چرا ولادت حضرت معصومه روز دختر نامیده شده است؟


سالروز میلاد حضرت فاطمه معصومه (س) در تقویم ایرانی با عنوان روز «دختران» نامگذاری شده‌است‎‎، نامگذاری‌ای که ظاهرش ریشه در ازدواج نکردن آن حضرت و تجردش دارد و باطنش نیز در پی معرفی الگویی برجسته برای دختران مسلمان و به‌ ویژه شیعه اهل بیت است.

به همین بهانه سراغ چند مورد از کتابهایی رفته‌ایم که به واکاوی ریشه‌های این مسئله پرداخته و هریک برای تبیین آن، منظری ویژه را برگزیده‌اند.

«تاریخ یعقوبی» و راز یک وصیت
یکی از مواردی که در بیان علت ازدواج نکردن حضرت معصومه (س) به آن اشاره می‌شود، از بطن تاریخ یعقوبی استخراج شده است. این کتاب با آن که یکی از متون معتبر و قابل استناد مرتبط با حکومت‌های سده دوم و سوم هجری و از ویژگی‌های برجسته آن اشاره به زندگینامه امامان شیعی است، اما در خصوص ازدواج نکردن حضرت فاطمه معصومه (س)، ادعایی تردیدآمیز را مطرح می‌کند. یعقوبی مدعی است: «موسی بن جعفر وصیت کرد که دخترانش شوهر نکنند و هیچ‌کس از آنان شوهر نکرد، مگر ام‌سلمه که در مصر به ازدواج قاسم بن محمد درآمد و آن هم برای محرمیت در مسیر رفتن به سفر حج بوده‌است».

یعقوبی که این نظر را به‌صراحت در کتاب خود آورده‌ است، با منتقدان بیشماری مواجه می‌شود؛ زیرا به زعم آنها، چنین وصیتی در مغایرت با سنت پیامبر اسلام و تأکیدات فراوان آن حضرت در امر ازدواج قرار دارد. از نگاه منتقدان یعقوبی، اهمیت ازدواج در اسلام تا به حدی است که پیامبر(ص) می‌فرماید: «نزد خداوند هیچ بنایی محبوب‌تر و عزیز تر از ازدواج در اسلام نیست». از دید این ناقدان، نمی‌توان پذیرفت که امام موسی کاظم (ع)، به‌صراحت در مقابل نظر جد بزرگوار خویش و فراتر از آن شریعت اسلام قرار گیرد. از سوی دیگر آنها مدعی‌اند، مراجعه به وصیتنامه امام موسی کاظم (ع) این حقیقت را آشکار می‌سازد که ازدواج دختران آن حضرت به نظر و صلاحدید امام رضا (ع) منوط شده بود و طبق وصیت، سایر برادران و خاندان موظف بودند که در امر ازدواج دختران، پس از اخذ موافقت ایشان اقدام کنند. مخالفت با نظر یعقوبی تا حدی پیش می‌رود که «باقر شریف القرشی» از سیره‌نویسان برجسته معاصر، در کتاب «حیات‌ موسی بن جعفر (ع)» به صراحت آن را مجعول و بی‌اساس معرفی می‌کند.

بی‌همتا در «منتهی‌الآمال»
از دیگر دلایلی که برای ازدواج نکردن حضرت معصومه (ع) مطرح می‌شود، ناظر به جایگاه علمی و معنوی ایشان است؛ چرا که برخی با اشاره به همین موقعیت ویژه، مدعی هستند که در زمان ایشان، مردی مناسب این بانو در جامعه مسلمین حضور نداشته و لذا آن حضرت و سایر خواهرانشان، طریق تجرد را برگزیده‌اند.

شیخ عباس قمی، نویسنده کتاب «منتهی‌الآمال في احوال النبي و الآل» که از آثار مشهور و پرمراجعه در حوزه سیره ائمه به شمار می‌آید، بر این ادعا صحه می‌گذارد و به نقل از «تاريخ قم» می‌گوید: «سادات رضائیه، دختران خود را شوهر نمی‌دادند؛ زیرا کسی را که همسر و هم‌کفو ایشان بود نمی‌یافتند و حضرت موسی بن جعفر (ع) را بیست و یک دختر بوده‌است و هیچ یک شوهر نکرده‌اند و این مطلب در میان دختران ایشان عادت شده و محمد بن علی الرضا به شهر مدینه ده دیه وقف کرده‌است بر دختران و خواهران خود که شوهر نکرده‌اند و از ارتفاعات آن دیه‌ها نصیب و قسط رضائیه که به قم ساکن بوده‌اند از مدینه جهت ایشان می آوردند.»

در بررسی این دلیل نیز مخالفان به تقابلش با سیره ائمه اطهار اشاره می‌کنند که هرگز با چنین دلیلی مانع از ازدواج دختران خود نشده بودند؛ تا جایی که از پیامبر(ص) نقل شده است: «هرگاه کسی به خواستگاری دختر شما آمد که دینداری و امانتداری او را می‌پسندید (هرچند در حد دختر شما نباشد) شوهر دهید و اگر شوهر ندهید در زمین فتنه و فساد بزرگ برپا می شود». منتقدان منتهی‌الامال معتقدند، در زمان این بانوی بزرگوار قطعاً در میان شیعیان، افرادی وجود داشتند که می‌توانستند همسر مناسبی برای آن حضرت و سایر خواهرانشان باشند.

حصارها و هراس‌های دوران
یکی دیگری از آرایی که در خصوص تجرد حضرت معصومه (س) بیان شده‌، خفقان دوران و نیز محدودیت‌هایی است که حکومت وقت برای برقراری ارتباط میان خاندان امام موسی کاظم (ع) با سایر جامعه شیعیان، ایجاد کرده بود. از این رو در حالی که شیعیان برای حفظ جان و مذهب خود، رویه تقیه را پیش گرفته بودند، ازدواج با زنان خاندان امام کاظم (ع) را به منزله تهدیدی برای خود قلمداد می‌کردند و همین مسئله سبب شد تا انگیزه آنان برای وصلت با این خاندان کمرنگ شود.

در بین صاحبان نظر، نظریه سوم تا کنون مورد پذیرش جمع کثیری واقع شده‌ است و تقریباً همگی در خصوص آن به اتفاق نظر رسیده‌اند. اما همچنان این سوال مطرح است که چرا هراس از ازدواج با خاندان امام کاظم (ع) و مجرد ماندن، به دختران ایشان محدود شده‌است و مردان خاندان اهل بیت مشکلی در ازدواج با دختران شیعیان نداشته‌اند؟ علاوه بر این چه معیاری برای سنجش میزان اختناق سیاسی دوران هارون الرشید وجود دارد که آن را نسبت به دوران سایر خلفای اموی و عباسی، تیره‌تر و خفقان انگیزتر می‌سازد تا جایی که شیعیان را طبق اصل تقیه از وصلت با این خاندان باز دارد؟

تجرد، پیام مبارزه
بررسی کلی سه نظر مطرح‌شده در بالا، نشان می‌دهد که هرچند این دلایل چندان قابل وثوق نیستند و نقدهای متعددی بر آنها می‌توان وارد کرد اما هر یک به نوبه خود می‌تواند راهگشای درکی کلی از دورانی باشد که حضرت معصومه (ع) در آن می‌زیسته است. در اینجا باید در این نکته دقیق شد که سیاست ائمه اطهار در امر ازدواج و ازدیاد نسل پاک شیعه در دوران‌های مختلف به‌ویژه در دوران حصر و تنگناهای سیاسی، نشان از آن دارد که امر ازدواج در نظر آنها فراتر از سنتی اسلامی بوده که عمل یا عمل نکردن به آن در تضاد با سنت دین مبین باشد. به بيان ديگر، هرگز ازدواج در سنت ائمه به دور و جدا از اهداف سیاسی و تفکر مبارزاتی نبوده است، کما اینکه تاریخ سیره آنها نشان از تصمیمات متعددی دارد که گواه این ادعاست. زنان اهل بیت نیز از چنین تفکری به دور نبوده‌اند و در این خصوص در دوره‌های مختلف همپای مردان، گام برداشته‌ و همدوش آنان بوده‌اند. به عنوان مثال، یکی از شرایط ضمن عقد حضرت زینب (س) با عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب، فراهم بودن امکان همراهی آن حضرت با امام حسین (ع) بوده‌است. یعنی شاهد آن هستیم که یک زن از حق شرعی خود در تعیین شرط ضمن عقد، در جهت رواج یک تفکر مبارزاتی بهره می‌گیرد و این شرط را در اولویت شروط خود قرار می‌دهد. نگریستن به ازدواج نکردن حضرت معصومه و خواهران آن حضرت از چنین منظری و ربط آن به یک حرکت گسترده سیاسی که با پرچمداری دختران امام موسی کاظم (ع) صورت می‌گیرد، تجرد این گروه از بانوان را از قابلیت توجیه بیشتری برخوردار می‌کند. به این ترتیب شاید بتوان مدعی شد اگر حضرت زهرا (س) با وصیت خود در مخفی بودن مدفنش، پس از گذشت قرن‌ها توان آن را دارد که پیام سیاسی خود را به ما برساند و با وصیت خویش، روایت وجود فشار بر اهل بیت در روزگار شهادتش را ماندگار کند، حضرت فاطمه معصومه (ع) و خواهران بزرگوارش نیز در پرتو اختیار نکردن همسر براي همراهی با امام رضا (ع) بدون محدوديت تمكين از شوهر، به زیباترین شکل ممکن، از تجرد، پیامی سیاسی و تاریخی ساخته و برای روزگار ما فرستاده‌اند.

منابع
احمد بن‌ اسحاق يعقوبي؛ محمدابراهيم آئيني (1389) «تاریخ یعقوبی»، تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي.
شیخ عباس قمی (1388) «منتهی الامال»، تهران: علویون.
باقر شریف القرشی (1388) «موسوعه سيره اهل البيت عليهم‌السلام: الامام موسي بن جعفر (ع)»، تهران: معروف.

اخلاق نیکو

حسن خلق دو معنا دارد: معنای عام ومعنای خاص.[1]
حسن خلق به معنای عام عبارت است از مجموعه خصلت های پسندیده ای كه لازم است انسان روح خود را به آنها بیاراید.
حسن خلق به معنای خاص عبارت است از خوشرویی، خوشرفتاری، حسن معاشرت و برخورد پسندیده با دیگران. امام صادق ـ علیه السلام ـ در بیان حسن خلق به معنای خاص فرمود:
«تُلَیِّنُ جانِبَكَ وَ تُطَیِّبُ كَلامَكَ وَ تَلْقی اَخاكَ بِبِِشرٍ حَسَنٍِ»[2]
حسن خلق آن است كه برخوردت را نرم كنی و سخنت را پاكیزه سازی و برادرت را با خوشرویی دیدار نمایی.
در كتاب های اخلاق و روایات اسلامی هر جا سخن از حسن خلق است، اغلب مراد، همین معنای دوم است.
جایگاه حسن خلق در اسلام
دین مقدس اسلام، همواره پیروان خود را به نرمخویی و ملایمت در رفتار با دیگران دعوت می كند و آنان را از درشتی و تندخویی باز می دارد. قرآن كریم در ستایش پیغمبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرماید:
«اِنَّكَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ»[3]
بدرستی كه تو به اخلاق پسندیده و بزرگی آراسته شده ای.
حسن خلق و گشاده رویی از بارزترین صفاتی است كه در معاشرت های اجتماعی باعث نفوذ محبت شده و در تأثیر سخن اثری شگفت انگیز دارد. به همین جهت خدای مهربان، پیامبران و سفیران خود را انسان هایی عطوف و نرمخو قرار داد تا بهتر بتوانند در مردم اثر گذارند و آنان را به سوی خود جذب نمایند. این مردان بزرگ برای تحقّق بخشیدن به اهداف‌ الهی خود، با برخورداری از حسن خلق و شرح صدر، چنان با ملایمت و گشاده رویی با مردم رو به رو می شدند كه نه تنها هر انسان حقیقت جویی را به آسانی شیفته خود می ساختند و او را از زلال هدایت سیراب می كردند، بلكه گاهی دشمنان را نیز شرمنده و منقلب می كردند.
مصداق كامل این فضیلت، وجود مقدّس رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ است. قرآن كریم، این مزیّت گرانبهای اخلاقی را عنایتی بزرگ از سوی ذات مقدس خداوند دانسته، می فرماید:
«فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ‌لَو كُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لانْفَضوُا مِنْ حَولِكَ»[4]
در پرتو رحمت و لطف خدا با آنان مهربان و نرمخو شده ای و اگر خشن و سنگدل بودی، از گردت پراكنده می شدند.
بسیار اتفاق می افتاد كه افراد با قصد دشمنی و به عنوان اهانت و اذیّت به حضور ایشان می رفتند ولی در مراجعت مشاهده می شد كه نه تنها اهانت نكرده اند بلكه با كمال صمیمیت اسلام را پذیرفته و پس از آن، رسول اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ محبوب‌ترین فرد در نزد آنان به شمار می رفت.
ارزشی كه اسلام برای انسان خوشرفتار قائل است، تنها به مؤمنان محدود نمی شود، بلكه غیر آنان نیز اگر این فضیلت را دارا باشند، از مزایای ارزشی آن بهره مند می شوند. در تاریخ چنین آمده است:
علی ـ علیه السلام ـ از سوی پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ مأمور شد تا با سه نفر كه برای كشتن ایشان هم پیمان شده بودند، پیكار كند. آن حضرت، یكی از سه نفر را كشت و دو نفر دیگر را اسیر كرد و خدمت پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ آورد. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ اسلام را بر آن دو عرضه كرد و چون نپذیرفتند، فرمان اعدام آنان را به جرم توطئه گری صادر كرد. در این هنگام جبرئیل بر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نازل شد و عرض كرد: خدای متعال می فرماید، یكی از این دو نفر را كه مردی خوش خلق و سخاوتمند است، عفو كن، پیامبر نیز از قتل او صرف نظر كرد، وقتی علّت عفو را به فرد مزبور اعلام كردند و دانست كه به خاطر داشتن این دو صفت نیكو مورد عفو الهی واقع شده، شهادتین را گفت و اسلام آورد. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ درباره اش فرمود:
او از كسانی است كه خوشخویی و سخاوتش او را به سمت بهشت كشانید.[5]
حدود حسن خلق
از جمع بندی آیات و روایات و سیره معصومین ـ علیهم السّلام ـ به دست می آید. كه حسن خلق از نظر آیین مقدّس اسلام «ارزش ذاتی» دارد، چه در برخورد با مؤمن باشد و چه در برخورد با كافر، اكنون برای روشن شدن حدود حسن خلق، موضوع را از چند جهت بررسی می كنیم:
الف ـ حسن خلق مؤمنان با یكدیگر
بدیهی است كه خوشرفتاری مؤمنان با یكدیگر، یكی از ارزش های والای اخلاقی به حساب می آید. قرآن كریم، یاران رسول اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ را به این صفت ستوده، می فرماید:
«مُحَمَّدٌ رَسوُلُ اللهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الْكُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ…»[6]
محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ فرستاده خداست و كسانی كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و در میان خود مهربانند.
براساس این آیه، مسلمانان باید نسبت به عموم امّت، مهربان و دلسوز باشند، با آنان خوشرفتاری نمایند، به كمكشان بشتابند، در غم و شادی مردم سهیم باشند و با چهره ای متبسم، مؤدّب و خوشرویی با آنان رو به رو شوند و از این راه سبب ترویج حسن خلق و پیوند با مردم شوند.
ب ـ با مجرمان و منحرفان
جرم و انحراف با روح شریعت، سر ناسازگاری دارد و از هر كس كه سر بزند زیانبار است و خردمندان موظند از آن جلوگیری كنند و عقل و شرع می گوید؛ خندیدن به روی مجرم، كاری نابخردانه است. بنابراین مسلمانان ـ گرچه از خصلت زیبای حسن خلق برخوردارند ـ ولی مجرمان و منحرفان، شایسته چنین موهبتی نیستند و نباید لبخند را تأیید اعمال ناشایست خود بدانند. بلكه در این گونه موارد وظیفه اسلامی، عمل به نخستین مرحله نهی از منكر است كه رویگردانی و نشان دادن حالت تنفّر و انزجار از عمل خلاف است و اگر خلافكار با ترشرویی و گرفتگی چهره ما دست از خلاف نكشد، نوبت به امر و نهی زبانی می رسد كه البته در این مقام باید مستدّل، محكم، منطقی و در عین حال با خوش خلقی و ادب، خلافكار را نصیحت و موعظه كنیم چنان كه قرآن مجید می فرماید:
«اُدْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ و جادِلْهُم بالَّتی هیَ اَحْسَنُ…»[7]
با حكمت و اندرز نیكو، به راه پروردگارت دعوت كن و با آنها با نیكوترین وجه، مناظره نما.
در چنین مواردی باید به ذكر آیه یا روایت یا طرح قانون و مقررات یا بیان صلاح و مصلحت فرد و مملكت، همین طور بازگو كردن آثار ناهنجار گناه و خلاف و پیامدهای زیانبار آن، خلافكار را به اشتباهی كه مرتكب شده واقف كرد تا آن را ترك گوید و باید دانست كه حلاوت گفتار، خوشرویی، استدلال قوی و منطق در سخن و اخلاص و دلسوزی بیش از هر چیز دیگر برطرف مقابل تأثیر می گذارد و سبب اصلاح می شود.
ج ـ خوش خلقی و پرهیز از چاپلوسی
متأسفانه بعضی به دلیل عدم شناخت و آگاهی لازم، حسن خلق و رفتار نیكو را با تملّق و چاپلوسی اشتباه می گیرند و به نا حقّ به مدح و ستایش صاحبان زور و زر می پردازند و در برابر آنان كرنش و كوچكی می كنند و شخصیت و ارزش والای انسانی خود را لگدكوب می سازند و با كمال وقاحت نام این رفتار ناشایست را حسن خلق و رفق و مدارا با مردم می گذارند، نشانه چنین كسانی آن است كه وقتی به افراد عادی و تهیدست می رسند، گشاده رویی و نرمخویی را فراموش می كنند و حتّی چهره ای عبوس و خشن به خود می گیرند. این صفت ناپسند نه تنها یك ارزش نیست، بلكه گناهی بزرگ است كه موجب خشم خداوند می شود. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ در این باره می فرماید:
«اِذا مُدِحَ الْفاجِرُ اهْتَزَّ الْعَرشُ وَ‌ غَضِبَ الرَّبُّ»[8]
هرگاه شخص فاجری ستایش شود، عرش الهی می لرزد و خداوند خشمگین می شود.
پس ضروری است كه در برخوردهای اجتماعی خود، رفتار پسندیده را با چاپلوسی اشتباه نگیریم و افراد متخلّفی را كه گاه درصددند با چرب زبانی و چاپلوسی، حق و باطل را بر ما مشتبه كنند، طرد كرده و خود را از نیرنگ آنان ایمن سازیم.
د ـ خوش خلقی و مزاح
یكی دیگر از موضوعات مرتبط با حسن خلق، بحث مزاح است. باید دانست كه مزاح و شوخی در حدّی كه موجب زدودن غم و اندوه و شاد كردن مؤمن باشد و به گناه و افراط و جسارت و سخنان زشت و دور از ادب كشیده نشود، عملی پسندیده است. آنچه در این باره از پیشوایان دین به ما رسیده، در همین محدوده است. پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:
«اِنّی لَاَمْزَحُ وَ لا اَقوُلُ اِلّا حَقّاً»[9]
من شوخی می كنم، ولی جز سخن حق نمی گویم.
شخصی به نام یونس شیبانی می گوید: حضرت صادق ـ علیه السلام ـ از من پرسید: مزاح شما با یكدیگر چگونه است؟ عرض كردم بسیار اندك! حضرت فرمود: «این گونه نباشید، چراكه مزاح كردن از حسن خلق است و تو می توانی به وسیله آن برادر دینی ات را شادمان كنی. پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نیز با افراد شوخی می كرد و منظورش شادكردن آنان بود.»[10]
هـ ـ حسن خلق آری، بی تفاوتی نه!
از نظر اسلام، حسن خلق هرگز به این معنا نیست كه اگر با منكری رو به رو شدیم، در برابر آن سكوت كرده، لبخند بزنیم، یا در برابر اعمال زشت دیگران واكنش منفی نشان ندهیم. زیرا برخورد منفی و توأم با تندی و خشونت، زمانی مذموم و ناپسند است كه پای بی اعتنایی به دین و ارزش های والای آن در میان نباشد وگرنه رنجیدن نزدیك ترین افراد به انسان نیز اگر به دلیل حفظ ارزش ها و پایبندی به آن باشد، نه تنها زشت نیست، بلكه در ردیف مهم ترین وظایف شرعی و از مراتب نهی از منكر است.
منابع:
[1] . جامع السعادات، ج 1، ص 342 ـ 343.
[2] . بحارالانوار، ج 71، ص 389.
[3] . قلم (68)، آیه 4.
[4] . آل عمران (3)، آیه 159.
[5] . بحارالانوار، ج 71، ص 390.
[6] . فتح (48)، آیه 29.
[7] . نحل (16)، آیه 125.
[8] . بحارالانوار، ج 77، ص 152.
[9] . بحارالانوار، ج 16، ص 298.
[10] . اصول كافی، ج 2، ص 663.

دعای رفع مزاحم


بیرون کردن شخص از منزل که از وجودش ناراحتین جهت بیرون کردن شخصی که وارد خانه شما میشه و از وجودش ناراحتیتن یا حضورش باعث دردسره وشما نمیتونین علنا حرفی بزنین آیات ذیل رو بطور آهسته تلاوت کنین به نیت اخراج شخص مورد نظر شماو بطرف فوت کنین تا از جاش بلند بشه و بره بیرون
«تذْرُوهُ الرِّیَاحُ وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ مُّقْتَدِرًا  رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ  یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا  انْفِرُواْ خِفَافًا وَثِقَالًا»

این آیه را سه بار تا هفت بار به صورت مرتب بخونیدو بعد از خواندن رو به طرفت مقابل فوت کنید.حالا اگر طرف پا شده و رفت وظیفه دارید14 صلوات بفرستید

داستان عشق مادر

در يک روز گرم تابستان ، پسر کوچکي با عجله لباسهايش را در آورد و خنده کنان داخل درياچه شيرجه رفت.

 

مادرش از پنجره نگاهش مي کرد و از شادي کودکش لذت ميبرد. مادر ناگهان تمساحي را ديد که به سوي پسرش شنا مي کرد. مادر وحشتزده به سمت درياچه دويد و با فريادش پسرش را صدا زد . پسرش سرش را برگرداند ولي ديگر دير شده بود.
تمساح با يک چرخش پاهاي کودک را گرفت تا زير آب بکشد، مادر از راه رسيد وا زروي اسکله بازوي پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت مي کشيد ولي عشق مادر آنقدر زياد بود که نمي گذاشت پسر در کام تمساح رها شود.کشاورزي که در حال عبور از آن حوالي بود ، صداي فرياد مادر را شنيد، به طرف آنها دويد و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراري داد.
پسر را سريع به بيمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودي پيدا کند. پاهايش با آرواره هاي تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روي بازوهايش جاي زخم ناخنهاي مادرش مانده بود.
خبرنگاري که با کودک مصاحبه مي کرد از او خواست تا جاي زخمهايش را به او نشان دهد. پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتي زخمها را نشان داد ، سپس با غرور بازوهايش را نشان داد و گفت ،” اين زخمها را دوست دارم ، اينها خراشهاي عشق مادرم هستند.”

خواص انگور


انگور ميوه اي است بهشتي كه شامل ويتامين هاي A , B ، C مي باشد هم چنين داراي مقداري منيزيم ، كلسيم ، آهن ، فسفر ، پتاسيم و آلبومين است. دانه هاي سبز يا قرمز انگور خاصيت هاي جادويي دارند و در درمان بسياري از بيماري ها تاثيرگذارند.
به گفته پزشكان، انگور سربازي است كه به جنگ بيماري هاي قلبي مي رود و ضمن افزايش انعطاف و سلامت ماهيچه هاي قلب، به كاهش كلسترول و فشار خون كمك مي كند. اين ميوه در مورد حفظ سلامتي قلب زنان بهتر از مردان عمل مي كند و به همين دليل مصرف آن به طور ويژه براي زنان توصيه مي شود.
ديده شده انگورهايي كه رنگ بنفش و قرمز دارند حاوي ماده اي به نام آنتوسيانين هستند. اين ماده در تمشك هم وجود دارد كه وقتي وارد بدن مي شود، مي تواند از بروز مشكلات بسياري نظير ناراحتي هاي قلبي عروقي، گرفتگي عروق، لخته شدن خون و در نهايت حتي ديابت پيشگيري كند. به همين دليل است كه مي توان از خواص منحصر به فرد انگور رنگي نسبت به انگورهاي زرد به وجود آنتوسيانين اشاره كرد. به علاوه انگور قرمز براي تصفيه ي خون و خون سازي از انگور سبز هم بهتر است.
هر چه رنگ انگور پررنگ تر باشد، غلظت فيتوكميكال ها در آن بيشتر بوده و انگورهاي حاوي هسته نيز اگر هسته آنها خورده شود؛ خود هسته مي تواند حركات روده را به ويژه در افرادي كه مشكل يبوست دارند، كنترل كند. البته اين افراد بايد مايعات فراواني هم مصرف كنند. وقتي اين ماده خورده مي شود، ضدالتهاب بوده و به ويژه در افرادي كه دچار تصلب شرايين هستند و مشكلات التهابي دارند سبب بهبود حالت مي شود.
خاصيت ديگري كه اين ميوه دارد اين است كه اجازه نمي دهد پلاكت ها در خون به هم بچسبند و از گرفتگي عروق پيشگيري مي كند. ضدسرطان بوده و خاصيت ضدپيري هم دارد و سلول ها را از گزند راديكال هاي آزاد كه عامل پير شدن سلول ها هستند، محافظت مي كند.
انگور هم لاغر كننده است و هم چاق كننده . بدين گونه كه اگر انگور را از صبح تا ظهر ، خالي ميل كنيد لاغر كننده است و اگر آن را همراه با غذا ميل كنيد چاق كننده است . توجه داشته باشيد وقتي انگور ميل مي كنيد پشت آن آب سرد ننوشيد و يا ميوه هاي خشك مانند برگه ي هلو و غيره را با انگور و آب ميل نكنيد زيار دچار دل درد مي شويد .
يكي از خواص انگور ، صاف كننده و « مولد خون بودن » آن است . انگور قند خون را نيز تنظيم مي كند. البته افرادي كه قند خون پايين دارند مي توانند از انگور بهره ي زيادي ببرند . بنابر اين سعي كنند هميشه انگور تهيه كنند و چند بار در روز مقداري از آن را ميل كنند . برخي افراد مي گويند قند انگور مي تواند سبب چاقي يا افزايش قندخون شود. اما اين تفكر اشتباهي است فرد مبتلا به ديابت با توجه به كالري اي كه براي او تجويز شده و گفته شده كه مثلا در روز مي تواند 3 واحد ميوه مصرف كند، مي تواند يك واحد آن را انگور انتخاب كند و ساير واحدها را از ديگر ميوه ها بهره بگيرد تا نوسان قندخون كمتر باشد.
افرادي كه در دوره ي نقاهت يك بيماري هستند و يا ضعف عمومي بدن دارند ، و در نتيجه قدرت دفاعي بدن آنها كم شده است ، سعي كنند از انگور ، هويج ، سيب و هلو ، به مقدار زياد استفاده كنند . البته اين ميوه ها را با هم در آب ميوه گيري ريخته و آب ميوه ي حاصل شده را جرعه جرعه در طول روز بنوشند . خوب است بدانيد انگور پتاسيم زيادي دارد كه به جبران ضعف بدن كمك مي كند.
كشمش تقويت كننده ي بدن است و اگر آن را مانند چاي دم كنيد و بنوشيد ، براي نرم كردن سينه و درد گلو مفيد است.


غوره همان انگور كال است. طعم آن هم ترش است. در واقع ميوه ها هر چقدر بيشتر مي رسند، قندشان بالاتر مي رود. در واقع قند غوره كمتر از انگور رسيده است. غوره معمولا به شكل آبغوره مصرف مي شود و چون جلوي آفتاب مي ماند و حرارت مي بيند ويتامين C نداشته و تنها طعم دهنده است. به عبارت ديگر آبغوره هيچ خواصي براي بدن ندارد.
عده اي از افراد براي پايين آوردن چربي خون، آبغوره مي خورند. اين تفكر به هيچ عنوان صحيح نبوده و آبغوره نمي تواند چربي و قندخون را پايين بياورد. برخلاف تصور عموم كه مصرف ناشتاي آن سبب لاغري مي شود بايد گفت آبغوره نه تنها لاغر نمي كند بلكه مخاط دستگاه گوارش را هم تخريب مي كند.