اصلاح اساسی اختلافات زن و شوهر
زمانی که عوامل آگاه و ناآگاه، دست به دست یکدیگر داده و در روابط بین زن و شوهر جراحتها و آلام روحی را عمیقتر و دردناکتر می کنند، باید هر چه زودتر این جراحتهای روانی را التیام بخشید و تنشهایی را که در زندگی آسیب وارد می کنند، زدود.
گام اول برای تنش زدایی از خانواده این است که زن و شوهر، مصمّم به حفظ و ادامه زندگی خود باشند و اراده جدّی خود را برای ترمیم روابط آسیب دیده ،به کار گیرند. در بدترین لحظات بحرانی، می توان حداقل یک وجه مشترک بین زن و شوهر یافت و آن علاقه مندی به سعادت و شادکامی فرزندان است. توجه دادن به وجه مشترک زوجین، انگیزه ای نیرومند برای رفع بحران می باشد. نکته ای را که زوجین باید در همه مراحل به عنوان یک اصل به طور جدّی مراعات کنند، این است که پای فرزندانشان را به این بحران باز نکرده، آنها را درگیر مشکلی که خود نقشی در پیدایش آن نداشته اند، ننمایند. در مواردی یکی از زوجین با اعمال نفوذ خود بر فرزند، سعی در جلب حمایت او در درگیری میان خود و همسرش می نماید. این عمل، نه تنها ذهن فرزند را مشوب و نگران می سازد بلکه بر بی اعتمادی او نسبت به والدین خواهد افزود؛ والدینی که از نظر او کفایت لازم را در زندگی احراز نکرده اند.
معنویت و تفاهم پایدار
بی تردید، حفظ تفاهم زندگی، مهمتر از ایجاد تفاهم است، همانگونه که حفظ موفقیت مهمتر از دستیابی به موفقیت و یا حفظ و نگهداری دوست، از برقراری رابطه دوستانه، مهمتر و دشوارتر است.
بررسی و تجزیه و تحلیل برخی از عوامل اثرگذار بر تفاهم زوجین نشانگر این واقعیت است که برخی از آنها تأثیر زودگذر و نسبتاً سطحی بر مناسبات مطلوب زوجین دارند و برخی دیگر از تأثیرات بادوامی در حیات ارتباطی آنان برخوردارند. از جمله این عوامل می توان به معنویت و جنبه های اخلاقی زوجین اشاره نمود. می توانید زن و شوهری را تصور نمایید که زمینه ارتباط با خدا در آنها، نیرومند و چشمگیر است. آنها به واسطه برخورداری از چنین خصلتی، به مرز تفاهم پایدار بسیار نزدیکند زیرا در تحلیل روابطشان با یکدیگر سه جنبه برجسته را مشاهده می کنیم:
ابتدا وجود ارتباط با خداوند، موجب می شود که از احساس تنهایی رها شده و نوعی پیوند همیشگی با خدا آنها را از رنج بی کسی و تنهایی نجات بخشد، زیرا عقیده دارند که «هرکس با خدا باشد، خدا با اوست».
دیگر اینکه، راز دنیا با خداوند که لازمه معنویت می باشد، آنها را از فشارهای روحی و روانی تخلیه می کند، در حقیقت، نیایش، دریچه ای برای خروج فشارها و استرسها و راهی به دنیای آرامش درون است. و لذا آستانه مقاومت زوجین بالا می رود و زندگی آنها از آسیبهایی این چنین مصون می ماند. و سرانجام رابطه معنوی با پروردگار، احساس مطلوبی از معنا و مفهوم زندگی بدانها می بخشد که در پرتو آن می توانند، پایه های زندگی خود را بر اساس درک صحیح از گذشت عمر، پی ریزی نمایند.
توصیه های تربیتی برای بحران زدایی
مواردی را که در بحران زدایی خانواده جنبه کاربردی دارد و می تواند در بهبود روابط زوجین مؤثر واقع شود، با عنوان توصیه های تربیتی ارائه می نماییم:
1. شخصیت همسرتان هر چه باشد، شما هم نیاز به دوباره سنجی معتقدات خود در مورد زندگی دارید. این باور که شما هم بی عیب و نقص نیستید، یک نوع آمادگی و انعطاف روحی ایجاد می کند که برای دستیابی به تفاهم ضرورت زیادی دارد.
2. مشکلات زندگی همه یک جور نیستند و از لحاظ موضوعیت عمق و پیچیدگی با هم فرق دارند. از اینرو زمانی متناسب با هر کدام برای بحران زدایی مورد نیاز می باشد. هرگز عجولانه و شتابزده با مشکلات ژرف برخورد نکنید، بلکه اعتقاد داشته باشید که مشکلات به تدریج و به مرور زمان، شکل می گیرند و بر همین اساس، به صورت تدریجی نیز باید حل شوند.
3. بحرانها و مشکلات زندگی، محک لیاقت و شایستگی شما به شمار می روند. سعی کنید با عبور از این بحران، لیاقت، جدّیت و توان خود را به اثبات رسانید.
4. اجازه ندهید حوادث و افراد شما را بکوبند. روحیه خود را دستخوش ناملایمات نکنید و قدرت خود را از دست ندهید.
5. دوباره سنجی انتظارات و توقعات شما از همسرتان، در برخی موارد به کاهش بحران منجر می شود؛ مثلاً باید از خود بپرسید اینکه من معتقدم «همسرم باید چنین و چنان می کرد»، این «بایدها» از کجا نشأت گرفته اند؟ و چگونه بایدها به قوانین و مقررّات زندگی تبدیل شده اند؟ این عمل در بررسی امکانات همسرتان و ارزیابی قدرت واکنش او به خواسته های شما، سودمند است.
6. برای تغییر در روحیه همسرتان و در نتیجه مشکل زدایی از زندگی، برخی شرایط حاکم برخانواده را تغییر دهید؛ مثلاً پیشنهاد یک مسافرت، افزودن برخی برنامه های متنوع به زندگی، و در صورت امکان تغییر در شرایط و ساعات کار و بازگشت به منزل و تغییر الگوهای ارتباطی با همسر، از این قبیل موارد محسوب می شود.
7. از قوای حیاتی خودتان درست مثل پولتان صرفه جویی کنید و این حق را نیز برای همسرتان قائل باشید که او هم انرژی روانی خود را ذخیره کند و با برخوردهای شکننده، دچار افسردگی و پیری زودرس نشود.
8. یک فلسفه زندگی را که مبتنی بر خوش بینی باشد، اتخاذ کنید. چنین امری به مهار کردن عواطف و حفظ قوای حیاتی شما، کمک خواهد کرد.
9. سازمان عاطفی خود را به گونه ای مرتب و منظم کنید که مانع از انتقال کلیه نگرانیها و افکار منفی مربوط به کارتان، به محیط منزل و بالعکس گردد.
10. هر وقت در اثنای گفتگو با همسرتان احساس می کنید که به حالت عصبی نزدیک می شوید، از ادامه بحث خودداری نموده، در زمان مناسب به بیان بقیه مطالب خود بپردازید.
11. برای حوادثی که شاید هرگز روی ندهد، خودتان و همسرتان را آزار ندهید.
12. از کاه، کوه نسازید و مسایل را بزرگ نکنید. بدانید که در زندگی افراد خوش بین، کاه و کوه، هر دو وجود دارد ولی در زندگی افراد بدبین، فقط کوه وجود دارد. زیرا آنها از هر کاهی، کوهی می سازند و در برابر آن اظهار عجز می کنند.
13. مقید باشید که در فرصتهای مناسب ارتباط کلامی با همسرتان داشته باشید و آن را محدود به مواقعی که دچار بحران می شوید، نکنید. زیرا در چنین حالتی ارتباط کلامی شما با تحریکات روحی و عصبی همراه خواهد بود و در آن صورت نتیجه ای عاید شما نمی شود.
14. همسرتان، از شخصیتی برخوردار است که نه آنچنان پیچیده است که شناخت او غیر ممکن باشد و نه آنچنان ساده است که نیازمند تلاشی از جانب شما نباشد. شناخت همسرتان امری ممکن و ضروری است. با مطالعه مستمر در حالات و روحیاتش، او را بیشتر و بهتر خواهید شناخت و در نتیجه، زندگی شما هرگز به لبه پرتگاه نزدیک نخواهد شد.
15. در برخی از بحرانهای زناشویی، هر یک از زوجین با مطرح ساختن خاطرات دردناک گذشته و بیان تألمات روحی خود، مشکل را پیچیده تر می کنند. در حالی که ظاهراً قضایای گذشته ربطی به مشکل امروز آنها ندارد. این کیفیت که نوعی «واپس گرایی» در زندگی مشترک است، احتمال موفقیت را در گفتگوی زوجین، از بین می رود.
بهترین فرمول در این گونه موارد این است که هر یک از دیگری صادقانه بپرسد: «برای از این به بعد، از من چه انتظاراتی دارید که من انجام دهم؟» این پرسش، پیوند مشکل امروز را با گذشته های دور به کنار می نهد و با طرح یک پرسش مشخص، در پی پاسخ مشخصی بر می آید و در نهایت مشکل به شیوه معقولی حل خواهد شد.
16. تعدادی از زوجهای جوان به دلیل آسیبی که در الگوهای ارتباطی فیمابین وجود دارد، نمی توانند به تفاهم برسند. ممکن است این آسیب، در نحوه گفتگو، همکاری، برخورد با اطرافیان و یا نظایر آن به وجود آمده باشد، به هر حال در روابط آنها خللی ایجاد می کند. در این گونه موارد حضور فرد سومی به عنوان مشاور می تواند در رفع مشکلات ارتباطی آنها مؤثر باشد.
17. طرح دو پرسش اساسی به این صورت، می تواند در کاهش بحران زندگی مؤثر باشد، به گونه ای که هر یک از زوجین از خود بپرسد:
ـ نقش من در آرامش و امنیت خاطر زندگی چیست؟
ـ و آیا چنین نقشی را می توان توسعه و تعمیق بخشید؟
تلاش زوجین برای یافتن پاسخهایی روشن، معقول و مستدل می تواند از بروز بحران در خانواده پیشگیری نماید.
منبع:
محمدرضا شريفي- خانواده متعادل، ص149
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط پریساعسکری در 1396/05/06 ساعت 10:19:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |