داستان فتح خیبر توسط حضرت علی (ع) (ع)


حضرت على (عليه السلام) نزديك حصار قموص رفت و مرحب را با ضربه اي صاعقه وار از پاي درآورد. ضربت آن حضرت، كلاهخود مرحب را شكافت و تا دندانهايش فرو رفت و عنتر و مُرّه و ياسر و غيرهم را به قتل رسانيد و ديگر يهوديان دروازه قموص را بستند و به آنجا پناهنده شدند.

وقوع غزوه خيبر در سال هفتم هجري قمري

خيبر، منطقه اي است وسيع و حاصلخيز در ۳۲ فرسنگي شمال مدينه منوره و در عصر رسول خدا (ص) اين ناحيه در اختيار يهوديان قرار داشت و تعداد جمعيت آنان در حدود ۲۰۰۰۰ نفر تخمين زده مي‌شد كه از ميان آنان، دو هزار نفر جنگ آور و مبارز بوده و مردان دلاور و رزمجويي چون «مرحب خيبري» در ميان آنان به چشم مي‌خوردند. يهوديان خيبر با پناه دادن به يهوديان فتنه جوي مدينه و همكاري و همدستي با ساير دشمنان اسلام، خطري براي مسلمانان بودند. بدين جهت، پيامبر اكرم (ص) پس از بازگشت از سفر حديبيه و انعقاد صلح با مشركان قريش و كسب اطمينان از سوي آن ها، متوجه يهوديان ساكن خيبر گرديد و با هزار و چهارصد و به روايتي با هزار و ششصد رزمنده مسلمان عازم خيبر شد.

قابل ذكر است خيبر هفت قلعه داشت كه نامهاى آنها عبارتند از: ناعم قموص كتيبه شِقّ نطاة وَطيح سُلالم. يهوديان براي حفاظت و كنترل خارج دژها، در كنار هر دژي، برج مراقبت ساخته و با گماشتن نگهباناني در آن، جريان خارج دژ را به داخل گزارش مي‌كردند. ساختمان برج‌ها و دژها طوري ساخته شده بود، كه ساكنان آن بر بيرون قلعه، تسلط كامل داشتند و با ايجاد منجنيق و ابزارهاي ديگر مي‌توانستند مهاجمان را سنگباران كنند. برخي از دژها در تهاجم‌هاي آغازين سپاه اسلام گشوده شدند ولي برخي ديگر از جمله قلعه قموص به سبب وجود مدافعان دلير و استحكام دژها، نفوذ ناپذير بودند و مدتي در محاصره سپاه اسلام قرار داشتند، درد شقيقه پيغمبر (صلى الله عليه وآله) را فرا گرفت لذا نتوانست در ميدان حاضر شود.

پيامبر (ص) براي نشان دادن مقام و موقعيت حضرت علي (ع) نزد خداوند متعال و اثبات جانشيني حضرت بعد از خودش و رد غاصبان خلافت، روز اول ابوبكر و روز دوم عمر را به قصد باز كردن قلعه‌ها فرستاد اما هر دوي آنها بدون فتح باز گشتند.

در يكي از روزها، «ابوبكر» مامور فتح گرديد و با پرچم سفيد تا لب دژ آمد. مسلمانان نيز به فرماندهي او حركت كردند، ولي پس از مدتي بدون نتيجه بازگشتند و فرمانده و سپاه هر كدام گناه را به گردن يكديگر انداخته و همديگر را به فرار متهم نمودند. روز ديگر فرماندهي لشكر به عهده «عمر» واگذار شد. او نيز داستان دوست خود را تكرار نمود و بنا به نقل طبري، پس از بازگشت از صحنه نبرد، با توصيف دلاوري و شجاعت فوق العاده رئيس دژ «مرحب»، ياران پيامبر را مرعوب مي‌ساخت.

قلعه خیبر درون آن

قلعه خیبر درون آن

اين وضع، پيامبر و سرداران اسلام را سخت ناراحت كرده بود. در اين لحظات پيامبر، افسران و دلاوران ارتش را گرد آورد، و فرمود: «لاعطين الراية غدا رجلا يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله يفتح الله علي يديه ليس بفرار»: اين پرچم را فردا به دست كسي مي‌دهم كه خدا و پيامبر را دوست دارد و خدا و پيامبر او را دوست مي‌دارند و خداوند اين دژ را به دست او مي‌گشايد. او مردي است كه هرگز پشت به دشمن نكرده و از صحنه نبرد فرار نمي‌كند و بنا به نقل طبرسي و حلبي چنين فرمود: كرار غير فرار، يعني به سوي دشمن حمله كرده، و هرگز فرار نمي‌كند.

هر يك از مسلمانان آرزو مي‌كرد كه اي كاش اين كس خود او باشد! زيرا مي‌دانستند كه حضرت امام علي عليه السلام به درد چشم مبتلاست. اما فردا پيامبر (ص) صدا زدند: علي كجاست؟ حضرت امام علي عليه السلام آمدند در حالي كه چشمانشان را از شدت درد بسته بودند. پيامبر بر چشمانش دست كشيد و خداوند درد آنها را برطرف كرد. سپس پيامبر (صلى الله عليه وآله) پرچم را به دست حضرت على (عليه السلام) داد.

حضرت على (عليه السلام) نزديك حصار قموص رفت و مرحب را با ضربه اي صاعقه وار از پاي درآورد. ضربت آن حضرت، كلاهخود مرحب را شكافت و تا دندانهايش فرو رفت و عنتر و مُرّه و ياسر و غيرهم را به قتل رسانيد و ديگر يهوديان دروازه قموص را بستند و به آنجا پناهنده شدند.

دروازه قموص به قدري سنگين بود كه بنابر نقل روايات چهل مرد قوي لازم بود تا دروازه را باز يا بسته كنند، حضرت على (عليه السلام) آن در آهنين را با يك دست از جا بركند و براى خود سپر قرار داد و جنگ نمود؛ اين يكي از نشانه‌هاي پيروزي الهي بود كه به دست اميرمومنان علي عليه السلام تجلي يافت. سپس آن را بر روى خندق پلى قرار داد، و لشكر از آن عبور كرد، بعدها حضرت فرمودند: «والله ما قلعت باب خيبر بقوة جسمانية بل قلعتها بقوة ملكوتيه» يعني: «به خدا سوگند من در خيبر را با نيروي بدني خود از جاي نكندم بلكه آن را به نيروي خداوندي از جاي بركندم.»

پيامبر (صلى الله عليه وآله) وقتى كه پس از جنگ خيبر به نواحى خيبر رسيد، حضرت على (عليه السلام) را نزد يهوديان خيبرى فرستاد. خداوند در دل ساكنان قريه فدك رعبى افكند و آنها به قصد امان يافتن فدك را به پيامبر (صلى الله عليه وآله) تسليم كردند.

در ورودی قلعه خیبر

در ورودی قلعه خیبر

جبرئيل نازل شد و گفت: خداوند مى فرمايد: حق ذوى القربى را بده. حضرت فرمود: خويشان من كيانند؟ و حق آنها چيست؟ عرض كرد: فاطمه، پس بستانهاى فدك را به او بده. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) فاطمه (عليها السلام) را نزد خود خواند و نامه اى نوشت كه فاطمه (عليها السلام) نامه را پس از رحلت پيامبر (صلى الله عليه وآله) به ابوبكر نشان داد و فرمود: اين نامه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) راجع به من و فرزندانم است. ولى پس از رحلت حضرت رسول (ص) ابوبكر آن را از آنها گرفت.

درباره وقوع اين جنگ ظفرمند به رهبري پيامبر اكرم (ص)، اتفاق چنداني ميان مورخان و سيره نويسان نيست. زيرا برخي از آنان پانزدهم محرم، برخي اواخر محرم، برخي ماه صفر، برخي اول ربيع الاول، برخي جمادي الاولي و برخي نيز ۲۴ رجب سال هفتم قمري را روز پيروزي مسلمانان مي‌دانند.

کلام گهربار حضرت مهدی(عج)

دل نوشته برای امام زمان(عج)

زندگینامه شهید مصطفی احمدی روشن

 

 نام:شهید مصطفی احمدی روشن

تاریخ تولد  :  1358/06/17 - همدان


تحصیلات  :  کارشناسی مهندسی شیمی پلیمر


مسئولیت  :  دانشمند هسته ای و معاون بازرگانی سایت نطنز


تاریخ شهادت  :  1390/10/21


محل شهادت  :  خیابان گل نبی تهران




شهید مصطفی احمدی روشن در 17 شهریور سال 1358 در روستای سنگستان استان همدان متولد شد. خانواده وی در محله ای واقع در پشت امامزاده یحیی همدان به نام محوطه آقاجانی بیگ و در خانه ی اجاره ای و قدیمی، با امکاناتی اندک زندگی می کردند. پدر وی راننده مینی بوس بود و در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران سال های بسیاری را به مبارزه با دشمن بعثی پرداخت.

وی تحصیلات خود را در زادگاه خویش آغاز کرد. دوره تحصیلی راهنمایی را با رتبه عالی از مدرسه خیام همدان فارغ التحصیل شد و به دبیرستان ابن سینا رفت. شهید احمدی روشن هشتاد و پنجمین شهید دبیرستان ابن سینای همدان است.

پس از آن نیز در آزمون سراسری سال 77 شرکت کرد و وارد دانشگاه صنعتی شریف تهران شد و سپس در سال 81 از این دانشگاه فارغ التحصیل شد.

وی دانش آموخته رشته مهندسی پلیمر از دانشگاه صنعتی شریف بود. شهید احمدی روشن با سن پایین حدود 32 سال، دارای مقالات متعدد علمی در رشته پلیمر بود.

 وی در سال 1380ش و در دوران تحصیل خود در این دانشگاه در پروژه ساخت غشاهای پلیمری برای جدا سازی گازها که برای اولین بار در کشور انجام می شد، همکاری داشت. او همچنین دارای چندین مقاله ISI به زبان های انگلیسی و فارسی بود و در زمان شهادت دانشجوی دکترای دانشگاه صنعتی شریف و از نخبگان این دانشگاه به شمار می رفت که مسئولیت معاونت بازرگانی سایت هسته ای نطنز را نیز به عهده داشت.

به گفته دوستانش وی شخصی ولایتمدار و از شاگردان آیت الله خوشوقت استاد اخلاق تهران بود. شخصی شوخ و باصفا و در عین حال مدیری جدی و قاطع بود. ی در دوران دانشجویی معاون فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه شریف بوده است. سرانجام مصادف با سالگرد ترور دیگر استاد فیزیک ایران مسعود علی‌محمدی، شهید احمدی روشن در 21 دی 1390 پس از خروج از منزل در ساعت ۸:۳۰ صبح توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی در خیابان گل نبی تهران، میدان کتابی ترور شد. از شهید احمدی روشن یک فرزند به نام «علی» به یادگار مانده است.

یکی از دوستان شهید احمدی روشن می‌گفت که شرط ازدواج مصطفی با همسرش این بوده که اگر یک روز ازدواج کرد و خواست به لبنان برود و شهید شود همسرش جلوی او را نگیرد. مصطفی یک عموی شهید داشت که برایش اسطوره بود. بیت‌المال برای مصطفی خیلی مهم بود و حق‌الناس برایش مهم تر بود. پشت تمام افکار مصطفی منطق وجود داشت. مصطفی همیشه به فکر نابودی آمریکا و اسرائیل بود. جسارت، شجاعت،هوش،سواد بالا و ایمان قوی از صفات مصطفی بود . مصطفی جزء 5-6 نفری بود که اولین بار غنی‌سازی را انجام دادند. اگر مصطفی در یک تصادف کشته می شد خیلی غصه می‌خوردم ولی واقعا به آرزویش رسید. مصطفی با وجود اینکه از خطرات کارش مطلع بود همیشه می‌خندید و هیچ وقت غم به دلش راه نمی‌داد و همیشه می‌گفت: “ترسو مرد". مصطفی به آرزوی قلبی خودش رسید؛ مصطفی از قبل می‌دانست که شهید می‌شود.

یکی از دوستان شهید مصطفی احمدی روشن با بیان اینکه شهید احمدی روشن فردی ولایتمدار، اخلاق مدار و شوخ طبع بود، تاکید کرد: شهادت آرزوی شهید احمدی روشن بود، او از شهادت نمی ترسید و امروز به آرزویش رسید. وی افزود: شهید احمدی همیشه می گفت دعا کنید تا من شهید شوم و اگر شهید شدید دست من را هم بگیرید. دوست شهید  احمدی با اشاره به روحیه بسیجی و جهادی شهید احمدی روشن گفت: او فردی خاص بود و دشمنان خوب فهمیدند که چه کسی را ترور کنند. وی با بیان اینکه شهید احمدی اهل نماز اول وقت بود، تصریح کرد: ایشان دارای پشتکار بالا، پرتوان، پرتلاش، پرانرژی و توانمند در عرصه اجرایی و علمی بود.

همرزم شهید احمدی با اشاره به ولایتمداری شهید احمدی روشن تاکید کرد: او در خط ولایت و سرسپرده بود، همیشه می گفت دعا کنید مثل ابراهیم مالک اشتر نشوم و مختار را تنها نگذارم. وی ادامه داد: شهید احمدی در راهپیمایی عظیم 99 دی حضور داشت و یک ولایتمدار به معنای واقعی بود، او شیفته رهبر معظم انقلاب اسلامی بود.

دوست شهید احمدی با بیان اینکه شهید احمدی عضو فعال بسیج بود تصریح کرد: اگر شهید احمدی روشن زمان جنگ حضور داشت حتما یکی از فرماندهان می شد و در آنجا به شهادت می رسید. به گفته وی شهید احمدی از نخبگان علمی کشور و از خانواده ای مذهبی و ولایی بوده است.

شادی روح بزرگ این شهید صلوات

زندگینامه شهید مجید شهریاری

 

دکتر مجید شهریاری در سال 1345 و در زنجان متولد گردید . ایشان متاهل و دارای دو فرزند به نام های محسن و زهرا بودند . همسر ایشان شهید زنده خانم بهجت قاسمی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی می باشد .

شهید مجید شهریاری تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در زنجان ، دوره کارشناسی را در رشته مهندسی الکترونیک در دانشگاه صنعتی امیر کبیر ( از سال 1363 تا سال 1368 ) ، دوره کارشناسی ارشد را در رشته مهندسی هسته ای در دانشگاه صنعتی شریف ( از سال 1369 تا سال 1371) و دوره دکتری در رشته مهندسی هسته ای را در دانشگاه امیر کبیر از سال 1372 تا 1377 ) گذارنده اند . بدین تربیت ، ایشان تمام تحصیلات خود را در کشور جمهوری اسلامی ایران گذرانده اند .

 

پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه امیر کبیر به عنوان عضو هیات علمی مشغول به کار شدند . شروع به کار ایشان به عنوان عضو هیات علمی در دانشگاه شهید بهشتی در تاریخ 14/11/1380 در دانشکده مهندسی هسته ای و در گروه آمورشی کاربرد پرتوها با مرتبه استادیاری پیمانی بوده است . دکتر شهریاری در تاریخ 28/2/1383 از مرتبه پیمانی به مرتبه رسمی آزمایشی تغییر وضعیت داده و در تاریخ 16/1/1384 یعنی حدود چهار سال بعد از شروع به کار به مرتبه دانشیاری ارتقا پیدا نمودند. در این مرحله از ارتقاء ،نمره کیفیت آموزشی ایشان در چهار سال تدریس در دوره استاد یاری نمره 18.5 (از بیست) و در امر پژوهش با چاپ 10 مقاله علمی پژوهشی در مجلات علمی بین المللی ، ارائه سخنرانی در 21 کنفرانس بین المللی ، راهنمایی و مشاوره 20 دانشجوی کارشناسی ارشد و راهنمایی 3 دانشجوی دکتری و بالاخره اجرای 5 طرح پژوهشی با امتیازی بالا به مرتبه دانشیاری ارتقاء پیدا کرد . ایشان از تاریخ 8/2/1388 و بر اساس تصویب هیات ممیزه در تاریخ 6/2/1389 به درجه استادی ارتقاء پیدا نمود . در واقع بعد از چهار سال دوره دانشیاری و حدود هشت سال از زمان شروع به کار که حداقل زمان لازم برای برای ارتقاء به درجه استادی است  ، به این مرتبه ارتقاء یافت . نمره کیفیت تدریس ایشان در دوره دانشیاری 19.46 از 20 بوده است . به علاوه، فقط از ماده 2 آئین نامه ارتقاء ، 115.83 امتیاز کسب کردند .

 

لازم به توضیح است که برای ارتقاء به درجه استادی 115 امتیاز کافی است که با احتساب امتیاز همین ماده توانستند به مرتبه استادی ارتقاء یابند . جمع امتیازهای ایشان برای ارتقاء به مرتبه استادی 169.79 بوده است . در دوره دانشیاری ، استاد راهنمای 17 دانشجوی کارشناسی ارشد و 5 دانشجوی دکتری بوده و 21 مقاله تخصصی در مجلات علمی پژوهشی به چاپ رسانده اند. همچنین در 24  کنفرانس بین المللی به ایراد سخنرانی در رشته تخصصی خود پرداخته اند . بالاخره در این دوره مجری 5 طرح پژوهشی بوده اند .

  


مشاغل اجرایی ایشان به شرح زیر بوده است :

_ نماینده دانشگاه شهید بهشتی در امور اجرایی همکاری با سازمان انرژی هسته ای 4/11/1383 تا زمان شهادت

_ عضو انجمن هسته ای ایران از 1/12/1383 تا 1/12/1385

_ مدیر گروه کاربرد پرتوها از 3/7/1384 تا زمان شهادت

_ عضو شورای آزمایشگاه مرکزی دانشگاه از 18/5/1385 تا 1/7/1386

_ عضو شورای فناوری دانشگاه از 25/9/1381 تا 1/7/1386

_ عضو کمیته تخصصی فنی و مهندسی هیات ممیزه از 10/11/1386 تا زمان شهادت

_ مشاور جمهوری اسلامی ایران در پروژه سزامی از 25/3/1387 تا زمان شهادت

_ برگزار کننده چهار کمیته علمی و کارگاه آموزشی از 1385 تا زمان شهادت

 

 وسرانجام این دانشمند فرزانه واستاد فیزیک هسته‌ای دانشگاه شهید بهشتی ایران در تهران درتاریخ ۸ آذر ۱۳۸۹ توسط رژیم  صهیونیستی و باهمکاری اطلاعاتی منافقین دریک عملیات تروریستی به درجه رفیع شهادت نائل گردید.

  


خصوصیات شهید شهریاری و تعبیر آیت‌الله جوادی آملی از جایگاه شهید شهریاری در سرای باقی از زبان همسر شهید:



دکتر بهجت قاسمی همسر شهید مجید شهریاری استاد برجسته فیزیک هسته‌ای دانشگاه شهید بهشتی در دیدار مسئولان جهاد دانشگاهی بعدازظهر روز دوشنبه در منزل شهید شهریاری برگزار شد با اشاره به اینکه من و شهید شهریاری خود را از اعضای دانشگاه صنعتی امیرکبیر می‌دانیم، افزود: زمانی وارد دانشگاه صنعتی امیرکبیر شدم که به تازگی دوره کارشناسی خود را به اتمام رسانده بودم و هنوز شهید شهریاری را نمی‌شناختم. چند سالی را در دانشگاه صنعتی امیرکبیر حضور داشتم و بالاخره در مقطع کارشناسی ارشد در رشته مهندسی هسته‌ای از دانشگاه صنعتی شریف قبول شدم و در این دانشگاه بود که با شهید شهریاری آشنا شدم. شهید شهریاری دانشجوی نمونه و به قولی تاپ دانشکده مهندسی هسته‌ای دانشگاه صنعتی شریف بود. شهید شهریاری را در ابتدا در ترم اول تحصیل خود دیدم و همیشه وی در سایت دانشگاه حضور داشت و به قولی مرجع دانشگاه و دانشجویان بود. همسرم فردی آرام و ساکت بود و دائماً با دانشجویان در مباحث علمی به بحث می‌پرداخت و اساتید دانشگاه صنعتی شریف بسیار وی را دوست داشتند. در ترم دوم تحصیلی خود کرسی درسی برپا داشت تا در این کلاس بیشتر با شهید شهریاری آشنا شدم


این استاد دانشگاه بیان داشت: مراسم ازدواج من و شهید شهریاری در سلف‌سرویس اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر برگزار شد که به نظرم اکنون این محل به یک محل اداری تبدیل شده است و به یاد دارم که پس از آن با لباس عروس به خوابگاه رفتیم و زندگی بی‌تکلف خود را آغاز کردیم.


شهید شهریاری از نظر رفتاری بسیار نمونه بود و فردی بسیار متشرع بود. در کلاس درس سن و سال من از بقیه دانشجویان بیشتر بود و در آن حین کارمند دانشگاه صنعتی امیرکبیر هم بودم و دانشجویان جوانتر از متشرع بودن شهید شهریاری بسیار تعریف و تمجید می‌کردند و این امر باعث می‌شد تا وی را بیشتر بشناسم.
پس از ازدواج با شهید شهریاری عمق رفتار نمونه و متشرع بودنش را در زندگی شخصی خودمان دیدم و نماز شب‌ خواندن همسرم را دیدم. در شب اول ازدواج‌مان سجاده نماز شب شهید شهریاری پهن بود. شهید شهریاری بسیار مبادی اخلاق بود و ادب،‌نگاه، صحبت، رفتار و تقدم سلام وی همیشه زبان‌زد بود.


در زمانی که قرار بود تز خود را ارائه دهم تا ساعت 22 یا 23 در خارج از منزل حضور داشتم و وی در این برهه فعالیت‌های منزل نیز کمک می‌کرد.


‌ 
یادم هست برای انجام کاری به کرج رفته بودم با شهید شهریاری تماس گرفتم و به وی گفتم برای فرزندان‌مان غذا درست کن که وی بدون ریختن روغن و نمک برای فرزندان نیمرو درست کرده بود. سالهایی که با شهید شهریاری زندگی کردم بسیار مرا رعایت می‌کرد و به جرأت می‌توانم بگویم لقمه غیر حلالی وارد زندگی‌ ما نشد.
قاسمی با تأکید براینکه شهید شهریاری علاقه داشت آنچه را که فرا گرفته به همه منتقل کند، تصریح کرد: شهید شهریاری بارها تا ساعت یک تا دو نیمه‌شب در خارج از منزل و هنگامی که از وی می‌پرسیدم کجا بودی؟ می‌گفت تز درسی یکی از دوستان به مشکلی برخورده بود و در سایت کامپیوتری دانشگاه برای رفع این مشکل حضور داشتم.

شهید شهریاری به دانشجویان خود بسیار کمک می‌کرد و وقت می‌گذاشت که در این خصوص به وی می‌گفتم وقت خودم را حلالت می‌کنم اما باید برای فرزندانمان وقت صرف کنیم.


همسر شهید شهریاری با بیان اینکه همسرم در انجام واجبات و ترک محرمات نیز به اندازه‌ جدیت در مسائل علمی جدی بود خاطرنشان کرد: شهید شهریاری حتی در برخی عروسی‌ها حضور پیدا نمی‌کرد و با کسی هم تعارف نداشت. می‌گفت “وقتی قرار است حلالی حرام شود در آن محل حضور پیدا نمی‌کنم ".

قاسمی با اشاره به اینکه همسرم بسیار مراقبت می‌کرد تا حلال را حرام نکند تأکید کرد: شهید شهریاری مطالعه تفسیر قرآن را هرگز رها نمی‌کرد و تفسیر آیت‌الله جوادی آملی را به صورت کتاب و نرم‌افزار همیشه همراه خود داشت. در خانه بخش‌هایی از تفسیر قرآن را به من و فرزندان بیان می‌کرد و همچنین ارادت خاصی به حافظ داشت.


وی افزود: شهید شهریاری شعرهای حافظ را می‌خواند و آرام‌آرام اشک می‌ریختبرخی اوقات روبروی من می‌نشست و شعر می‌خواند و نمی‌دانم در این اشعار چه می‌دید که اشک می‌ریخت.


قاسمی تأکید کرد:‌ به نظرم این قانون الهی بود که همسرم شهید شود و واقعاً لیاقت وی شهادت بود. و به این دلیل است که خداوند صبر عظیمی به من داده است.

همسر شهید شهریاری اظهار داشت: آیت‌الله جوادی آملی در مراسم چهلم همسرم در اطلاعیه‌ای اعلام داشتند “همسر و خانواده شهید شهریاری مطمئن باشند که وی در روح و ریحان است. اگر با دو دست پر به بارگاه الهی راه یافت، نه تنها مشکل خودش را حل می‌‌کند بلکه مشکل دیگران را هم برطرف می‌‌کند و از دیگران شفاعت خواهد کرد. “


وی افزود: آیت‌الله جوادی آملی شخصیت کمی نیست و طی چند سال اخیر با ایشان حشر و نشر داشتیم و به صورت خانوادگی خدمت ایشان می‌رسیدیم.


قاسمی با بیان اینکه یقین دارم جایی که اکنون دکتر شهریاری است بسیار خوب است و به منزل خود نیز نظر دارد، گفت:‌ از دو یا سه روز پیش از حادثه تا آخرین لحظاتی که با همسرم بودم ارتباط عاطفی بسیاری بین ما برقرار شده بوداگر آرامش درونی من نبود فکر می‌کنم نمی‌توانستم دوری شهید شهریاری را تحمل کنم و باید باور داشته باشید که حضورش را در منزل حس می‌کنم.


همسر شهید شهریاری تصریح کرد: شهید شهریاری به من و فرزندانم حتی اکنون که به شهادت رسیده آرامش می‌دهد و باید این نکته را توجه داشت که خداوند توفیق داد که به عنوان همسر در کنارش بودم. شهید شهریاری از نظر روحی بسیار به من نزدیک بود و در همه موارد زندگی با یکدیگر مشورت می‌کردیم. امیدوارم همسرم در پیشگاه خداوند متعال ما را از یاد نبرد و شفیع ما باشد.