تاریخچه انقلاب
مخالفت با برنامههای محمد رضا شاه پهلوی از دهه ۱۳۳۰ شمسی و مسئله ملی شدن صنعت نفت تا حدودی شکل گرفته بود. گروههای چندی با شعارها و مرامهای مختلف فعالیت میکردند. تندترین مخالفان مذهبی حکومت جمعیت فدائیان اسلام به رهبری سید مجتبی نواب صفوی بود. این گروه معتقد بودند که حرکت کلی حکومت بر خلاف دین اسلام و مذهب تشیع است.
هر چند نواب صفوی و گروهش مورد حمایت برخی از علما و اساتید حوزه علمیه قم بودند. با این همه در حوزه علمیه قم که راهبری آن بر عهده آیت اللهبروجردی بود حرکت علنی در مقابل برنامههای دولت مشاهده نمیشد. بعد از درگذشت آیت الله بروجردی که مرجعیتی گسترده داشت، مرجعیت متعدد شد و از این پس برخی از مراجع مخالفتهای گاه به گاه خود با برنامههای دولت را علنی کردند.
اعتراضاتی به تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی
به موجب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ش به تصویب هیئت دولت رسید. شرطاسلام و سوگند به قرآن از شرایط انتخاب شوندگان حذف شده بود و به زنان حق رأی داده میشد.[۱]مخالفتهای صریحی از جانب علما به ویژه آیت الله خمینی (ره) اعلام شد و خواهان الغای سریع این مصوبه شدند. پس از جلسه مشورتی آیت الله خمینی، آیت الله محمدرضا گلپایگانی و ایت الله سید کاظم شریعتمداری، طی تلگرافهایی اعتراض خود را نسبت به لایحه مزبور ابراز داشتند.[۲] رژیم در دهم آذر همان سال، با تصویب هیأت دولت اعلام کرد که تصویبنامه ۱۳۴۱/۷/۱۶ قابل اجرا نیست. از نظر آیت الله خمینی هدف دولت از حذف «قید اسلام» هموار ساختن ورود رسمی فرقههای ضاله همانند بهائیت به ارکان حکومت بود، بهائیان شناخته شده تا آن موقع نمیتوانستند به مقامات حکومتی برسند. جواز سوگند به هر کتاب آسمانی در یک کشور مسلمان، بیاحترامی به قرآن بود و حق رأی به زنان، واقعی نبود زیرا اولاً مگر مردها حق رأی واقعی داشتند که حالا بخواهند به زنان نیز حق رأی بدهند؛ ثانیاً هدف ازحق رأی زنان به انحراف کشاندن آنها و الگوسازی انحرافی برای زنان بود.[۳]
انقلاب سفید و مخالفت ها
در سال ۱۳۴۲ محمدرضا پهلوی برنامهای را با عنوان انقلاب سفید آغاز کرد و قرار شد بندها پس از رفراندوم اجرایی شوند. شش بند اصلی این تحولات عبارت بودند از: اصلاحات ارضی و الغای نظام ارباب و رعیتی؛ ملی کردن جنگها و مراتع؛ تبدیل کارخانههای دولتی به شرکتهای سهامی و فروش سهام آنها جهت تضمین اصلاحات ارضی؛ مشارکت کارگران در سود خالص کارخانهها؛ تجدید نظر اساسی در قانون انتخاب به منظور اعطای حقوق کامل و برابر سیاسی به زنان؛ ایجاد سپاه دانش، به منظور سواد آموزی و اشاعۀ فرهنگ در روستاها».[۴] [۳] این بندها بعدها بیشتر شد و به هیجده بند رسید.[۵] آیت الله خمینی از مخالفین این اصلاحات بود و در پاسخ به استفتایی در زمینه رفراندم به دو اشکال شکلی و ماهوی اشاره کرده بود:
- از لحاظ شکلی: زیرا در قانون اساسی کشور، برگزاری همه پرسی پیش بینی نشده بود. عدم صلاحیت رژیم در برگزاری رفراندوم، عجلهای بیش از حد در برگزاری رفراندوم، ناآگاهی مردم از ماهیت و زوایای پنهان انقلاب سفید، زور، ارعاب و تطمیع مردم توسط رژیم برای شرکت در انتخابات، عدم حضور گستردۀ مردم در پای صندوقهای رأی و تقلب در رأی گیری از جمله ایرادات شکلی وارد به رفراندوم بود.[۶]
- از لحاظ ماهوی: برنامههای اصلاحی رژیم از اجانب آمریکا و اسرائیل توصیه شده و تامین کننده منافع کوتاه مدت و بلند مدت آنان است لذا، موجب تضییع حقوق عمومی مردم و منافع ملی ایران میشود و استقلال کشور را خدشهدار مینماید.[۷]
روز دوم بهمن ۱۳۴۱ امام در اعلامیه مفصل خود دلائل پنجگانه مخالفت رفراندوم با قانون اساسی و شرایط اجرایی آن را برشمرد و آن را در برابر احکام اسلامی بیاعتبار دانست.[۸] همزمان با اعلامیه امام از سوی چند تن از مراجع همچون آیات عظام گلپایگانی، خویی، خوانساری، بهبهانی و شریعتمداری نیز اعلامیههایی در محکومیت و تحریم رفراندوم انتشار یافت.[۹] شاه روز ۴ بهمن وارد قم شد. اما هیچ یک از روحانیون برجسته را در مراسم استقبال از خویش حاضر نیافت. حتی تولیت آستان حضرت معصومه (س) نیز از شرکت در این مراسم خودداری کرده بود. شاه با مشاهده این صحنه به دلیل شرکت خشم از زیارت حرم خودداری ورزید و در برابر صحن طی نطق تندی کهگاه از عفت کلام فاصله میگرفت، روحانیون را بهعنوان «یک عده قشری و نفهم که مغز آنها از هزار سال پیش تا کنون تکان نخورده است، ارتجاع سیاه و مفت خور که در راه انقلاب سنگ میاندازند» مورد حمله قرار داد. رفراندوم در تاریخ ۶ بهمن انجام گرفت. رژیم اعلام داشت که اصول پیشنهادی شاهنشاه با استقبال پرشور و بینظیر روبرو گردیده و با ۵ میلیون و ۶۰۰ هزار رای موافق در مقابل ۴ هزار و ۱۵۰ رای مخالف به تصویب ملت رسید.[۱۰] روحانیون که با این وضع دولت مواجه شدند به پیشنهاد آیت الله خمینی تصمیم گرفتند که ماه رمضان آن سال را که از روز بعد از رفراندوم شروع میشد بهعنوان اعتراض به دولت، از رفتن به مساجد خودداری نمایند و برای جلب نظر عمومی در تمام ماه رمضان مساجد تعطیل شود. این پیشنهاد مورد مقامات روحانی قم قرار گرفت.[۱۱]
واقعه مدرسه فیضیه
بدنبال تنشهای ایجاد شده، آیت الله خمینی طی اعلامیه ای اعلام کرد: « دستگاه حاکمه میخواهد با تمام کوشش به هَدمِ احکام ضروریهٔ اسلام قیام و به دنبال آن مطالبى است که اسلام را به خطر مىاندازد. لذا اینجانب عید نوروز را بهعنوان عزا و تسلیت به امام عصر (عجل الله تعالى فرجه) جلوس مىکنم و به مردم اعلام خطر مىنمایم.»[۱۲]
عصر روز دوم فروردین ماه ۱۳۴۲ مصادف با روز وفات امام صادق(ع)، مجلس سوگواری از طرف آیت الله گلپایگانی در مدرسه فیضیه با حضور وی برگزار شد. تعدادی از وابستگان شاه در دو گروه ۷۰ و ۳۰ نفری در دو طرف مجلس قرار گرفته بودند و به نوبت صلوات میفرستادند.[۱۳] پس از پایان سخنرانی یکی از اخلال گران فریاد زد «برای سلامتی شاهنشاه آریا مهر صلوات» مردم به هیجان آمدند و درگیری شروع شد.[۱۴] کماندوها و افراد رژیم به هر طلبهای که میرسیدند از وی میخواستند که «جاوید شاه» بگوید سپس وی را زیر مشت و لگد گرفته و کتک میزدند. عدهای طلاب به طبقه فوقانی مدرسه رفته و با پرتاب سنگ و آجر به کماندوها حمله کردند. مهاجمین به طبقه بالا رفته و در آنجا ضمن درگیری و مضروب ساختن تعدادی از آنها، چند نفر را از بالا به پائین انداختند.[۱۵] دهها نفر از طلاب و عدهای از مردم عادی به سختی مجروح و مصدوم شدند. مأموران شاه کتابها را پاره پاره کردند و لوازم و اثاث اتاق طلاب را به میان صحن مدرسه ریختند.[۱۶] بدنبال این واقعه آیت الله خمینی اعلامیه تندی علیه شاه صادر کرد: «اینان با شعار «شاهدوستی» به مقدسات مذهبی اهانت میکنند. شاهدوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، و تجاوز به مراکز علم ودانش؛ «شاهدوستی» یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن واسلام، سوزاندن نشانههای اسلام و محو آثار اسلامیت… با این احتمال، تقیه حرام است؛ و اظهار حقایق، واجب…»[۱۷]
۱۵ خرداد ۱۳۴۲
آیت الله خمینی در ساعت ۶/۳۰ بعد از ظهر روز عاشوراى سال ۱۳۸۳ ه. ق. (سیزدهم خرداد ۱۳۴۲ ش.) با اعلام قبلی برای سخنرانی در مدرسه فیضیه قم حاضر شد و در سخنرانى خود به صراحت شاه وقت را مورد انتقاد قرار داد.[۱۸] وی پس از شرح رخداد کربلا، حمله مأمورین حکومت پهلوى به مدرسه فیضیه در دوم فروردین سال ۱۳۴۲ را، به واقعه کربلا تشبیه کرد[۱۹] نیروهای حکومت پهلوی آیت الله سید روح الله خمینی را شبانه به تهران بردند سید حسن قمی و بهاءالدین محلاتی دو روحانی دیگری بودند که دستگیر و به تهران منتقل شدند.[۲۰] صبح روز پانزدهم خرداد، مردم قم و سایر شهرهااز دستگیری آیت الله خمینی مطلع شده و دست به اعتراض دامنهدارى زدند. مأموران نظامی که در نقاط مرکزی و حساس شهرهای قم و تهران مستقر بودند به روی تظاهرکنندگان تیراندازی کردند. معترضین نیز با چوب و سنگ به دفاع از خود برخاستند. تعدادی از مردم کشته و مجروح شدند. بخشی از واکنش علما به شکل ارسال تلگراف، صدور اعلامیه و فرستادن نامه صورت گرفت.[۲۱] برخی از علما نیز به تهران مهاجرت کردند.[۲۲] در ۱۵ فروردین ۱۳۴۳، پس از سالگرد واقعه فیضیه و پیش از ماه ذیحجه و محرم، آیت الله خمینی آزاد شد و به منزل خود در قم منتقل شد.
لایحه کاپیتولاسیون
در تيرماه ۱۳۴۳ محمدرضا شاه به آمريکا رفت و مورد استقبال گرم مقامات آمريکايی قرار گرفت. در مسائلي که مورد بحث و تبادل نظر طرفين قرار گرفت اعطای کمک های نظامی آمريکا، منوط به وضع مقررات قضايی و مصونيت نظاميان آمريکا شد. روز سه شنبه ۲۱/۷/۱۳۴۳ مجلس شوراي ملي بررسي لايحه را تصویب کرد. آیت الله خمينی در چهارم آبان ۱۳۴۳ در سخنرانی تندی به انتقاد پرداخت: “اگر يک خادم آمريکايی، اگر يک آشپز آمريکايی، مرجع تقليد شما را وسط بازار ترور کند… دادگاههاي ايران حق محاکمه ندارند… اگر شاه ايران يک سگ آمريکايی را زير بگيرد بازخواست خواهد شد…".[۲۳] بدنبال این سخنرانی آیت الله خمینی در ۴آبان ۱۳۴۳ به ترکیه تبعید شد. با پيروزی انقلاب ۵۷ و تشکيل شورای انقلاب، لايحه کاپيتولاسيون ملغي شد.[۲۴]
اوجگیری و پیروزی انقلاب
در آبان سال ۱۳۵۶ ه.ش سید مصطفی خمینی فرزند آیت الله خمینی، به طرز مشکوکی در گذشت.[۲۵]مخالفان حکومت پهلوی، دستگاههای امنیتی را عامل قتل او میدانستند. با برگزاری مجالس بزرگداشت برای او، مخالفتها در ایران اوج گرفت.[۲۶]
«ایران و استعمار سرخ و سیاه» نام مقالهای بود که در ۱۷ دی ۱۳۵۶ در روزنامه اطلاعات با امضای «احمد رشیدی مطلق» منتشر شد. این مقاله که با نام مستعار نوشته شده بود، حاوی مطالبی تند علیه آیتالله خمینی بود و او را مردی «بیاعتقاد» و «وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری» نامیده بود.. این مقاله توهینآمیز؛ با اعتراضات زیادی روبرو شد و نقطه عطفی در شتاب گرفتن ناگهانی اعتراضات به حکومت پهلوی شد.[۲۷]
اعتراض مردم شهرهای دیگر به این کشتار باعث شدت گرفتن درگیریها و اعتراضات شد. در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ ماموران دولتی تعداد زیادی از تظاهر کنندگان را کشتند.
آیت الله خمینی که دیگر امام خمینی نامیده میشد مجبور به ترک عراق و اقامت در فرانسه شد. امکانات ارتباطی در فرانسه باعث تقویت ارتباط انقلابیون با رهبری انقلاب شد. در دی ماه ۱۳۵۷ محمد رضا پهلوی مجبور به خروج از کشور شد و کمتر از یک ماه بعد در ۱۱ بهمن ماه همان سال آیت الله خمینی پس از ۱۵ سال تبعید به ایران بازگشت و ده روز بعد، در روز ۲۲ بهمن نظام سلطنتی پهلوی به طور رسمی سقوط کرد.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط پریساعسکری در 1395/11/17 ساعت 02:40:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |