![](https://hedayat95.kowsarblog.ir/media/users/3240127563/profile_pictures/_evocache/images_49_.jpg/crop-64x64.jpg?mtime=1482284041)
کرامت امام رضا(ع) به طلبه بحرینی
شنبه 97/04/30
سيد جليل سيد محمد موسوي خادم روضه منوره رضويه كه بيشتر اوقات به زيارت عتبات ائمه (عليهم السلام) در عراق مشرف ميشد فرمود:
سيدي صالح در كاظمين بمن فرمود خوشا بحال تو كه از خدمتگذاران و خدام عتبه مقدسه سلطان خراسان هستي، زيرا كه كار دنيا و آخرت من به بركت وجود مبارك آن حضرت اصلاح گرديد و من از آن بزرگوار حكايتي دارم و آن اين است:
من در بحرين در مدرسه مشغول تحصيل علم بودم و در نهايت فقر و سختي ميگذرانيدم تا اينكه روزي به جهت شغلي از مدرسه بيرون آمدم ناگهان چشمم به دختري آفتاب طلعت افتاد و او
تازه از حمامي كه برابر مدرسه بود بيرون آمد. من تا او را ديدم عشق او در دل من جاي گرفت و محو جمال او شدم. غافل از اينكه او دختر شيخ ناصر لؤلؤي است كه متمول تر از او در بحرين نيست. با جمله صورت آن پري رخسار از نظرم نمي رفت و از مطالعه و مباحثه و عبادت بازماندم.
تا اينكه خبردار شدم كه جماعتي عزم زيارت امام غريبان و ضامن بي كسان حضرت رضا (ع) دارند. من با خود گفتم كه دواي اين درد جانكاه تو از دربار آن حضرت به درمان ميرسد و تو بايد شربت اين مرض سخت خود را از شربت خانه آن سرور بدست آوري. لذا من هم با آن جماعت حركت كرده و روبراه نهادم تا اينكه در اول ماه مبارك رمضان به آستان قدس آن بزرگوار مشرف شدم.
شب شد در عالم خواب خدمت آن حجت حق حضرت ثامن الائمه (ع) رسيدم. آن حضرت بمن فرمود تو در اين ماه مهمان مائي و بعد از آن تو را روانه بحرين مينمائيم و حاجت تو را برمي آوريم.
چون بيدار شدم يك نفر بمن سه تومان بعنوان هديه داد و من تمام ماه مبارك رمضان را به وظائف طاعات و عبادات قيام مينمودم تا اينكه ماه مبارك رمضان به آخر رسيد آنگاه خدمت آن حضرت مشرف شدم و آن سرور را وداع نمودم و از روضه مطهره بيرون آمدم تا اينكه به پائين خيابان رسيدم ناگهان از طرف راست خود كسي مرا باسم صدا زد. و به من گفت الا ن خواب بودم و در عالم خواب خدمت حضرت رضا (ع)
مشرف گرديدم.
آن حضرت به من فرمود طلبي كه از فلان شخص داري و از وصول آن مأيوس شده اي من آن وجه را بتو ميرسانم به شرط آنكه يك اسب و ده تومان بدهي به آن كسي كه الا ن كه بيدار ميشوي و از خانه بيرون ميروي به درخانه با تو مصادف خواهد شد پس آن مرد به فرموده امام (ع) عمل كرد يك اسب و ده تومان بمن داد و من سوار شدم و از شهر خارج گرديدم.
چون به منزل اول كه آنجا را طرق ميگويند رسيدم تاجري بمن رسيد كه بواسطه سدّ راه در آنجا متحير بود و امام هشتم (ع) را در خواب ديده بود كه آن حضرت به او فرموده بود كه اگر منافع فلان پانصد تومان خودت را به فلان سيد بحريني كه فردا به فلان هيئت و لباس ميآيد بدهي من تو را به صحت و سلامت به مقصدت ميرسانم و درباره تو نيز شفاعت خواهم كرد.
آن تاجر تا مرا ملاقات كرد با من مصاحبت نمود و با هم حركت كرديم تا رفتيم به اصفهان سپس آن تاجر صد تومان بمن داد و من از آن وجه اسباب دامادي خود را فراهم كردم و روبراه نهاده و به سلامتي وارد بحرين شدم و رفتم در همان مدرسه اي كه قبلا بودم ساكن شدم.
چند روز گذشت ناگهان ديدم شيخ ناصر لؤلؤئي كه پدر همان دختر است با حشم و خدم خود وارد مدرسه شد و يكسره نزد من آمد و خودش را روي دست و پاي من انداخت كه ببوسد من در مقام امتناع برآمدم.
گفت چگونه دست و پاي تو را نبوسم و حال آنكه من به بركت تو داخل در شفاعت حضرت رضا (ع) شده ام. زيرا من ديشب گذشته در خواب خدمت آن بزرگوار مشرف شدم آن حضرت به من فرمود كه اگر شفاعت مرا ميخواهي بايد فردا بروي به فلان مدرسه و فلان حجره كه سيدي از اهل اين شهر به زيارت من آمده بود و حال برگشته و دختر تو را خواهان است.
اگر دخترت را به او بدهي من شفيع تو ميشوم در روزي كه لا ينفع مال و لا به نون اين بود كه شيخ ناصر آن دختر را بمن تزويج كرد.
بعد از آن باز امام هشتم (ع) را در خواب ديدم فرمود برو بسوي نجف سپس من به نجف رفتم و يكسال در آنجا توقف نمودم. باز آن بزرگوار را در عالم رؤيا زيارت كردم كه فرمود يكسال در كربلا باش و يك سال در كاظمين تا باز امر من بتو برسد. و اينك من در كاظمين هستم تا اينكه يك سال تمام شود و بعد چه امر فرمايد.
اي ولي حق توئي چو روح روانم
من ز جوار تو دور مينتوانم
هجر تو چون ميبرد زتاب و توانم
گوشه ابروي تست منزل جانم
بهتر از اين گوشه پادشاه ندارد
منبع:کرامات رضویه : معجزات امام علی بن موسی الرضا ( علیه السلام ) بعد از شهادت - علی میر خلف زاده- صفحه۱۵۷
![](https://hedayat95.kowsarblog.ir/media/users/3240127563/profile_pictures/_evocache/images_49_.jpg/crop-64x64.jpg?mtime=1482284041)
امام زمان علیه السلام کشتی نجات
جمعه 97/04/29
السلام علیک یا سفیة النجاة
سلام بر شما ای کشتی نجات
طوفانی سهمگین آمد؛ آنان که حرف ولی خدا را باور داشتند سوار کشتی شدند و آنان که در خودخواهی و غرور غوطه ور بودند از سوار شدن، سرباز زدند و به گمان نجات بر بلندیها پناه گرفتند؛ اما پناهگاه آنان سست و بی بنیان بود و همگی مقهور طوفان شدند.
اما سوار شدگان بر کشتی نوح، در امن و سلامت بودند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
« نحن سفن النجاة؛ [۱] ما همگی کشتی نجات هستیم».
اهل بیت من همچون کشتی نو ح اند که هرکس بر آن سوار شد، نجات یافت و هرکه از آن دوری گزید هلاک شد.
در کتب معروف شیعه و سنی احادیث ارزشمندی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که جایگاه والای اهل بیت را نشان میدهد.
مرحوم میرحامد حسین هندی کتابی به نام «عبقات» دارد که قبل از «الغدیر» نگاشته شده، مرحوم علامه امینی صاحب کتاب الغدیر از آن بسیار استفاده کرده است.
در این کتاب ۱۸۷ حدیث از طریق ۹۲ نفر از برزگان اهل سنت از جمله امام شافعی، احمد بن حنبل و مسلم نقل کرده که پیامبر فرمود:
مثل اهل بیتی کسفینة نوح مَن رکبها نجی و من تخلّف عنها غرق؛ [2]
اهل بیت من، همچون کشتی نوح هستند، هرکس بر آن سوار شد، نجات یافت و هر کس از آن روی گرداند، غرق گردید.
همچنین شیعه و سنّی از آن حضرت نقل کرده اند که فرمود:
یهودیان، پس از پیامبرشان هفتاد و یک فرقه و مسیحیان، هفتاد و دو فرقه شدند و امت من هفتاد و سه فرقه خواهد شد و تنها یکی از آنها اهل نجات است.
در این که فرقه ناجیه کدام است، میانِ فرق مختلف اختلاف شده و هر فرقه ای خود مدّعی آن است. امّا پیامبر راه را نشان داده و تنها راه اهل بیت را راه حقّ و نجات میداند، «مَن رکبها نجی» هرکس متمسّک به اهل بیت شد، نجات پیدا میکند.
یکی از استدلالهای متین و محکم در ارتباط با حقانیّت راه اهل بیت همین حدیث سفینه است.
در زمان غیبت - که طوفانهای شهوت و دنیاپرستی و دین فروشی غوغا میکنند - امام عصر (عج) که از اهل بیت رسول الله است مصداق کشتی نجاتاست.
«مثل اهل بیتی فیکم کمثل سفینة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق؛ [3]
مثَل اهل بیتم در میان شما مثل کشتی نوح است هرکس سوار شود نجات مییابد و هرکه از آن تخلف کند غرق میشود. »
آری او کشتی نجات است در دریای متلاطم دنیاها میکاود و جستجو میکند و در تب و تاب بشریت، ندا سرمی دهد که برای نجات آمدهام سوار شوید تا با عافیت به مقصد برسید.
حالا اگر غریقی در حال فرو رفتن در گرداب باشد و موجها او را احاطه کرده باشند و در همان حال متوجه حضور کشتی نجات شود باید چه کند؟ آیا نباید فریاد بزند و طلب کمک نماید؟
آیا اگر کسی به جای پیوستن به کشتی نجات، در جهت مخالف شنا کرد و از سپردن خود به منجی، سرباز زند مقصّر، کشتی نجات است؟
در زیارت جامعه کبیره نیز اهل بیت علیهم السلام راه نجات امت معرفی شده اند: مَن اتیکم نجی؛ هرکس به سوی شما بیاید نجات مییابد.
معلوم میشود که از سمت ما هم باید حرکتی شکل گیرد؛ حداقل دستی را به سمت آن بزرگواران دراز کنیم و از آنها استمداد نمائیم تا ما را از غرق شدن در دریای متلاطم دنیا، حفظ نمایند.
امام رضا علیه السلام از پدران طاهرینش از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل فرمودند:
هرکس دوست دارد بر کشتی نجات برآید و به ریسمان آویخته و محکم الهی خود را نگه دارد، پس علی علیه السلام را پس از من سرپرست خود بداند و با دشمنان او دشمنی نموده و از امامان هدایت کننده از فرزندان علی علیه السلام پیروی نماید. ایشان جانشینان و اوصیاء من و حجتهای الهی بر خلق پس از من هستند. [4]
در این روایت به بعضی از شروط سوار شدن بر این کشتی نجات اشاره شده است که دوستی اهل بیت علیهم السلام و مهم تر از آن این که آنها را ولیَّ امر و سرپرست خود بداند و با دشمنان آنها دشمنی کند. نمی شود دل خوش به آمریکا باشیم و سوار به کشتی نجات هم شویم. یهود و صهیونیست در حال حاضر دشمنان درجه یک امام زمان (عج) هستند.
شرط پیروی از اهل بیت علیهم السلام نیز در روایت آمده است. این پیروی و اطاعت ما را همراه آن بزرگواران خواهد کرد، همراهی نیکویی که ثمره اش نجات، رستگاری و همنشینی در بهشت با آنان است.
(وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا). [5]
کسانی که اطاعت خدا و رسول نمایند همراه با کسانی خواهند بود که خداوند به آنها نعمت داده است چون پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحین و اینان چه نیکوی رفیقانند. همچنین این اطاعت، انسان را به فوز عظیم رسانده به بهشت نیز داخل میکند.
(وَمَن یُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا). [6]
هرکه خدا و رسول را اطاعت نماید به کامیابی بزرگی دست یافته است.
شرط سوارشدن به کشتی نجات که ثمره اش کامیابی بزرگ است اطاعت از رسول خدا و اهل بیتش میباشد.
مادامی که ما سوار بر این کشتی هستیم هیچ آسیبی به ما نخواهد رسید و این کشتی به سلامت ما رابه مقصد خواهد رساند، اما اگر از کشتی اهل بیت علیهم السلام با اعمال خلاف خود و توبه نکردن، پیاده شویم دچار دل نگرانی ها، تشویش ها، افسردگیها و در نهایت غرق شدن در تلاطم دریای زندگی خواهیم شد.
اما اگر طالب نجاتیم راهش همراه بودن با امام است، در افکار و عقاید و اعمال. در طوفان نوح نیز فقط کسانی که همراه حضرت نوح علیه السلام بودند نجات یافتند.
(فَنَجَّیْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِی الْفُلْکِ). [7]
نوح و همراهانش را در کشتی نجات دادیم.
در آیه دیگر اشاره به اهل نوح علیه السلام میکند که (فَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ). [8]
نوح و اهلش را نجات دادیم.
با این که ما میدانیم پسر نوح نجات پیدا نکرد در حالی که به ظاهر، اهل حضرت نوح علیه السلام بود، اما غریبههایی که به حضرت نوح علیه السلام ایمان آورده بودند اهل واقعی نوح شدند. در مورد امام عصر (عج) هم این قاعده اجرا میگردد. کسانی که بتوانند با اعمال صالح همراه امام گردند اهل او محسوب میشوند.
خداوند در قرآن کریم، اهل ابراهیم علیه السلام را کسانی معرفی میکند که از او تبعیت مینمایند.
(إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْرَاهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ). [9]
نزدیک ترین کسان به ابراهیم علیه السلام همان پیروان او هستند.
ولی در مورد فرزند نوح علیه السلام چون عملش صالح نبود و از پیامبرش تبعیت نمی کرد فرمود:
(قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ). [۱0]
گفت: ای نوح، او از خاندان تو نیست او ]دارای[ کرداری ناشایسته است.
نمونه دیگر، سلمان فارسی است که با این که عرب نبود، اما به مرتبه منّا اهل البیت رسید و در اوج همراهی با آن بزرگواران فوز عظیم را به دست آورد.
در آخر اگر کسی توانست همراه امام شود سوار کشتی نجات شده است و نباید هیچ شکی در نجات خویش داشته باشد.
(فَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ). [11]
نوح و همه کسانش را نجات دادیم.
پی نوشتها:
[۱]: بحارالانوار، ج۱، ص۳۳۷.
[2]: غیبت نعمانی، باب۲، ص۴۴.
[3]: غیبت نعمانی، باب۲، ص۴۴.
[4]: عیون اخبار الرضاعلیه السلام، ج۲، ص۲۶۲.
[5]: نساء، ۶۹.
[6]: احزاب، ۷۱.
[7]: یونس، ۷۳.
[8]: انبیاء، ۷۶.
[9]: آل عمران، ۶۸.
[۱0]: هود، ۴۶.
[11]: شعراء، ۱۷۰.
منبع:جمعه روز ظهور : معارف مهدوی،در سایه زیارت حضرت مهدی علیه السلام در روز جمعه - حسن محمودی - صفحه۴۵.
![](https://hedayat95.kowsarblog.ir/media/users/3240127563/profile_pictures/_evocache/images_49_.jpg/crop-64x64.jpg?mtime=1482284041)
چشم خدا
جمعه 97/04/29
چشم خدا
السلام علیک یا عین الله فی خلقه
امام زمان (عج) چشم خداست در میان مردم، هم او که امام رضا علیه السلام در وصفشان فرمود: «عینک الناظرة باذنک و شاهدک علی عبادک» [۱]
امام زمان (عج) وجودی است که به اذن خدا، دیده اوست و گواه بر بندگانش.
خداوند چشمی همیشه باز دارد که دائم مراقب بندگانش است «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ»
امام صادق علیه السلام فرموده اند: «ما من حیّ الّا و هو ینام خلا الله وحده؛ هیچ زنده ای نیست مگر اینکه میخوابد و تنها خداوند از خواب بدور است. » خداوند حیّ است و نیازمند خواب و چُرت نیست. خواب، زندهها را از خود منقطع میکند تا چه رسد به دیگران، ولی خداوند خواب ندارد و همواره بر همه چیز قیومیّت دارد.
زمانی که امام را عین الله میدانیم باور داریم که خداوند به امام معجزه نگاه دائم به خلق را داده است.
حضرت علی علیه السلام در طواف، مردی را دید که نگاه ناروایی به زنی دوخته است. ابتدا او را نهی فرمود؛ اما آن مرد اعتنایی نکرد. امام، سیلی محکمی به صورت جوان هرزه زد. جوان نزد خلیفه دوم شکایت کرد. او گفت: «چشم خدا تو را دیده و دست خدا بر تو زده است. » [2]
لازمه ی عین الله بودن امام این است که علاوه بر اطلاع از ظاهر ما به لایههای پنهان وجود ما نیز مطلع باشد.
آری، او نه تنها از افعال و اعمال ما خبر دارد که از نیتهای ما نیز مطلع است.
دلیلی قرآنی برای عین الله بودن امام
خداوند در سوره توبه آیه۱۰۵ فرمود:
(قل اعْمَلُواْ فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ و رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ).
بگو عمل کنید که خداوند و رسولش و مؤمنون عمل شما را میبینند.
امام صادق علیه السلام این آیه را تلاوت کرده، سپس فرمودند:
«المؤمنون هم الائمه؛ [3] مؤمنون در آیه، امامان هستند».
حال اگر این معرفت از امام، به باور قلبی ما بنشیند خواهید دید که چه تحولی در زندگی ما ایجاد خواهد شد که در رفتار و اخلاق و نیّات، همیشه و در همه جا در نظر داشته باشیم که:
«او میبیند، او میداند حرفهایی که ما به همدیگر میزنیم واو جلوتر از ماها میشنود؛ عین الله الناظره و اُذنه الواعیه. » [4]
در روایت آمده است که عبدالله کاهلی میگوید: خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم؛ حضرت فرمود: هنگامی که با حیوانات وحشی برخورد میکنید چه میگوئید؟
گفتم: نمی دانم چه باید بگویم.
حضرت، ذکری یاد دادند….
عبدالله رفت پس از مدتی برگشت و گفت: یابن رسول الله! من با این درندگان وحشی اطراف کوفه روبرو شدم؛ به من حمله کردند و من همان ذکری را که فرموده بودید خواندم؛ دیدم که این درندگان دست و پایشان لرزید و نشستند و با ادب به ما نگاه میکردند.
امام فرمود:
گمان میکنی من شما را ندیدم، من با هر شیعه و پیروم، گوشی شنوا و چشمی ناظر دارم. من آن درندگان را از شما منحرف کردم.
بعد هم حضرت، نشانههایی دادند. [5]
پی نوشتها:
[۱]: زیارت رضویه مصباح المجتهد، ج۱، ص۴۰۹.
[2]: نهایة، ابن اثیر، ج۳، ص۳۳۲؛ صد و یک مناظره، اشتهاردی، ص۱۹۷.
[3]: نورالثقلین، ج۲، ص۲۶۲.
[4]: کلام آیت الله بهجت.
[5]: بحارالانوار، ج۴۷، ص۹۶.
منبع:جمعه روز ظهور : معارف مهدوی،در سایه زیارت حضرت مهدی علیه السلام در روز جمعه - حسن محمودی- صفحه۲۵
![](https://hedayat95.kowsarblog.ir/media/users/3240127563/profile_pictures/_evocache/images_49_.jpg/crop-64x64.jpg?mtime=1482284041)
اهمیت و جایگاه سلام...
پنجشنبه 97/04/28
سلام واژه بسيار زيبا وجذاب است و ريشه قرآني دارد.
سلام رنگ و بويي خدايي دارد و از جانب او پشتيباني ميشود.
سلام دادن به يكديگر يعني؛ درود پروردگار بر تو باد.
سلام دادن به يكديگر يعني؛ خداوند تو را به سلامت بدارد و در امن و امان باشي.
سلام نوعي دعا براي يكديگر است.
سلام يعني؛ آرزو ميكنم سالم باشي.
سلام يعني؛ تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد.
بايد گفت كه هر دعايي ميتواند منشا خير براي ديگران باشد. به ويژه دعايي كه هميشه بر سر زبانها باشد و هر روز بارها و بارها تكرار گردد، مثل سلام.
سلام نامي از نامهاي خدا است [۱] و تكرار ذكر خدا هم سلامتي ايجاد ميكند. همان گونه كه خواندن هفتاد مرتبه سوره حمد بر هر دردي دوا است. [۲]
سنت اسلامي بر اين است كه هرگاه دو انسان مسلمان با هم ملاقات كنند بايد به هم ديگر سلام كنند و هركس در سلام كردن بر ديگري پيش دستي كند و به او سلام نمايد، او پاداش بيشتر دارد و نزد خداوند متعال و رسولش صلي الله عليه و آله محبوب تر است.
پيامبرگرامي اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: «نزديك ترين مردم به خدا و رسولش كسي است كه كلامش را به سلام آغاز كند».
امام علي عليه السلام فرموده است: «سلام كردن هفتاد حسنه دارد كه شصت و نه حسنه از آن سلام كننده و يك حسنه براي جواب دهنده سلام است». [3]
اهميت و جايگاه سلام در سنت اسلامي به حدي والا و شايسته است كه بلند سلام كردن و بر همگان سلام كردن جزو دستورهاي اكيد پيشوايان ديني ميباشد.
سلام و تحيت، منحصر به اسلام نيست، بلكه مصداقهاي مختلف آن ميان قومها و ملتهاي پيش از اسلام نيز سابقه دارد.
در برخي آيههاي قرآن كريم تعبيرهايي ديده ميشود كه نشان دهنده وجود سنت سلام در ملتهاي پيشين است. «به تحقيق فرستادگان ما به همراه بشارت، نزد ابراهيم آمدند و گفتند: سلام». [4]
«و سلام بر او روزي كه زاده شد و روزي كه ميميرد و روزي كه برانگيخته ميشود زنده». [5]
درود بهشتيان نيز سلام است و فرشتگان رحمت، با سلام به استقبال نيكان و پاكان ميشتابند.
در داستان به آتش افكنده شدن حضرت ابراهيم عليه السلام آمده است كه فرشتگان هنگام ورودشان براي نجات ابراهيم نبي عليه السلام از آتش، بر وي سلام كردند و آن حضرت نيز با سلام، پاسخشان را داد.
پيامبر تحيت اهل جاهليت را كه «اَنْعَمَ صَباحا وَ اَنْعَمَ مَساء» بود، به دستور خداوند تبديل به سلام كرد و به اصحاب خود فرمود: «خداوند تحيت شما را به چيزي بهتر تبديل كرد؛ زيرا تحيت اهل بهشت نيز السلام عليكم است».
خداوند به حضرت آدم عليه السلام فرمان ميدهد كه بر فرشتگان تحيت بفرستد. آدم به ايشان گفت: «السلام عليكم و رحمة الله و بركاته. » سپس به وي فرمود: «اين تحيت تو و فرزندانت تا پايان دنياست».
گاهي خداوند، بر بندگان برگزيده اش يعني؛ انبيا عليهم السلام سلام ميفرستد. آنجا كه ميفرمايد: «وَسَلَامٌ عَلَي الْمُرْسَلِينَ». [6]
«به نوح خطاب شد كه از كشتي فرود آي كه سلام و بركات ما بر تو باد. » [7]
«سَلَامٌ عَلَي مُوسَي وَهَارُونَ». [8]
فرشتگان بهشتيان را با سلام و تحيت داخل بهشت ميكنند. «با سلام به بهشت داخل شويد، امروز روز جاودانه شدن [شما] در بهشت است». [9]
تحيت اهل بهشت، سلام است و شكر الهي. همان گونه كه در قرآن ميخوانيم: «سخن بهشتيان اين است: «پروردگارا! تو منزهي و تحيت آنها در بهشت، سلام است و آخرين سخنشان حمد پروردگار جهان است». [10]
يكي از نامهاي بهشت دارالسلام است: «خداوند شما را به سوي دارالسلام فرامي خواند». [1۱]
افزون بر آيههاي فراواني كه درباره تحيت و سلام وجود دارد، احاديث زيادي نيز از رسول خدا صلي الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام ذكر شده است.
در دستورهاي پيشوايان ديني ما بر سلام كردن بسيار تأكيد شده است؛ به گونه اي كه براي ايجاد دوستي و مهرورزي در ميان انسان ها، انسان مسلمان موظف است كه در برخورد با ديگر انسانهاي غير مسلمان به آنان سلام كند و با اين سنت حسنه قلب آنان را نسبت به اسلام مسلمانان مهربان سازد.
يكي از نشانههاي مسلماني، سنت نيكوي سلام كردن است.
اين همه اقبال و اهتمام به سنت سلام و سلام كردن ريشه قرآني دارد، چنان كه واژه سلام در قرآن ۲۲ بار ودر ۱۷ سوره آمده است.
عارفان، سلام را يكي از اسماي حسناي خداي متعال ميدانند.
در كتابهاي اخلاق، واژه «سلام» از كليدي ترين واژههاي اخلاقي ميباشد و در فقه نيز جايگاه مخصوصي دارد.
يكي از دستورهاي زيباي قرآن اين است كه: هنگامي كه وارد مكاني شديد بر يكديگر سلام كنيد، درودي كه نزد خدا مبارك و پسنديده است.
درود و شادباش قرآني، سلام دادن به يكديگر است و هيچ درودي جاي آن را نخواهد گرفت.
سلام، به دوستيها و رفاقتها بركت ميبخشد.
سلام، ارتباطات خانوادگي را مستحكم ميكند.
سلام، روابط اجتماعي را ميافزايد و سلامت روحي و رواني جامعه را به ارمغان ميآورد.
جامعه اي كه كوچك و بزرگش به يكديگر سلام ميدهند و با محبت فراوان براي هم آرزوي سلامتي كنند، جامعه اي شاداب و پرطراوت خواهد بود و افسردگي و مشكلات رواني در آن به حداقل خواهد رسيد.
سلام كردن نوعي اعلام دوستي و صلح و ترك مخاصمه و جنگ است.
بسياري از گرفتاريها و ناخوشيها از دشمنيها و كينه توزيهايي است كه گاه در هيچ و پوچ ريشه دارد است.
سلام، كينهها را دور ميكند و دشمنيها را از بين ميبرد.
سلام، درودي الهي است و خداوند به بهترين موجودات عالم سلام و درود فرستاده است. بر نوح عليه السلام (صافات: ۷۹) ؛ بر ابراهيم عليه السلام (صافات: ۱۰۹) ؛ بر موسي و هارون عليهما السلام (صافات: ۱۲۰) و خلاصه به همه پيامبرانش عليهم السلام. پس چه درودي جالب تر از آن.
سلام، شعار اهل بهشت است. قرآن ميگويد: «در بهشت، درود بهشتيان سلام دادن به يكديگر است. » «تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ. » [12] پس چه شعار و درودي بهتر از آن.
سلام، هم آهنگ شدن با فرشتگان است.
قرآن ميگويد: «فرشتگان از هر دري بر بهشتيان وارد ميشوند و به آنان ميگويند: «سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان! » [13] نگهبانان دربهاي بهشتي نيز به آنان ميگويند: «سلام بر شما! گوارايتان باد اين نعمت ها! » [14]
بياييد صبح و شام هنگام ملاقات همديگر با خداوند و پيامبران و فرشتگان و بهشتيان همراه شويم و بهترين آرزوها را كه سلامتي دين و دنيا است، براي يكديگر از خداوند بخواهيم.
ما مسلمانان وقتي با هم ملاقات ميكنيم براي شروع كلام، سلام ميكنيم.
سلام به معني سلامتي است و كسي كه سلام ميكند در واقع سلامتي و صلح و آرامش را به طرف مقابل هديه ميدهد.
سلام كه از اسما حسناي الهي است بدين معناست كه بندگان از ظلم او بر سلامتند و او از هر عيب و نقص و آفتي سلامت است و اينكه اميد سلامتي از خداست.
پس هرگاه به خانههايي [كه ذكر شد] وارد شديد، بر خودتان سلام كنيد كه درودي است از سوي خدا [درودي] پربركت و پاكيزه. [15]
پی نوشتها:
[۱]: حشر: ۲۳.
[۲]: كافي، ج ۲، ص ۶۲۳.
[3]: بحارالانوار, ج ۷۸، ص ۱۲۰.
[4]: هود: ۶۹.
[5]: مريم: ۱۵.
[6]: صافات: ۱۸۱.
[7]: هود: ۴۸.
[8]: صافات: ۱۲۰.
[9]: ق: ۳۴.
[10]: يونس: ۱۰.
[1۱]: يونس: ۲۵.
[۱2]: يونس: ۱۰.
[13]: رعد: ۲۴.
[14]: زمر: ۷۳.
[15]: نور: ۶۱.
منبع:کتاب پیام سلامت: پیام های کوتاه و زیرنویس ویژه بهداشت و سلامت - مریم سقلاطونی - 72
![](https://hedayat95.kowsarblog.ir/media/users/3240127563/profile_pictures/_evocache/images_49_.jpg/crop-64x64.jpg?mtime=1482284041)
سلامتی در دین یعنی....
پنجشنبه 97/04/28
سلامتي در دين يعني؛ باورها و اعتقادات انسان سالم و كامل باشد؛ زيرا در صورت فساد و مريضي، باورها و اعتقادات اعمال انسان نيز به تباهي و فساد ميرود.
اگر ميخواهيد سالم زندگي كنيد و در فراز و نشيب دنيا به سلامت به سر بريد بايد تسليم محضر و فرمان بردار خداوند باشيد.
ورود در فضاي سلم و تسليم امكان ندارد مگر در سايه ايمان به خدا. بايد سليقهها را كنار گذاشت و تنها تسليم قانون خدا باشيم. در صورت تسليم بودن صلح و آرامش مييابيم.
سلامت در فرهنگ ديني ما ارزش است و از آن با تعبيرات لطيفي مانند برترين نعمت ها، گواراترين نصيب ها، نعمت قدرشناخته، نعمت دنيا، نعمتي كه بدون آن خيري در زندگي نيست، نعمتي كه آدمي از شكر آن عاجز است، حسنه دنيا، دارايي مخفي سرمايه زندگي ياد شده است.
سلامت در فرهنگ ديني ما به عنوان يك درخواست مهم از پروردگار، طلب عافيت و تندرستي در دعاهاي مختلف آمده است.
تأمين سلامت بدون رعايت پاكيزگي و بهداشت، اعتدال در خواب و خوراك و فعاليتهاي بدني، پرهيز از سرما، گرماي نامطلوب، داشتن اميد در زندگي و رويارويي منطقي با دشواريها ميسر نيست.
تندرستي، هديه خداست.
بسياري از بيماري ها، با سبك زندگي مناسب قابل پيشگيري اند.
حسادت، ما را بيمار ميكند.
بهداشت روان را به اندازه بهداشت تن، مهم بشماريم.
حفظ سلامتي، واجب است.
آموزههاي ديني ما را به سوي زندگي سالم دعوت ميكند.
تن و روان در سلامت سهيم اند.
زندگي سالم در گرو آگاهي و گزينش سبك مناسب است.
تلاش براي سلامتي، سرمايه گذاري است.
موفقيت واقعي در پرتو برخورداري از سلامت جسم و جان فراهم ميشود.
رها كردن سلامتي خويش به بهانه كار و كوشش، عاقلانه نيست.
سلامتي بزرگ ترين سود است.
زندگي سالم با كار معتدل و توجه به نيازهاي جسمي و رواني ايجاد ميشود.
داشتن تحرك به سوخت وساز بدن كمك كرده و آن را متعادل نگه ميدارد.
مصرف كافي سبزي و ميوه، سبب نشاط و افزايش كارآمدي است.
با تغذيه خوب، خواب مناسب و تحرك كافي، به جنگ بيماريهاي جسمي و رواني برويم.
ريشه بسياري از بيماري ها، در سبك زندگي نامناسب به ويژه بي تحركي نهفته است.
با آموزههاي اخلاقي و كاستن از دغدغههاي اضافي، سلامت را به خويشتن هديه كنيم.
همگان را به داشتن زندگي سالم تشويق كنيم.
كاستن از خواب به بهانه اشتغال به كار يا تفريح، زيان آور است.
كودكان را به خواب منظم و كافي عادت دهيم.
خواب زياد به اندازه كم خوابي زيان آور است.
شب براي خواب و روز براي فعاليت است. با اين شعار زندگي كنيم.
چون نوزاد بخوابيم و مانند نانوا بيدار شويم.
نيم ساعت قبل از خواب، از تماشاي تلويزيون، كار كردن با تلفن همراه و رايانه پرهيز كنيم.
هيجان شبانه سبب تأخير خواب كودكان ميشود. در شب، رفتارهاي آرامش آفرين مانند قصه گويي داشته باشيم.
مرور دستاوردهاي روزانه، از رفتارهاي اخلاقي پيش از خواب است.
برنامه ريزي براي فردا، پيشنهادي مناسب براي آرامش ذهني و مديريت بهتر زمان است.
يادمان باشد: خواب بعد از اذان صبح تا طلوع آفتاب، سبب كم شدن نشاط است.
بدخوابي ريشه بسياري از مشكلات رواني است.
قدم زدن بعد از شام، سبب سوختن كالري اضافه، راحت خوابيدن و آسوده بيدار شدن است.
منبع: کتاب پیام سلامت: پیام های کوتاه و زیرنویس ویژه بهداشت و سلامت - مریم سقلاطونی - صفحه77