شریک جواهر
پنجشنبه 96/04/15
مرد ثروتمندی بود که عاشق جمع کردن جواهرات و سنگهای قیمتی بود. یک روز مردی به ملاقات او رفت و درخواست کرد که جواهرات را به او نشان دهد.
مرد ثروتمند پذیرفت و پس از اجرای اقدامات شدید امنیتی، جواهرات را آوردند و آن دو با ولع عجیبی مشغول تماشای سنگهای فوقالعاده شدند.
هنگام رفتن، مرد بازدیدکننده به مرد ثروتمند گفت: «ممنون که جواهرات را با من شریک شدی.»
مرد ثروتمند با تعجب گفت: «من جواهرات را به تو ندادم. آنها به من تعلق دارند.»
مرد بازدیدکننده گفت: «بله البته، ما به یک اندازه از تماشای جواهرات لذت بردیم و فقط تفاوت ما در این است که زحمت و هزینه خرید و نگهداری از جواهرات با شماست.»
زندگینامه شهید نسرین افضل
پنجشنبه 96/04/15
دگر بار سخن از شهیده ای است شاهد برقلّه بلند تاریخ انقلاب اسلامی از فاضله گرانقدری که کیمیای سعادت را در پیروی از زینب بدست آورده و تاج شهادت را با انگشتان سیدالشهداء مولا و برادر ارجمند زینب (س) بر سر نهاده است .
او با شهادت خود به ائمه معصومین و فاطمه زهرا(س) و زینب کبری(س) گفت که من برای شما زینت بودم .
اواز نسترن زار فضیلت آمده بود و عطر باغ و بهار صداقت با خود داشت . از چشمه ی خورشید ، زلال نیایش و ستایش می نوشید و پروازش به گلگونی شقایق و شقایق زاران بود . وقتی از باران نور و نیایش ، سرشار از طراوت شده بود ، لاله زاران به داغ جان سوزش عاشقانه سوختند.
پرهیزکاران و پارسایان در بوستان سحر و سپیده ، به نکهت ندبه و انابه ، بوی بهار اخلاص می گرفتند و زایران ضریح احمدی به زمزم زیارت ، دلی مهتابی داشتند و درشیراز و درخانه ای که آفتاب آیین محمّدی (ص) برآن می تابید و چلچراغ دوستی خاندان عصمت و طهارت در آن روشن بود و بوی خوش صفا و صداقت می داد، نوزادی سپید سیرت ، چشم آیینه گونش را به جهان آفرینش می گشاید ودر کانونی گرم و پرمحبّت ، گام می گذارد و به یمن میلادی مسرّت بخش ، نام «نسرین» را بر او می نهند.
نامش نسرین که وجودش عطر نسترن انقلاب اسلامی را میپراکند و فاضله ای بود که در ردیف افضل ترین زنان شهید انقلاب اسلامی مان قرارگرفت .
وی روزها و سال های شیرین و شهدانگیز کودکی را به عطر رأفت و عطوفت مادری نیک روش و به همّت و اهتمام پدری مخلص و متدیّن می گذراند؛ سپس درمدارس شیراز ، تحصیلات دوره های ابتدایی و راهنمایی را به پایان می رساند و به برکت و بهره ی معارف و تعالیم عالیه ی اسلامی ، زندگی عزّتمندانه و شرافتمندانه ی خود را ادامه می دهد و حجب و نجابت ،زیور و زینت جانش می شود وبا گزاردن فریضه هایی چون نماز و روزه ، روح و روانش را شادی و نشاط می بخشد .
نسرین با ورود به دبیرستان ، به عنوان یکی از دانش آموزان پر شور و باشعور ،بر بسیاری از نابسامانی هادر رژیم شاه ، خردمندانه اعتراض می کند و برنامشروع بودن حکومت خروش بر می دارد تا آن جا که یک بار نیروهای امنیّتی اورا مورد تعقیب قرار می دهند و به جستجویش می پردازند. ایمان و استعداد شکوفای او باعث شد که با معدل 18موفق به اخذ دیپلم گردد.
وی با روحی سرشار از پیوستگی به درگاه احدیّت کمر به خدمت خلق خدا بست و قدرت خویش را صرف خدمت در کمیته امداد و کمیته امام و سپاه و جهاد سازندگی نمود وی مطلوب خود را در جهاد سازندگی یافته و با خدمت به محرومترین قشر جامعه بیشترین قرب به پروردگار را برای خود کسب مینمود .
وی در نخستین تلاش های خداپسندانه اش ، به عنوان جهادگری آراسته به گوهر اندیشه و خرد در یکی از روستاهای مجاور شیراز «روستای دودج» برای زنان و دختران جوان آن دیار به برگزاری کلاس های فرهنگی همّت می گماردوآنان رابااصول ومعارف انسان سازاسلام مأنوس ومألوف می کند؛ سپس فعّالیّت پر بارش را در روستای دیگر «دشمن زیاری» ادامه می دهد و در منطقه ی «فراشبند» از توابع استان فارس به برگزاری نمایشگاه عکس و کتاب مبادرت می ورزد.
درآغاز سال 1360 نسرین از فقر فرهنگی شدید کردستان آگاه شد و با برادر بزرگوارش احمد افضل (مفقود الاثر) درمورد رفتن به آنجا به مشورت پرداخت و درهمین زمان بود که جهاد اعلام کرد که جهت رشد هر چه بیشتر فرهنگی خواهران در کردستان احتیاج است که تعدادی ازخواهران متعهّد به آن خطّه عزیمت نمایند و مجدّانه به کار بپردازند .
دگر بار شهیده افضل فضیلت الهی خویش را هویدا کرد و باکوشش فراوان خواهران دیگری راجمع کرده وبا مشورت باعلمای شهر راهی کردستان شد.
با ایمان و اخلاصی که داشت و خداوند به مشابه آیه :
اِن الذینَ آمنوا و عَملواالصالِحات سَیَجعَلَ لهُم والرحمَنُ ودا… سوره مریم (96)
همانا آنانکه ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادندخدای رحمان آنها را محبوب میگرداند .
به وعده همیشگی خود با او عمل کرد ودرهمان روزهای اول مستقر شدن درمهاباد ودراولین برخورد این خواهر شهید با زنان مهابادی محبت او را دردل آنان جای داد وکلامش را پرنفوذ ساخت تا دعوت به حق و تقوی نماید چیزی نگذشت که گوهر وجود وقف الهی شده نسرین عزیز بر همه نمایان شد و همه ارگانها سعی در به خدمت گرفتن او داشتند و او که هدفش به جزقرب الهی نبود تا آنجا که توان داشت ارگانها ضعبف و مردم محروم آنجا را توان الهی می بخشید حتی وقت استراحت شبانه خویش را در فرمانداری و برای تقسیم کوپن های مردم مهاباد صرف مینمود گاهاً تا نیمه های شب با وجود خطرهای فراوان آن شهر که چون شهر به تاراج رفته دراختیار ضدانقلاب بود برای آموزگاران متعهد آن دیار جلسه میگذاشت .
درشهریور ماه سال 1360 خبر پیوستن برادر بزرگوارش به تبار پیروان حسین(ع) راشنید و راهی شیراز شد ومطلع شد برادر ارجمندش که چون شمعی چراغ راه حزب الهیان شیراز بود به تنها به درجه رفیع شهادت نائل آمده که وجودگهربار او به شهیدان مفقود الاثر انقلاب پیوسته وبرادر جسم خاکی خود را بخاطر اثبات عشق به حسین(ع) به خانه بازنگرانیده است .
نسرین دل مادر را مملو ازغمی زهرا گونه یافت وبرای تسلی دل او چند صباحی درکنارمادر ماند ،امااواکنون دیگرنسرین تنهانبودکه بازینب کبری(ع) دست بیعت داده بود و پیام برادر را بردوش می کشید .
با مسئولیتِ سنگینِ ابلاغ اندیشه شهدا اندیشه برادر شوق آرمیدن در جوار زینب و ملاقات برادر ارشد ، دیدار زهرا و بوسیدن دستان حسین او را آرام نگذاشت و دگر بار به مهاباد بازگشت و با شوق پیوستن به او به امید آنکه خداوند او را برگزیند به کار بیشتر پرداخت از صبح تا شام از شام تا صبح از سپاه گرفته تا جهاد سازندگی ، بنیاد امور جنگ زدگان ، فرمانداری ، آموزش و پرورش ، سپاه پاسدارن به مجاهدت پرداخت .
وی اکنون تنها کسی است که لایق برای پست تبلیغات و انتشارات سپاه در مهاباد است زیرا مقاوم ، پرکار با تقواست ، مدتی این مسئولیت را میپذیرد و درعین حال به دیگر ارگانها نیز رسیدگی میکند و بعد بخاطر نیاز شدید آموزش و پرورش با سِمَت معلم تربیتی شروع بکار میکند و با این مسئولیت معلمین را نیز آموزش میدهد و یک دوره از معلیمن نهضت سواد آموزی نیز از جمله افرادی بودند که از فضل او بهره مند شدند.
درنخستین روزهای بهار سال 1361 که عطر گل های محمّدی ، بوی خوش شهیدان را همراه داشت ، با یکی از جوانان مجاهد مؤمن که در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به خدمتی خالصانه مشغول بود، پیمان ازدواج می بندد و زندگی شیرین و مشترک خود را آغاز می کند .
در نخستین سال های انقلاب که مهاباد در آرامش مطلوبی به سر نمی برد ، نسرین در نهضت سواد آموزی آن شهر ، فروغ خواندن و نوشتن را بردل و دیده ی سوادآموزان می افشاند ؛ زمان انتخابات به عنوان ناظر بر سر صندوق های رأی حاضر می شد ؛درکمیته ی امداد و بنیاد جنگ زدگان آن زمان به فعّالیّت می پرداخت ؛ به عنوان مربّی امور تربیتی در مدارس ، آگاهی و توان دانش آموزان را در زمینه های فرهنگی و مذهبی می افزود و آن گاه که به کاشانه اش باز می گشت ، با ذوق و ظرافتی ستودنی ، خانه ی ساده و بی پیرایه را به بهشتی روح بخش تبدیل می کرد .
نسرین فاضله بانویی که پیوسته جمله ای ازدعای امیرمؤمنان حضرت علی (ع) « الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب» بر ذهن و زبانش جاری بود وبا توسل جستن به نیایش وستایش ، گلشن جانش را عطر آگین می کرد و با شیدایی و مشتاقی محافل و مجالس ذکر و ثناء خداوندی را برگزار و دیگران را نیز برای شرکت در آن تشویق و ترغیب می کرد .
ودرآخرین شب فروزندگی اش در آن لحظاتی که در تب میسوخت از همسر عزیزش خواست که او را به مجلس دعای توسل برساند و همسر بخاطر مریضی سعی دارد که او را وادارد که استراحت کند اما او وجودی است که خستگی نمی پذیرد و مریضی نمیداند و چگونه آنجا که ذکر حق است او نباشد .
چگونه آنجا که دست بدامان ائمه معصومین پیوند میخورد و مدد می یابد او حاضر نباشد آنجا که آرزوها جامه عمل میپوشد و پیوند غیب و شهود ، تحقق می یابد وپرده ها می درد و رازهای نادیدنی با چشم دنیادیده میشود ، او غائب باشد همسر را راضی و در مجلس انس به خدا شرکت میکند به گواه دوستانش آن شب مثل همیشه او بشدت منقلب میشودکسی چه می داند شاید درهمان حال ملائک تهنیت و سلام به او را گفتند و پیام وصال و لقا را آوردند .
دعا پایان می یابد همه جهت مراجعت به اتومبیل سوار میشوند و نسرینِ انقلاب پیش می آید . یکی از خواهران را از جای بلند میکند و میگوید اینجا جای من است و خودمی نشیند .
اتومبیل حرکت میکند و نسرین آغاز حرکت خویش را در عالم ملکوت می بیند دست پلید آمریکا از آستین عوامل گروهکها بیرون آمده و دیگر بارگلی از باغ انقلاب اسلامی را پرپر میکند و عطر نسترن انقلاب دوباره تمام فضای مهاباد را که نه ، ایران را و نه همه جهان را میگیرد و افضل ما ، نه ، افضلِ زینب به آرزوی دیرین خود میرسد .
تابلوی آرامش
چهارشنبه 96/04/14
به هنرمندي که بتواند آرامش را در يک تابلو نقاشي بياورد، جايزه اي نفيس خواهد داد.
بسياري از هنرمندان سعي کردند وحاکم همه تابلو هاي نقاشي را نگاه کرد و از ميان آنها دو تابلو را پسنديد و تصميم گرفت يکي از آنها را انتخاب کند.
اولي نقاشي يک درياچه آرام بود؛
درياچه مانند آينه اي تصوير کوههاي اطرافش را نمايان ميساخت، بالاي درياچه آسماني آبي با ابرهاي زيبا و سفيدبود, هر کس اين نقاشي را ميديد حتما آرامش را در آن مي يافت.
در دومي کوههايي بودناهموار و پر صخره؛
آسمان پر از ابر هاي تيره، باران ميباريد و رعد و برق ميزد، از کنار کوه آبشاري به پايين ميريخت، در اين نقاشي اصلا آرامش ديده نميشد.
اما حاکم با دقت نگاه کرد وپشت آبشار بوته اي کوچک ديد که در شکاف سنگي روييده بود.
در آن بوته پرنده اي لانه کرده بود ودر کنار آن آبشار خروشان وعصباني، پرنده اي در لانه اي با آرامش نشسته بود.
حاکم نقاشي دوم را انتخاب کرد و گفت: “آرامش به معناي آن نيست که صدايي نباشد، مشکلي وجود نداشته باشد، يا کار سختي پيش رو نباشد،
آرامش يعني درميان صدا، مشکل و کار سخت، دلی آرام وجود داشته باشد … .
زندگینامه شهید سیده طاهره هاشمی
چهارشنبه 96/04/14
شهیده سیّده طاهره هاشمی در اوّل خرداد سال 1346 در روستای شهیدآباد (شهربانو محلّه) شهرستان آمل، در خانوادهای متدیّن و انقلابی به دنیا آمد و تحت تربیت پدر و مادری بزرگوارش که هر دو از سادات بودند، رشد و پرورش یافت.
وی از کودکی با قرآن، نهجالبلاغه و سایر کتب اسلامی اُنس و اُلفت خاصّی پیدا کرد و به دلیل جوّ فرهنگی و مذهبی خانواده، روح تشنهاش با عمیقترین مفاهیم دینی و معنوی سیراب شد.
سیّده طاهره از وقتی که نخستین گامها را برای آموزش در مدرسه برداشت؛ لحظهای از مطالعه غافل نبود. عشق به مطالعه در کتب اسلامی و اندیشه های متفکّران بزرگ انقلاب، از او دختری با شعور و با درکی بالاتر از سنّش ساخته بود.
او بینش و بصیرت سیاسی بسیار قوییی داشت؛ به طوری که در محیط مدرسه علاوه بر کسب علم، به انجام فعالیّتهای سیاسی و تربیتی نیز میپرداخت.
سیّده طاهره و خواهرش، همیشه در صف مقدّم راهپیماییهای ضدّ رژیم حضور داشتند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز یکی از اعضای مؤثّر انجمن اسلامی و عضو فعّال پایگاه بسیج محلّه بود.
او دختری مهربان، دلسوز و دانشآموزی نمونه و موفّق و درسخوان بود و هرگز در ادای تکالیف واجب دینی کوتاهی نمیکرد و مستحبّات را تا جایی که میتوانست، به جا میآورد.
به حجابش خیلی مقیّد بود. قبل از انقلاب هم با چادر به مدرسه می رفت. حتّی سرِ کلاس هم چادرش را از سرش برنمی داشت. مسئولان مدرسه به او گفته بودند : «این جا روسری هم حق نداری سرکنی،چه برسدبه چادر!».زیر بارنرفته بود.سیّده طاهره تا لحظه شهادت هم چادرشرا بر روسری اش سنجاق کرده بود.
سیّده طاهره در کارهای هنری چون خطّاطی، طرّاحی، گلدوزی، نگارش مقاله، تهیّه روزنامه دیواری و نیز اداره برنامههای فرهنگی مدرسه بسیار موفّق بود و بسیاری از برنامههای فرهنگی، اجتماعی و حرکتهای سیاسی مدرسه بر عهده او بود.
او بسیار خوش فکر بود و طرحهای زیبا و آموزندهای را برنامه ریزی کرده و به بهترین شکل ممکن اجرا میکرد. برگزاری انتخابات نمادین برای بچهها، راهاندازی کتابخانه مدرسه و اجرای نمایشنامه های انقلابی در قالب بازی های کودکانه از اقدامات به یاد ماندنی او است.
از ویژگیهای کار هنری و گرافیکی طاهره که وی را ممتاز ساخته بود، قالب ها و محتوای انقلابی و سیاسی گرافیک بود. وی به خوبی مفاهیم سیاسی و انقلابی را به تصویر می کشید.
“ طاها“ تخلّصی بود که با آن آثار خود را امضا می کرد. تخلّصی که خیلی ظریف و دقیق از ابتدای اسم و فامیلش گرفته شده بود.
طاهره حتّی در برخورد با دانشآموزانی که تحت تأثیر تبلیغات گروهکهای منحرف قرار گرفته بودند؛ بسیار مهربان، باحوصله و دلسوز بود و از فرط مهر و دوستی، آنها را به خود جذب میکرد.
کارش را هرگز گردن کسی نمی انداخت. همیشه خودش کارهایش را انجام می داد؛ دقیق و سرِ وقت. عبادت و نمازهایش هم همینطور بود، نماز سرِ وقتش ترک نمی شد.
همیشه چهره خندان و شادابی داشت و پر جنب وجوش بود. غیر از آراستگی ظاهر و رفتارهای معقول و مؤدّبانه، بسیار وقت شناس بود. وقتی با کسی قرار ملاقات داشت، سرِ وقت می رفت و او را معطّل نمی کرد. اگر قول می داد کاری انجام دهد، امکان نداشت زیر قولش بزند.
وقتی کاری را به او می سپردند، با این که فرصت کافی داشت؛ بلافاصله مشغول کار می شد. میگفت : «کار را نباید معطّل گذاشت؛ ممکن است بعداً فرصت پیش نیاید».
تکالیف درسی اش را پاکیزه و منظّم می نوشت. برای همین سرِ درس ریاضی، مدام معلّمش از او می خواست برود پای تخته و تمرین ها را حل کند.
روز ششم بهمن سال 1360 گروهک های معاند انقلاب اسلامی با اشغال شهر آمل با نیروهای بسیجی و مردمی درگیر شده بودند. این روز درست مصادف با عقد خواهرش بود.
شب تا صبح درگیری شدیدی بین اعضای ملحد اتّحادیه کمونیستهای ایران و نیروهای مسلّح شهر به خصوص پاسداران اتّفاق افتاده بود. مدارس تعطیل شده بود و سیّده طاهره با جمع آوری دارو، رساندن نان به مدافعان شهر، در کمک به بسیجیان و پاسداران کوشا بود..
سرانجام درغروب روز ششم بهمنسال1360 درسنّ چهارده سالگی،درحال کمک به نیروهای مدافع شهر؛ در درگیریهای خونین گروهکهای معاند با نیروهای بسیجی و مردمیبا اصابت دو گلوله به گردن و قلبش به فیض شهادت نایل آمد.
خواص معجزه آسا خاکشیر
چهارشنبه 96/04/14
مخلوط 2 قاشق غذاخوری خاکشیر با عرق شاهتره، عرق کاسنی ترکیب خوبی برای درمان جوشهای صورت است. برای استفاده از این مخلوط کافی است یک استکان از هر یک از عرقهای گیاهی شاهتره وکاسنی را با هم مخلوط کرده و آن را با 2 قاشق غذاخوری خاکشیر ترکیب کنید. نوشیدن این ترکیب علاوه بر آنکه جوشهای صورت را درمان میکند برای افرادی که دچار گرفتگی صدا هستند نیز موثر است. مدت درمان با این نسخه دست کم 3 هفته است و پس از این مدت نتایج بهبود به مرور در چهره بیمار نمایان میشود.
کمک به کنترل فشار خون
یکی دیگر از خواص معجزهآسای دانههای خاکشیر، کمک به کنترل و تسکین فشارخون است. اگر به فشارخون مبتلا هستید و در حال حاضر داروهای کنترلکننده فشارخون مصرف میکنید، میتوانید از این شیوه برای اثربخشی بیشتر استفاده کنید.
برای این منظور کافی است یک لیوان خاکشیر را بهخوبی بکوبید و آن را بهصورت پودری نرم درآورید، سپس در ظرفی ریخته و به مرور به آن آب اضافه کنید تا خمیری یک دست به دست آید. میتوانید در هفته یک تا دوبار این مرهم را روی پاهایتان بمالید و شب تا صبح با آن بخوابید. این مرهم به شما کمک میکند تا بهتر بتوانید فشارخون خود را کنترل کنید .بهتر است نوبت اول استفاده از خمیر در طول روز باشد.
دفع سنگ کلیه
درمانگران، مصرف مخلوطی از خاکشیر و ترنجبین برای درمان سنگ کلیه در افرادی که به این بیماری مبتلا هستند یا کلیه آنها استعداد سنگسازی را دارد، توصیه میکنند. برای تهیه این نسخه خانگی کافی است 3 قاشق غذاخوری ترنجبین را در یک لیوان آب بهمدت 5 ساعت خیسانده و پس از این مدت آن را صاف کنید. سپس ترنجبین صاف کرده را با 2 قاشق غذاخوری مخلوط کرده و آن را میل کنید. نوشیدن این مخلوط بهصورت روزانه به دفع سنگ کلیه کمک میکند.
اگر دوست دارید وزن اضافه کنید
افراد لاغر و کسانی که تمایل دارند وزن خود را بالا ببرند، میتوانند از این نسخه استفاده کنند. این گروه اگر خاکشیر را با شیر میل کنند میتوانند با نوشیدن این خاکشیر صبح ناشتا به درمان لاغری و افزایش وزن خود کمک کنند. به اعتقاد درمانگران، درصورتی که شیر تازه و طبیعی باشد میزان تاثیرگذاری این نسخه بیشتر میشود.
شربت ضد بدبویی دهان
اگر شما هم در گروه افرادی هستید که بهدلیل افزایش اخلاط فاسد در بدن به بدبویی دهان مبتلا شدهاید می توانید از شربت ترنجبین و خاکشیر برای برطرف کردن بدبویی دهانتان استفاده کنید. تنها کافی است هر روز عصر یک لیوان از شربت ترنجبین و خاکشیر را بنوشید. ترنجبین را به مدت ۵ تا ۶ ساعت درون آب خیس کنید و پس از صاف کردن آن را با یک تا ۲ قاشق خاکشیر مخلوط کنید. نوشیدن این شربت به شما کمک میکند تا با دفع اخلاط و مواد ناسالم و فاسد به مرور احساس بهتری پیدا کنید.
بهبود لکها با خاکشیر
برای کمک به بهبود لکهای پوست بهویژه صورت یکی از بهترین روشها، نوشیدن خاکشیر و ترنجبین است. افرادی که از این ترکیب بهصورت روزانه و مستمر بهمدت 3 هفته استفاده کنند بعد از مدتی با روشنی پوست و از بین رفتن لکهای صورت و پوستشان روبهرو میشوند. برای تهیه این ترکیب نیز لازم است ترنجبین را 5 ساعت در آب بخیسانید و صاف شده آن را با 2 قاشق خاکشیر مخلوط کرده و میل کنید.
اگر دل ضعفه میگیرید، خاکشیرو عسل بخورید
براساس اعلام انجمن طب سنتی ایران،برخی از افراد هستند که در طول روز دچار دل ضعفه میشوند. این دلضعفه ممکن است در طول روزهای گرم تابستان یا در ایام ماه رمضان به سراغ افراد مختلف بیاید. برای پیشگیری از بروز این دلضعفه کافی است، خاکشیر و آب عسل را با هم ترکیب کرده و میل کنید. برای تهیه آب عسل باید یک لیتر آب و یک کیلو عسل را با هم بجوشانید.
بعد از مدتی که این ترکیب جوشید کفی روی آن تشکیل میشود که باید از دیگر مواد موجود در ظرف جدا شود. مابقی مواد همان ترکیبی است که برای بهبود دلضعفه و پیشگیری از بروز آن مصرف میشود. اگر چه عسل با حرارت، برخی از ویتامینها و مواد مغذی خود را از دست میدهد اما در عین حال مواد مفیدی در آن باقی میماند که برای درمان دلضعفه بسیار مناسب است.
بهبود اسهال
ابتلا به اسهال در فصل تابستان یکی از اختلالاتی است که در کودکان بسیار شایع است. برخی درمانگران طب سنتی ایران برای درمان این مشکل، دارویی را تجویز میکنند که در تمامی خانهها امکان تهیه و مصرف آن وجود دارد.
برای تهیه این دارو کافی است خاکشیر را بو داده و آن را با آب و عسل مخلوط کنید و به بیمار بدهید. این ترکیب را متناسب با سن بیمار، هر 2 ساعت یک بار برای او تجویز میکنند. میزان مصرف این مخلوط از یک قاشق غذاخوری تا یک سوم استکان برای خردسالان تجویز شده است. البته در اسهال های شدید همراه با تب و درد شدید و در کودکان زیر 3 سال مراجعه به پزشک ضروری است.