشمن بردبار باشد بر او پیروز می شود.
(9)
امام علی (علیه السلام):
من غاظک بقبح السفه علیک، فغظه بحسن الحلم عنه؛
هر کس با زشتی سبکسری تو را خشمگین کرد تو با زیبایی بردباری او را به خشم آور.
(10)
رسول اکرم (صلی الله علیه و اله):
فأما الحلم فمنه رکوب الجمیل، و صحبة الابرار و رفع من الضعة و رفع من الخساسة و تشهی الخیر و تقرب صاحبه من معالی الدرجات والعفو والمهل والمعروف والصمت فهذاما یتشعب للعاقل بحلمه؛
حاصل بردباری: آراسته شدن به خوبیها، هم نشینی با نیکان، ارجمند شدن، عزیز گشتن، رغبت به نیکی، نزدیک شدن بردبار به درجات عالی، گذشت، آرامش و تأنی، احسان و خاموشی. اینها ثمره بردباری عاقل است.

داستان سخن حکیمانه

​ 


روزی پادشاهی ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺟﻤﻠﻪ ﺣﮑﯿﻤﺎنه ﺍﯼ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻭﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﻃﻼ ﺑﺪﻫﻨﺪ.

ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺰﺭﻋﻪﺍﯼ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻧﻮﺩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﮐﻪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺷﺘﻦ ﻧﻬﺎﻝ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺍﺳﺖ.

شاه ﺟﻠﻮ ﺭﻓﺖ ﻭﺍﺯ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ، ﻧﻬﺎﻝﺯﯾﺘﻮﻥ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻝ ﻃﻮﻝ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺑﺎﺭﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﻭﺛﻤﺮ ﺩﻫﺪ، ﺗﻮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﭼﻪﺍﻣﯿﺪﯼ ﻧﻬﺎﻝ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻣﯽ ﮐﺎﺭﯼ❓ 

ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼﺯﺩ ﻭﮔﻔﺖ: ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﺎﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﻣﺎﻣﯽ ﮐﺎﺭﯾﻢ ﺗﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ…
سلطان ﺍﺯ ﺟﻮﺍﺏ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺧﻮﺷﺶ ﺁﻣﺪﻭﮔﻔﺖ: ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺟﻮﺍﺑﺖ ﺣﮑﯿﻤﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﻭﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﻃﻼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ.
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﺧﻨﺪﯾﺪ

شاه ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯼ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻝ ﺛﻤﺮﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻣﻦ ﺍﻻﻥ ﺛﻤﺮ ﺩﺍﺩ❗️❗️❗️

باز ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ.
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪ،

ﺍﻧﻮ ﺷﯿﺮﻭﺍﻥ ﮔﻔﺖ: ﺍین باﺭ ﭼﺮﺍ ﺧﻨﺪﯾﺪﯼ؟

ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺳﺎﻟﯽ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺛﻤﺮ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻣﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻭﺑﺎﺭ ﺛﻤﺮ ﺩﺍﺩ❗️❗️❗️
مجددا ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﻭﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ.
پرسیدند چرا با عجله میروید؟

 گفت: نود سال زندگیِ با انگیزه و هدفمند، ازاو مردی ساخته که تمام سخنانش سنجیده وحکیمانه است، پس لایق پاداش است.

اگر می ماندم خزانه ام را خالی میکرد…❗️❗️