پیامک تسلیت شهادت امام صادق(ع)






                           صادق که اساس دین ازاو شد معمور


بودند ملایک پی امرش مامور
آخر ز جفا، ناصر احکام خدا
مسموم شد از ظلم و جفای منصور



ای ششم پیشوای اهل ولا
خلق را رهبری به دین هدی
پای تا سر خدانمایی تو
هم ز سر تا بپای صدق و صفا
زهر منصور زد شرر به دلت
آب شد پیکرت ز زهر جفا
خون شد از داغ تو دل شیعه
عالم از ماتم تو غرق عزا


امام صادق علیه السلام: کسی که دوست دارد بداند آیا نمازش پذیرفته شده یا نه ، با تامل بنگرد که آیا نمازش او را از فحشا و منکر باز داشته؟



بنال ای دل که در نای زمان، فریاد را کشتند
بهین آموز گار مکتب ارشاد را کشتند
اساتید جهان باید به سوگ علم بنشینند
که در دانشگه هستی، بزرگ استاد را کشتند


شهادت ششمین شمع روشنگر و وصی پیغمبر، تسلیت و تعزیت.


امام صادق(علیه السلام):
مایه ی زینت ما باشید، نه مایه عیب ما.




جان عاشقان و شیفتگان تو، در آتشی از ماتم می‏سوزد و شراره‏اش دنیا را می‏سوزاند. هق‏هق گریه، رخصت تسلیت‏گویی نمی‏دهد و طاقت شانه‏ها را می‏گیرد.



غم جانکاه تو را بر دل مجروح عاشقان تسلیت می‏گوییم
سلام من به مدينه ، به غربت صادق
سلام من به بقيع و به تربت صادق
سلام من به مدينه ، به آستان بقيع
سلام من به بقيع و کبوتران بقيع
سلام من به مزار مطهر صادق
که مثل ماه درخشد به آسمان بقيع
سلام من به تو اي ماه فاطمي بقيع
سلام من به تو اي ياس هاشمي بقيع

منبع:rasekhoon.net





زندگینامه امام جعفرصادق(ع)


شهادت رئيس مذهب شيعه حضرت أبى عبدالله جعفر بن محمد امام صادق(عليه السلام) را به همه مسلمين بالاخص شيعيان تسليت مى گوييم، و اميدواريم كه خداوند متعال توفيق رهسپارى راه آن امام بزرگ 

را به ما عنايت فرموده، لياقت پيروى از آن حضرت را داشته باشيم.


تاريخ ولادت امام صادق(عليه السلام)


1 - امام صادق(عليه السلام) در هنگام طلوع فجر روز جمعه 27 ربيع الاول سال 83 هـ ق در شهر مقدس مدينه به دنيا آمدند، پدر آن بزرگوار حضرت امام باقر(عليه السلام)، و مادر آن بزرگوار امّ فروه دختر قاسم بن محمد بن أبى بكر بودند.
حضرت صادق جعفر بن محمد بن على بن الحسين(عليه السلام) از ميان برادران خويش جانشين پدرش حضرت باقر(عليه السلام) بود، و وصى آن جناب بود كه پس از او به امر امامت قيام نمود، و در فضل و دانش سر آمد همه برادران گشت، و از همه آنان نام آورتر، و در قدر و منزلت بالاتر، و در ميان شيعه و سنى مقامش ارجمندتر بود، و به اندازه مردم از علوم آن حضرت نقل كرده اند كه سخنانش توشه راه كاروانيان و مسافران و نام ناميش در هر شهر و ديار زبانزد مردمان گشته، و از هيچ يك از اين خاندان علماء و دانشمندان بدان اندازه كه از آن جناب حديث نقل كرده از ديگرى نقل نكرده اند، و هيچ يك از اهل آثار و ناقلان اخبار بدان اندازه كه از آن حضرت بهره بردند از ديگران بهره گيرى نكردند، زيرا اصحاب حديث كه نام راويان ثقات آن بزرگوار را جمع كرده اند با اختلاف در عقيده و گفتار شماره آن به چهار هزار نفر مى رسد. 
و دليل هاى روشن درباره امامت آن جناب به اندازه اى است كه دل ها را حيران كرده و زبان دشمن را از خورده گيرى گنگ و لال ساخته.

اسماء و القاب آن امام صادق(عليه السلام)


2 - نام آن حضرت جعفر و لقب شاخص ايشان حضرت «صادق» است، اگر چه القاب ديگرى همانند فاضل و صابر، و طاهر هم داشته اند، لقب صادق را حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) براى آن حضرت انتخاب فرمودند، مرحوم مجلسى در جلد 47 بحار الانوار صفحه 8 روايتى بدين مضمون نقل كرده است: 
«امام زين العابدين(عليه السلام) از پدرش و او از جدش امير المؤمنين(عليه السلام) نقل كرده كه فرمود: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: وقتى كه فرزند من جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب متولد شد، او را صادق نام گذاريد، زيرا در اولاد او كسى همنام او خواهد بود كه به ناحق دعوى امامت مى كند، و او را كذاب خواهند گفت.

فضائل و كرامات امام صادق(عليه السلام)


3 - فضائل آن حضرت زياده از آن است كه در اين مختصر احصا شود، لكن براى تيمن و تبرك به بعض آنها اشاره مى كنيم.
مالك بن انس فقيه مدينه مى گويد: نزد امام صادق(عليه السلام) مى رفتم، آن حضرت براى نشستن من متكا مى گذاشت و احترام مى فرمود و ايشان نسبت به من محبت داشت، و اين امر مرا بسيار خوشحال مى كرد و خداى را بر اين نعمت شكر مى كردم. سپس مالك مى گويد: آن حضرت مردى بود كه از سه حال خارج نبود: يا روزه بوده يا در حال نماز، و يا در حال ذكر خداوند، از بزرگان عبادت كنندگان، و در زهد سرآمد بود، از همان هايى كه از خدا خوف و خشيت فراوان دارند.

آن حضرت كثير الحديث، خوش مجلس، پر فايده بود.


هر زمانى كه مى فرمود: «قال رسول الله(صلى الله عليه وآله)» گاهى رنگ آن حضرت كبود، و گاهى زرد مى شد، تا به جايى كه گاهى شناخته نمى شد. 
يك سال با آن حضرت به حج خانه خدا رفته بودم، وقتى كه گاه احرام شد، هرچه آن حضرت سعى مى كرد كه تلبيه «لبيك اللهم لبيك» بگويد، صدا در گلوى آن حضرت قطع مى شد و نزديك بود كه از بالاى مركب به زمين بيافتد، به آن حضرت عرض كردم; اى فرزند پيامبر بگو لبيك، زيرا بايد محرم شوى و چاره اى از گفتن نيست، آن حضرت فرمود: 
چگونه جسارت كنم و بگويم: «لبيك اللهم لبيك» در حالى كه مى ترسم از آن كه خداوند عزوجل به من بگويد: «لا لبيك و لا سعديك؟» بحار الانوار، ج 47، ص 16
شخصى به نام مفضل بن قيس مى گويد: نزد امام صادق(عليه السلام) رفتم و بعض گرفتارى هايم را به آن حضرت گفتم و از ايشان خواستم كه برايم دعا كند، آن بزرگوار به خادمه خانه فرمود: آن كيسه پولى را كه ابوجعفر منصور براى ما فرستاده بياور، خادمه كيسه را آورد، آن حضرت فرمود: اين كيسه اى است كه در آن چهار صد دينار است، به واسطه آن امور خود را اصلاح كن، به آن حضرت گفتم: فداى شما شوم، قصد من اين نبود، بلكه مى خواستم كه شما برايم دعا بفرماييد، آن حضرت گفت: من به شما دعا هم مى كنم، لكن همه گرفتاريت را براى ديگران باز گو مكن، زيرا خوار مى شوى. بحار الانوار ج 47، ص 34.
هشام بن سالم كه يكى از اصحاب آن حضرت است مى گويد: حضرت صادق(عليه السلام)وقتى شب مى شد كيسه اى برمى داشتند كه در آن نان و گوشت و پول گذاشته بودند، آن را به دوش مى گرفتند و براى فقراء و نيازمندان مدينه مى بردند و بين آنان تقسيم مى كردند، و كسى آن حضرت را نمى شناخت، تا آن كه ايشان از دنيا رفتند و فقراء دريافتند كه آن كسى كه دست كرم او بر سر آنان بوده امام صادق(عليه السلام) بوده است. بحار الانوار، ج 47، ص 38
مسمع بن عبدالملك مى گويد: در منى نزد امام صادق(عليه السلام) نشسته بودم در حالى كه ظرف انگورى در مجلس بود كه از آن مى خورديم. سائلى آمد و چيزى خواست، امام صادق(عليه السلام) خوشه انگورى به او داد. سائل گفت: به انگور نيازى ندارم، اگر پول بود! حضرت فرمود: خدا كار تو را بگشايد، شخص فقير رفت و سپس برگشت و گفت: خوشه انگور را بدهيد، حضرت فرمود: خدا كار تو را بگشايد و چيزى به او نداد. سپس شخص ديگرى آمد، امام(عليه السلام) سه دانه انگور به او داد، آن شخص سائل گرفت و گفت: سپاس خداوند دو جهان را كه مرا روزى داد.
امام صادق(عليه السلام) به او فرمود: بايست، سپس دو دست خود را از انگور پر كرد و به او داد، آن مرد گرفت و مثل دفعه قبل حمد خداى را به جاى آورد، امام(عليه السلام) دوباره او را امر به ايستادن كرد و به خادم فرمود: چقدر پول همراه دارى، نزد خادم بيست درهم يا نزديك به اين مبلغ بود، آن بزرگوار آن پول را به شخص سائل دادند، او گرفت و گفت:
سپاس خداى را، اين نعمت از توست به تنهايى، و شريكى براى تو نيست، امام(عليه السلام)او را امر به توقف فرمود، و سپس پيراهنى كه در بر داشت بيرون آورده به او داد و فرمود اين لباس را بپوش، او هم پوشيد و گفت: سپاس خداوندى را كه مرا پوشانيد و مستور نموده اى ابا عبدالله خداوند ترا جزاى خير دهد و سپس رفت، راوى مى گويد اين شخص جز اين دعايى براى امام صادق(عليه السلام) نكرد، و ما گمان مى كرديم كه اگر براى خود آن حضرت دعا نكرده بود، بلكه فقط خداوند را سپاس مى گفت حضرت مرتب به او بخشش و احسان مى كردند، زيرا هر وقت حمد خداوند را به جاى مى آورد حضرت چيزى به او مى دادند. بحار الانوار ج 47، ص 42. و از اين روايت به خوبى فهميده مى شود كه امامان معصوم(عليهم السلام) چه اندازه توجه به حضرت پروردگار داشته و در مقابل عظمت او خاضع بوده اند.
همچنان كه در روايت ديگر وارد شده است كه امام صادق(عليه السلام) در نماز قرآن تلاوت مى كرد، تا آن كه غش كرد، وقتى كه به حالت عادى برگشت كسى پرسيد: چه چيز باعث اين حالت براى شما شد؟ آن حضرت فرمود: من مرتب آيات قرآن را تكرار مى كردم تا آن كه حالى براى من پيدا شد كه گويا قرآن را رو در رو از كسى كه آن را فرستاده مى شنيدم. بحار الانوار، ج 47، ص 58

شمه اى از كلمات امام صادق(عليه السلام)


الف: از سخنان آن حضرت است كه فرمود: اين گونه نيست كه هر كس قصد چيزى را كرد توانايى بر آن پيدا كند، و نه هر كه توانايى انجام كارى پيدا كرد موفق بدان شود، و نه هر كس موفق شد آن را درست به دست آورد، پس هر گاه قصد و توانايى و رسيدن به هدف همه با هم فراهم شد، آنگاه اسباب سعادت فراهم شده است. ارشاد شيخ مفيد(رحمه الله)، ج 25، ص 197.
ب: و در باب توبه فرموده اند: به تأخير انداختن توبه از فريفتگى به دنياست، و بسيارى امروز و فردا كردن از حيرت و سرگردانى است، و بهانه جويى بر خدا موجب هلاكت است، و پافشارى و تكرار در گناه به علت ايمنى از مكر خدا است، و ايمن نشوند از مكر خدا جز زيانكاران. 
ج: و از سخنان آن حضرت(عليه السلام) در وادار كردن مردم به دقت نظر در دين خدا و شناختن دوستان او است كه مى فرمايد: نيك نظر و دقت كنيد در آنچه نادانى آن بر شما جايز و روا نيست، و براى خود خير انديشى كنيد، و بكوشيد در به دست آوردن آنچه در ندانستن آن بهانه و عذرى از شما پذيرفته نيست، زيرا در دين خدا اركانى است كه با جهل به آن اركان كوشش در عبادت سودى ندارد، و هر كه آن ها را شناخت معتقد و متدين به آنها شد ميانه روى در عبادت به او زيان نزدند (مقصود شناختن امام و امامت است كه كوشش در عبادت بدون شناسايى امام سودى ندارد، و ميانه روى در عبادت با معرفت به امام زيانى ندارد) و براى هيچ كس راهى به شناسايى اركان دين نيست جز آن كه خداوند توفيق عنايت فرمايد.
د: و از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: همه دانش مردم را در چهار چيز يافتم،، اول: اين كه پروردگار خود را بشناسى، دوم: اين كه آنچه درباره تو انجام داده بدانى، سوم: اين كه آنچه از تو خواسته است بشناسى، چهارم: آنكه بدانى چه چيز تو را از دينت بيرون مى برد.
معارف واجبه از اين چهار قسم بيرون نيست زيرا نخستين چيزى كه بر بنده واجب است شناختن پروردگارش مى باشد، و چون دانست كه خدايى دارد واجب است كارهايى كه خدا درباره اش انجام داده بداند، و چون آن را دانست نعمت خدا را شناخته است، و چون نعمت خدا را در وجود خويش شناخت واجب است شكر آن را انجام دهد، و چون بخواهد شكر آن نعمت را به جا آورد لازم است خواسته خدا را بداند كه با انجام دادن آن پيرويش كند، و چون پيروى خدا بر او واجب شد بايد بداند چه چيز است كه او را از دين خدا بيرون برد تا از آن اجتناب ورزد، و در نتيجه اطاعت خدا و شكر نعمت هاى او را از روى اخلاص انجام خواهد داد.

وفات امام صادق(عليه السلام)


حضرت امام صادق(عليه السلام) در بيست و پنجم شوال سال 148 هـ ق در حالى كه 65 سال از عمر مبارك آن حضرت گذشته بود از دنيا رحلت فرمود، و در قبرستان بقيع در كنار پدر و جد و عموى خود امام مجتبى(عليه السلام) به خاك سپرده شد. و بنابر روايتى پس از آزار و اذيت زياد آن حضرت به وسيله عوامل منصور دوانيقى با سم به شهادت رسيد. 
خداوند همه ما را از شيعيان آن حضرت قرار دهد. 
وصيت و سفارش امام صادق(عليه السلام) به شيعيان و دوستداران آن حضرت
شخصى به نام خثيمه از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: به دوستان ما سلام برسان، و آنان را به تقوى و عمل نيك سفارش كن، و بگو كه اشخاص سالم از بيماران عيادت كنند، و ثروتمندان به فقرا سركشى كنند، زندگان مردگان را به خانه قبر بدرقه و تشييع كنند، و افراد به خانه هاى يكديگر رفت و آمد داشته باشند و گفتگوى علوم دينى را برنامه خود قرار دهند، زيرا اين باعث ماندگارى امر ما «ولايت و امامت» است، خداوند بيامرزد بنده اى را كه امر ما را احياء كند. اى خثيمه آنان را آگاه كن كه ما در برابر فرمان خدا كارى براى آنان نمى توانيم انجام دهيم مگر آن كه عمل صالح داشته باشند، زيرا ولايت ما جز با پرهيزكارى حاصل نمى شود و شديدترين عذاب در قيامت براى مردمى است كه عدل و نيكى را براى مردم ستوده و خود به راهى ديگر رفته است.
شخص ديگرى مى گويد: به امام صادق(عليه السلام) گفتم: مرا وصيت كن، حضرت فرمود: تو را به تقواى الهى و پرهيز كارى، و عبادت، و سجده طولانى، و اداى امانت، و راستگويى، و خوش همسايگى وصيت مى كنم، زيرا سرلوحه برنامه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)همين بوده است، و بعد فرمود: در بين فاميل صله رحم به جا آوريد، مريض ها را عبادت كنيد، در تشييع جنازه هاى مؤمنين شركت كنيد، براى ما زينت باشيد و باعث سرشكستگى ما نشويد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

سخن زیبای رهبر درباره همسرداری

همسر خود را با دیگران مقایسه نکنیم!!!

همه چیز درباره قطعنامه598





در طول جنگ بیش از 11 قطعنامه ازسوی سازمان ملل متحد صادر شد. در تمام این قطعنامه‌ها که با حمایت آشکار آمریکا، اروپا و سایر متحدان عراق تنظیم می‌شد، کمترین توجهی به خواسته‌‌های به حق ایران نمی‌شد.
همه‌ی این قطعنامه‌ها در زمان‌هایی صادر می‌شد که رزمندگان اسلام در جبهه‌ها پیروزی‌هایی به دست می‌آوردند و متحدان عراق تلاش می‌کردندبا صدور این قطعنامه‌هااز نابودی ارتش عراق جلوگیری نمایند و مانع از پیروزی نهایی ایران شوند. 
نگاهی گذرا به متن قطعنامه‌های سازمان ملل متحد در مورد جنگ عراق علیه ایران نشان دهنده ی این موضوع است. 
هنگامی که صدام با ارتش خود صدها کیلومتر مربع از خاک ایران را اشغال کرد و تعدادی از شهرها و صدها روستای مرزی ایران را پس از اشغال با خاک یکسان نمود، سازمان ملل‌متحد با سکوت مرگبار خود هیچ عکس العملی از خود نشان نداد. 
اشغالگران عراقی فقط در استان خوزستان 365 روستا را که هموطنان عرب زبان ما در آنها ساکن بودند، نابود کردند. ولی سازمان ملل متحد به جای اینکه عراق را ملزم کند از خاک ایران خارج شود تنها به صدور یک نامه بی‌ارزش از سوی دبیر کل سازمان ملل متحد اکتفا کرد: «من از گسترش اختلاف بین ایران و عراق نگران هستم این امر به عقیده‌ی من یک تهدید بالقوه برای صلح و امنیت بین المللی است!!» و این تنها کاری بود که سازمان ملل متحد در مقابل اشغالگری عراقی‌ها انجام داد. 
اما وقتی رزمندگان پرتوان اسلام شروع به اخراج اشغالگران از سرزمین‌ها، شهرها و روستاهای اشغالی ایران نمودند و برای تنبیه متجاوز وارد خاک عراق ‌شدند، دیگر از نصیحت‌های بی‌حاصل دبیر کل سازمان ملل متحد خبری نبود. بایدها و نباید‌ها جای نصایح را ‌گرفت. بخش‌هایی از قطعنامه‌های 514 و 522 که در سال 1361 به دنبال پیروزی‌های رزمندگان اسلام و به فاصله ی چند ماه صادر شد، بیانگر این موضوع است:
1- سازمان ملل متحد مصرا خواهان آتش پس فوری  و خاتمه تمام عملیات نظامی می‌باشد. 
2- درخواست خود را برای عقب نشینی نیروها به مرزهای شناخته‌شده‌ی‌بین المللی‌تاکیدمی کندو…                                               
ضربات کوبنده رزمندگان اسلام باعث شد گردانندگان سازمان ملل متحد که قدرت‌های شیطانی دنیا هستند، فراموش کنند در موقع صدور این قطعنامه‌ها  هنوز شهرهای نوسود، مهران، نفت شهر، قصر شیرین و مساحت زیادی از خاک ایران در اشغال ارتش عراق است، وگرنه قطعنامه‌ها  رابه گونه‌ای دیگر تنظیم می‌کردند.                                       
عملیات رزمندگان اسلام در خاک عراق و ضربات جبران ناپذیری که ارتش عراق از این حملات متحمل می‌شد، تغییراتی را در قطعنامه‌های سازمان ملل در پی داشت. با پافشاری ایران بر حق خود که تعیین متجاوز در جنگ بود و نمایش اقتدار ملی با انجام عملیات در عمق خاک عراق، از این به بعد در قطعنامه‌ها صد در صد از عراق جانبداری نمی‌شد از جمله، در طرح 8 ماده‌ای دبیر کل سازمان ملل متحد که در سال 1363 صادر و خواسته‌های سازمان ملل متحد به  هر دو طرف جنگ یعنی ایران و عراق اعلام ‌شد. 
در بهمن ماه سال 1364 ایران بندر استراتژیک فاو و اطراف آن را در جنوب عراق، با انجام عملیات والفجر 8 به وسعت 700 کیلومترمربع به تصرف خود در ‌آورد. قطع ارتباط عراق با آبهای خلیج فارس و برچیدن پایگاه‌های موشکی عراق در فاو که شهر دزفول و سایر شهرهای خوزستان از طریق آنها مورد حمله قرار می‌گرفتند، از جمله اهداف این عملیات بود. پس از این پیروزی، قطعنامه 582 صادر شد. در این قطعنامه با اظهار نگرانی عمیق از طولانی شدن جنگ بین ایران و عراق و با تاکید بر غیر قابل قبول بودن، کسب سرزمین از راه زور و بدون اینکه اشاره‌ای به آغاز کننده ی جنگ داشته باشد، تنها به اقداماتی که سبب بروز جنگ گردیده اظهار تأسف شده بود. 
با تصرف بندر فاو دنیای استکبار به این امر واقف شد که جمهوری اسلامی ایران یک حکومت پاید ار و مردم ایران مردمی مقتدر و غیر قابل سرکوب و شکست هستند. پس از این عملیات ، ایران بیش از بیست عملیات بزرگ و کوچک انجام داد که تمام این حملات در خاک عراق بود. 
مهمترین این عملیات کربلای 5 نام داشت که در زمستان 1365 نیروهای ایرانی با انجام این عملیات تا نزدیکی بصره دومین شهر مهم عراق پیش رفتند. محل انجام این عملیات از سوی حضرت امام (ره) جایی انتخاب شد که بیشترین و مهمترین موانع کارشناسان اروپایی برای جلوگیری از نفوذ رزمندگان اسلام، ساخته شده بود. 
با عبور رزمندگان اسلام از این موانع و انهدام ماشین جنگی دشمن، سازمان ملل متحد و اعضای موثر در آن سازمان مجبور شدند قطعنامه‌ 598 را تنظیم کنند. این قطعنامه انتظارات ایران را تأمین نمی‌کرد ولی نکات مثبتی نسبت به قطعنامه‌های قبلی داشت. 
دربند 6 این قطعنامه برای نخستین بار اشاره به تعیین آغاز کننده ی جنگ شده بود که پس از تعیین و اعلام آن ا زسوی دبیر کل سازمان ملل متحد زمینه را برای درخواست غرامت و خسارات جنگ از سوی ایران فراهم می‌کرد. لحن و محتوای این قطعنامه هم با قطعنامه‌های قبلی فرق داشت. هم عبارات آن دقیق بود و مانند قطعنامه‌های قبلی دو  پهلو نبود هم حالت دستوری داشت، نه توصیه‌نامه‌ای. 
ایران این قطعنامه را نه رد کرد و نه قبول. حجه‌ الاسلام هاشمی رفسنجانی جانشین وقت فرماندهی کل نیروهای مسلح ایران خواستار جابه جایی در بندهای این قطعنامه شد و اعلام کرد ما خواستار آن هستیم که اول متجاوز معرفی شود. عراق بلافاصله پس از اعلام این قطعنامه از سوی سازمان ملل متحد،‌ مانند قطعنامه‌های قبلی آن را پذیرفت. اما ایران حدود یکسال به چانه زنی پرداخت تا بتواند سازمان ملل متحد و کشورهای تأثیرگذار در این سازمان را وادار به گنجاندن حقوق خود در قطعنامه نماید. 
با پافشاری ایران دبیرکل سازمان ملل متحد مجبور شد یک طرح اجرایی را به دو کشور ایران و عراق ارائه دهد و در آن طرح متعهد شد ، در روز آتش بس یک گروه بی‌طرف، کار بررسی آغازگر جنگ را شروع کند و در تاریخ مشخص بعد از آتش بس، عقب نشینی نیروها به پشت مرزهای بین المللی آغاز شود. 
ایران این قطعنامه را با توجه به اینکه تمام خواسته‌هایش در آن نبود، پذیرفت. استعمارگران شرایطی را پیش بینی  کرده بودند که در صورت عدم قبول قطعنامه از سوی ایران، امکان انجام هر جنایتی بر علیه مردم کشورمان فراهم باشد. این شرایط عبارت بودند از:
حمایت مستقیم و بیشتر دنیا از صدام 
قطعنامه طوری تنظیم شده بود که اگر هر طرف جنگ آن را قبول نمی‌کرد طرف مقابل آزاد بود دست به هر کاری بزند. تنظیم کنندگان قطعنامه از قبل می‌دانستند تنها کشور ایران است که به دلیل نادیده گرفتن حقوقش معترض خواهد بود و از قبول آن خودداری خواهد کرد. پس قطعنامه را به گونه‌ایی تنظیم کرده بودند که در صورت عدم قبول آن توسط ایران، به راحتی بتوانند حتی  را در کشورمان انجام دهند.سیاست  «زمین سوخته» 
ایران جنگ طلب ، عراق صلح طلب!
با عدم قبول قطعنامه 598، ایران به عنوان کشوری جنگ طلب و جنگ افروز معرفی می‌شد و عراق که آغازگر جنگ و مسئول همه‌ی ویرانی‌ها و خسارات بود، صلح طلب معرفی می‌شد و این موضوع باعث خصومت بیشتر دنیا با ایران می‌گردید. 
افزایش تهدیدات بین المللی بر علیه ایران 
با خودداری ایران از پذیرش قطعنامه ، دشمنان کشورمان این امکان را می‌یافتند که در سایه سکوت سازمان‌های بین المللی دست به هر کاری بزنند تا ایران تسلیم شود. حمله به هواپیمای مسافربری در آسمان خلیج فارس توسط ناو وینسنس آمریکا و شهادت 290 نفر از مسافرین بی‌گناه این هواپیما بیانگر نقشه‌های شوم دشمنان مردم ایران بود.    
اقداماتی برای نابود کردن اقتصاد ایران 
قیمت پایین نفت ایران که به دلیل سرازیر کردن نفت فراوان از سوی کشورهای عربی به وجود آمده بود .افزایش قیمت اسلحه‌های مورد نیاز به چند برابر توسط دلالان در بازار سیاه و تجهیز بیش از حد معمول ارتش عراق در جبهه‌های جنگ و حضور نیروهای نظامی کشورهای آمریکایی، اروپایی و عربی در منطقه ، نشان از وجود یک توطئه‌ی شوم می‌داد. جبهه کفر با تمام توان متحد شده بود تا ایران را ا ز رسیدن به پیروزی در جنگی نابرابر که حق طبیعی آن بود باز دارد و با حمله و ویران کردن کشورمان تنها حکومتی را که در دنیا صدای عدالت خواهی و مبارزه با ستم و زور را می‌داد، نابود کند. 
حضرت امام (ره) به عنوان عالی‌ترین مقام کشور و فرمانده کل نیروهای مسلح که حفظ ایران و حکومت جمهوری اسلامی را واجب‌تر و مهمتر از پیروزی در جنگ می‌دانست، موافقت خود را با پذیرش قطعنامه اعلام کرد و در پیامی به مردم ایران فرمود:
«… به واسطه‌ی حوادث و عواملی که از ذکر آن خودداری می‌کنم و به امید خداوند د رآینده روشن خواهد شد، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت کردم.»
پس از اعلام پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران حاکمان عراق و در رأس آنها صدام که هیچ توضیح و دلیلی برای مردم خود از تحمیل جنگ هشت ساله به ایران نداشتند و از طرفی هیچ دستاوردی هم از این جنگ نصیب آنها نشده بود، با این توهم که ایران به دلیل ضعف مجبور به پذیرش قطعنامه شده است، بار دیگر بدون در نظر داشتن این که آنها یکسال قبل از ایران، قطعنامه 598 را که اولین بند آن بیان می‌دارد: «تمام عملیات نظامی در زمین، دریا و هوا متوقف شود و تمام نیروهای مسلح بی‌درنگ به مرزهای شناخته شده بین المللی بازگردند» قبول کرده‌اند، دوباره با سوء استفاده از موقعیت غیر جنگی که بین دو کشور به وجود آمده بود به مرزهای ایران حمله کردندو در بعضی مناطق تا 100 کیلومتر داخل خاک ایران پیشروی نمودند. از طرفی با مسلح نمودن گروه تروریستی  که از تعدادی از دشمنان فراری ایران تشکیلمنافقین( سازمان مجاهدین خلق ) شده است. از مرزهای غربی ایران و به قصد نابودی کشورمان حمله‌ی گسترده‌ای را آغاز نمودند. 
با انعکاس اخبار حمله مجدد عراق و منافقین در شهرها و روستاها، بار دیگر مردم ایران به جبهه‌ها هجوم آوردند و با کشته و زخمی کردن هزاران نفر از مهاجمین و به اسارت گرفتن تعداد زیادی از آنها، خاک مقدس کشور را از وجود متجاوزین پاک کردند. 
بالاخره در 17 مرداد 1367 شورای امنیت سازمان ملل متحد با حضور نمایندگان ایران و عراق تشکیل جلسه داد. 
درطول مذاکرات ایران و عراق که با نظارت دبیر کل وقت سازمان ملل آقای خاویر پرزدکوئیار انجام می‌شد، عراقی‌ها کارشکنی‌های زیادی انجام دادند تا شاید امتیازاتی را که در جبهه‌های  نبرد نتوانسته بودند از ایران بگیرند در پشت میز مذاکره به دست آورند. ولی این تلاش آنها هم با درایت و تلاش گروه دیپلماسی کشورمان خنثی شد. 
مذاکرات زیادی بین وزرای خارجه دو کشور صورت گرفت و نامه نگاری‌هایی بین ریاست جمهوری وقت ایران، جناب حجه الاسلام هاشمی رفسنجانی و حاکم عراق ، صدام حسین به عمل آمد و سرانجام در 14 اوت 1990 میلادی صدام با ارسال آخرین نامه و قبول تمام خواسته‌های ایران، تسلیم خواست و اراده‌ی ملت بزرگ ایران گردید. بخشی ازنامه صدام به این شرح است: «… برادر علی اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهوری اسلامی ایران، با این تصمیم ما دیگر همه چیز روشن شده و بدین ترتیب همه‌ی آنچه را که می‌خواستید و بر آن تکیه می‌کردید، تحقق می‌یابد…»
در 18 تیرماه 1370 شمسی دبیرکل سازمان ملل متحد، با بررسی دلایل و شواهدی که از ایران و عراق دریافت کرده بود اعلام کرد: «آغازگر جنگ هشت ساله عراق بوده است.» پس از یازده سال تعلل و خودداری دنیا از اعلام متجاوز بودن عراق ، بالاخره دنیا به این واقعیت اقرار کرد که، مردم ایران 8 سال با دفاع مقدس ازتمامیت ارضی خود پاسداری می‌کرده‌اند و یک پیروزی دیگر برای ملت ایران در تاریخ سراسر افتخار کشورمان به ثبت رسید.