اعمال مشترک ماه شعبان
جمعه 96/02/08
اول :هر روز هفتاد مرتبه بگويد:
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَهَ
دوم :هر روز هفتاد مرتبه بگويد:
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لا إِلَهَ إلا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إلَيْهِ
و در بعضي روايات <اَلْحَيِّ الْقَيّوم> پيش از <اَلرّحْمنُ الرَّحيمُ> است و عمل به هر دو خوب است و از روايات مستفاد مي شود كه بهترين دعاها و ذكرها در اين ماه استغفار است و هر كه هر روز از اين ماه استغفار كند هفتاد مرتبه مثل آن است كه هفتاد هزار در ماههاي ديگر استغفار كند
سوم: تصدق كند
در اين ماه اگرچه به نصف دانه خرمايي باشد تا حق تعالي بدن او را بر آتش جهنم حرام گرداند .از حضرت صادق (عليه السلام) منقول است كه: از آن جناب سؤال كردند از فضيلت روزه رجب فرمود چرا غافليد از روزه شعبان راوي عرض كرد يا ابن رسول الله چه ثواب دارد كسي كه يك روز از شعبان را روزه بدارد فرمود به خدا قسم بهشت ثواب او است عرض كرد يا ابن رسول الله بهترين اعمال در اين ماه چيست ؟فرمود: تصدق و استغفار، هر كه تصدق كند در ماه شعبان حق تعالي آن را تربيت كند همچنان كه يكي از شما شتر بچه اش را تربيت مي كند تا آنكه در روز قيامت برسد به صاحبش در حالتي كه به قدر كوه احد شده باشد
چهارم :در تمام اين ماه هزار بار بگويد:
لا إِلَهَ إلا اللَّهُ وَ لا نَعْبُدُ إلا إِيَّاهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ
كه ثواب بسيار دارد از جمله آنكه عبادت هزار ساله در نامه عملش بنويسند
پنجم: در هر پنجشنبه اين ماه دو ركعت نماز كند
در هر ركعت بعد از <حمد> صد مرتبه< توحيد> و بعد از سلام صد بار صلوات بفرستد تا حق تعالي برآورد هر حاجتي كه دارد از امر دين و دنياي خود و روزه اش نيز فضيلت دارد و روايت شده كه در هر روز پنجشنبه ماه شعبان زينت مي كنند آسمانها را پس ملائكه عرض مي كنند: خداوندا بيامرز روزه داران اين روز را و دعاي ايشان را مستجاب گردان و در خبر نبويست كه هر كه روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه دارد حق تعالي بيست حاجت از حوائج دنيا و بيست حاجت از حاجتهاي آخرت او را برآورد.
ششم :در اين ماه صلوات بسيار فرستد
فضیلت و اعمال ماه شعبان
جمعه 96/02/08
در فضيلت و اعمال ماه شعبان است
بدان كه شعبان ماه بسيارشريفي است و منسوب است به حضرت سيد انبياء (صلي الله عليه و آله) و آن حضرت اين ماه را روزه مي داشت و وصل مي كرد به ماه رمضان و مي فرمود:شعبان ماه من است هر كه يك روز از ماه مرا روزه بدارد بهشت او را واجب شود و از حضرت صادق (عليه السلام) روايت است كه چون ماه شعبان داخل مي شد حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) اصحاب خود را جمع مي نمود و مي فرمود :اي گروه اصحاب من مي دانيد اين چه ماهي است؟ اين ماه شعبان است و حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) مي فرمود: شعبان ماه من است پس روزه بداريد در اين ماه براي محبت پيغمبر خود و براي تقرب به سوي پروردگار خود به حق آن خدائي كه جان علي بن الحسين بدست قدرت اوست سوگند ياد مي كنم كه از پدرم حسين بن علي (عليهما السلام) شنيدم كه فرمود :شنيدم از امير المؤمنين (عليه السلام) كه هر كه روزه دارد شعبان را براي محبت پيغمبر خدا و تقرب به سوي خدا دوست دارد خدا او را و نزديك گرداند او را به كرامت خود در روز قيامت و بهشت را براي او واجب گرداند و شيخ روايت كرده از صفوان جمال كه گفت:فرمود به من حضرت صادق (عليه السلام) كه وادار كن كساني را كه در ناحيه و اطراف تو هستند بر روزه شعبان گفتم :فدايت شوم مگر مي بيني در فضيلت آن چيزي ؟فرمود بلي .بدرستي كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) هر گاه مي ديد هلال شعبان را امر مي فرمود منادي را كه ندا مي كرد در مدينه اي اهل مدينه من رسولم از جانب رسول خدا صلي الله عليه و آله بسوي شما مي فرمايد آگاه باشيد بدرستي كه شعبان ماه من است پس خدا رحمت كند كسي را كه ياري كند مرا بر ماه من يعني روزه بدارد آن را پس گفت حضرت صادق (عليه السلام) كه امير المؤمنين (عليه السلام) مي فرمود كه فوت نشد از من روزه شعبان از زماني كه شنيدم منادي رسول خدا (صلي الله عليه و آله) ندا كرد در شعبان و فوت نخواهد شد از من تا مدتي كه حيات دارم إن شاء الله تعالي پس مي فرمود كه روزه دو ماه كه شعبان و رمضان باشد توبه و مغفرت است از خدا و روايت كرده اسماعيل بن عبد الخالق كه گفت:بودم نزد حضرت صادق (عليه السلام) كه در ميان آمد ذكر روزه شعبان حضرت فرمود كه در فضيلت روزه شعبان چنين و چنان است حتي آنكه مردي مرتكب خون حرام مي شود پس روزه مي گيرد شعبان را نفع مي بخشد او را و آمرزيده مي شود
معنای حجاب وعفاف
چهارشنبه 96/02/06
حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بـشرى و بـویژه جوامع اسلامى مطرح اسـت. همواره این دو واژه در کنار هم بـه کار بـرده مى شوند و در نگاه اول بـه نظر مىآید هر دو بـه یک معنا بـاشند, اما با جستجو در متون دینى و فرهنگنامه ها بـه نکته قابـل توجهى مى رسیم و آن تفاوت این دو واژه است.
در بـرخى کتـب لغت حجاب را این گونه تـعریف کرده اند: الحجاب: المنع من الـوصـول; حـجـاب یعـنى آنچـه مانع رسـیدن مى شـود.
برخى گفته اند: حجب و حجاب هر دو مصدر و بـه معناى پنهان کردن و منع از دخول است.(و به عنوان شاهد آیه شریفه ((و من بـیننا و بینک حجاب)) را ذکر کرده اند.
در دیگر کتـابـهاى لغت حجـاب را بـه معناى ((پـرده)) آورده و نوشته اند: امرإه محجوبـه(محجبـه); زنى که پوشانیده است خود را به پوشاندنى.
بـا تـوجه بـه معانى ذکرشده درمى یابـیم حجاب امرى ظاهرى و در ارتبـاط بـا جسم است, اگر چه این پـوشش بـرخاسته از اعتقادات و باورهاى درونى افراد است, ولى ظهور در نشئه مادى و طبیعى دارد; یعنى پوشش ظاهرى افراد و بـویژه زنان را حجاب مى گویند, که مانع از نگاه نامحرم به آنان مى شود.
عفاف نیز داراى معانى گوناگونى است, که در مجموع تعریف کاملى را بـه ما خـواهد داد. راغـب اصـفـهانى در ((مفـردات القـرآن)) مى نویسد: العفه حصول حاله للنفس تـمتـنع بـها عن غلبـه الشهوه; عفت حالتى درونى و نفسـانى اسـت که تـوسـط آن از غلبـه شهوت جلوگیرى مى شود.
البته قابـل ذکر است که در قرآن کریم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده است; گاه بـه معناى خودنگهدارى و پـاکدامنى است که در مورد برخى افـراد آمده اسـت, مانند; و ان یسـتـعـفـفـن خـیر لهنو: ولیستعفف الذین لا یجدون نکاحا.
در ادامه تـوضیح بـیشتـرى در بـاره این آیات خـواهد آمد. گاه ((عفت)) به معناى قناعت آمده و مسایل مالى مورد نظر است, نظیر; و من کان غنیا فلیستعفف و من کان فقیرا فلیإکل بالمعروف; و آن کس که توانگر است, باید(از گرفتـن اجرت و سرپـرستـى)خوددارى کند و آنکه تهیدست است, مطابق عرف بخورد.
آنچـه در این مقاله مورد نظر ما اسـت, مفهوم اولى اسـت; یعنى خودنگهدارى از شهوت و مسایل جـنسى; اگر چه مى تـوان بـراى هر دو معنا واژه عفت را آورد و ضررى به مفهوم آن نمى خورد.
دیگر کتب لغت نیز آورده اند: تعفف(عفت داشتن): نگاه داشتن نفس از انجام حرام و درخواست از مردم است.
برخى از لغت شناسان, عفت را بـه معناى ((ترک شهوات و پاکى خوى و جسم)) آورده اند.
از مجموع معانى ذکرشده براى حجاب و عفاف مى تـوان نتـیجه گرفت که عفاف نوعى حجـاب درونى است که انسان را از گناه بـازمى دارد.
حفظ چشم, گوش, قلب و تمامى اعضا و جوارح از هر گونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجـاب درونى, پـوشش ظاهرى است. بـه تـعبـیرى لطیف تـر; حـجـاب میوه عفاف اسـت و عفاف ریشـه حـجـاب. بـرخى افراد ممکن است حجـاب ظاهرى داشتـه بـاشند, ولى عفاف و طهارت باطنى را در خویش ایجاد نکرده بـاشند. این گروه, از حجاب تنها پوسته اى و ظاهرى بى معنا دارند, و از سوى دیگر کسانى هستند که ادعاى عفاف کرده و با تعابیرى همچون; من قلب پاکى دارم, خدا با قلبها کار دارد, آدم باید چشمش پاک باشد و … خود را سرگرم کرده و مصداق ((لیفجر امامه)) مى شوند. انسانهایى چنین باید در قاموس اندیشه خود نکته اى اساسى را بـنگارند و آن این است که درون پاک, بیرونى پاک مى پروراند و هرگز قلب پاک موجب بارور شدن میوه ناپاکى به نام بى حجابى و بدحجابى نخواهد شد.
امام خـمینى, پـیامآور ارزشهاى الهى, در بـاره حـجـاب و عفاف مى فرماید: ((توجه داشته باشید که حجابى که اسلام قرار داده است, بـراى حفظ ارزشهاى شماست. هر چه را که خدا دستـور فرموده است ـ چه براى مرد و چه براى زن ـ بـراى این است که آن ارزشهاى واقعى که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه هاى شیطانى یا دستهاى فاسد استـعمار پـایمال شـوند, این ارزشـها زنده بـشوند
زنان چون مظهر جمال خداوند هستند و همینطور به این دلیل است که میل به خود نمایی و خود آرایی دارند، پوشش در اسلام به آنها اختصاص یافته است و برای مردان هم مسئله کنترل نگاه بیان شده است.
اما در فلسفه پوشش در اسلام به آرامش روانی نیز توجه شده است که در اثر وجود حجاب و عفاف در زنان این آرامش برای جامعه به ارمغان می آید. در صورت عدم آن و از بین رفتن حریم میان زن و مرد هیجانها و التهابهای جنسی افزایش می یابد و باعث می شود که جامعه آرامش خود را از دست بدهد و دچار تزلزل شده و افراد آن به بیماری های روحی مبتلا شوند، این با توجه به روح سرکش و غریزه اشباع نشدنی انسان قابل درک است.
جنبه دیگر فلسفه پوشش جنبه خانوادگی است که به استحکام پیوند خانوادگی برمی گردد، این کاملا واضح است که زن اگر زیبایی های خود را در خانه و برای همسر خود محدود کند هم به تقویت بنیان خانواده ی خود کمک می کند و هم به آرامش روانی جامعه و جلوگیری از ایجاد فساد در آن، با رواج یافتن التذاذهای جنسی در سطح جامعه و بیرون از محیط خانه باعث آسیب های اجتماعی از جمله گریز جوانان از ازدواج می شود.
جنبه اجتماعی حجاب به استواری اجتماع مربوط می شود. همانطور که در مورد قبلی مطرح کردیم کشیده شدن التذاذهای جنسی از محیط خانه به اجتماع علاوه بر بروز آسیب های اجتماعی متفاوت، باعث تضعیف نیروی کار و فعالیت جامعه می شود
شهید مطهری در این باره می فرمایند که بر عکس آنچه که مخالفین حجاب خرده گیری کرده اند و گفته اند: ((حجاب موجب فلج کردن نیمی از افراد اجتماع است)) بی حجابی و ترویج روابط آزاد جنسی موجب فلج کردن نیروی نیمی از افراد اجتماع است. و این کاملا در کشورهای غربی معلوم است و چه رسوایی هایی که در اینباره در این جوامع پیش آمده و می آید.
و بالاخره آخرین جنبه که بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او است موجب ارزش و احترام زن میگردد، زنان هر چقدر که در جامعه و در رفتارشان با نامحرمان عفیف تر و با وقار تر باشند بر ارزششان افزوده می شود و احترامشان بیشتر می شود و مردان اجازه هر نوع برخوردی با آنان را به خود نمی دهند.
حال غرب با توجه به حجاب و اهمیت آن در سلامت جوامع اسلامی سالهاست که درصدد ضربه زدن به آن درآمده تا بتواند از طریق آن به پاکی زنان ضربه وارد کند و از طریق این ضربه است به راحتی می تواند به تمامی جامعه آسیب زند و به سمت نیل باهداف خود پیش برود.
بعثت در کلام مقام معظم رهبری
سه شنبه 96/02/05
یادآوری بعثت به معنای یادآوری یک حادثهی تاریخی نیست -این آن نکتهای است که ما باید در مواجههی با این حادثهی بزرگ و این خاطرهی ارجمند بشری و انسانی همیشه به یاد داشته باشیم- بلکه تکیهی بر این خاطرهی پرشکوه در حقیقت تکرار و مرور یک درس فراموشنشدنی است در درجهی اول برای خود امت اسلامی؛ چه آحاد امت، چه برجستگان و نخبگان امت -سیاستمداران، دانشمندان، روشنفکران- و در درجهی بعد برای همهی آحاد بشریت. این، تکرار یک درس است، تکرار یک سرمشق است، یادآوری یک حادثهی درسآموز
مبعث و راه دشوار آیندهی ما ما مسلمانها البته باید قدر بدانیم؛ باید در پدیدهی بعثت بیندیشیم؛ باید از آن درس بگیریم؛ باید این گذشتهی پرفروغ را چراغی کنیم برای راه آیندهی دشوار خودمان که در پیش داریم.
هدف بعثت دعوت به توحید بود بعثت نبی اکرم در درجهی اول، دعوت به توحید بود. توحید صرفاً یک نظریهی فلسفی و فکری نیست؛ بلکه یک روش زندگی برای انسانهاست؛ خدا را در زندگی خود حاکم کردن و دست قدرتهای گوناگون را از زندگی بشر کوتاه نمودن. «لاالهالاالله» که پیام اصلی پیغمبر ما و همهی پیغمبران است، به معنای این است که در زندگی و در مسیر انسان و در انتخاب روشهای زندگی، قدرتهای طاغوتی و شیطانها نباید دخالت کنند و زندگی انسانها را دستخوش هوسها و تمایلات خود قرار دهند. اگر توحید با همان معنای واقعی که اسلام آن را تفسیر کرد و همهی پیغمبران، حامل آن پیام بودند، در زندگی جامعهی مسلمان و بشری تحقق پیدا کند، بشر به سعادت حقیقی و رستگاری دنیوی و اخروی خواهد رسید و دنیای بشر هم آباد خواهد شد؛ دنیایی در خدمت تکامل و تعالی حقیقی انسان. دنیا در دید اسلام، مقدمه و گذرگاه آخرت است. اسلام دنیا را نفی نمیکند؛ تمتعات دنیوی را منفور نمیشمارد؛ انسان را با همهی استعدادها و غرایز در صحنهی زندگی، فعال میطلبد؛ اما همهی اینها باید در خدمت تعالی و رفعت روح و بهجت معنوی انسانی قرار گیرد تا زندگی در همین دنیا هم شیرین شود. در چنین دنیایی، ظلم و جهل و درندهخویی نیست و این کار دشواری است و به مجاهدت احتیاج دارد و پیغمبر این جهاد را از روز اول آغاز کرد.
عربستان، قبل از هجرت بعثت نبی اکرم برای بشر آغاز راه نویی بود. دنیای محیط بر آن پیام و محل پیدایش این پیام، دنیای بسیار بد و غیرقابل تحملی بود؛ دنیای گرایش و جذب مادیات شدن، دنیای خوی حیوانی، دنیای بیمهاری قدرتمندان و زورمندان و زورگویان، دنیای تبعیض و فساد و ظلم و شهوترانی بیبندوبار. این وضعیت، مخصوص منطقهی حجاز نبود؛ آن دو دولت بزرگی هم که منطقهی عربستان را احاطه کرده بودند - یعنی ایران ساسانی و امپراتوری روم - دچار همین مشکلات بودند.
مبعث، پرچم علم و معرفت را برافراشت مبعث در حقیقت روز برافراشته شدن پرچم رسالتی است که خصوصیات آن برای بشریت، ممتاز و بینظیر است. مبعث در حقیقت پرچم علم و معرفت را برافراشت. بعثت با «إقرء» شروع شد: «إقرء باسم ربک الذی خلق» و با «ادع إلی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة» ادامه یافت؛ یعنی دعوت همراه با حکمت. دعوت اسلامی در حقیقت گسترش و پراکندن حکمت در سراسر عالم و در طول تاریخ است؛ همچنان که بعثت، پرچمداری و برافراشته شدن پرچم عدل است؛ یعنی در میان مؤمنین، بندگان خدا و آحاد بشر، عدالت استقرار پیدا کند؛ همچنان که رسالت، برافراشتن پرچم اخلاق والای انسانی است؛ «بعثت لأتمم مکارم الاخلاق». خدای متعال خطاب به پیغمبر میفرماید: «و ما أرسلناک الا رحمة للعالمین»؛ یعنی همهی چیزهایی که بشر - در همهی زمانها، در همهی شرایط و در هر نقطهی عالم - به آن نیاز دارد، در این بعثت گنجانده شده است؛ یعنی علم و معرفت، حکمت و رحمت، عدل و برادری و برابری؛ چیزهای اساسیای که جریان زندگی سالم انسان به اینها وابسته است. حتی با اینکه در اسلام، جهاد مقرر شده است، و جهاد یعنی مبارزه با زورگویی و تجاوز -البته بعضی کسان بهطور بدخواهانه، اسلام را به خاطر حکم جهاد، دین شمشیر معرفی کردند- اما همین اسلام میفرماید: «و إن جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله»؛ یعنی باز آنجایی که شرایط اقتضا میکند، صلح را بر جنگ ترجیح میدهد.
مبعث بزرگترین روز تاریخ بشر است روز مبعث، بیشک بزرگترین روز تاریخ بشر است؛ زیرا هم آنکسی که طرف خطاب خداوند قرار گرفت و مأموریت بر دوش او گذاشته شد -یعنی وجود مکرم نبی بزرگوار اسلام صلیالله- بزرگترین انسان تاریخ و عظیمترین پدیدهی عالم وجود و مظهر اسم اعظم ذات اقدس الهی است؛ یا به تعبیری خود اسم اعظم الهی وجود مبارک اوست و هم از این جهت که آن مأموریتی که بر دوش این انسان بزرگ گذاشته شد -یعنی هدایت مردم به سوی نور، برداشتن بارهای سنگین از روی دوش بشر و تمهید یک دنیای مناسب وجود انسان و بقیهی وظایف لایتناهی بعثت انبیا- وظیفهی بسیار بزرگی بود. یعنی هم مخاطب بزرگترین است؛ هم وظیفه بزرگترین است. پس، این روز بزرگترین و عزیزترین روز تاریخ است. اگر کسی بخواهد محتوای بعثت را در چارچوب آنچه که با عقول ناقص خودمان برداشت میکنیم، محصور کند، یقینا به مبعث و حقیقت بعثت و حقیقت این رسالت ظلم شده است. نمیشود محتوای بعثت پیامبر را به حدود فهم و دید ناقص ما محدود کرد؛ ولی اگر بخواهیم در یک جمله، بعثت و محدودهی بعثت را - اگرچه لایتناهی است - تعریف اجمالی بکنیم، باید عرض کنیم که بعثت متعلق به انسان و برای انسان است؛ انسان هم لایتناهی است و ابعاد عظیمی دارد و محدود در جسم و در ماده و در زندگی چند روزهی دنیا نیست؛ فقط محدود در معنویات هم نیست؛ محدود در یک قطعهی مشخصی از تاریخ هم نیست. انسان، همیشه و در همه حال انسان است و ابعاد وجودی او، ابعاد لایتناهی و ناشناختهای است. هنوز هم انسان موجودی ناشناخته است. بعثت، برای این انسان و برای سرنوشت این انسان و برای هدایت این انسان است.
بعثت پیغمبر خاتم در رأس همه حوادث تاریخ بشر قرار میگیرد اگر ما در بین حوادث تاریخ بشر -حوادثی که برای انسانها پیش میآید -بعثت انبیا را از همهی این حوادث، در سرنوشت بشر مهمتر و مؤثرتر بدانیم- که همین هم هست، بعثت پیغمبر خاتم صلیاللهعلیهوآلهوسلم از لحاظ اهمیت، در رأس همهی حوادث بزرگ و کوچک تاریخ بشر قرار میگیرد. هیچ حادثهای از قبیل انقلابهای بزرگ، مرگها و حیاتهای ملتها، پدید آمدن اشخاص بزرگ، از بین رفتن اشخاص بزرگ و ظهور مکتبهای گوناگون، اهمیتش برای بشریت، به اندازهی بعثتهای انبیا نیست؛ همچنان که امروز شما میبینید، ماندگارترین شکلهای فکر و ذهن آحاد بشر، همان شکلهایی است که ادیان به آنها دادهاند و تا ابد هم همینطور خواهد بود. اگر چه امروز بسیاری از کسان در عالم هستند که مستقیماً خود را در پرتو اشعهی بعثت نبی اکرم قرار ندادهاند - یعنی غیرمسلمانان - اما همانها هم از برکات این بعثت، تاکنون منتفع شدهاند. بیشک علم و تمدن بشر، خلقیات نیکو در میان انسانها، عادات خوب و بسیاری از این مقوله چیزها، اگر ظاهراً هم به ادیان متصل نباشد، در ریشهی اصلی، جوشیدهی از ادیان و معارف الهی است و در رأس آنها بعثت نبی مکرم اسلام است؛ لیکن درعینحال همهی بشریت - در آینده هم بیشتر - از این برکات استفاده خواهند کرد. بنابراین بزرگترین، مهمترین و برجستهترین حادثه در تاریخ بشر، این بعثت است. خدای متعال به برکت اسلام، به برکت توجه به معنویت اسلام و توجه به پیام سیاسی اسلام، ما را از آن رنجها خلاص کرد؛ یعنی بعثت برای این نبود که یک عده مردم، عقیدهای را در ذهن خودشان حفظ کنند و اعمال شخصی را انجام دهند، اما نظام اجتماعی، تحت حاکمیت دشمنان خدا و اندادالله باشد! بعثت آمد تا زندگی مردم را شکل دهد. بحمدالله این کار در نظام اجتماعی اسلام انجام گرفت؛ ملت ما هم آثارش را مشاهده کرد و ثمرات شیرین آن را هم چشید. بنده احساس میکنم که ما احتیاج داریم که در زمینهی اخلاق و تزکیه و تهذیب، بر روی نفوس خودمان و نفوس دیگران کار کنیم. نوسازی معنوی نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران، این مجاهدت بزرگ را لازم دارد و این هم یکی از پیامهای مهم بعثت است.